۰ نفر
۱۸ خرداد ۱۴۰۴ - ۱۵:۴۷
وقتی زیبایی می‌بلعد، نه می‌بخشد

فیلم «ماده» ساخته کورالی فارگیت، با بازی خیره‌کننده دمی مور و مارگارت کوالی، روایت هولناک و گروتسکی از زنی است که در جست‌وجوی جوانی، خود را دوپاره می‌کند. این فیلم بی‌رحمانه و جسور، پرده از چهره واقعی فرهنگ سلبریتی، وسواس جمعی به زیبایی، و طرد خشونت‌آمیز زنان مسن برمی‌دارد. فارگیت نه‌تنها فیلمی تکان‌دهنده ساخته، بلکه یک تصفیه‌حساب تمام‌عیار با نظامی ارائه داده که زنان را وادار می‌کند تا قبل از انسان بودن، زیبا باشند.

زیبایی معشوقه‌ای بی‌رحم است ـ حقیقتی که فیلم «ماده» اثر کورالی فارگیت نه به‌عنوان یک مشاهده گذرا، بلکه به عنوان تیغه‌ای که از میان دنده‌ها لغزیده است، ارائه می‌دهد. این گزاره که در لحظه‌ای از آسیب‌پذیری ویرانگر ممکن است از ذهن مخاطب عبور کند، به قلب تپنده فیلم، مرثیه و کیفرخواست آن تبدیل می‌شود. ماده سمفونی گروتسکی (Grotesque) از وحشت بدنی و انشقاق روانی است، هر فریم مانند چاقوی جراحی است که دروغ‌های جامعه‌ای مست از جوانی، که شیفته کالایی شدن شکل زنانه است را آشکار می‌کند. این صرفاً یک فیلم نیست؛ آینه‌ای است که در برابر بیماری جمعی گرفته شده و پوسیدگی چرکین زیر توهم طلایی فرهنگ شهرت را آشکار می‌کند. و آنجا، در ویرانه‌های زندگی شخصیت‌هایش، بی‌رحمانه‌ترین افشاگری فیلم نهفته است: اینکه زیبایی رهایی نمی‌بخشد ـ می‌بلعد.

فارگیت، که پیش از این به خاطر نگاه فمینیستیِ تیزبینانه‌اش در فیلم انتقام (۲۰۱۷) مشهور بود، با فیلمی بازمی‌گردد که هم جاه‌طلبانه‌تر و هم نگران‌کننده‌تر است. ماده، الیزابت اسپارکل (دمی مور) را دنبال می‌کند، ستاره‌ی هالیوودیِ سابقاً محبوبی که زیباییِ رو به زوالش او را به حاشیه‌ی صنعتی که زمانی او را می‌پرستید، رانده است. در پنجاهمین سالگرد تولدش، او به دلیل «گذشته از دوران اوج» به طرز بی‌رحمانه‌ای اخراج می‌شود، که یادآور بی‌رحمانه‌ای از تبعیض سنی و بت‌پرستی بی‌رحمانه هالیوود ـ و جامعه ـ از جوانی است. او در اوج ناامیدی به یک داروی مرموز بازار سیاه که فقط با نام «ماده» شناخته می‌شود، روی می‌آورد که وعده جوان‌سازی می‌دهد اما بسیار بیشتر از آن را ارائه می‌دهد: او را به دو بدن جداگانه تقسیم می‌کند ـ خود جوان‌ترش، سو (مارگارت کوالی) و نسخه اصلی پیرش.

این دوگانگی هویت صرفاً فیزیکی نیست، بلکه عمیقاً روانشناختی و نمادین است. الیزابت و سو آگاهی مشترکی دارند اما در بدن‌های متفاوتی زندگی می‌کنند و مجبورند هر هفته وجودشان را تغییر دهند. آنچه آشکار می‌شود، سقوطی درونی و توهم‌زا به خودویرانگری است، داستانی هشداردهنده درباره بهای کمال در جهانی که زنان را وقتی از نظر بصری دیگر خوشایند نیستند، کنار می‌گذارد.

