سخنان تازه رئیس‌جمهور،دو واقعیت اساسی را پیش‌روی ایران قرار می‌دهد؛«فقدانِ نقشه‌ی راه دیپلماتیک در جهانِ آنارشیک»/ دست اسرائیل برای هر اقدامی باز است

مشاور پیشین دولت روحانی در واکنش به اظهارات مسعود پزشکیان رئیس جمهور کشورمان درباره مذاکره با آمریکا گفت: قطه‌ی کانونی سخنان رئیس‌جمهور، اعلام دیرهنگامِ این امر است که آمریکا مذاکرات هسته‌ای را به‌طور مستقیم به موازنه‌ی قدرت منطقه‌ای پیوند زده است.

‏به گزارش خبرآنلاین، حمید ابوطالبی دیپلمات پیشین کشورمان و مشاور رئیس دولت یازدهم و دوازدهم در یادداشتی با عنوان «فقدانِ نقشه‌ی راه دیپلماتیک در جهانِ آنارشیک» در کانال تلگرامی خود نوشت: 

‏سخنان اخیر رئیس‌جمهور در خصوص مذاکره با آمریکا، بازتاب‌دهنده‌ی یک دوگانه‌ی بنیادین در سیاست خارجی ایران است: از یک‌سو اعلام تمایل به صلح و توافق، و از سوی دیگر تأکید بر رد قاطع مذاکره در قالب‌ها و شیوه‌های متعارفِ جهانی. دوگانه‌ای،که در شرایط کنونی، بیش از هر زمان دیگری نیازمند صورت‌بندی راهبردی دقیق است تا به فرسایش دیپلماتیک نیانجامد.

جابه‌جایی سطح منازعه

‏تأکید رئیس‌جمهور بر اینکه «ایران آماده‌ی توافق بود، اما آمریکا توافق را با جنگ بر هم زد»، نشان می‌دهد که منازعه از سطح حقوقی به سطح اخلاقی - سیاسی منتقل شده است. این جابه‌جایی، امری حاشیه‌ای نیست؛ زیرا هنگامی که بحرانْ ماهیت اخلاقی پیدا می‌کند:

  • ‏ابزارهای حقوقی یا تکنیکی کارایی خود را از دست می‌دهند؛
  • مذاکره دیگر سازوکار حل اختلاف نیست، بلکه به صورت‌بندی رابطه‌ی قدرت تبدیل می‌شود؛ و
  • ‏کاربرد مفاهیمی چون «تحقیر»، «ذلت» و «ایرانی تکه‌پاره» بیانگرآن است که مسئله‌ی اصلی دولت نه شیوه‌ی تعامل، بلکه منطق نهفته درمطالبات طرف مقابل است. 

‏ازاین منظر، اختلافْ دیگر برسر جزئیات توافق نیست، بلکه برسر نوع رابطه‌ای است که قراراست آینده‌ی قدرت و امنیت منطقه‌ای را رقم بزند. چراکه سخنان رئیس‌جمهور مبنی براینکه هدف طرف مقابل «گرفتن همه‌ی مؤلفه‌های قدرت» و «تضعیف ایران» است، می‌نمایاندکه مسئله صرفاً برنامه‌ی هسته‌ای نیست، بلکه به بازتعریف جایگاه ایران درموازنه‌ی قدرت منطقه‌ای گره خورده است. درچنین شرایطی، مذاکره با یک بن‌بست ساختاری مواجه می‌شود و عملاً قابلیت احیا را وا می‌نهد.

نقش جدید اسرائیل در موازنه‌ی منطقه‌ای

‏بااین حال، نقطه‌ی کانونی سخنان رئیس‌جمهور، اعلام دیرهنگامِ این امر است که آمریکا مذاکرات هسته‌ای را به‌طور مستقیم به موازنه‌ی قدرت منطقه‌ای پیوند زده است.

