به گزارش خبرآنلاین روزنامه فرهیختگان نوشت: هدف این انتصاب پاسخ به یکی از چالشهای اصلی کشور یعنی ناترازی انرژی است. اما نکته جالبتوجه در مورد این حکم نه اصل انتصاب، بلکه واکنشهای سیاستزده افرادی همچون فیاض زاهد به این انتصاب است که بدون نگریستن از دریچه کارآمدی، هنوز فرد پایش را در اتاق مسئولیتش نگذاشته به او هجمه وارد میکنند، آنهم صرفاً با این استدلال که او از مدیران دولت قبل بوده است.
اولاً برخی به همین نکته نیز ایراد دانسته و او را از مدیرانی میدانند که در دولت چهاردهم نیز مسئولیت داشته و ثانیاً اگر هم او در دولت قبل مسئولیت داشته بازهم این موضوع نمیتواند سند ناکارآمدیاش باشد. البته نفی رویکرد زاهد به معنی تأیید مدیریت معاون جدید رئیسجمهور محسوب نمیشود؛ چراکه او هنوز چند روز هم از مدیریتش طی نشده که عملکردش قابلارزیابی باشد. شاید برخی بتوانند با رجوع به سوابق عملکردی او به نقد یا تأیید معاون جدید رئیسجمهور بپردازند؛ اما آنچه فیاض زاهد مطرح کرده هیچ نسبتی با ارزیابی کارآمدی نداشت و صرفاً از دریچه سیاسی، موضعی تهاجمی علیه دولت اتخاذ کرده است. این واکنش نمونهای بارز از سیاستورزی است که کارآمدی را به حاشیه رانده و بر مبنای کسب منفعت حداکثری از قدرت بروز پیدا میکند.
ایجاد سازمان بهینهسازی بر اساس قانون و در راستای ماده ۴۶ برنامه هفتم توسعه اقدامی قانونی و هدفمند بود. سازمان بهینهسازی و مدیریت راهبردی انرژی ایران، نهادی است که وظیفهاش ارتقای بهرهوری انرژی، کاهش هدررفت و مدیریت راهبردی منابع انرژی کشور است. ناترازی انرژی یکی از چالشهای اصلی اقتصاد ایران است که اثرات آن بر تولید، صادرات، رفاه عمومی و حتی امنیت ملی مشهود است. رئیسجمهور بر اساس اختیارات قانونی خود، فردی را انتخاب کرده که قرار است در این حوزه کلیدی کار کند؛ اما پیش از آنکه حتی یک روز از انتصاب بگذرد، موجی از انتقادها بدون ارزیابی عملکرد آغاز شد.
فیاض زاهد، فعال رسانهای اصلاحطلب که عضو حقیقی شورای اطلاعرسانی دولت چهاردهم هم است با ربطدادن دو موضوع نامرتبط، یعنی فوت فؤاد شمس، فردی که بهعنوان کنشگر سیاسی شناخته میشد با موضوع انتصاب سقاب اصفهانی، از این دریچه به این انتصاب حمله میبرد: «در روزی که فؤاد شمس از فشار روزگار! خودکشی کرد، مدیر برکشیده رئیسی، معاون رئیسجمهورمان شد. اسم این هرچه باشد وفاق نیست کجتابی است.»
این توییت، نهتنها دو موضوع کاملاً بیربط را به هم پیوند میزند، بلکه بدون هیچ استدلالی گفتمان مطرحشده توسط رئیسجمهور را نیز زیر سؤال میبرد. این نوع سیاستورزی، نمونهای از رویکردی است که بهجای تمرکز بر کارآمدی به دنبال ایجاد فشار رسانهای است. زاهد بهعنوان عضو شورای اطلاعرسانی دولت با چنین مواجههای مسیر تقابل با دولت را در پیش گرفت بدون اینکه استدلال منطقی برای رویکرد خود ارائه دهد.
او با پیونددادن مسئله انتصاب معاون جدید رئیسجمهور به موضوع فوت یک چهره سیاسی صرفاً تلاش داشت بار احساسی استدلالش را پررنگ کرده و عملیات روانی پربسامدتری را علیه دولت به کار گیرد.
