خبرآنلاین - «ایران و آمریکا: تعامل یا تقابل» کتاب تازه حسین موسویان، دیپلمات کهنهکار سیاست خارجی ایران، تصویری کمسابقه از فرازوفرود روابط تهران و واشنگتن در دو مقطع حساس تاریخ معاصر ارائه میدهد. موسویان که پس از سه دهه حضور در دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی، پانزده سال گذشته را در دانشگاه پرینستون آمریکا در گفتوگوهای مستقیم با سیاستمداران، اندیشمندان و روزنامهنگاران آمریکایی گذرانده، در این کتاب، حاصل آن تجربه میدانی و نظری را به روایت کشیده است.
برای تهیه کتاب از پخش ققنوس اینجا را کلیک کنید.
کتاب، روابط دو کشور را در دوره ریاستجمهوری اوباما (بهمن ۱۳۸۷ تا ۱۳۹۵) و دور اول ریاستجمهوری ترامپ (بهمن ۱۳۹۵ تا ۱۳۹۹) مورد بررسی قرار داده است؛ یکی با شعار «تعامل حداقلی» و دیگری با سیاست «تقابل حداکثری». موسویان در پیشگفتار تأکید دارد که این دو دوره چهره واقعی دو راهبرد متضاد را در روابط تهران و واشنگتن آشکار کردند و شاید تنها از رهگذر بازخوانی آنها بتوان به درک درستی از چشمانداز آینده رسید.
در میان این تحلیل گسترده، یکی از روایتهای کمتر شنیدهشده، خاطره شخصی موسویان از حضورش در سمیناری در مورد ایران که توسط اندیشکدهی «جستوجو برای یافتن زمینههای مشترک» برگزار شده بود، میباشد؛ روایتی که در ادامه از صفحات ۱۵۴ تا ۱۵۷ کتاب یادشده بازنشر میشود.
اندیشکدهی «جستوجو برای یافتن زمینههای مشترک»، سمیناری در مورد ایران در اول دی ۱۳۸۹ (۲۲ دسامبر ۲۰۱۰) برگزار کرد که من نیز به آن دعوت شده بودم. در این سمینار تعدادی از برجستهترین کارشناسان آمریکایی و غیر آمریکایی نظیر اولی هاینونن، معاون پیشین آژانس انرژی اتمی و رابرت آینهورن، مذاکرهکنندهی هستهای آمریکا هم حضور داشتند. آینهورن در مورد جلسهی مذاکرات هستهای ۶ دسامبر قدرتهای جهانی با ایران به حضار در جلسه گفت:
«گروه کشورهای ۱+۵ با نیت سازنده و به قصد پیشرفت در مذاکرات شرکت کردند. ولی آقای جلیلی یک سخنرانی طولانی در مورد عدالت و فلسفه خلقت و... کرد که هیچ ربطی به مذاکرات هستهای نداشت. مخاطب او هم گروه ۱+۵ نبود بلکه او برای داخل ایران صحبت میکرد. او متنی از قبل تنظیم شده را قرائت کرد که پیشتر همان را به خبرگزاریهای ایرنا و فارس دادهبود و متن سخنرانی او همزمان با آغاز مذاکرات هم منتشر شدهبود. اعضای جلسه هم از روی گوشی موبایل بلکبری خودشان اخبار خبرگزاریهای ایران را میخواندند و پیشاپیش میدانستند جلیلی در ادامهی سخنرانی چه خواهد گفت. قسمت آخر جلسه هم خندهدار بود چون او ۲۰ دقیقه با خانم اشتون صحبت کرد تا او را راضی کند که هر دو طرف نتیجه این مذاکرات را اعلام کنند که قرار شد در استانبول دیدار بعدی برگزار شود. بعد از جلسه هم رسانههای دولتی ایران هماهنگ با هم جنجال خبری راه انداختند که ایران در مذاکرات هستهای بر کشورهای ۱+۵ تفوق پیدا کرد و ابتکار عمل را به دست گرفت و پیروزی بزرگ به دست آورد و... در حالی که اصلا مذاکرهای نبود، یک جلسهی جوک بود و این رفتار طرف ایرانی گروه کشورهای ۱+۵ را عصبانی کرد. پس تصمیم گرفتند بحث اعمال دور جدید تحریمها علیه ایران را در دستور کار خود قرار دهند. کنگرهی آمریکا هم تصمیم گرفت قطعنامهی جدید علیه ایران داشته باشد.»
در واقع نتیجه اصلی سخنرانیهای جلیلی در مورد فلسفهی خلقت و عدالت در جهان همین شد که تحریمها افزایش یابد تا ایران بفهمد که دیپلماتهای شش قدرت جهانی بیکار نیستند که چند روز وقت خود را تلف کنند تا سخنرانی جلیلی را گوش کنند. در واقع نتیجهی این مذاکرات یک مشت تحریم جدید شد ولی در تهران برای آن جشن پیروزی راه انداخته بودند.
