بازگشت به ریشه‌ها؛ بررسی اصالت هنر خوشنویسی ایرانی از صفویه تا امروز/نقد سیاست‌های آموزشی انجمن خوشنویسان

نخستین نشست تخصصی «هنر ایرانی ـ اسلامی از اصالت تا دوره معاصر» با حضور جمعی از استادان برجسته خوشنویسی، به بررسی ضرورت‌های بازگشت به شیوه‌های صفوی، نقد سیاست‌های آموزشی انجمن خوشنویسان ایران، تحلیل سیر تاریخی خط نستعلیق و شکسته‌نستعلیق و نقش تحولات فناورانه در آموزش و احیای این هنر اختصاص داشت. این نشست به کارشناسی حجت امانی نقاش، خوشنویس و پژوهشگر هنر در کافه‌خبر خبرآنلاین برگزار شد.

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، نخستین نشست و گفت‌وگوی تخصصی درباره «هنر ایرانی ـ اسلامی از اصالت تا دوره معاصر» در کافه‌خبرِ خبرآنلاین برگزار شد. در این نشست، به کارشناسی حجت امانی، نقاش، خوشنویس و هیئت علمی دانشگاه، استادان محمد شهبازی، محمد جوادزاده، حبیب رمضان‌پور و فردین ولی‌زاده، از خوشنویسان برجسته خط نستعلیق و شکسته‌نستعلیق، حضور داشتند. این گفت‌وگو با محوریت ضرورت‌ها و زمینه‌های بازگشت به خوشنویسی دوره صفوی، بررسی تحولات تاریخی خط نستعلیق و شکسته‌نستعلیق و آسیب‌شناسی شیوه‌های آموزش خوشنویسی در ایران، به‌ویژه در دهه‌های اخیر، برگزار شد. در این نشست همچنین مهم‌ترین علل تک‌سویگی در آموزش خوشنویسی توسط انجمن خوشنویسان ایران؛ از جمله انحصارگرایی آموزشی، انتقال یک شیوه خاص و محدودیت دسترسی به نمونه‌های شاخص خوشنویسان قدیم پیش از گسترش فضای مجازی، مورد نقد و بررسی قرار گرفت. آن‌چه در ادامه می‌خوانید حاصل این گفت‌وگوست.

بازگشت به ریشه‌ها؛ بررسی اصالت هنر خوشنویسی ایرانی از صفویه تا امروز/نقد سیاست‌های آموزشی انجمن خوشنویسان و بازخوانی سیر تاریخی نستعلیق و شکسته‌نستعلق

حجت امانی: در ساحت خوشنویسی ایرانی ما همواره شاهد بروز پدیده‌هایی در عالم خوشنویسی بوده‌ایم که خط هر دوره دارای اصالت‌های زیباشناختی خاص خود بوده است و همواره به عنوان کهن‌الگویی مورد باززایی و بازتولید قرار گرفته است اما در برهه‌ای از تاریخ خوشنویسی معاصر در تقابل با صنعت چاپ شاهد دگرنگاری خوشنویسی در بعد دیگری از آن می‌شویم که در امتداد آن بنا به سیاست‌های شخصی در قالب انجمن خوشنویسان  به مثابه گفتمان غالب، وقفه‌ای حاصل می‌گردد که با رشد و توسعه رسانه‌های مدرن در جهت انتشار شیوه‌ها و الحان خوشنویسی کهن، بازگشت و بازتولید براساس کهن‌الگوها استمرار یافته است.  جناب استاد شهبازی، موضوع بحث ما بررسی ضرورت‌های فردی و اجتماعی بازگشت به خوشنویسی دوره صفویه است. از نظر شما و سایر همکاران، این بازگشت چه ریشه‌ها و انگیزه‌هایی دارد؟

محمد شهبازی: در متحول‌شدن هر هنری ممکن است هم انگیزه‌های اجتماعی در کار باشند و هم فردی. این تحولات گاه حتی ممکن است با دخالت قدرت‌های سیاسی یا جریان‌های بالادستی شکل بگیرند. تا جایی که به خوشنویسی مربوط می‌شود بررسی انگیزه‌های سیاسی موضوعیت چندانی ندارد، چرا که مدت‌هاست که قدرت‌ها اساساً با خوشنویسی کاری ندارند. اگر موضوع بحث مثلاً سینما بود، داستان فرق می‌کرد. در خوشنویسی، آن‌چه اهمیت دارد، سیاست‌هایی است که انجمن خوشنویسان از بدو تأسیس در پیش گرفته؛ سیاست‌هایی که غالباً بر ترویج یک شیوه خاص در خوشنویسی متمرکز بوده است.

