۰ نفر
۲۳ خرداد ۱۳۹۱ - ۰۸:۰۰

نقولا ناصر<BR>

پیامدهای معکوس اسرائیلی کردن سیاست خارجی امریکا و نظامی کردن آن امروزه در روشن ترین شکلهایش در کشمکشهای بین المللی و منطقه ای موجود نمایان میشود تا شاید جایزه بزرگ منطقه ای برای این سیاست خود در سوریه را بدست آورد .
توماس فریدمن در مقاله ای که در نیویورک تایمز منتشر کرد نوشت : "وقت آن فرا رسیده تا در سیاست خاورمیانه ای امریکا تجدید نظر شود" . از سوی دیگر دیوید هرست روزنامه نگار انگلیسی وکارشناس مسائل منطقه در مقاله ای که در سال 2003 و چند ماه بعد از حمله امریکا به عراق در " دی جاپان تایمز " بچاپ رساند این سیاست امریکائی را " اسرائیلی شده " نامید . در این میان بسیاری از تحلیلگران این سیاست خارجی ایالات متحده را نظامی نامیدند و محکوم کردند .
موضوع " اسرائیلی کردن " و " نظامی کردن " سیاست خارجی امریکا زمانی به اوج خود رسید که امریکا توانست جامعه عربی ( اتحادیه عرب ) را به پذیرش اولویتهای ایالات متحده در زمینه اولویتهای مربوط به اسرائیل و نظامی کردن سیاستهای امریکا در خاورمیانه وادار کند و این در حالی است که ده کشور عضو جامعه عربی بعنوان عضور در پیمان ناتو پذیرفته شدند و جامعه عربی بصورت نمایه استراتژی منطقه ای امریکا شناخته شده است واین موضوع در دخالتها وحملات ناتو در لیبی نمایان گردید و در عین حال در روزهای نخست بحران سوریه نیز بچشم خورد. درحالیکه جامعه عرب تنها یک شریک اجرائی برای ناتو در ماجرای اشغال عراق بوسیله امریکا عمل کرد.
از سوی دیگر نتایج معکوس اسرائیلی کردن ونظامی کردن سیاست خارجی امریکا امروزه در کشمکش های بین المللی و منطقه ای موجود بیشتر بچشم می خورد وهر یک کوشش دارد جایزه بزرگ منطقه ای این سیاست درباره سوریه را بدست آورد .
این در حالیی است که یک بحران قدیمی ، در باره سوریه نمایان می شود و می بینیم که در حقیقت این یک بحران در سیاست خارجی امریکاست وپیامد نظامی کردن واسرائیلی کردن آنست که هم اکنون اعراب با خونهای خود بهای آنرا در سوریه پرداخت می کنند و تا دیروز در لیبی وعراق و پیش از آن در فلسطین پرداخت کردند.
بر کسی پنهان نیست که هدف اعلام شده حکومت اشغالگر صهیونیستی مهار سوریه در چهارچوب استراتژی " صلح " عربی ــ اسرائیلی برهبری امریکا است که در حقیقت هدف آن جدا کرن سوریه از ایران می باشد و نتنیاهو نخست وزیر اشغالگر اسرائیل تحقق آنرا شرط از پیش تعیین شده برای از سرگیری " روند صلح " نامیده و آنرا بعنوان یک اولویت امریکائی در منطقه تحمیل کرده است که می توان آنرا تحت عنوان اسرائیلی کردن سیاست خارجی امریکا قرار داد و در نتیجه باراک اوباما رئیس جمهوری امریکا را واداشت تا از سیاست پیشین خود درباره دستیابی به یک سازش سیاسی برای بحران فلسطین ــ اسرائیل دست بردارد و از شرکای عرب واروپایی بخواهد بر حکومت سوریه فشار بیشتری وارد آورند تا سیاست امریکا در خاورمیانه اولویتهای اسرائیل را در پیش بگیرد واین همانست که جفری فیلتمن معاون وزارت خارجه امریکا در برابر کمیسیون روابط خارجی در مجلس سنا شش ماه پس از پس بروز بحران سوریه بیان داشت .
