به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، در جلسه امروز دادگاه پرونده اعضای سازمان منافقین، علاوه بر حضور وکلای شاکیان و متهمان، شاهدانی از جمله یک عضو سابق جداشده از این گروه از اروپا، همسر شهید هستهای عباسی و یک زن انگلیسی که در جوانی عضو منافقین بوده و مسیر زندگیاش تغییر کرده است، درباره فعالیتها و اثرات این سازمان شهادت دادند.
بنابر روایت فارس، در جریان این دادگاه مداح از قاضی دهقان درخواست کرد تا همسر شهید هستهای، فریدون عباسی، به عنوان شاکی در جایگاه حاضر شود. همسر شهید عباسی با حضور در جایگاه اشاره به سابقه فعالیت خود و همسرش توضیح داد که خود جانباز ترور هستهای سال ۸۹ است و در جریان جنگ ۱۲ روزه اخیر نیز با همسرش در یک محل دچار حمله موشکی شدند؛ همسرش شهید شد و او آسیب دید.
وی شرح داد: روز اول جنگ، ۲۳خرداد حوالی اذان صبح، صدای مهیبی شنیدم. به دلیل اینکه دیر خوابیده بودم، هر سه انفجار را حس کردم. بعد از انفجارها، بین زمین و آسمان احساس تعلیق داشتم، یکی از دستهایم زیر آوار گیر کرد و حدود یک ساعت زیر آن ماندم. به طور معجزهآسا خودم را آزاد کردم تا نیروهای امدادی رسیدند و مرا نجات دادند. همسرم از طبقه ۱۳با موج فشار پرت شد و متأسفانه شهید شد.
وی با یادآوری سابقه شکایت قبلی خود گفت: ۱۵سال پیش نیز شکایتی ارائه کرده بودم، چرا که زندگی ما بعد از ترور اول دستخوش تغییرات اساسی شد و مجبور شدیم محل کارمان را جدا کنیم. شکایت فعلی من بیشتر بر تجاوز به حریم خصوصی و خانوادهام متمرکز است، چرا که حمله اخیر در منزل و در خصوصیترین بخش زندگی ما رخ داد.
همسر شهید عباسی با اشاره به طرفهای شکایت بیان کرد: قبلاً علیه صهیونیستها و منافقین و آمریکا شکایت کرده بودیم، چرا که مسئولیت مستقیم ترور ما به اسرائیل نسبت داده شده بود.
او درباره روز ترور سال۸۹ توضیح داد: هشتم آذر، روز دوشنبه، صبح زود و قبل از طلوع آفتاب، انفجاری مهیب رخ داد. هنگام نجات، هنوز هوا تاریک بود. یک دستم زیر آوار گیر کرده بود و سر و بدنم زیر خردهریزهها مانده بود، اما توانستم خودم را آزاد کنم. هنگام نجات، ترقوهام شکست.
وی به خسارتهای انسانی اشاره کرد: خوشبختانه طبقه ما پر نبود، اما همسرم و همسایه پایین منزل، شهید شدند. همسرم استاد تمام دانشکده مهندسی هستهای دانشگاه شهید بهشتی و سابقاً رئیس سازمان انرژی اتمی ایران بود.
همسر شهید عباسی گفت: قبل از این اتفاقها نیز تهدیدهای متعددی وجود داشت و ما آموزشهای لازم را برای حفظ امنیت خود دریافت کرده بودیم، اما این حمله اخیر تجاوزی آشکار به حریم خصوصی خانواده ما بود.
همسر شهید عباسی گفت: من از کارکنانی بودم که یک دقیقه هم نمیخواستم زودتر بروم سر کار. اینطور نبود که بخواهم شتاب کنم، شوهرم خیلی اهل کار بود، ولی خودم همیشه آخر ساعت میرسیدم.
