مهدی یاورمنش: سالهای پایانی دهه 60 خورشیدی، سینمای ایران که به مدت یک دهه شاهد ورود بازیگران زن به این عرصه نبود، یک باره میزبان چند چند چهره جدید شد که از آن میان میتوان به رویا نونهالی در فیلم «عروسی خوبان» (1367)، فریبا کوثری در فیلم «در مسیر تندباد» (1367) و نیکی کریمی در فیلم «عروس» (1369) اشاره کرد. در حالی که آن سالها بازیگران زن جوان بیشتر با فیلمهای ملودرام، تاریخی یا اجتماعی وارد عرصه سینمای ایران میشدند، سال 1370 شاهد تولید یک فیلم حادثهای، جنگی و پر زد و خورد بود که بازی یک دختر جوان در آن یک سنت شکنی عجیب به شمار میآمد.
«افعی» با کارگردانی محمد رضا اعلامی، فیلمی موفق در گیشه بود که برای نخستین بار بهاره رهنما را به تماشاگران سینما معرفی کرد؛ تجربهای که با حال و هوای کارهای بعدی این بازیگر بسیار متفاوت بود.
بهاره رهنما در کافه خبر
رهنما پس از آنکه چهار سال از پرده نقرهای سینما دور بود، با فیلم «غزال» مجتبی راعی راهی متفاوت را پی گرفت. بازی در فیلمها و سریالهایی چون «بازگشت به خانه» از مسعود نوابی (1376)، «بادامهای تلخ» با کارگردانی خسرو معصومی (1378) و «داستان یک شهر» کار اصغر فرهادی (1379) اگر چه بهاره رهنما را به عنوان یک بازیگر شناخته شده به علاقمندان سینما و تلویزیون معرفی کرد، اما این فیلم سینمایی «نان و عشق و موتور هزار» از ابوالحسن داودی (1379) بود که از او یک چهره تمام عیار و معروف ساخت. «بچههای بد» کار علیرضا داودنژاد (1380)، «ماجراهای اینترنتی» از حسین قناعت (1385)، «توفیق اجباری» با کارگردانی حسین لطیفی (1386)، «دایره زنگی» کار پریسا بخت آور (1386)، «پوپک و مش ماشاالله» ساخته فرزاد موتمن (1388)، «سن پترزبورگ» با کارگردانی بهروز افخمی (1388)، «ورود آقایان ممنوع» کار رامبد جوان (1389) و «جرم» مسعود کیمیایی (1389) تنها بخش کوچکی از کارنامه سینمایی این بازیگر پرکار است.
بهاره رهنما در تعدادی سریال پرمخاطب تلویزیونی نیز بازی کرده است که از آن میان باید به «پروندههای مجهول» کار جمال شورجه (1381)، «زیر زمین» از علیرضا افخمی (1385)، «بازگشت به آینده» ساخته مسعود نوابی (1387) و «چک برگشتی» از سیروس مقدم (1390) اشاره کرد. این بازیگر سینما از سال 1378 با بازی در نمایش «دشمنان جامعه سالم» با کارگردانی منیژه محامدی به صحنه تئاتر آمد و در سالهای بعد با آثاری چون «پنجرهها» کار فرهاد آئیش (1384)، «خدای کشتار» از علیرضا کوشک جلالی (1387)، «هملت با سالاد فصل» با کارگردانی هادی مرزبان (1388) و «میخواهم با میوسو ملاقات کنم» کار محمود عزیزی (1390) در این عرصه فعال ماند.
بهاره رهنما که از سال گذشته در تئاتر ایران حضوری بسیار پر رنگتر پیدا کرده است، این روزها در دو نمایش کار غزاله معتمد و «تبارشناسی دروغ و تنهایی» با کارگردانی سجاد افشاریان بازی میکند و همزمان نخستین تئاتر خود با عنوان «این تابستان فراموشت کردم» را در مقام کارگردان روی صحنه آورده است. او که در هر سه عرصه سینما، تلویزیون و تئاتر تجربههای بسیاری اندوخته است، چند سالی میشود که به طور جدی نوشتن را هم آغاز و کتابهایی هم منتشر کرده است. «چهار چهارشنبه و یک کلاه گیس» نخستین مجموعه داستان کوتاه این هنرمند است که اینک به چاپ چهارم رسییده و «ماه هفتشب» هم عنوان کتابی است که مطالب ادبی او را در بر میگیرد.