این وضعیت در امتداد مسیری شکل گرفته که طی آن در آغاز دولت جناب پزشکیان، سیاستِ «تنش‌زدایی» به «مدیریتِ تنش» و «نه حتی کنترل آن» تغییریافت؛ و «مذاکره مستقیم» جای خود را به «مذاکره غیرمستقیم» داد. مسیری پُرخطا و بحران‌آفرین، که نهایتاً آمریکا با تبدیل «چالش غیرمستقیمِ چنددهه‌ای میان ایران و اسرائیل» به «جنگ مستقیم»، و بر عهده گرفتن فرماندهی آن، اسرائیل را به عنصر مرکزی معادلات امنیتی منطقه بدل کرد. درهمین بستر، رئیس‌جمهور نیز سرانجام عملاً می‌پذیرد که «موضوع ایران و اسرائیل» به یکی از مؤلفه‌های تعیین‌کننده تبدیل شده است. 

‏ازاین منظر، گزاره‌ی کلیدی ایشان مبنی براینکه: «طرف مقابل به‌دنبال گرفتن همه‌ی مؤلفه‌های قدرت ایران و تضعیف کشور در برابر رژیم صهیونیستی است»، به‌مثابه‌ی یک ««تحول راهبردی»» معنا پیدا می‌کند؛اینکه:

  •  فشار بر ایران نه با هدف عدم اشاعه، بلکه برای بازطراحی معادله‌ی امنیت منطقه اعمال می‌شود.

‏این چارچوب تازه، اگرچه منطق امنیت ملی جدید ایران را می‌نمایاند، اما هم‌زمان هزینه‌ی دیپلماتیک بالایی نیز دارد؛ زیراامکان تفکیک پرونده‌ی هسته‌ای از موازنه‌ی منطقه‌ای را از میان می‌برد و فضای مانور دیپلماسی را دگرگون می‌سازد. این همان برداشتی است که در سند امنیت ملی آمریکا (NSS 2025) نیز ذکر شده است: 

  • غرب آسیا به میدان رقابت شدید قدرت‌های منطقه‌ای تبدیل می‌شود؛ رقابتی که آمریکا ترجیح می‌دهد هزینه‌های آن را بازیگران محلی بپردازند.

‏دراین چارچوب:

  • ‏اسرائیل آزادی عمل بیشتری برای اقدامات پیشگیرانه می‌یابد؛
  • ‏ارتش‌های عربی، وارد مرحله‌ی تازه‌ای از توان‌افزایی می‌شوند تا خلأ کاهش حضور مستقیم آمریکا را جبران کنند؛
  • ‏فشار بر ایران برای مهار توان موشکی و پهپادی و کاهش حضور منطقه‌ای افزایش می‌یابد، نه از منظر هنجاری یا حقوقی، بلکه از زاویه‌ی تعادل قوا.

فقدانِ نقشه‌ی راه دیپلماتیک درجهانِ آنارشیک

‏سخنان تازه رئیس‌جمهور، دو واقعیت اساسی را پیش‌روی ایران قرار می‌دهد:

  • ‏ انتقال آشکار اختلاف از سطح حقوقی به سطح اخلاقی - سیاسی؛
  • ‏فقدان یک نقشه‌ی راه دیپلماتیک برای مدیریت روابط خارجی، در جهانی که هر روز آنارشیک‌تر می‌شود.

‏اگر این وضعیت جدید به یک راهبرد دیپلماتیک ترجمه نشود، این خطر جدی وجود دارد که رتوریکِ «ردّ تحقیر» و «حاضر به پذیرش نیستم»، به «تعلیق مزمن مذاکره» بدل شود؛ وضعیتی که درآن ایران نه‌تنها از طراحی فعال موازنه‌ی قدرت منطقه‌ای کنار می‌ماند، بلکه مؤلفه‌های باقیمانده قدرت خود را نیز دچار انفعال کنشی می‌کند.

‏درچنین شرایطی، نه صلح محقق می‌شود و نه فشار کاهش می‌یابد؛ بلکه فرسایش تدریجی منافع ملی، همان نتیجه‌ای را رقم می‌زند که طرف مقابل به‌دنبال آن است:

تضعیف توانایی‌های بنیادین کشور و از میان رفتن اهرم‌های اصلی تفاهم، از طریق فرسایشِ زمان‌مند و فشارهای ساختاری.

315

کد مطلب 2157929

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
9 + 7 =

آخرین اخبار

پربیننده‌ترین