اگر تصور میکنید که عکاسان بهجای قلم، دوربین به دست میگیرند و با آن با مردم جهان سخن میگویند، در واقع برداشت درستی است اما چه بسا چنین گزارهای به تنهایی تعبیری سطحی و نیازمند تفسیر عمیقتر است. از همینرو، در سه سال گذشته یادداشتهایی از همین نگارنده با تیترهای:
«مرقومهای از یک خبرنگاه»
«قلم یک خبرنگاه در روز جهانی عکاسی»
و «اندیشه در پیشهی خبرنگاهی»
منتشر شدهاند که با جستوجویی ساده در موتورهای جستوجوگر اینترنتی، در دسترس علاقهمندان هستند. اگر حوصله و فرصت مطالعه آن سهگانه را دارید، پیشنهاد میکنم ابتدا آنها را بخوانید و سپس به سراغ این یادداشت در سال ۱۴۰۴ خورشیدی بیایید.
همزمانی روز خبرنگار در ایران و روز جهانی عکاسی ، که هر دو در ماه اَمرداد قرار دارند، ما را ناخودآگاه به تقاطع عکاسی خبری و دغدغههای «خبرنگاهان» میکشاند. یکی از دلایل این همگرایی، دسترسی بیشتر عکاسان خبری به رسانه و امکان انتشار متنهایشان است.
اینبار اما، بیایید بهجای تحلیل سبک یا فنِ عکاسی و دغدغههای عکاسان که معمولا گله و نالههای تکراری در آن هم خورده است، از زاویهای دیگر به عکس نگاه کنیم. در جهانی که چشمان ما از فرط دیدن تصویر، بیتفاوت شدهاند، بیاییم به احترام روز جهانی عکاسی، عکس ببینیم، اما نه هر عکسی.
بیاییم به چشمانمان و به آنچه به خوراک ذهنیمان بدل میشود، احترام بگذاریم. آگاه باشیم که در دنیای فستفودی امروز گاهی به فکر جسم خود نیز نیستیم و لذت را بر سلامت ترجیح دادهایم، با آنکه میدانیم بهایش را خواهیم پرداخت. عکس نیز همین است، عکس دیدن به مانند کتاب خواندن اثرات ماندگاری بر اندیشه و ذهن ما دارد.
اگر منِ عکاس، در هر سبکی اثری تولید کردم و آن را به سوی تو تعارف کردم، آن را بدون آگاهی از ظرف من بر ندار و از من بپرس : داستان این عکس چیست؟ به چه میاندیشی؟ گفتمان تو چیست؟ اینگونه پیش از اینکه به یاریِ تجربهی ذهنیِ خود آمده باشی، دستکم به آن عکاس در هر سبکی که کار میکند کمک کردهای تا تلنگری به خودش بزند. میلیونها عکاس در خیابانها و آتلیهها و رسانهها با دوربین یا گوشی خود عکاسی میکنند، عکسهای خوب میگیرند، جذاب و گیرا با کادربندیهای دقیق و حتی ماندگار، اما بیدلیل و تهی از داستان و اندیشهها و ممکن است آنچه را ثبت کنند که دیگری یا دیگران بخواهند. پس باید پرسید آن دیگران چه کسانی هستند؟ اگر از عکاس نپرسیدیم، از خود بپرسیم و بازنمایی عکسی که جلوی روی ما است چیست و آن را رمزگشایی کنیم. به مانند آنچه استورات هال از آن سخن میگوید.
در جهانی که از تصویر و تبلیغات و عکسهای گزارشی و جلسهای اشباع شده، عکسهایی که با اندیشه همراه نباشند،صرفا تصویری به پیوست موضوعات هستند، اما در اینجا صحبت از عکس با نگاهی تخصصی در روز جهانی عکاسی است.
عکاس نیز، همچون هر خالق اثری، نیاز دارد درباره آنچه دیده و ثبت کرده سخن بگوید. تنها در این صورت است که مخاطب میفهمد پشت این تصویر، چه اندیشهای گذشته و چه نگاهی آن را شکل داده است..
با چند عکاس گفتوگو کردهایم؟ چند بار وقتی آنها را در خیابان دیدهایم، تنها از آنها خواستیم عکسی از ما بگیرد و همان شب، بیدرنگ، خواستار آن تصویر شدیم؟ تصویری که در لحظه بلعیدیم و در مدتی کوتاه دفعش کردیم. شبیه به فستفودها که در بدن ما به سرعت جذب و بدون اینکه سودی برای سلامت ما داشته باشد، دفع میشوند.
تصاویر تبلیغاتی پرزرقوبرق، عکسهایی با کیفیت بالا و امکانات گرانقیمت، بله بیشک چشمنوازند. ما هم خواسته یا ناخواسته بیشترِ آنها را میبینیم و ترجیح میدهیم. اما گاهی خوب است بهانهای بتراشیم؛ مثلاً روز جهانی عکاسی، یا حتی روز جهانی غذا و تصمیم بگیریم در این روزها طور دیگر بنگریم یا میل کنیم. نه برای تحلیل. نه برای سرگرمی. بلکه بهمثابه یک کنش معنوی. یک تجربهی مینوی.
شاید این پرسش پیش بیاید که در روز جهانی عکاسی، باید چه عکسی را به عنوان عکس خوب دید؟ به نظرم بهترین انتخاب، «عکسهای خانوادگی» است؛ همان عکسهایی که در آلبومهای قدیمی خاک میخورند. عکسهایی که توسط اعضای خانواده، بدون هیچ تخصص عکاسانهای روزگاری به شکلی واقعی و صادقانه از افرادی که در کنارشان زندگی کردهاند ثبت شدهاند. این عکسها متعلق به خود ما هستند؛ زندگیِ ما، نه زندگی دیگران. عکسهایی ساده و بیپیرایه، بدون لایههای پنهانِ ایدئولوژی و قدرت.
*عکاس خبرگزاری خبرآنلاین استان سمنان
نظر شما