این بازیگر در حال حاضر مجموعه داستان «این تابستان فراموشت کردم» ر ا برای کسب مجوز به وزارت ارشاد ارائه کرده و در حال نگارش یک رمان جنایی با عنوان «سارا سرخ بود» است. بهانه اصلی ما برای گفتگو با بهاره رهنما، سه نمایشی است که او به عنوان بازیگر و کارگردان این روزها روی صحنه دارد که البته بحث ما به دیگر حوزههای فعالیت این هنرمند نیز کشیده شد.
سه نمایشی را که این روزها به عنوان کارگردان و بازیگر روی صحنه دارید، یک عصر و شب پشت سرهم دیدم. ابتدا ساعت 17 در کافه تریای تالار چهارسوی تئاتر شهر به تماشای «خیالهای جاده جاجرود- تهران» نشستم. از آنجا سریع خودم را به تالار استاد انتظامی خانه هنرمندان رساندم و «این تابستان فراموشت کردم» را دیدم که یک ساعت و نیم بعد شروع شد. در ادامه هم دوباره به تئاتر شهر بازگشتم و شاهد اجرای «تبارشناسی دروغ و تنهایی» در تالار قشقایی شدم که هرشب دوبار روی صحنه میرود. من همان یک شب از این رفت و آمد و دیدن سه نمایش پشت سرهم خسته شدم. شما چطور در مدت یک ماه از این فشردگی کار خسته نمیشوید؟
واقعیتش قرار نبود که اجرای این نمایشها همزمان شود. تمرینها و اجراهای جشنوارهای این کارها با هم تداخل نداشت، اما از آنجا که پیدا کردن سالن و گرفتن مجوز اجرای عمومی برای یک نمایش در ایران اتفاقی محیرالعقول است، نمیتوان وقتی راه برای روی صحنه رفتن هموار میشود، به دلیل همزمانی چند کار از یکی از آنها چشم پوشی کرد.
نمایش «تبارشناسی دروغ و تنهایی» که این روزها در تالار قشقایی تئاتر شهر اجرا می شود
اجرای این سه کار چه روند تولیدی و اداری را طی کردند که این طوری همزمان روی صحنه رفتند؟
«تبارشناسی دروغ و تنهایی» نوشته و کار سجاد افشاریان که من در آن بازی میکنم، ابتدا قرار بود از اول اردیبهشت روی صحنه برود که اجرایش یک ماه عقب افتاد. دو ماه پیش از نوروز هم تمرینهای سختی را در نمایش «خیالهای جاده جاجرود- تهران» با کارگردانی غزاله معتمد پشت سر گذاشتیم که از آن زمان منتظر اجرا بودیم تا بالاخره از اول خرداد نوبت به ما رسید. این دو نمایش که در آنها بازی میکنم، این جوری هم زمان شدند.
امکان این نبود تا بازیگر دیگری جایگزین شما شود؟
اگر مثلاً سه ماه پیش از اجرا به گروه زمان دقیق روی صحنه رفتن را اعلام کنند، شاید بتوان بازیگری جدید را آورد. اما ما فکر نمیکردیم این دو تا کار باهم روی صحنه بروند و یک باره در مقابل عملی انجام شده قرار گرفتیم که امکان جایگزینی من نبود. از سوی دیگر هر هنرمندی تعهداتی را میپذیرد که شانه از زیر آن خالی کردن درست نیست. این شد که من همزمان در حال بازی در دو نمایش «تبارشناسی دروغ و تنهایی» و «خیالهای جاده جاجرود- تهران» هستم.
درباره اینکه چطور نمایش «این تابستان فراموشت کردم» با کارگردانی شما هم اجرایش به خرداد موکول شد، توضیح دهید.
من این متن را به جشنواره تئاتر فجر ارائه دادم که پذیرفته نشد. بعد که پیگیری کردم، خانه هنرمندان برای خرداد به ما سالن داد که نمیتوانستیم آن را از دست بدهیم.
اما قبول کنید این شرایط سختی است و روی کیفیت کار تاثیر میگذارد.
من وقتی بازی در کاری را دوست داشته باشم، به هیچ وجه خسته نمیشوم. برای همین چون در دو نمایش «تبارشناسی دروغ و تنهایی» و «خیالهای جاده جاجرود- تهران» با ذوق و شوق بازی میکنم، در زمان کار احساس خستگی نمیکنم. شاید باورتان نشود، حتی روزهایی بوده که قبل از شروع نمایش حال خوبی نداشتهام و احساس خستگی میکردهام که با آمدن روی صحنه تازه سرحال و شاداب شدهام.
تو سینما هم چنین حس و حالی دارید؟
نه. تو سینما مثل تئاتر احساس راحتی نمیکنم.
