از همان روز اول که با ترور اسماعیل هنیه آغاز شد تا جنگ، بحران در لبنان، سقوط استراتژیک سوریه، جنگ اخیر و حتی تا یک قدمی ترور رفتن او. اگر همه مغزهای استراتژیک دنیا هم نشسته بودند و در حال تحلیل و برنامهریزی بودند در چنین شرایطی نمیتوانستند اقدام موثری انجام دهند.
باتوجه به همه این اتفاقات به دلیل کارهایی که پزشکیان انجام داد یا نداد من عملکرد دولت او را بسیار موفق میدانم. از جمله اینکه موفق شد جنگ را به تعویق بیندازد، مذاکره را ادامه دهد و در بحران جنگ بزرگ با اسرائیل و آمریکا که شوخیبردار هم نیستند و از بزرگترین قدرتهای نظامی جهان محسوب میشوند، توانست ارزاق مردم را تأمین کند و کشور را از اختلالات اجتماعی دور نگه دارد.
مهمتر از همه اینکه پزشکیان در تمام این ایام در حال رویارویی با جریانهای افراطی بود در حالیکه خود او اهل درگیری نبود. یکی از موفقیتهای ایشان این بود که توانست حمایت دائمی رهبری را همراه خود داشته باشد که این مسئله بسیاری از مشکلات را برای او حل کرد. در این بازار آشفته یکساله گذشته، اگر از منظر برنامههای کلان آقای پزشکیان (Long Shot) نگاه کنیم، عملکرد او بسیار موفق بوده است.
البته طبیعی است که در جزئیات اجرایی (Close-up) ایراداتی وجود داشته باشد. بخشی از این ایرادات به دلیل باور پزشکیان مبنی بروفاق و مخالفانش است که آن باور را قبول ندارند و به همین دلیل برخی ناهماهنگیها پیش آمد. ضمن اینکه همراهان و همکاران پزشکیان نیز الزاماً متناسب با گفتمان وفاق انتخاب نشدند.
وفاق ملی گفتمان غالب شد اما مشکل اینجاست که این گفتمان دو طرف دارد. گفتمان وفاق یکطرفه نیست اما طرف مقابل چندان این رویکرد را نپذیرفت. حتی پس از جنگ که جامعه به همبستگی اجتماعی نیاز داشت، رادیو و تلویزیون که تابلوی این قضیه است بر سر همه کسانی که پنج دقیقه مصاحبه کردهاند و از جنس جریان خودشان نبودهاند، منت میگذارد. این نشان میدهد که وفاق بهعنوان یک اصل پذیرفته شده از طرف جریان مقابل نیست.
نظر شما