فردا (چهارشنبه) چهارصد و نود و سومين سالروز درگذشت «لئوناردو داوينچي»، بزرگترين نقاش دورهي رنسانس است.
«لئوناردو داوينچي» در سال 1452 در يک روستاي توسکاني متولد شد. در بارهي دوران کودکي اين نقاش و مخترع بزرگ اطلاعات زيادي در دست نيست.
او پنج سال اول زندگي خود را نزد مادرش گذراند، سپس در سال 1457 نزد خانوادهي پدرش، پدربزرگ و مادربزرگش زندگي کرد. عدهاي از محققان ايتاليايي با تحقيق بر روي بازسازي اثر انگشت داوينچي، او را داراي ريشه عربي و اهل خاورميانه برشمردهاند.
«داوينچي» فردي بينهايت خلاق و کنجکاو بود. او نظريات خود را در يک سلسله يادداشتهايي که بالغ بر هزاران صفحه هستند، ثبت کرد. او طرحهاي مبتکرانهاي را براي ساخت سلاحهايي مانند توپهاي بخار، ماشينهاي پرنده و ادوات زرهي ارائه کرده بود، هرچند که بسياري از آنها هرگز ساخته نشدند.
وي طراح اوليهي صدها اثر معماري و همچنين طراح اوليهي هواپيما بهشمار ميرود. يکي از طرحهاي ابتکاري او لباس غواصي و زيردريايي جنگي است. او همچنين مسلسل، تانک نظامي، ساعتي که به «ساعت داوينچي» معروف است، کيلومترشمار و چيزهاي ديگر را طراحي يا اختراع کرد.
«لئوناردو داوينچي» براي طرحهاي خود بهوسيلهي خط معکوس يادداشتهايي را نوشته است که فقط آنها را در آيينه ميتوان خواند. بيشتر شهرت جهاني او بهخاطر نقاشيهاي «شام آخر» و «موناليزا» است.
«لئوناردو داوينچي» كه در قرن شانزدهم تابلوي «موناليزا» را روي تابلو از چوب درخت سپيدار و با رنگ روغن خلق ميكرد، هرگز تصور نميكرد كه اين اثر بينظير روزي به يكي از ارزشمندترين ميراث هنري دنيا تبديل شود. اين تابلو كه به جهت چهرهي خاص زني كه به تصوير كشيده شده به «لبخند ژكوند» نيز معروف است، در دورهي رنسانس در فلورانس توسط «داوينچي» كشيده شد و هماكنون در موزهي «لوور» پاريس نگهداري ميشود.
«داوينچي» در سال 1503 يا 1504 در ايتاليا شروع به خلق اين اثر هنري كرد و به گفتهي يكي از همعصرانش «جورجيو واساري»، داوينچي پس از چهار سال كار بر روي اين تابلو، آن را نيمهتمام رها كرد، اما سه سال بعد، پس از سفر به پاريس آن را دوباره از سرگرفت و مدتي پيش از مرگ در سال 1519 آن را به اتمام رساند.
«داوينچي» در سال 1616 به دعوت پادشاه «فرانكو اول» اين تابلو را از ايتاليا به فرانسه برد و پس از مرگ پادشاه فرانكو آن را خريداري كرد تا آن كه بعدها در اختيار لويي چهاردهم قرار گرفت. لويي چهاردهم شاهكار «داوينچي» را به كاخ «ورساي» منتقل كرد و پس از انقلاب فرانسه در موزهي «لوور» جاي گرفت، اما بعدها ناپلئون اول آن را به اتاق خواب خود منتقل كرد؛ هرچند بار ديگر به موزهي «لوور» بازگشت.
گمانهزنيهاي زيادي دربارهي مدل و چشمانداز اين تابلوي نقاشي وجود دارد، مثلا اينكه «داوينچي» در خلق اين اثر كمال صداقت را داشته و در به تصوير كشيدن زيبايي اين زن اغراق نكرده است و يا اينكه به ادعاي كارشناسان هنري چين، زمينههاي پشت تصوير برگرفته از نقاشيهاي چيني است. اخيرا نيز دانشمندان مدعي شدهاند كه «داوينچي» براي به تصويركشيدن شاهكار هنرياش از يك مدل مرد استفاده كرده است.
عنوان اين نقاشي نشات گرفته از توضيحي است كه «جروجيو واساري» در شرححال خود از «داوينچي»، 31 سال پس از مرگ او نوشت. وي معتقد بود كه «داوينچي» اين نقاشي را براي «فرانچسكو دل ژكوند»، تاجر ابريشم اهل فلورانس كشيد و پرترهي همسر وي، «موناليزا» بوده است.