ایفاگر نقش دختری روان پریش در فیلم «سن پترزبورگ»
چرا؟
در تئاتر به دلیل آرام بودن محیط کار، صمیمیت بین بچهها و کم حاشیه بودن فضا، یک امنیت روانی وجود دارد که آدم را خیلی کمتر از سینما خسته میکند. من وقتی در یک فیلم بازی میکنم، پیش میآید که بعد از فیلمبرداری دو سکانس خسته میشوم و دیگر حالی برایم باقی نمیماند.
اگر چه شما بازی همزمان در این دو تئاتر را گریز ناپذیر میدانید، اما میخواهم تاکید کنم که این جور کار کردن فقط در ایران است که رواج دارد. چند وقت پیش که پیتر اشتاین، کارگردان مشهور آلمانی به ایران آمده بود تا نمایشی را روی صحنه ببرد، از اینکه تعدادی از بازیگران همزمان در چند کار سینمایی، تلویزیونی و تئاتری در حال کار هستند، تعجب کرده بود. جدا از ناهماهنگیهای اداری و پشتیبانی، یکی از دلیلهای پشیمانی و ترک ایران از سوی او همین آزاد نبودن تمام وقت بازیگرانش بود.
روش و نظامی که آقای اشتاین میخواست در کارش پیاده کند، اگرچه اصولی و حرفهای بود، اما برای شرایط تئاتر ایران نامتعارف به شمار میآمد. او میخواست عوامل کارش روزی 13 ساعت در اختیارش باشند، پنج ماه تمرین کنند و آن وقت به مدتی طولانی هرشب در نمایشی روی صحنه بروند که زمان اجرایش نزدیک به پنج ساعت است.
در تهران با توجه به شرایط متفاوت زندگی، هیچ بازیگری به ویژه اگر آقا باشد، نمیتواند تنها با حضور در یک نمایش، از نظر اقتصادی زندگیاش را تامین کند. برای همین بیشتر بازیگران در حالی که شبها روی صحنه تئاتر میروند، روزها سر صحنه فیلمبرداری حاضر میشوند.
از سوی دیگر سختی رفت و آمد در تهران که هر روز حدود دو تا سه ساعت وقت همه ما را میگیرد، فشارهای عصبی وارده به مردم و... دلیلهای دیگر باعث میشود زمان مفید کار در این کلان شهر به شدت افت کند.
در بهترین شرایط، ما بازیگران در حال بازی در یک نمایش یا فیلم هستیم و همزمان داریم برای کار دیگری تمرین میکنیم. کمتر از این نمیشود و به نظرم هر بازیگری میتواند دو تا کار را با هم پیش ببرد.
با تمام توضیحاتی که شما دادید، اما باز من نمیتوانم بپذیرم که این شرایط تاثیر منفی روی کیفیت هنری کار نگذارد. این مشکل به ویژه وقتی که نمایشها از نظر ژانر، سبک و شیوه اجرایی متفاوت باشند، بیشتر نمود پیدا میکند.
در این کارها که حالا روی صحنه دارم، خوشبختانه این مشکل وجود ندارد. اما برای شهریور پیشنهاد بازی همزمان در دو نمایش را دارم که تفاوتهای آنها مرا نگران کرده است.
نمایش «خیال های جاده جاجرود- تهران» که در کافه تریای تالار چهارسو اجرا می شود
چه نمایشهایی؟
«خدای کشتار» با کارگردانی علیرضا کوشک جلالی و «آوازه خوان طاس» کار بهمن معتمدیان.
جالب است که هر دوی این نمایشنامهها از نویسندگان خارجی هستند. «خدای کشتار» از یاسمینا رضا و «آوازه خوان طاس» نوشته اوژون یونسکو است که اولی چند سال پیش هم با بازی خودتان روی صحنه رفت. در حالی که این روزها در دو نمایش ایرانی بازی میکنید و کارگردانی متنی از خودتان را هم برعهده گرفتهاید، تجربه بازی در دو متن خارجی باید برایتان جذاب باشد.
بله. به ویژه که هر دو متن را نمایشنامه نویسان بزرگی نوشتهاند و کارهای مطرحی هستند. با وجود آن که مرکز هنرهای نمایشی از نمایشنامههای خارجی برای اجرا در تالارهای تئاتر ایران حمایت نمیکند، فکر میکنم این دو کار با توجه به فضاهای متفاوتشان و طنز نهفتهای که دارند، خوب مورد استقبال قرار بگیرند.