در این اظهارات (9/ 11/ 2011) فیلتمن اقرار کرد " من از رویدادهای جهان عرب در سال گذشته یک چیزی را یاد گرفتم که همانا ناتوانی ما درزمینه پیش بینی رویدادهای منطقه است.
اکنون روشن شده است که سوریه تمامی پیش بینی های او درباره آن و پیرامون آنرا با شکست روبرو کرده است وتمامی نشانه های معکوس سیاست امریکا درباره سوریه که او بعنوان " مهندس امور خاور نزدیک " در وزارت خارجه از آن یاد کرد ، همه وهمه به گونه ای است که باید وی را بایک شخص دیگری جایگزین نمود که توانمندی ارائه مشورت درباره دگرگونی سیاست خارجی امریکا درباره سوریه وهمچنین اعراب از جمله دوری از نظامی کردن سیاست خارجی واسرائیلی کردن آنرا داشته باشد.
فیلتمن در تمامی اظهارات خود در کنگره ، ملت امریکا و نمایندگان آنرا فریب داد. او گزارشهای دولت سوریه درباره گروههای تروریستی را تبلیغی از سوی رئیس جمهوری سوریه بشار اسد نامید در حالیکه ناظران جامعه عربی و قدرتهای بزرگ این موضوع را تأیید کرده اند. وی ادعا کرد مخالفان همه روزه و در سراسر سوریه به خیابانها می آیند و این اعتراضها به تمامی شهرهای این کشور کشیده شده است. وهمچنین ادعا نمود که ائتلافی از سکولارها، مسیحیان ،اسلامگرایان ، دروزیها ، علویان ، کردها و دیگر گروهها در داخل سوریه دریک مجموعه علیه رژیم بشار اسد تشکیل شده است و اینکه شورای ملی سوریه در حقیقت نماد یک ائتلاف متحد مخالفان می باشد و تانکها و توپخانه همچنان در حال تیراندازی بسوی مناطق مسکونی هستند و فشار مردم ارتش سوریه را خسته کرده است. او در پایان گفت : ما نمی خواهیم بیش از این بحران نظامی گردد چون دولت اوباما معتقد است واکنش شدید نتایج معکوسی بدنبال خواهد داشت . در اینجا باید اشاره کرد با توجه به اینکه فیلتمن و دولت امریکا می دانند که مردم سوریه فریب این رفتارهای گمراه کننده را نخواهند خورد ، در حقیقت این ملت امریکاست که فریب این عملکرد رسوای رسانه ها را خواهند خورد همچنانکه فیلتمن همین روش و برخورد را قبلا درباره عراق بکار گرفت. سال 1957 یک " بحران سوری " بوجود آمد که همه پیران و سالخوردگان آنرا بیاد دارند و بحران کنونی سوریه نسخه مطابق اصل همان بشمار می آید البته در زمینه علت و طرفهای درگیر در آن و نیز نتایج آن پیش بینی می شود که این نیز با همان نتیجه پایان یابد که البته سوریه در بحران قرن بیستم به پیروزی رسید.
شکست امریکا در نخستین بحران سوریه موجب پایه گذاری نقش منطقه ای سوریه گردید که امریکا امروزه می خواهد آنرا از میان بردارد بخصوص که بیش از پنجاه وپنج سال پیش نتوانست کاری بکند واکنون نیز با توجه به پیش بینی های بعمل آمده ، امریکا با همان موقعیت دوره قبل روبرو خواهد شد.
دیوید دبلیو لیش، استاد تاریخ خاورمیانه در دانشگاه ترینیتی امریکا درباره بحران سال 1957 کتابی منتشر کرد با عنوان "سوریه وایالات متحده: جنگ سرد آیزنهاور در خاورمیانه " که پیش از انقلاب ایران ونیز پیش از روی کار آمدن حزب بعث و حافظ اسد در سوریه صورت گرفت و واشنگتن این دو رویداد را بهانه ای برای بحران سازی کنونی عنوان می کند .