البته من در جمع آمریکاییها، نه از عملکرد جلیلی بلکه از عملکرد طرف آمریکایی انتقاد کردم. من در جواب به رابرت آینهورن گفتم: «یکطرفه تیم ایرانی را سرزنش نکنید. اگر طرف ایرانی طرح مشخص نداشت، چرا شما طرح مشخص پیشنهاد نکردید؟» در این نشست من طرح پیشنهادهای خودم را که در قالب همان فرمول ۲ در برابر ۲ بود، مطرح کردم که اصول آن پذیرش حق غنیسازی و رفع تحریم ایران در مقابل اجرای پروتکل الحاقی و مکانیزم شفافیت کامل توسط ایران در برنامهی هستهایاش بود.
آینهورن گفت: «اساس طرح خوب و قابل مذاکره است ولی چون شما یکطرفه منافع ایران را محور قراردادهاید، در طول مذاکرات باید مقداری تعدیل و بالانس شود. البته شما با زیرکی اجرای قطعنامه اجماعی شورای امنیت سازمان ملل را در طرح مطرح نکردهاید و از کنار آن گذشتهاید.» من در پاسخ گفتم: «این قطعنامههای سیاسی غیر عملی است. در مقابل من از پیشنهاداتی حرف میزنم که عملی است. قطعنامههای بازرسی فراتر از پیمان ان پی تی و پروتکل الحاقی آن هم برای مدت نامعلوم، منطقی نیست. شما با این قطعنامهها میخواهید تا توالت مقامات عالیرتبه ایران را هم بازرسی کنید، همان کاری که با صدام کردید. قطعنامههای شورای امنیت، تعلیق غنیسازی را برای ایران الزامی و اجباری کرده است آن هم برای مدتی نامعلوم. ولی به حقوق وخواسته ایران توجه ندارد.»
آینهورن گفت: «ما طرح خود را در اکتبر ۲۰۰۹ (مهر ۱۳۸۸) دادیم که عادلانه بود ولی ایران زیر حرف خود زد. ما به تهران هم تفهیم کردیم که اعتمادسازی باید از همان طرح آغاز شود.» من به آینهورن گفتم: «ایران به سبب تحریمهای شورای امنیت سازمان ملل، صدها میلیارد دلار خسارت در دورهی آقای احمدینژاد دیده که حاصل آن دو سه تن اورانیوم غنیشده زیر ۵ درصد و ۳ هزار سانتریفیوژ فعال است. حالا شما میخواهید ۸۰ درصد این اورانیوم را از ایران خارج کنید و در نهایت میله سوخت برای رآکتور تهران بدهید بدون اینکه تحریمها را بردارید، حق غنیسازی ایران را بپذیرید، فشارها را کاهش دهید یا حتی یک برنامهی زمانبندیشده به ایران بدهید که هر قدم ایران با قدم اساسی شما همراه باشد. من با شیوه مذاکره آقای جلیلی موافق نیستم ولی طرح شما هم مزخرف است.» آینهورن گفت: «طرح پیشنهادی شما جذاب است و ما آن را به دقت بررسی خواهیم کرد ولی با این دولت و سیاستهایی که دارد، نمیتوان خوشبین بود و احتمالا شرایط در چند ماه آینده علیه ایران بدتر و منفیتر خواهد شد.»
خلاصهی مباحثهی جذاب کارشناسی من و رابرت آینهورن به اینجا کشید که همه حضار در جلسه به آینهورن پیشنهاد کردند که طرح پیشنهادی من را جدیتر بررسی کنند و در نهایت گروه ۵+۱ طرحی به ایران بدهد که به طور مشخص شامل رفع تحریمها و پذیرش حق غنیسازی ایران باشد.
با این حال باید این اصل انکارناپذیر را پذیرفت که هیچ توافقی از نظر طرفین، توافق کامل و ایدهآل نیست زیرا یک توافق برآیند تعاملات و تعدیل مطالبات و خواستههای طرفین است و نگرش بازی با حاصل جمع صفر به توافق، سادهانگاری است. از سوی دیگر هیچ نهاد و سازکاری ضامن اجرای یک توافق نیست، ضمانت اجرایی و دوام هر توافق منافع طرفین است. به عبارتی اوباما باور داشت که برجام با کمترین هزینه از منافع آمریکا و غرب، در مقابل تهدید احتمالی برنامه هستهای ایران محافظت میکند. بر این اساس توافق هستهای نیز از قاعدهی ذکرشده جدا نیست. به عبارتی برجام همچنانکه برآیند تمایلات ایران برای خروج از یک ابهام پرهزینهی بینالمللی بود، حاصل تغییر رویکرد آمریکا نسبت به ایران و به نوعی پیشنیاز ایالات متحده برای خروج پایدار از منطقه نیز محسوب میشد. به طوریکه این علل در کنار رویکرد واقعبینانهی اوباما دربارهی ایران، همچون یک فرصت آمریکایی که سازش و همکاری، دو رکن بیسابقهی آن محسوب میشدند، همگی شرایطی را برای ایران رقم زد که نه تنها با حفظ ارزشها و هویت ملی خود، ماهیت خصمانهی روابط خود با ایالاتمتحده را تغییر دهد، بلکه به واسطهی این موضوع، رابطهی متزلزل تهران با جامعهی جهانی را نیز احیا کند.
برای تهیه کتاب از پخش ققنوس اینجا را کلیک کنید
۲۱۹
نظر شما