پس از این اظهارات، سید شهابالدین طباطبایی، دیگر عضو حقیقی شورای اطلاعرسانی دولت اینگونه به آن واکنش نشان داد: «به رئیسجمهور محترم در انتخاب مقاماتی که بر اساس قانون، نصب و عزل آنان از اختیارات ایشان است، اعتماد کنیم. میشود و میتوانیم پس از ارزیابی عملکرد مقام منصوبشده تندترین نقد و نظراتمان را به رئیسجمهور منتقل کنیم.» طباطبایی نیز در توییت خود به غیرمرتبط بودن موضوع «فوت فؤاد شمس» و «انتصاب اسماعیل سقاب اصفهانی» اشاره کرده و خطاب به فیاض زاهد گفت: «ضمناً من هم از درگذشت برادر و همراه عزیزمان مرحوم فؤاد شمس ناراحت و داغدارم؛ اما ارتباط آن را با انتصاب اخیر نفهمیدم.»
بعدازاین بگومگوها، فیاض زاهد از سمت خود در شورای اطلاعرسانی دولت استعفا داد تا یک فشار رسانهای به دولت بیاورد بدون اینکه توضیح دهد نسبت استعفایش با کارآمدی دولت چیست. زاهد توضیح نداد که چرا این انتصاب ناکارآمد است، چه کسی بهتر میتواند باشد یا چگونه این سازمان میتواند بهتر عمل کند. این مدل مطالبهگریها که در آن اصلاً کارآمدی مدنظر نیست و قبل از آغاز مسئولیت به یک مدیر جدید حمله میشود، این تصویر را از فرد منتقد میسازد که او به دلیل عدم انتصاب نزدیکان خودش در مسئولیتهای دولتی نسبت به موضوع گلایهمند است. این استعفا و واکنشهای به آن از جانب چهرههای اصلاحطلب دیگری همچون جواد روح که در کنایه به دولت نوشته بود: «ببین که از که گسستی و با که پیوستی...» نمونهای از سیاستورزی است که بهجای حل مسئله به دنبال ایجاد بحران است. اگر زاهد استعفا میداد و استدلالش این بود که فرد انتخابشده فارغ از جبههبندیهای سیاسی به چند دلیل کارآمد نیست و او افراد کارآمدتری برای پیشنهاددادن سراغ دارد، موضوع قابلپذیرشتری بود تا اینکه دولت را ناکارآمد دانسته و دعوایش بر سر این باشد که چرا همطیفان خودش نباید بیشتر از قدرت انتفاع ببرند.
فیاض زاهد، بهعنوان عضو شورای اطلاعرسانی دولت، وظیفهای فراتر از یک شهروند عادی دارد. او باید پل ارتباطی بین دولت و جامعه باشد؛ اما او بهجای این در جایگاه ابزار اعمال فشار عمل میکند. این رویکرد نهتنها به دولت آسیب میزند، بلکه وجههای کاسبکارانه از برخی اصلاحطلبان میسازد که ابتدا برای امتیازگیری از دولت فشار میآورند و زمانی که دولت باید پاسخگوی عملکرد خود باشد، این افراد بهجای پاسخگویی در صندلی منتقد نشسته و ژست همراهی با مردم میگیرند.
وقتی یک چهره اصلاحطلب بهجای حمایت یا نقد سازنده، به فشار رسانهای روی میآورد اعتبار جناح سیاسی خود را هم زیر سؤال میبرد. از ابتدای دولت چهاردهم چهرههای مختلفی از جناح رادیکال اصلاحطلبان ضمن چانهزنی برای کسب سهم حداکثری از قدرت، مدعی عدم ایفای نقش در فرایند انتصاب مسئولان بودند تا در ادامه مسیر، مرزبندی با دولت را برای خود باز کرده باشند.
این نوع سیاستورزی اپورتونیستی و فرصتطلبانه که برخی اصلاحطلبان در قبال دولت چهاردهم در پیش گرفتهاند و پیشازاین در مواجهه با سایر دولتهای منتسب به خود نیز انجام داده بودند، پیامدهای سنگینی دارد. اولاً مدیران را به سمت محافظهکاری و انفعال هل میدهد تا مبادا با هر کنشی بهانهای دست منتقدان سیاسیباز داده باشند.
پیامد دوم این است که بحث را از کارآمدی به جناحبازی میکشاند. ناترازی انرژی، مسئلهای ملی است؛ اما بهجای بحث درباره راهحلها به سابقه مدیر پرداخته میشود. مهمترین پیامد نیز این است که اعتماد عمومی را کاهش میدهد؛ چراکه مردم موقعیت رفتاری سیاستمداران را در مسیر منفعتطلبی و بیتوجهی به مشکلات معیشتی روزمره درک میکنند. این الگو، وضعیت را در چرخهای از ناکارآمدی نگه میدارد. نتیجه این رویکرد دولتی خواهد شد که بهجای حل مسائل ناچار است به مدیریت بحرانهای داخلی مشغول شود.
17302







نظر شما