به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین،سوم اردیبهشتماه سالروز شهادت سپهبد محمد ولی قرنی، اولین شهید ترور جمهوری اسلامی ایران است که توسط گروهک تروریستی فرقان به شهادت رسید.
بنا به روایت فارس، سپهبد محمدولی قرنی در سال ۱۲۹۲ هجری شمسی در تهران چشم به جهان گشود. تحصیلات ابتدایی و متوسطهاش را در دبیرستان دارالفنون آغاز کرد و سپس به دبیرستان نظام ارتش رفت. او در سال ۱۳۰۹ وارد دانشکده افسری شد و در سال ۱۳۱۳ با درجه ستواندومی و در رسته توپخانه از این دانشکده فارغالتحصیل گردید.
قرنی به سبب شایستگی، انضباط و کاردانی، پلههای ارتقاء نظامی را یکی پس از دیگری طی کرد. در نهایت، در سال ۱۳۳۲ به درجه سرتیپی رسید و در رأس رکن دوم ستاد ارتش قرار گرفت؛ سمتی بسیار کلیدی که آن را تا ۲۰ بهمن ۱۳۳۶ بر عهده داشت. در همین دوران، نخستین نشانههای اعتراض او نسبت به فساد در ساختار ارتش و وابستگی نظام حاکم به بیگانگان آشکار شد.
از اواخر سال ۱۳۳۵، انتقادهای سیاسی قرنی از رژیم پهلوی آغاز شد؛ این انتقادها در دوران نخستوزیری حسین علاء شدت گرفت و در زمان منوچهر اقبال به اوج رسید. در مهرماه ۱۳۳۶ به درجه سرلشکری ارتقاء یافت، اما تنها چند ماه بعد، در بهمنماه همان سال، از سمت خود کنار گذاشته شد.
در آن سالها، قرنی بهخوبی دریافته بود که فساد ساختاری و نفوذ بیگانگان، ارتش و کشور را به ورطه سقوط میکشاند. او با برخی از افسران همفکر خود برای مقابله با این روند، دست به تهیه طرحی زد که در نهایت با افشای آن، در ۸ اسفند ۱۳۳۶ دستگیر شد. با انتشار اسناد دخالت آمریکا در این ماجرا، قرنی در ۳۱ تیر ۱۳۳۷ از ارتش شاهنشاهی اخراج شد و در هشتم آذر ۱۳۳۹، پس از تحمل ۲ سال و ۸ ماه زندان، آزاد شد.
تیمسار قرنی با آزادی از زندان از مبارزه دست نکشید. از سال ۱۳۴۱، فعالیتهایش علیه رژیم پهلوی شکل تازهای به خود گرفت. با آغاز نهضت امام خمینی(ره)، وی بیش از پیش جذب جریان اسلامگرایی سیاسی شد و با چهرههایی همچون آیتالله طالقانی و آیتالله میلانی رابطهای نزدیک پیدا کرد. ساواک بهسرعت نسبت به این ارتباطها واکنش نشان داد و در دیماه ۱۳۴۲، قرنی را به همراه جمعی دیگر بازداشت کرد.
او این بار ۹ ماه در انفرادی تحت شکنجههای سخت قرار گرفت و در دادگاه نظامی به سه سال زندان محکوم شد. وی تا آذر ۱۳۴۵ در زندان بود و پس از آزادی نیز همواره تحت نظر شدید ساواک قرار داشت.
با پیروزی انقلاب اسلامی در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷، سپهبد قرنی دوباره به صحنه بازگشت. حضرت امام خمینی(ره) با شناختی که از سوابق، ایمان و صلاحیت نظامی او داشت، وی را با درجه سرلشکری به عنوان نخستین رئیس ستاد مشترک ارتش جمهوری اسلامی ایران منصوب کرد.
او در حالی مسئولیت را بر عهده گرفت که کشور با تهدیدات جدی داخلی و خارجی مواجه بود. از یکسو گروهکهای ضدانقلاب و تجزیهطلب، از جمله حزب دموکرات کردستان و کومله، در مناطق مرزی دست به شورش زده بودند و از سوی دیگر، برخی نیروهای ناآگاه داخلی شعار انحلال ارتش سر میدادند. قرنی با آگاهی از حساسیت موقعیت، با قاطعیت در برابر این جریانها ایستاد و تلاش کرد ساختار ارتش را حفظ و بازسازی کند.
در جریان محاصره پادگان لشکر ۲۸ سنندج توسط ضدانقلاب، او با کمک نیروهای زمینی، هوانیروز و نیروی هوایی، عملیاتی قاطع برای شکستن محاصره انجام داد و جان بسیاری از نیروهای ارتش را نجات داد. اما همین قاطعیت و مخالفت با سازش، باعث شد که برخی از چهرههای دولت موقت با عملکرد او زاویه پیدا کنند.