وی افزود: دقیقا یادم مانده که یک دقیقه مانده بود به ربع هشت، ما سر میدان شهید الان، میدان شهید شهریاری – قبلاً میدان دانش بلوار دانشجو – بودیم که صدایی شنیدیم. همسرم روی موتور بود و آنطور که تعریف کرد، اشتباه شد، چون سرعت در میدان کم بود. ما به سمت دانشگاه حرکت میکردیم و یک توقف کوتاه داشتیم که بعد ادامه مسیر بدهیم. در آنجا افراد خرابکار کار خود را انجام دادند. همسرم دستش را بالا برد و من اول باور نکردم، فکر کردم شاید دچار توهم شده باشد. او خودش پرید پایین و گفت پیاده شوم. من کمربندم را باز کردم و اطرافم را نگاه کردم، اما پیاده نشدم. همسرم با عجله برگشت و گفت چرا پیاده نشدی. خودرو پشت سر ما بعداً تعریف کرد که فکر کردند دعوا شده و همسرم میخواهد من را از ماشین بیرون بکشد. در همان لحظه ترکشها به سمت راست بدنم از بالا تا پایین اصابت کرد. هنوز پیاده نشده بودم که ماشین منفجر شد. علت انفجار این بود که سرعت کم بود و افراد خرابکار میخواستند وسیله را در جای امن منفجر کنند. این یک فرصت شد که ما فرار کنیم و نجات پیدا کنیم.»
وی در پاسخ به قاضی درباره مسئولیت حمله گفت: خیلیها روی این موضوع کار کردند و حمله را کسی به عهده گرفت، کسی که جان داده بود. در مجله اشپیگل نوشته بود کار بسیار دقیقی انجام شده و کسی که نجات پیدا کرده بود، مهارت زیادی داشته است. حتی اسرائیل که پیشتر نام همسرم مطرح شده بود، از این عملیات مطلع بود.
در خصوص تهدیدات تلفنی، همسر شهید عباسی توضیح داد: تماسها برای جمعآوری اطلاعات بود. به ما کدی میدادند و سوال میکردند که همسرم الان کجاست، مشغول چه کاری است و حتی از دانشجویان اطلاعات میگرفتند. بعضی تماسها از خارج کشور و بعضی از طریق اینترنت بود. آنها هرگز خود را معرفی نمیکردند و فقط وانمود میکردند از یک سازمان هستند و قصد دارند با همسرم صحبت کنند.
وی گفت: ما مجبور شدیم همیشه در سایه امنیت شدید زندگی کنیم. وجود محافظان کمک بزرگی بود. سفرهای دو نفره ممکن نبود و در مکانهای عمومی همیشه احتیاط میکردیم. سعی کردیم فرزندان را از این شرایط دور نگه داریم و امنیت خانواده را حفظ کنیم.
در جلسه امروز دادگاه، همسر شهید عباسی درباره نحوه شهادت همسر خود توضیحاتی ارائه داد. او گفت: من تنها یک طرف صورت ایشان را دیدم و به نظرم شبیه عکس روز آزادی خرمشهر بود. صورت ایشان بسیار خسته و پرگرد و غبار بود و در ابتدا فکر کردم سالم است، اما بعد متوجه شدم پشت گردنشان یک ترکش بزرگ وارد شده و بر اثر موج انفجار و سقوط از طبقه سیزدهم، استخوانهایشان خرد شده بود. حتی محافظان گفتند هنگام شستشو از گوشهایشان خون میآمد.
وی ادامه داد: من زیر آوار حدود یک ساعت و نیم گیر کرده بودم و تلاش زیادی کردم تا خودم را بیرون بیاورم.
همسر شهید عباسی همچنین به اقدامات رژیم اسرائیل و دفاع آمریکا از آنها اعتراض کرد و گفت: هر کسی که حق اینها را توجیه کند، من از او شکایت دارم. با وجود غفلت رسانههای دنیا، هر صدایی میتواند مؤثر باشد و ما باید فریاد بزنیم و شکایت کنیم.
29219
نظر شما