البته انجمن همواره این نسبت شیوه‌گرایی را رد کرده است، اما قرائن و شواهد زیادی برای اثبات آن وجود دارد. در واقع، در موضوع بحث ما، انجمن بیشتر یک عامل سلبی بوده تا ایجابی. این سیاست‌ها به مرور زمان و به‌ویژه از دهه‌های ۱۳۷۰ و ۱۳۸۰ تضعیف شد.

ما از ۴۰ یا ۵۰ سال پیش، استادانی مانند رضا مافی و محمد احصایی داشتیم که به‌لحاظ علایق شخصی، عملاً گرایش بیشتری به دوره قاجار، و کمتر به صفویه، داشته‌اند. این گرایش در آثار به‌جامانده از آن‌ها کاملاً مشهود است.

انتشار کتاب‌هایی مانند «مرقع رنگین» از سوی انتشارات انجمن خوشنویسان و چند کتاب دیگر توسط ناشران معتبر، کم‌کم چشم هنرمندان را به آثار قدما باز کرد. پیش از آن، این آثار فقط در خزانه‌ موزه‌ها نگهداری می‌شد و دسترسی به آن‌ها بسیار محدود بود. با گسترش رسانه‌های دیجیتال و چاپ نفیس این آثار، مشخص شد که در میان مردم و علاقه‌مندان خوشنویسی، ذائقه‌ای جدی برای این شیوه‌ها وجود دارد. انجمن خوشنویسان تا یکی دو دهه گذشته، به هر روش ممکن، مانع رشد و انتشار این گرایش‌ها می‌شد.

تا اینجا به تأثیر جریان بالادستی پرداختم. از نگاه فردی، همه ما که امروز این‌جا هستیم، در آثار قدما ظرفیت‌هایی دیدیم که ما را به این فکر انداخت که شاید بتوان با رجوع به این آثار، برخی خلأهای خوشنویسی معاصر، از جمله در حوزه قطعه‌نویسی، را پر کرد.

از دوره میرزا محمدرضا کلهر به این سو، فعالیت خوشنویسان عمدتاً به کتابت محدود شد و تمایل به قطعه‌نویسی کاهش یافت. اگر قطعاتی هم نوشته می‌شد، بیشتر در قالب سیاه‌مشق‌های خود کلهر، شاگردانش و عمادالکتاب و پیروان آن‌ها بود. این روند تا دهه‌های ۱۳۵۰ و ۱۳۶۰ ادامه داشت. حتی استادانی که در آن دوره به قطعه‌نویسی روی آوردند، تجربه عمیقی از سنت صفوی یا قاجاری نداشتند.

در سی سال اخیر، با باز شدن چشم ما به آثار قدما، دریافتیم که این ظرفیت‌ها در گذشته در بالاترین سطح وجود داشته است. نتیجه این بازشناسی آن است که امروز یکی از گرایش‌های قوی و اثرگذار در خوشنویسی معاصر، چیزی است که می‌توان آن را «بازگشت» نامید.

ممنون از توضیحات شما. دوست داریم نظر سایر دوستان را هم در این‌باره بشنویم. شما این بازگشت را چگونه تجربه کردید؟

محمد جوادزاده: حداقل برای من، بازگشت به مکاتب اصیل قدیم و مطالعه آن‌ها دلایل مشخصی داشت. من در ابتدای دهه ۷۰ به واسطه آشنایی با استاد اخوین و حضور در کلاس فوق ممتاز ایشان در موقعیتی قرار گرفتم که مدام از میرعماد سخن گفته می‌شد و آثارش مورد تحلیل و بررسی قرار می‌گرفت و به شکل طبیعی این وضعیت باعث ایجاد حساسیت و علاقه‌مندی من به خط میرعماد گردید. از نظر من استاد اخوین یکی از تاثیرگذارترین افراد در مسیر توجه دادن خوشنویسان به ظرائف و دقائق شیوه‌های نستعلیق‌نویسی دوره صفویه به ویژه میرعماد هستند.