اجازه بدهید بحث تئاتر و زمان حال را به طور موقت ببندیم و برویم به ماجرای شروع کار شما در سینما در 21 سال پیش. شما در دورهای وارد سینما شدید که دختران جوان تو سینمای کشور کم بودند. فکر میکنید اگر مقطع زمانی دیگری بود، آیا باز میتوانستید وارد سینما شوید؟
حتماً میشدم.
اما بعد از فیلم «افعی»، چهارسال کار نکردید.
چون اجازه کار به من نمیدادند.
به چه دلیل؟
به خاطر یک امضاء که جلوی سینما به یکی از هوادارانم داده بودم.
«ورود آقایان ممنوع» یکی از موفق ترین فیلم های بهاره رهنما به شمار می آید
با یک فیلم بد شروع کردید و اما خوب ادامه دادید. چطور این اتفاق افتاد.
لطف معاون سینمایی وقت وزیر ارشاد بود که اجازه کار به من نداد. او باعث شد در سال بعد نتوانم در هیچ یک از کارهای تجاری که به من پیشنهاد شد، بازی کنم. آن زمان از این بیکاری استفاده کردم و رفتم دانشگاه درس خواندم و چهار سال بعد با بازی در فیلمهای متفاوتی چون «غزال» و «عاشقانه» مسیری متفاوت را در سینما پی گرفتم.
اما بعد از 20 سال هنوز خیلیها بازی شما در فیلم «افعی» را به یاد دارند.
بله. حتی آقای کیارستمی وقتی برای نخستین بار مرا دید، با تعجب پرسید تو همان دختری نیستی که نقش یک کماندو را بازی کردهای؟
شما از سینما شروع کردید و بعد به تئاتر آمدید و به خوبی در این عرصه پذیرفته شدید. اما تعدادی دیگر از بازیگران که همین مسیر را طی کردند، با استقبال پیشکسوتها و دیگر فعالان عرصه تئاتر روبرو نشدند. نظر شما در باره حضور چهرههای سینمایی روی صحنه تئاتر چیست؟
اول از همه توضیح بدهم اگر چه من با بازی در سینما کار حرفهایم را شروع کردم، اما سالها قبل از آن در دبیرستان و کانون پرورش فکری، در نمایشهای زیادی بازی کرده بودم. دوم آنکه 13 سال پیش که من کار حرفهای در تئاتر را شروع کردم، این مرزبندیها نبود و کسی مقابل ورودم به این عرصه جبهه نگرفت. سومین مورد هم که میخواهم برآن تاکید کنم این است که من درس تئاتر خواندهام، آن هم بعد از آنکه به اندازه کافی در تلویزیون و سینما شناخته شده بودم. این نشان میدهد که به تئاتر علاقه و عشق دارم.
شاید اگر شما از تئاتر شروع کرده بودید، به راحتی به سینما راه پیدا نمیکردید. این در حالی است که حرکت در مسیر مقابل خیلی سادهتر است.
من این جوری فکر نمیکنم. در ارتباط با خودم، اگر من اول از صحنه شروع میکردم، مطمئنم که خیلی زود وارد عرصه سینما هم میشدم. از سوی دیگر، فکر میکنم برخلاف تصور بسیاری، وارد شدن به تئاتر خیلی سختتر از سینما است.
این نقش در فیلم «پوپک و مش ماشاالله» مثل بسیاری از کارهای دیگر بهاره رهنما، اختصاصی برای او نوشته شد
یعنی چه سختتر است؟
شما کافی است تعداد بازیگران تئاتری را که بعداً وارد سینما و تلویزیون شدهاند، با چهرههایی که از آن عرصهها به صحنه نمایش آمدهاند، مقایسه کنید. این نشان میدهد که تئاتر به دلیل سختی بازی در آن، خیلی درهایش به راحتی باز نمیشود و هر کسی نمیتواند از پس آن برآید.
بسیاری از قدیمیهای تئاتر میگویند که آمدن سینماییها باعث تنگتر شدن فضای کار در این عرصه محدود میشود.
فکر میکنم اگر یک بازیگر سینما به تئاتر بیاید و خوب بازی کند، ایرادی ندارد. با توجه به سختیهای کار روی صحنه به نظرم نگرانی بزرگترهای تئاتر در این رابطه زود برطرف میشود و میبینند که این عرصه تنها پذیرای آنانی خواهد بود که با عشق میآیند.
از بین دوستان سینمایی خودم بازیگرانی بودهاند که به تئاتر آمدهاند و بعد از تنها یک تجربه به من گفتهاند بعد از آن کار دمشان را میگذارند روی کولشان و در میروند و پشت سرشان را هم نگاه نمیکنند.