هیولای کمال: اشتهای سیری‌ناپذیر جامعه برای جوانی

وحشت اصلی فیلم ماده چیزهای عجیب و غریب و تغییر شکل‌دهنده‌ی بدن آن نیست (هرچند که دل‌خراش هستند)، بلکه قرارداد ناگفته‌ی اجتماعی است که از زنان می‌خواهد تا ابد مطلوب بمانند ـ یا ناپدید شوند. سقوط الیزابت صرفاً شخصی نیست؛ بلکه سیستماتیک است. این فیلم از مفهوم «هیولای کمال» به‌عنوان سلاح استفاده می‌کند ـ نیرویی سیری‌ناپذیر و همیشه مراقب که ارزش را بر اساس زیبایی‌شناسی دیکته می‌کند و کسانی را که جرئت پیر شدن، افتادگی یا چروک شدن دارند، مجازات می‌کند.

هیولای کمال یک موجود واحد نیست، بلکه یک هیولای چند سَر است: مدیر انتخاب بازیگر است که الیزابت را به دلیل «بیش از حد بالغ بودن» رد می‌کند، مجری برنامه‌ی گفتگو که از جایگزین جوان‌تر خود تعریف و تمجید می‌کند، و روزنامه‌های زردی که تلاش‌های «مأیوسانه» او را برای مطرح ماندن مسخره می‌کنند. در یک صحنه‌ی به‌خصوص ویرانگر، الیزابت به نسخه‌ی دیجیتالی تغییر یافته‌ی خودش روی جلد مجله خیره می‌شود ـ صاف‌تر، سفت‌تر، بهتر ـ و ما لحظه‌ای را می‌بینیم که عزت نفس او در هم می‌شکند. بنابراین، «ماده» فقط یک مک‌گافین علمی-تخیلی (مک‌گافین MacGuffin مفهومی در سینما و ادبیات است که به یک شی، شخص، ایده یا هدفی گفته می‌شود که شخصیت‌های داستان برای رسیدن به آن تلاش می‌کنند و داستان حول آن پیش می‌رود، اما این موضوع یا شی در واقع اهمیت ذاتی و مستقلی ندارد و بیشتر به‌عنوان ابزاری برای پیشبرد داستان و ایجاد انگیزه در شخصیت‌ها به کار می‌رود) نیست؛ بلکه نهایت منطقی بوتاکس، فیلر و فتوشاپ است، نتیجه‌ی اجتناب‌ناپذیر فرهنگی که پیری را یک بیماری می‌داند.

این دوگانگی، وجود شکسته‌ی سلبریتی‌های مدرن را منعکس می‌کند، جایی که شخصیت عمومی باید بی‌عیب و نقص باقی بماند در حالی که خودِ خصوصی فرو می‌ریزد. وحشت در این درک نهفته است که خودِ جوان‌تر الیزابت اصلاً او نیست، بلکه یک ساختار توخالی و قابل فروش است. در یکی از لحظات به‌یادماندنی فیلم، دو نسخه از الیزابت با یکدیگر روبرو می‌شوند، یکی التماس می‌کند که مورد توجه قرار گیرد، و دیگری با سردی او را به‌عنوان «فرسوده» رد می‌کند. این استعاره‌ای از چرخه‌ی بی‌وقفه جایگزینی در صنعت سینما است ـ ستاره‌ی دیروز، داستان هشداردهنده‌ی امروز است.

وقتی زیبایی می‌بلعد، نه می‌بخشد
دمی مور در نمایی از فیلم «ماده»

نگاه دیجیتال و محو هویت اصیل

فیلم فارگیت به خوبی از نقش عصر دیجیتال در تحریف هویت آگاه است. در جهانی که فیلترهای اینستاگرام و چهره‌های تولید شده توسط هوش مصنوعی، استاندارد زیبایی را تعیین می‌کنند، فیلم «ماده» می‌پرسد: چه اتفاقی می‌افتد وقتی واقعیت دیگر نتواند با واقعیت مصنوعی رقابت کند؟ دگرگونی الیزابت نه تنها فیزیکی، بلکه وجودی است ـ او به دو خود تقسیم می‌شود، همزاد جوان‌ترش هر آنچه صنعت می‌خواهد را در خود جای می‌دهد، در حالی که شکل اصلی او در سایه‌ها پژمرده می‌شود.