جالب این‌جاست که خود استاد اخوین هرگز مشق قلمی برنامه‌ریزی شده از میرعماد نکردند و شمایل خط‌شان هم تقلید ظاهری از میرعماد نبود. بلکه با مطالعه و تحلیل آثار میر، ظرایف و دقایقی از آن شیوه را به خط خودشان وارد کردند.

در اواخر دهه ۱۳۶۰، دیداری با استاد احصایی داشتیم و ایشان اسلایدهایی از آثار میرعماد برای ما نمایش دادند. دیدن آن آثار در شکل‌گیری نگاه یک جوان جست‌وجوگر، تأثیر بسیار زیادی داشت و در من حساسیت و کنجکاوی جدی ایجاد کرد.

این اتفاقات هم‌زمان شد با دوره‌ای که برخی اساتید از انجمن خوشنویسان جدا شدند. انجمن میراث‌دار نگاهی بود که شاید خود نیز به میزان بسته‌بودن آن آگاه نبود. در سال ۱۳۷۲، با تأسیس مرکز کتابت و تعلیم ایران، فضای بازتری ایجاد شد تا در آن با آزادی عمل بیشتری به تعلیم و معرفی شیوه‌هایی پرداخته شود که احتمالا باب میل انجمن نبود. اصولا من خوشنویسی را در سیر تاریخی خود یک حرکت زنجیروار و پیوسته می‌دانم که شاهد فراز و فرودهای فراوانی در آن بوده‌ایم این حرکت سلسله‌وار تا اواخر قاجار به شکل طبیعی و اصیل به حرکت خود ادامه می‌داد. از این دوره به دلایل مختلفی خوشنویسی دچار تغییرات اساسی شد. یکی از عوامل تغییر مسیر خوشنویسی، ورود صنعت چاپ به ایران بود. در این زمان خوشنویسی از شکل هنری خود خارج و جنبه کاربردی آن پررنگ‌تر شد. طوری‌که طی چند دهه، خروجی چاپی آثار به ویژه کتابت اهمیت بیشتری یافت و این نوع نگاه به مرور به قطعات هم سرایت کرد و حاصل این شد که دیگر مرغوبیت کاغذ و مرکب و دیگر ابزار، اولویت خوشنویسان نبود و شاهد آن بودیم که این نگاه سهل‌انگارانه به تذهیب هم منتقل شد. در این‌جا شاید جالب باشد به  این نکته اشاره کنم که دو حادثه تکنولوژیک باعث تغییرات متفاوتی در خوشنویسی شدند؛ یکی ورود صنعت چاپ، خوشنویسی را از مسیر طبیعی خارج کرد و دوم ورود به دنیای دیجیتال و به اصطلاح کامپیوتری شدن خط در اوایل دهه ۷۰ که جنبه کاربردی خوشنویسی را کاملا تحت تاثیر قرار داد و دو حوزه کاربردی و هنری را از هم تفکیک کرد.

حجت امانی: معتقدید در تاریخ خط معاصر توسط چاپ انقطاع ایجاد شده در حالی که تغییر بستر در خوشنویسی موجب انقطاع تطور خط نشده است. حتی با وجود این که به عنوان مثال، ورود صنعت چاپ به دولت عثمانی باعث افول خوشنویسی در ترکیه می‌شود، اما در ایران این تغییر بستر الزاماً به نزول کیفیت منجر نشده است. 

جوادزاده: زمانی که خط روی کاشی یا سفال می‌رود و وارد زندگی روزمره مردم می‌شود، اتفاق متفاوتی رخ می‌دهد. مشابه همین مسئله را در هنرهایی مثل مینیاتور هم می‌بینیم، اما بحث آن‌ها جداست. وقتی من از خوشنویسی صحبت می‌کنم، منظورم اصیل‌ترین شکل آن است؛ یعنی خوشنویسی کاغذی، قلمی و مرکبی.

پیش از ورود صنعت چاپ، نسخه‌برداری یک ضرورت برای انتشار آثار علمی و ادبی بود و الزاماً همیشه به‌عنوان هنر به آن نگاه نمی‌شد. حتی پس از رواج چاپ نیز، کتابت آثار ادبی به‌صورت سفارشی ادامه پیدا کرد و در بسیاری موارد نگاه هنری هم به آن وجود داشت. من هر دوی این‌ها را خوشنویسی می‌دانم، اما کاربردهای دیگر خط، مانند استفاده روی سفال و کاشی، نگاه متفاوتی به خوشنویسی دارند؛ چرا که ابزار کار تغییر می‌کند و اصول و قواعد خط روی کاشی با کاغذ متفاوت است.