یعنی این قدر تئاتر برایشان سخت و عجیب بوده است؟
بله. آنان از من پرسیدهاند در تئاتر چه خبر است؟ چرا کسی لباسمان را پشت صحنه نمیگیرد، چرا ماشین دنبالمان نمیفرستند، چرا دستمزدها این قدر اندک است و... پرسشهای دیگر شبیه این. تازه تصور کنید وقتی از آنان بخواهند در مرتب و تمیز کردن صحنه هم کمک کنند، چه حالی بهشان دست میدهد. در واقع همه کسانی که با روابط سینما خو گرفتهاند، در تئاتر تو ذوقشان میخورد.
حالا که بحث به اینجا کشید، میخواهم تفاوتهای بازی در تئاتر و سینما را از زبان شما بشنوم.
به نظرم این تفاوتها بیشتر از بحث هنری و فنی، بیشتر مربوط به فضا و رفتار حرفهای است. در تئاتر روحیه کار گروهی باید داشت، باید دانست هیچ کس به تنهایی ستاره نیست و همه ستارهاند، تنها با انسجام و همکاری با دیگران می توان کار کرد، انتظارات را می بایست به حداقل کاهش داد، منضبط بود و بسیار چیزهای دیگر که باعث میشود کسانی که این کاره نیستند، خیلی زود صحنه نمایش را ترک کنند.
از سوی دیگر به دلیل گردش اندک مالی در تئاتر، در این عرصه آدمها بیشتر تحمل یکدیگر را دارند و فضا بسیار سالمتر است.
بهاره رهنما، داستان نویسی را یکی از دغدغههای اصلی خود میداند
در باره اینکه تئاتر از سینما سالمتر است توضیح بیشتری میدهید؟
به نظرم سینما از نظر انسانی و اخلاقی به نسبت 15 سال قبل افت پیدا کرده است. در سینما رقابت ناسالم و رو راست نبودن، آدم را اذیت میکند. در این میان قدیمیهای سینما رفتار، اخلاق و منش بهتری به نسبت نسل جدیدتر دارند. برای مثال ممکن است زنده یاد ایرج قادری را از نظر هنری نتوان با جوان ترها سنجید، اما به نظرم او و هم نسلانش از نظر برخورد با بازیگر، رفتار خیلی بهتری داشتند، شآن آدم را حفظ میکردند و حرفشان دو تا نمیشد.
برخی از بازیگران بزرگ سینما در مقایسه سینما و تئاتر، اولی را هنر و دومی را خود زندگی میدانند. برای مثال ال پاچینو میگوید هنگام بازی در تئاتر، نسبت به زندگی خودش را مسئولتر حس میکند. این نظرات به حرفهای شما خیلی نزدیک است.
هر کس در دو عرصه فعالیت داشته باشد، به این واقعیت میرسد. وقتی یک بازیگر در حال کار در تئاتر است، انضباط حاکم بر فضای حرفهای آن، به زندگی شخصی او نیز تسری پیدا میکند. مسوولیت پذیرتر میشود. وقتش را بهتر مدیریت میکند. با برنامه ریزی اوقاتش را صرف میکند و.... اما کار تصویر چه در سینما و چه در تلویزیون، وقت آدم را میخورد. من خودم دو سال پرکار را تو سینما و تلویزیون گذراندم که وقتی بعد از مدتی به پشت سرم نگاه کردم، حس کردم زمان از دست رفتهای را سپری کردهام.
در بیان تفاوتهای کار در تئاتر و سینما، خیلی به نوع بازیها و تفاوتهایشان اشاره نکردید. چرا؟
چون با توجه به کوچک شدن سالنهای نمایش و تغییر سبکها و روشها، دیگر از آن بازیهای غلو آمیز در تئاتر خبری نیست.
بهاره رهنما، نمایش«این تابستان فراموشت کردم» را کاری مبتنی بر کلام و بازی میداند
اما یک چیزهایی هست که در تئاتر نمیتوان آنها را نداشت و بازیگر شد. مثل فن بیان و تسلط بر بدن که خیلی مهم است.
اینها که گفتید برای هر بازیگری لازم است و تنها محدود به صحنه تئاتر نمیشود.
اما نداشتن این تواناییها در تئاتر تو چشم میزند و نابازیگر را لو میدهد. در حالی که در سینما بسیاری هستند که بر بیان و بر بدن خود تسلطی ندارند و سالهاست که به عنوان بازیگر به کارشان ادامه میدهند.