این روایت با اضطراب‌های فرهنگی گسترده‌تر در مورد بیوهکینگ (Biohacking یا هک زیستی به معنای ایجاد تغییرات عمدی و هدفمند در سبک زندگی و عملکرد بدن است تا بتوان عوامل بیولوژیکی بدن را «هک» کرد و بهترین نسخه از خود را به نمایش گذاشت. این تغییرات می‌توانند شامل بهبود تغذیه، ورزش، مدیریت خواب، تنظیم محرک‌های محیطی (مانند نور و صدا)، کاهش استرس و حتی استفاده از فناوری‌های نوین باشند)، مداخلات آرایشی و کالایی شدن خودسازی طنین‌انداز می‌شود. داستان الیزابت، داستانی هشداردهنده در مورد هزینه‌های تسلیم شدن در برابر هیولای کمال است و نشان می‌دهد که چگونه وسواس به اعتبارسنجی بیرونی می‌تواند منجر به خودویرانگری شود. تصویر فیلم از حملات الیزابت به تصاویر خودش ـ پرتاب اشیاء به سمت پوسترها، شکستن آینه‌ها، پوشاندن پنجره‌ها برای جلوگیری از نصب بیلبورد سو ـ نمادی از خشونت روانی ناشی از زندگی در جهانی بیش از حد واسطه‌ای است که در آن هویت فرد دائماً تحت نظارت، قضاوت و کالاسازی قرار می‌گیرد.

وحشت بدنی به‌عنوان تسویه حساب فمینیستی

فارگیت از وحشت بدنی نه برای شوک‌های ارزان، بلکه به‌عنوان زبانی درونی برای خشم زنانه استفاده می‌کند. همانطور که بدن الیزابت سرکشی می‌کند ـ پوستش می‌ریزد، استخوان‌هایش ترک می‌خورد، گوشتش به او خیانت می‌کند ـ ما مجبور می‌شویم با خشونت استانداردهای زیبایی روبرو شویم. وحشتناک‌ترین سکانس‌های فیلم بی‌دلیل نیستند؛ آنها کیفرخواست هستند. وقتی صورت الیزابت شروع به باز شدن می‌کند و چیزی نامشخص را آشکار می‌کند. با نگاهی عمیق به لایه‌های زیرین، متوجه می‌شویم که جامعه این کاری را با زنان می‌کند: آنها را لایه لایه از هم جدا می‌کند، تا جایی که چیزی جز یک تقلید مسخره‌آمیز از خودِ سابقشان باقی نمی‌ماند، انتخاب‌های زیبایی‌شناختی فیلم، این تأثیر را تشدید می‌کنند. فیلمبردار، سفیدی‌های استریل و بالینی (آزمایشگاهی که ماده در آن تجویز می‌شود) را با قرمزی‌های بیمارگونه و ضربان‌دار بدن رو به زوال الیزابت در تضاد قرار می‌دهد. موسیقی متن، سمفونی ناموزونی از صداهای مصنوعی و صداهای ارگانیک، ادغام غیرطبیعی انسانیت و کالا را تقویت می‌کند.

چرخ گوشت سلبریتی‌ها: همدستی جامعه در نابودی

ماده، مخاطب خود را از مخمصه رها نمی‌کند. ما را مجبور می‌کند تا نقش خودمان را در سلطنت هیولای کمال به حساب بیاوریم. ما کسانی هستیم که شایعات مربوط به سلبریتی‌ها را می‌شنویم، کسانی که بی‌سنی را با ستایش پاداش می‌دهیم، کسانی که ستاره‌ها را به محض نشان دادن نشانه‌هایی از مرگ و میر، کنار می‌گذاریم. در یک مونتاژ تکان‌دهنده، کلیپ‌های خبری و واکنش‌های رسانه‌های اجتماعی نشان می‌دهند که سقوط الیزابت با شادی از بدبختی دیگران روبرو می‌شود ـ «او باید سال‌ها پیش بازنشسته می‌شد»، «انگار پیرزن بالاخره ترکید». نکوهش‌آمیزترین جمله فیلم این است که سرنوشت الیزابت یک ناهنجاری نیست، بلکه یک فهم اجتناب‌ناپذیر است. صنعت سینما زنان را جویده و بیرون می‌ریزد، و ما، تماشاگران، کسانی هستیم که این سرنوشت را در دست داریم.