به نظر من، خوشنویسی تعریف مشخصی دارد و بسیاری از جریان‌های نوین، هرچند ارزشمند، لزوماً خوشنویسی محسوب نمی‌شوند. من با اصطلاح «خوشنویسی سنتی» موافق نیستم، اگرچه برخی معتقدند این جریان به پایان رسیده است.

حجت امانی: درواقع شما به دو حادثه تکنولوژیک اشاره کردید که هم باعث خروج نستعلیق از مسیر اصلی شد و هم زمینه بازگشت آن را به خطوط قدما فراهم کرد، ضرورت بازگشت را در دوره معاصر با توجه به رشد رسانه‌های نوین چه می‌دانید؟

جوادزاده: بازگشت و بازشناسی شیوه‌های اصیل گذشته راهی برای ترمیم و اصلاح گسستی است که در مقطعی از تاریخ خوشنویسی ایران ایجاد شده است. بازگشت به گذشته به معنای ماندن در گذشته نیست، بلکه فرصتی است برای بازشناسی و کشف دوباره داشته‌های ارزشمندی که از سر ناآگاهی  از آن غافل شده و یا آگاهانه آن را نادیده گرفته بودیم. بازگشتی برای جبران و البته قرار گرفتن در مسیر منطقی و اصیل خوشنویسی و ادامه راه...

حجت امانی: تجربه شما در گرایش به شیوه قدما چگونه شکل گرفت؟ به نظر می‌رسد مسیر شما با دیگر دوستان کمی متفاوت بوده است.

حبیب رمضان‌پوربنده در روستایی از استان گیلان با امکانات بسیار محدود بزرگ شدم و خوشنویسی را از دوران ابتدایی شروع کردم. علاقه زیادی به خط و نقاشی داشتم و تا اوایل دوران متوسطه برای خودم مشق و تمرین می‌کردم. سال ۱۳۷۰ از محضر استاد ساسان گل‌بستانی به مدت دو سال در انجمن خوشنویسان لاهیجان بهره بردم و تا آن موقع  از سبک‌های خوشنویسی قدما و معاصرین هیچ چیز نمی‌دانستم و هر معلمی که خط خوبی داشت، به من کمک می‌کرد. در مرداد ۱۳۷۲ در مسابقات خوشنویسی کشوری دانش‌آموزی  یکی از دوستان شرکت‌کننده برای اولین بار خط چاپی سوره حمد میرزا غلامرضا اصفهانی را به من نشان داد. من نگاهی به خط کردم و خیلی متعجب شدم و برایم سوال‌برانگیز بود که چه‌طور ممکن است کسی با قلم خطی به این صافی و زیبایی بنویسد؟ تا آن لحظه هیچ شناختی از میرزا نداشتم و با تمام وجود شیفته آن خط شدم و به مدت ده روزی که در کرمانشاه بودم به طور دقیق از روی آن مشق و تمرین کردم.  

بازگشت به ریشه‌ها؛ بررسی اصالت هنر خوشنویسی ایرانی از صفویه تا امروز/نقد سیاست‌های آموزشی انجمن خوشنویسان و بازخوانی سیر تاریخی نستعلیق و شکسته‌نستعلق

حجت امانی: به نظر می‌رسد مواجهه شما با آثار میرزا غلامرضا نقطه عطف مهمی بوده است. این آشنایی چگونه ادامه پیدا کرد؟

حبیب رمضان‌پور: نمی‌دانم چاپ آثار میرزا غلامرضا اصفهانی که عموما سیاه‌مشق بود، پشت جلد کتاب‌های «تاریخ ادبیات» دوره متوسطه ایده چه کسی بود، اما کمک بسیار بزرگی به من کرد. من این خط‌ها را همیشه نگاه می‌کردم. چون سیاه‌مشق بودند و بسیار صاف و دقیق هیچ وقت فکر نمی‌کردم استادی این آثار را نوشته است. بعد از آشنایی با اسم میرزا غلامرضا دیدم این آثار امضای میرزا غلامرضا را دارند، بسیار خوشحال شدم و تمرین سیاه‌مشق را نیز شروع کردم و این اتفاق را با دوستم آقای محمدرضا پژند در میان گذاشتم و ایشان از سر دلسوزی توصیه کرد که این آثار را به استاد گل‌بستانی نشان ندهم چون ممکن است ناراحت شوند اما من ناچار بودم هر هفته تمرین‌ها را به استاد نشان دهم.