بله. تئاتر بازیگر را بدون هیچ پرده و پوششی جلوی تماشاگر میآورد و در آن نمیتوان با هیچ ترفندی ضعفها را مخفی کرد. صحنه یک عریانی دارد که نمیتوان هیچ چیز را روی آن مخفی کرد.
این حرف را که خوب بودن یا بد بودن یک بازیگر تنها روی صحنه خودش را نشان میدهد، تا چه حد قبول دارید؟
کاملاً درست است.
با این وجود خیلیها به خاطر فروش بیشتر و افزایش درآمد گیشه به سراغ استفاده از چهرههای سینمایی در تئاتر میروند.
من به شما اطمینان میدهم که هیچ بازیگری به تنهایی نمیتواند باعث پرفروش شدن یک تئاتر شود. شما در همین تهران اگر مریل استریپ را در یک نمایش که متن بدی دارد به بازی بگیرید، مطمئن باشید کار نمیفروشد.
اما اگر آنجلینا جولی باشد بسیار میفروشد.
خب این یک بحث دیگری است.
ولی واقعیت دارد و به نظر من در مورد بازیگران ایرانی هم تا حد زیادی صدق میکند.
اما من موافق نیستم. حتی رضا عطاران و محمدرضا گلزار نیز هرسال در کنار فیلمهای پرفروش خود، کارهایی هم دارند که در گیشه ناموفق است. بیشتر از یک چهره معروف بازیگری، این انسجام متن و اجرا و داستان قوی است که در فروش یک اثر نمایشی یا سینمایی تاثیر دارد.
در تئاتر همه ما دکتر علی رفیعی را میشناسیم که چه نقش بزرگی در پیشرفت هنرهای نمایشی کشور به عنوان کارگردان داشته است. او کارگردانی است که تماشاگران جدی تئاتر به خاطر نامش به تماشای کارهایش مینشینند. اما در میان کارهای ایشان، نمایشی بوده که از بازیگران شناخته شده سینما بهره گرفته و خوب نفروخته و در عوض تئاترهای زیادی کارگردانی کرده که بدون چهره معروف روی صحنه رفته و بسیار پرفروش شدهاند.
یعنی به نظر شما حرف اول را در موفقیت یک نمایش یا فیلم، داستان آن میزند؟
بدون تردید. این را تنها من نمیگویم، بلکه چند سال پیش یک تحقیق جامع و علمی در بنیاد فارابی صورت گرفت و نشان داد در یک اثر دیداری مثل فیلم، نمایش یا سریال، داستان گویی درست بیش از دیگر چیزها باعث جلب مخاطب میشود.
خب این بحث را تمام کنیم و دوباره بازگردیم به تئاترهایی که این روزها روی صحنه دارید. دوست دارید گفتگو با شما را به عنوان یک بازیگر ادامه دهیم (با دو نمایش روی صحنه) یا کارگردانی که نخستین کارش را اجرا میکند؟
بیشتر دوست دارم با بهاره رهنمای نویسنده گفتگو کنید.
این وجه کار هنری و ادبی شما را گذاشتهایم برای انتهای گفتگو. پس اجازه دهید وارد بحث نوع و سبک شخصی بازی شما شویم. بسیاری عقیده دارند نقش آفرینی شما به ویژه روی صحنه نمایش که در آن از تدوین و تمرکز دوربین روی نمایی خاص خبری نیست و تماشاگر دست به انتخاب میزند تا کجا را ببیند، خود نمایانه است. در واقع گفته میشود بهاره رهنما به خاطر ویژگیهای شخصی و سبک کارش، دیگر بازیگران را در سایه قرار میدهد و ناخواسته خودش را به رخ تماشاگر میکشد. این حرف را قبول دارید؟
تربیت شخصی و هنری من اجازه چنین رفتاری را به من نمیدهد. گاهی اوقات بدون آن که کاری بکنم، این مشکل گریبانم را می گیرد. برای مثال در نمایش خدای کشتار، در صحنهای من دیالوگی نداشتم و تنها ناظر کنش و واکنش دیگر بازیگران بودم، با این وجود چون نگاهها بیشتر به سمت من بود، آقای کوشک جلالی (کارگردان) خواست تا در آن صحنه پشت به تماشاگر کنم تا دیده نشوم.
خب این ویژگی از کجا میآید. از بازیتان یا نوع شخصیت واقعیتان؟
شاید مربوط به این باشد که من با شور و حرارت زیاد در تئاتر بازی میکنم. همان طور که ابتدای گفتگو هم ذکر کردم، وقت آمدن روی صحنه آن قدر انرژی مثبت پیدا میکنم کهگاه نمیفهمم و دست و پایم به جایی میخورد و آسیب هم میبیند و بعد از پایان نمایش تازه متوجه میشوم. البته یک مقدار از این انرژی و اشتیاق بیشک ذاتی هم هست و از شخصیت خودم ناشی میشود.