آینه‌ای رو به چهره‌ای پوسیده

تماشای فیلم «ماده» آسان نیست. این فیلم بی‌رحمانه، مصمم و عمیقاً ناراحت‌کننده است ـ همان‌طور که هر طنز بزرگی باید باشد. فارگیت فیلمی ساخته است که هم یک افسانه کابوس‌وار و هم یک انتقاد تند است، هشداری از آنچه اتفاق می‌افتد وقتی ارزش را با ظاهر یکی می‌کنیم. در لحظات پایانی، هنگامی که دو خودِ الیزابت در توده‌ای گروتسک و پیچ‌خورده ادغام می‌شوند، با یک سوال وحشتناک مواجه می‌شویم: آیا این دگرگونی است، یا صرفاً حقیقت کاری است که جامعه همیشه با زنان کرده است؟ «ماده» هیولا خلق نمی‌کند ـ بلکه صرفاً هیولاهایی را که ما همیشه بوده‌ایم آشکار می‌کند.

این فیلم همچنین به این موضوع می‌پردازد که چگونه رسانه‌ها و فرهنگ سلبریتی، آرمان‌های زیبایی غیرواقعی را که هم اغواکننده و هم مخرب هستند، تداوم می‌بخشند. رویارویی‌های مکرر الیزابت با تصاویر خودِ جوان‌ترش ـ روی بیلبوردها و تلویزیون ـ تأکید می‌کند که چگونه رسانه‌ها آگاهی عمومی را با استانداردهای دست‌نیافتنی اشباع می‌کنند و احساس ناکافی بودن و نادیده گرفته شدن را در میان کسانی که پیر می‌شوند و از مد می‌افتند، تشدید می‌کنند. این محیط رسانه‌ای نه تنها سلبریتی‌های مسن را طرد می‌کند، بلکه برداشت‌های عمومی را نیز شکل می‌دهد و ارزش‌های سطحی را که ظاهر را بر محتوا اولویت می‌دهند، تقویت می‌کند.

وقتی زیبایی می‌بلعد، نه می‌بخشد

عصر دیجیتال، چندپارگی هویت و روابط فرااجتماعی

فیلم ماده با بینش‌های جامعه‌شناختی در مورد چگونگی تغییر هویت توسط صنایع دیجیتال و رسانه طنین‌انداز می‌شود. در جهانی که افراد چندین شخصیت آنلاین را انتخاب می‌کنند و دائماً در معرض تصاویر ایده‌آل قرار می‌گیرند، هویت چندپاره و نمایشی می‌شود. وجود دوپاره الیزابت بین خود اصلی و خود جوان‌ترش به صورت استعاری این چندپارگی را به تصویر می‌کشد و منعکس‌کننده چگونگی هدایت افراد در رقابت با خودهای شکل گرفته توسط رسانه‌های اجتماعی و فرهنگ سلبریتی است. علاوه بر این، فیلم به طور ضمنی با پدیده روابط فرااجتماعی - دلبستگی‌های عاطفی یک طرفه که مخاطبان با سلبریتی‌ها شکل می‌دهند ـ درگیر می‌شود. تحقیقات نشان می‌دهد که چنین روابطی می‌تواند با عزت نفس پایین و انزوای اجتماعی تشدید شود، زیرا افراد به دنبال شناسایی یا جبران از طریق چهره‌های ایده‌آل هستند. «ماده» جنبه تاریک‌تر این پویایی را آشکار می‌کند: وقتی سلبریتی‌ها توسط جامعه طرد یا حذف می‌شوند، طرفدارانی که روی تصاویر ایده‌آل آنها سرمایه‌گذاری کرده‌اند، ممکن است دچار گسست در حس هویت و ارزش خود شوند.