شهرت تابلوي «موناليزا» در 22 اوت 1911 پس از سرقت از موزهي «لوور» دوچندان شد. پليس فرانسه در بازجوييهاي خود حتي «پابلو پيكاسو» را نيز احضار كرد. درحاليكه گمان ميرفت كه اين شاهكار بينظير ديگر براي هميشه از دست رفته باشد، دو سال بعد سارق واقعي كه از كارمندان موزه بود، شناسايي و دستگير شد. وي قصد داشت اين تابلو را به مسوولان موزهي فلورانس بفروشد. «موناليزا» در سراسر گالريهاي ايتاليا به نمايش درآمد و پس از آن در سال 1913 به «لوور» بازگشت.
سال 1956 با اتفاقات ناخوشايندي براي تابلوي «موناليزا» همراه بود. ابتدا قسمتهاي پايين اين تابلو توسط اسيد از بين رفت و در دسامبر همان سال، يك شهروند اهل بوليوي سنگي بر روي آن پرتاب كرد كه آرنج سمت چپ تصوير اين زن را مخدوش كرد. استفاده از شيشهي ضدگلوله اين اثر هنري گرانقيمت را در برابر حملات بيشتر مصون نگه داشت، تا اينكه در آوريل 1974، يك زن معلول كه نسبت به سياستهاي موزهي ملي توكيو در قبال معلولان معترض بود، هنگام برپايي گالري ويژهي نمايش «موناليزا» بر روي آن رنگ قرمز پاشيد.
تابلوي «شام آخر» كه از ديگر آثار معروف اين نقاش ايتاليايي است، نشانگر صحنههايي از روزهاي پاياني عمر عيسي مسيح است. اين اثر هنري بر پايهي کتاب يوحنا كشيده شده است. اين نقاشي يکي از مشهورترين و با ارزشترين نقاشيهاي جهان است.
«داوينچي» علاوه بر نقاش به عنوان يک مهندس نيز مشهور است. در نامهاي به دوک ميلان او اظهار داشت قادر به تهيه و ساخت دستگاههايي هم براي دفاع از شهر و هم براي محاصره است. هنگامي که او به ونيز فرار کرد، شاگردي را پيدا کرد که با کمک او توانست يک سنگر متحرک را طراحي کند. او حتي طرحي براي منحرف کردن مسير رودخانهي «آمو» داشت؛ پروژهاي که «نيکولو ماکياولي» نيز بر روي آن کار کرد.
مقالات «داوينچي» شامل تعداد بسيار زيادي از اختراعات عملي و قابل اجرا و غيرعملي شامل آلات موسيقي، پمپهاي هيدروليک، توپهاي بخار، سپرهايي خاص و ... است. ديگر اختراعات او شامل مسلسل، بادسنج، ساعت، تلمبه ميشوند.
«داوينچي» اواخر عمر خود را در شهر واتيکان در ايتاليا سپري كرد، مکاني که «رافائل» و «ميکلآنژ» در آنجا فعاليت داشتند. در اکتبر 1515 فرانسيس اول پادشاه فرانسه، ميلان را به تسخير خود درميآورد. در دسامبر همان سال «لئوناردو» به نزد فرانسيس اول و پاپ ليئو دهم فراخوانده ميشود. به وي سفارش جديدي براي ساخت يک شير مکانيکي داده شد، شيري که ميتوانست بهطرف جلو گام بردارد و قفسهي سينهاش را باز کرده و خوشهاي از گلهاي سوسن را نمايان سازد.
«داوينچي» در سال 1515 به خدمت فرانسيس درآمد و در خانهاي ييلاقي در «کلوس لوس» در نزديکي اقامتگاه سلطنتي جاي گرفت. او سه سال پاياني عمر خويش را به همراه «ملزي»، شاگردش در آنجا گذرانيد. «داوينچي» در روز دوم ماه مي سال 1519 در سن 67 سالگي در حالي که تبديل به يکي از دوستان صميمي فرانسيس شده بود در کلوس لوس درگذشت.
«واساري» اينگونه مينويسد که «داوينچي» در هنگام مرگ تقاضاي حضور يک کشيش براي اعتراف به گناهان ميکند. طبق خواستهي او 60 فقير تابوت او را حمل ميکنند. او در کليساي «سن هابرت» تدفين ميشود. «ملزي» به عنوان وارث او شناخته ميشود و تمامي پولها، نقاشيها، وسائل و ديگر آثار او به وي تعلق ميگيرد. البته «لئوناردو» شريک قبلي و قديمياش «سالاي» و همچنين خدمتکارش را فراموش نکرد و به هرکدام از آن دو نصف تاکستان خويش را بخشيد.
301301
نظر شما