تا حالا کسی این مسئله را در قالب انتقاد با خودتان هم در میان گذاشته است؟
بسیار زیاد. در تمام دوران دبیرستان دائم مواخذه و متهم میشدم که دوست دارم خودم را به دیگران نشان دهم. در حالی که واقعاً این جوری نبود و من قصدی برای این کار نداشتم و به نظر خودم خیلی هم طبیعی رفتار میکردم.
از زمانی که به تئاتر آمدهاید، کسی در این باره حرفی به شما نزده است؟
اتفاقاً به عنوان یک حسن از آن یاد کردهاند. برای مثال هوشنگ گلمکانی، بهروز افخمی و ابوالحسن داودی و... که آمدهاند نمایشهای مرا دیدهاند، گفتهاند که جای من بیشتر در تئاتر است تا سینما و تلویزیون و تازه اینجاست که توان بازیگریام دیده میشود.
اما این ویژگی شما باعث میشود دیگر بازیگران روی صحنه به خوبی دیده نشوند.
من نه از نظر شخصی و نه از نظر حرفهای آدمی نیستم که به دنبال آن باشم تا بازی دیگران دیده نشود. اتفاقاً به نظرم این جور بازیگران خود نما فقط زور بیخود میزنند. بازی خوب حتی اگر در کاری دو دقیقه بیشتر طول نکشد یا دیالوگ نداشته باشد، تو تئاتر دیده میشود و برعکس زور زیادی برای آنکه حودت را به رخ بکشی، نتیجه عکس میدهد.
در سینما و تلویزیون نقشهایتان را خیلی شبیه به آدمهای عادی در زندگی واقعی و البته بسیار پراحساس بازی میکنید. در این باره توضیح دهید.
چون بیشتر بازیگر حس هستم تا تکنیک. من هیچ وقت دوست نداشتهام نقشی دور از شخصیت خودم را بازی کنم. بینندههای فیلمهایم بارها به من گفتهاند که خواهر، مادر، دختر عمو، زن دایی یا دختر همسایهشان را در بازی من دیدهاند. این بر میگردد به سبک طبیعت گرایانه بازی من که خیلی رویش کار میکنم. این یک شیوه بازی پذیرفته شده در دنیاست که من در موردش زیاد مطالعه و البته تجربهاش کردهام.
سریال «زیر زمین» تماشاگران زیادی داشت
با این حال نقشهای بسیار متفاوتی را بازی کردهاید؛ از دختر طبقه پولدار نو کیسه گرفته تا زن خانه دار و بچه دار جنوب شهری، از شخصیت بسیار عادی و معمولی گرفته تا زنی که روان پریشی دارد و.... در کل ایفا گر نقش آدمهایی شدهاید که اگرچه تفاوتهای زیادی از نظر مالی و طبقه اجتماعی و سطح سواد با هم دارند. اما رگههای مشابه شخصیتی زیادی هم در آنان دیده میشود.
این به خاطر آن است که من همیشه شخصیت فیلم یا تئاتر را مال خودم میکنم و به جای آنکه از صافی نقش بگذرم، آن را از صافی خودم میگذرانم. هر نقشی را ایفا کنم، یک تاش رنگی از خودم را روی شخصیت میزنم. یک زنانگی در تمام این نقشها وجود دارد که دوست دارم دیده شود.
خب نخواستید یک بار هم شده از این شیوه فاصله بگیرید؟
چرا به دنبال این کار باشم. من به جای آنکه بگویند وای چقدر بهاره این نقش را متفاوت بازی کرده، دوست دارم بگویند چقدر این شخصیت را ملموس درآورده است.
این جور که میگویید، پس این فقط شما نیستید که روی نقش تاثیر میگذارید، بلکه آن شخصیت دراماتیک هم روی شما تاثیرش را میگذارد.
همین را میخواهم بگویم. بازیگری برای من راهی است برای شناخت بهتر خودم و جهان هستی. من با بازیگری دنبال آن هستم تا آدم بهتری بشوم و برای مخاطبم نیز دنیای بهتری را متجلی سازم.
جالب اینجاست این ویژگیها و شرایط در بیشتر نقش مکملهایی هم که بازی کردهاید، دیده میشود.