تأثیر بر درک سلبریتی و جامعه

فیلم ماده با به تصویر کشیدن طرد خشونت‌آمیز سلبریتی‌های سالخورده و پیامدهای هولناک سطحی‌نگری اجتماعی، درک ما را از تزلزل هویت سلبریتی‌ها عمیق‌تر می‌کند. این فیلم نشان می‌دهد که چگونه شهرت منوط به انطباق با استانداردهای تنگ‌نظرانه و اغلب بی‌رحمانه است و چگونه این دیده شدن مشروط، افراد را از خود واقعی‌شان بیگانه می‌کند. تصاویر گروتسک و پیچیدگی روانشناختی فیلم، بینندگان را دعوت می‌کند تا با هزینه‌های انسانی پشت ظاهر فریبنده فرهنگ سلبریتی‌ها روبرو شوند. با انجام این کار، «ماده» مخاطبان را به چالش می‌کشد تا ارزش‌هایی را که زیربنای وسواس اجتماعی نسبت به ظاهر و جوانی هستند، زیر سوال ببرند. این فیلم پوچی و بی‌رحمی فرهنگی را که ظاهر را بر ذات ارجح می‌داند، آشکار می‌کند و خواستار شناخت دلسوزانه‌تر پیچیدگی‌های انسانی فراتر از آرمان‌های سطحی است. این فیلم همچنین نقش صنعت زیبایی را در تداوم این چرخه از طریق بازاریابی شبه‌علمی محصولاتی مانند این ماده که نوید جوانی می‌دهند اما عوارض روانی و جسمی سنگینی را به دنبال دارند، نقد می‌کند. وابستگی الیزابت به این دارو، علیرغم عوارض جانبی وحشتناک آن، تأکید می‌کند که چگونه فشارهای اجتماعی زنان را مجبور می‌کند سلامت و اصالت را فدای ظواهر زودگذر کمال کنند. این پویایی با اشباع رسانه‌ای تشدید می‌شود، جایی که تصاویر سو جوان بر فضاهای عمومی و روان الیزابت غالب می‌شود و این تصور را تقویت می‌کند که فقط جوانی مطلوب و شایسته توجه است. علاوه بر این، فیلم «ماده» بررسی می‌کند که چگونه این استانداردهای زیبایی روابط بین فردی را تحریف می‌کنند و انزوا را تقویت می‌کنند. رابطه پر از تنش الیزابت با خود جوان‌ترش، سو، نماد تضاد درونی بین پیری واقعی و آرمان‌های تحمیلی اجتماعی است. تضاد آنها نشان می‌دهد که چگونه طرد اجتماعی پیری می‌تواند درک از خود را بشکند و افراد را حتی از بخش‌هایی از خودشان بیگانه کند و احساس جدایی و تنهایی را عمیق‌تر کند.

در مجموع، «ماده» نشان می‌دهد که استانداردهای زیبایی خنثی یا خوش‌خیم نیستند، بلکه به عنوان مکانیسم‌های اجتماعی قدرتمندی عمل می‌کنند که تبعیض سنی را تقویت می‌کنند و زنان مسن را به حاشیه می‌رانند. این فیلم با به تصویر کشیدن طرد وحشیانه‌ای که الیزابت با آن مواجه است و اقدامات افراطی که او برای بازیابی جوانی انجام می‌دهد، فرهنگی را نقد می‌کند که ارزش را با ظاهر برابر می‌داند و کسانی را که به طور طبیعی پیر می‌شوند، نامرئی می‌کند. این فیلم خواستار بازنگری انتقادی در مورد چگونگی تعریف زیبایی و ارزش توسط جامعه است و خواستار شمول بیشتر و احترام به پیری به عنوان بخش ذاتی هویت انسانی است.

ماده فیلمی است که در استخوان‌های شما باقی خواهد ماند، تیری زهرآگین که مستقیماً به قلب فرهنگ غرور نشانه رفته است. این فقط یک فیلم نیست - یک تسویه حساب است. و در جهانی که هنوز از زنان می‌خواهد قبل از انسان بودن، زیبا باشند، این تسویه حساب مدت‌هاست که باید انجام شود.

5959

کد خبر 2075282

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

آخرین اخبار

پربیننده‌ترین