حجت امانی: به نظر می‌رسد این علاقه تا حدی پیش رفت که مسیر زندگی‌تان را هم تغییر داد. ادامه این مسیر چگونه شکل گرفت و ارتباط شما با عباس اخوین از کجا آغاز شد؟

حبیب رمضان‌پور: سال ۱۳۷۴ در دوران سربازی، به همراه آقای پژند ـ که شاگرد فوق ممتاز استاد عباس اخوین بود ـ محضر ایشان رفتیم شعری که قرار بود هنرجویان به صورت چلیپا بنویسند، بنده هم نوشته بودم و از آقای پژند خواستم به استاد نشان دهد. استاد اخوین مشق مرا که دید، شروع به تعریف کرد و رو به پژند گفت: «تو شیوه میرزا را شروع کرده‌ای؟» پژند گفت: «نه، این خط حبیب رمضان‌پور است.»

استاد اخوین که مرا نمی‌شناخت، پرسید چه کسی هستم و چه کار می‌کنم. قطعات دیگرم را نشان دادم؛ حتی تلاش کرده بودم تذهیب، جدول‌کشی و انتخاب کاغذها حال و هوای قدما را داشته باشد. استاد اخوین خیلی خوششان آمد و از من پرسیدن استادت چه کسی بوده است؟ مگر در گیلان هم کسی به شیوه قدما می‌نویسد؟ گفتم از دیگران اطلاعی ندارم اما من شیوه میرزا غلامرضا را دوست دارم و از روی آثارش تمرین و مشق می‌کنم. واکنش استاد و یادداشتی که پای چند مشق من نوشت، آن‌قدر برایم لذت‌بخش بود که هیچ‌گاه فراموشش نمی‌کنم.

در همان دیدار، استاد اخوین متوجه علاقه من به حال‌وهوای آثار قدما شد و به من گفت از آثار میرعماد هم مشق کنم. میرعماد سرچشمه است و میرزا هم از میرعماد مشق کرده است.

بعد از اتمام سربازی و بازگشت به تهران، در کلاس‌های فوق ممتاز استاد اخوین شرکت کردم. نحوه آموزش ایشان بی‌نظیر بود و شناخت و دید بالایی در تعلیم و اجرای سبک قدما به ویژه میرعماد داشت و بنده نکات باارزشی از ایشان آموختم.

حجت امانی: اگر بخواهیم درباره خط شکسته صحبت کنیم، معمولاً با دو نگاه مواجه می‌شویم؛ یک نگاه تاریخی که آن را امتداد طبیعی نستعلیق می‌داند و یک نگاه که آن را نتیجه شرایط خاص اجتماعی و سرعت‌طلبی می‌بیند. شما این خط را چگونه تحلیل می‌کنید؟

فردین ولی‌زاده: خط شکسته نستعلیق را نمی‌توان بدون در نظر گرفتن بستر تاریخی و اجتماعی‌اش فهم کرد. این خط، هم ادامه منطقی نستعلیق است و هم پاسخ به یک نیاز عملی. در دوره‌ای که مکاتبات دیوانی و اداری افزایش پیدا می‌کند، سرعت در نوشتن اهمیت پیدا می‌کند و همین مسئله باعث شکستن قواعد کلاسیک نستعلیق می‌شود.

‌اما این شکست به معنای بی‌قانونی نیست. اتفاقاً خط شکسته یکی از قدرتمندترین خطوط ایرانی است.

مرتضی قلی‌خان شاملو و محمد شفیع معروف به شفیعا در قرن یازدهم توانستند این خط را به یک نظام زیباشناختی منسجم برسانند، که بعدها توسط درویش مجید در قرن دوازدهم به نقطه اوج خود رسید. مرحوم درویش خط شکسته را به چنان قوامی رساند که تمام شکسته‌نویسان بعد از او، چه شاگردان و چه شکسته‌نویسان دوره قاجار مثل میرزا غلامرضا و گلستانه و همچنین شکسته‌نویسان معاصر از روی آثار او مشق کرده‌اند. جایگاه تاریخی او، به یک جایگاه طلایی تبدیل شده اما متأسفانه به دلیل شرایط تاریخی، این خط کمتر مجال رشد پیدا کرد، بسیاری از آثار یا از بین رفتند یا در دسترس نبودند و همین باعث شد در دوره‌های بعد، شناخت ما از شکسته ناقص باشد.