در نهایت، در فروردین ۱۳۵۸، سپهبد قرنی استعفای خود را نوشت و آن را مستقیماً به امام خمینی(ره) تقدیم کرد. در متن استعفا، او تأکید کرده بود که ارتش جمهوری اسلامی برخلاف ارتشهای وابسته، دارای ریشههای اعتقادی و مردمی است. او اعتقاد داشت ارتشی که در برابر شعار «لا اله الا الله» و مردم دست به سلاح نبرده، باید حفظ شود.
دشمنان انقلاب، حتی استعفای قرنی را برنتافتند. پس از ترور شخصیتی او در رسانهها، گروهک فرقان، که به ترور چهرههای دلسوز انقلاب روی آورده بود، نقشه حذف فیزیکیاش را نیز عملی کرد. صبح روز سوم اردیبهشت ۱۳۵۸، سپهبد قرنی در منزل شخصیاش واقع در خیابان ولیعصر تهران، به دست یکی از اعضای این گروه، حمید نیکنام، ترور شد و به شهادت رسید.
تنها ۹ روز بعد، گروه فرقان شهید مرتضی مطهری را نیز ترور کرد؛ این بار بازوی فکری انقلاب هدف قرار گرفت.
محسن شجاعی، راننده و محافظ سپهبد قرنی که تنها شاهد ماجرا بوده، از نحوه ترور ایشان توسط اعضای گروه فرقان در کتاب «مرزبان؛ زندگینامه شهید قرنی» این گونه آمده است: «یک روز متوجه شدم یک گروه نقاش به خانه ایشان آمده تا جاهایی از منزل را رنگ کند. به نقاش گفتم شما که دارید اینجا کار میکنید، مواظب باشید که یکوقت در حیاط را باز نکنید. کُلتم کنارم بود و لب حوض نشسته بودم. یکی از نقاشها روی نردبان بود و دیگری هم داشت نقاشی میکرد. یک پسربچه هم همراهشان بود که سطلها را تمیز میکرد.
سپهبد قرنی یک سینی چای آورد. گفتم اینها که بالا نشستهاند، مدام دارند ما را کنترل میکنند؛ منظورم کسانی بودند که از بالکن یکی از اتاقهای هتل واقع در روبهروی خانه مشرف بودند.
قرنی گفت: تو چقدر به اینها گیر میدهی. حدود ساعت ۹ صبح بود، همینطور که داشتیم چای میخوردیم در خانه را زدند، تا من بلند شوم که در را باز کنم، پسربچهای که کمک نقاشها بود، بیاختیار دوید و در را باز کرد. تا من بیرون برسم، یکی از فرقانیها، اسلحه کلاشینکف را زیر گلویم گذاشت. کُلتم که کالیبر ۴۵ داشت را از من گرفت و با ضربهای خشابش را بیرون پراند و خشاب را گوشه باغچه انداخت و کُلتم را پرتاب کرد طرف دیگر حیاط.
مهاجمین مرا هُل دادند و به رویم رگبار بستند، من هم اشهدم را خواندم و به دیوار چسبیدم. فقط مدام میگفتم تو را به خدا به تیمسار کاری نداشته باشید، آدم خوب و خیرخواهی است. گفتند ساکت شو حرف نزن و بعد داخل خانه دویدند. دو تیر شلیک کردند و سوار موتور شدند و به سرعت از محل رفتند.
دو گلوله به سینه و پای قرنی اصابت کرده بود. پیکر وی با وانتی به بخش جراحی بیمارستان مهر منتقل شد، اما سرلشکر قرنی چند لحظه بعد از انتقال به بخش جراحی درگذشت.»
شهید قرنی نماد یک نظامی مؤمن، وطندوست و انقلابی بود. او در برابر فسادایستاد، در دوران غربت و اختناق سکوت نکرد، در روزهای آغازین انقلاب، ارتش را حفظ کرد، و در نهایت، جان خود را در راه آرمانهایش فدا نمود. یاد او، همچنان در حافظه ارتش و انقلاب زنده است؛ الگویی برای فرماندهانی که باید همزمان، هم شجاعت داشته باشند، همایمان، هم بصیرت.
سرهنگ زمانی، یکی از امرای ارتش، در مورد شهید قرنی گفته است: «همه میدانند که حضرت امام خمینی (ره) از هیچ فردی بهطور بیدلیل تعریف نکردهاند. اما تنها فردی که امام (ره) نزدیک به ده بار از او تعریف کردهاند، تیمسار قرنی بود. وقتی ایشان به شهادت رسید و پیکر مطهرش را به بهشت زهرا (س) برای دفن میبردند، من مسئول برگزاری مراسم بودم. در این حین، امام (ره) به یکی از مقامات روحانی فرمودند که پیکر ایشان را مستقیماً به قم ببرند و در صحن حضرت معصومه (س) در کنار آیتالله حائری یزدی (ره) دفن کنند.»
۲۷۲۲۲