همچنین ولیام کوانت عضو شورای امنیت ملی امریکا در دوران ریچارد نیکسون و جیمی کارتر تحلیلی بر کتاب لیش درباره بحران سال 1957 منتشر کرد که بر اثر کوششهای بعمل آمده برای عضویت سوریه در پیمان بغداد ( سنتو ) در برابر اتحاد شوروی و جمال عبد الناصر در مصر بود واین دقیقا همانست که امروزه صورت می گیرد و می خواهند سوریه را به عضویت جبهه امریکایی ــ اسرائیلی ــ عربی علیه ایران درآورند. کوانت در تحلیل خود با دیدگاه آن تاریخ نویس درباره " نتایج معکوس " سیاست امریکا در برابر سوریه اتفاق نظر دارد ومی گوید : " اکنون بخوبی روشن شده است که ایالات متحده وادار به درگیری در طرحی شده که هدف آن برقراری بی ثباتی در سوریه است که البته با همکاری انگلیس، عراق وترکیه که بجای عراق در بحران پیشین قطر وسعودی قرار گرفته اند " ... نتیجه معکوس بود و سوریه را به دامان روسیه انداخت و پس از آن به وحدت با مصر کشاند . امروزه بجای اتحاد شوروی و مصر در بحران قبلی ، ایران و روسیه وعراق جای گرفته اند و" کتاب لیش " کمک می کند تا بدانیم چرا سوریه از مدتها نسبت به سیاست امریکا درباره این کشور بدبین شده است ".
روشن است که استراتژی امریکا در مدت زمان میان این دو بحران سوریه تغییر نکرده است و طی این مدت ( از سال 1957 تاکنون ) در حقیقت دوران تنش در روابط امریکا وسوریه بوده چون قانون امریکائی محاسبه سوریه و نیز جنگ امریکائی ــ اسرائیلی علیه سوریه که هیچگاه متوقف نشده ، نتوانست نیروهای سوریه را از لبنان خارج کند و نفوذ سوریه در لبنان را از میان بردارد و لبنان را بصورت یک منطقه بیطرف میان اشغالگران اسرائیلی و تنها کشور در حال جنگ با اسرائیل در آورد و بعلت پشتیبانی از رژیم صهیونیستی، امریکا درباره عدم عقب نشینی از جولان اشغالی ورویکرد صلح آمیز سوریه موضعگیری نکرده است .
همچنین روشن است که این بحران همچنان ادامه خواهد یافت تا آنکه خداوند یک رهبری خردمندانه ای برای ملت امریکا قرار دهد تا سیاست آنرا از دخالت در خاورمیانه نجات داده و از اسرائیلی کردن ونظامی کردن اوضاع نجات دهد و صفحه نوینی در روابط عربها با امریکا بگشاید که بر اساس احترام متقابل و منافع مشترک مطابق قوانین بین المللی استوار باشد.
نتایج خونین رویدادهای سوریه که از بیش از یکسال گذشته ادامه دارد بر اثر تحریک مستقیم امریکا و با کوشش رسانه های عربی صورت گرفته ، مخالفان سوریه را به مخالفت با گفتگو و روی آوردن به خشونت و کمک طلبی از بیگانگان واداشت واین همانست که تمامی ادعاهای امریکا درباره کوشش برای توقف خشونت وخونریزی و دفاع از غیر نظامیان در سوریه رسوا کرده است و این ادعاها دیگر نمی تواند بهانه ای برای ادامه فرار از نتایج معکوس سیاستهای واشنگتن برای " سرنگونی رژیم " و" کناره گیری رئیس جمهور " قرار بگیرد. واینها همان موضوعاتی هستند که مخالفان دولت سوریه بر اساسی انها برنامه ریزی می کردند.
مسئولیت مخالفان دولت سوریه در ادامه بحران کنونی کمتر از مسئولیت ایالات متحده و دیگران نمی باشد واینان هستند که همچنان نفت را بر آتش ریخته و خون مردم سوریه را بر زمین می ریزند .

نقولا ناصر نویسنده وتحلیلگر فلسطینی است که این یادداشت را اختصاصی برای خبرآنلاین نگاشته است.

ترجمه: محمدماجد نجار

4949

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 220193

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
2 + 6 =