بازگشت به ریشه‌ها؛ بررسی اصالت هنر خوشنویسی ایرانی از صفویه تا امروز/نقد سیاست‌های آموزشی انجمن خوشنویسان و بازخوانی سیر تاریخی نستعلیق و شکسته‌نستعلق

حجت امانی: این کمبود شناخت چگونه بر آموزش خط شکسته در دوره معاصر تأثیر گذاشت؟

فردین ولی‌زاده: وقتی منابع محدود باشد، آموزش هم ناچار به ساده‌سازی می‌شود. در دوره معاصر، خط شکسته بیشتر از طریق چند سرمشق محدود آموزش داده شد و همین باعث شد نگاه‌ها به این خط تقلیل پیدا کند. در انجمن خوشنویسان، شکسته همیشه در حاشیه بوده و کمتر به‌عنوان یک جریان مستقل جدی گرفته شده است.

این در حالی است که اگر به آثار قدما نگاه کنیم، می‌بینیم شکسته چه ظرفیت عظیمی برای بیان، ترکیب و خلاقیت دارد. اما چون آموزش رسمی روی آن متمرکز نبود، بسیاری از هنرجویان یا سراغ آن نمی‌رفتند یا در سطح باقی می‌ماندند.

من معتقدم خط شکسته هنوز به‌درستی شناخته نشده و ما تازه در ابتدای مسیر بازشناسی آن هستیم.

حجت امانی: به نظر شما شکسته معاصر تا چه اندازه توانسته به اصالت تاریخی خود وفادار بماند؟

فردین ولی‌زاده: این بستگی به هنرمند دارد. برخی صرفاً ظاهر شکسته را گرفته‌اند، بدون این‌که به روح و منطق درونی آن توجه کنند. در این موارد، ما با نوعی شبیه‌سازی سطحی مواجه هستیم که نه به سنت وفادار است و نه به نوآوری واقعی منجر می‌شود.

اما خوشبختانه هنرمندانی هم هستند که با مطالعه دقیق آثار درویش و دیگر قدما، تلاش کرده‌اند شکسته را از درون بفهمند. این هنرمندان، حتی وقتی نوآوری می‌کنند، ریشه‌های تاریخی را حفظ می‌کنند. به نظر من آینده خط شکسته به همین گروه وابسته است.

حجت امانی: نقش انجمن خوشنویسان ایران را در این میان چگونه ارزیابی می‌کنید؟

فردین ولی‌زاده: انجمن خوشنویسان نقش بسیار مهمی در حفظ و گسترش خوشنویسی داشته، اما طبیعی است که هر نهاد رسمی، محدودیت‌ها و چارچوب‌های خاص خود را داشته باشد. تمرکز بیش از حد بر یک شیوه خاص، باعث شده برخی ظرفیت‌ها ـ از جمله شکسته ـ کمتر دیده شوند.

اگر انجمن بتواند نگاه خود را بازتر کند و به تنوع شیوه‌ها و بازگشت به منابع اصیل توجه بیشتری نشان دهد، قطعاً تأثیر مثبتی خواهد داشت. خوشبختانه در سال‌های اخیر نشانه‌هایی از این تغییر نگاه دیده می‌شود.

حجت امانی: در پایان، اگر بخواهید جمع‌بندی کوتاهی از وضعیت امروز خوشنویسی ایرانی ارائه بدهید، چه می‌گویید؟

فردین ولی‌زاده: ما امروز در نقطه‌ای ایستاده‌ایم که هم گذشته را بهتر می‌شناسیم و هم ابزارهای بهتری برای مطالعه و آموزش داریم. این یک فرصت تاریخی است. اگر بتوانیم بدون تعصب، به منابع اصیل برگردیم و در عین حال نیازهای امروز را بشناسیم، خوشنویسی ایرانی می‌تواند مسیر بسیار پرباری را پیش رو داشته باشد.بازگشت به ریشه‌ها، به معنای توقف نیست؛ به معنای شناخت دقیق‌تر و حرکت آگاهانه‌تر است.

۵۹۲۴۲

کد مطلب 2162808

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
9 + 1 =

آخرین اخبار

پربیننده‌ترین