اول بگویم از آنجا که در سینمای ما متاسفانه نقشهای مکمل در واقع نوچه نقشهای اصلی هستند و خوب پرورش داده نمیشوند، دوست ندارم خیلی آنها را بازی کنم. در چند فیلم هم که در نقشهای مکمل ظاهر شدهام، با به دلیل آن بوده که اختصاصی برای من نوشته شده یا خیلی خوب از سوی نویسنده پرورش یافته بوده است. از این نقشها میتوانم به بازی در فیلمهای «پوپک و مش ماشاءالله» و «ورود آقایان ممنوع» اشاره کنم. در کل نقش دومهای من علاوه بر آنکه تاثیر زیادی در روند داستان داشتهاند، بیشتر مربوط به فیلمهایی میشده که تعداد شخصیتهایشان زیاد بوده است.
اما همیشه این طور نبوده است، از جمله در فیلمهای «جرم» مسعود کیمیایی و «گاو خونی» بهروز افخمی.
شما به دو مورد اشاره کردید که نام کارگردان و دیگر بازیگرانشان گویای همه چیز است. برای مثال مسعود کیمیایی با وجود تمام انتقادهایی که به آثارش میشود، از تاثیرگذارترین کارگردانهای سینمای ایران به شمار میآید که برای هر بازیگر مهم است که در کاری از او حضور داشته باشد. یا بازی مقابل استاد عزت الله انتظامی، یک فرصت بود که در فیلم «گاو خونی» دست داد و من هم آن را مغتنم شمردم.
با این حال به نظر میرسد که در چند سال گذشته نقش دومهای بیشتری را بازی کردهاید.
به دلیل آن است که در عالم درام چه فیلم باشد یا تئاتر، دیگر نمیتوان شخصیتها را به راحتی به دو دسته اصلی و مکمل تقسیم کرد. دیگر از آن الگو که یک نقش اصلی مرد و یک زن داشته باشیم و بقیه آنها را تکمیل کنند، کمتر پیروی میشود. در آثار جدید، نقشهای خیلی به هم نزدیک هستند و همه آنها ارزشی یکسان دارند.
در این دو سال، شما مثل گذشته در سینما و تلویزیون پرکار نبودهاید، چرا؟
خیلیها در سینما کم کار شدهاند که دلیل اصلی آن افت هنری و حرفهای فیلمسازی در کشور است. در چند سال گذشته آن قدر فیلمنامههای مزخرف و ضعیف به دستم رسیده است که بارها خواستهام به کارگردانها و تهیه کنندههای آنها زنگ بزنم و بپرسم با کدام پول بادآورده یا با کدام عقل و منطق میخواهند این فیلمها را بسازند. برای همین خیلی بیشتر از گذشته پیشنهادهای بازیگری را رد میکنم.
اما سالها قبل که پرکارتر بودهاید، فیلمهای ضعیفی هم بازی کردهاید؟
بر میگردد به تعدادی از فیلمهای به اصطلاح کمدی که یک زمان خیلی باب شده بودند و من بعد از یکی دو تجربه بد دیگر دورشان را خط کشیدهام. به ویژه فیلم «چارچنگولی» که اصلاً دوست ندارم در کارنامهام از آن نامی برده شود.
یک ماجرا را برایتان تعریف میکنم تا بهتر بتوانم نظرم را انتقال دهم. آقای جعفر پناهی چند سال گذشته هر وقت مرا میدید، به طعنه میگفت که شب قبلش فیلم «چار چنگولی» را دیده و آن وقت کلی میخندید. اما چند وقت پیش که هم دیگر را ملاقات کردیم، گفت آن قدر کیفیت فیلمها افت کرده که به زودی «چارچنگولی» را در رده آثار هنری قرار میدهند. این شوخی به سادگی و صراحت دارد از وضعیت بد این روزهای سینمای ایران حکایت میکند. این سینما علاوه بر افت هنری، از نظر اقتصادی هم معلول شده و به لحاظ اداری هم مشکلاتش افزایش پیدا کرده است.
چرا از تلویزیون فاصله گرفتید؟ بر اساس برنامه ریزی خودتان بوده یا ناخواسته به آن تن دادهاید؟
چه آن زمان که در سینما و تلویزیون پرکار بودهام و چه حالا که کم کار شدهام، بر اساس خواست و برنامه خودم عمل کردهام.
برای مثال همان زمان پرکاری، کمتر در تله فیلمها بازی کردهام که برای همین تعداد آنها سرجمع به هفت تا نمیرسد. یا با اینکه دلم برای خیلی نقشها آب میرفته است، تصمیم گرفتهام در سریالهای هر شبی بازی نکنم.
یعنی کم کاری در تلویزیون ربطی به شرایط کار در آن یا افت کیفی سریالها نداشته است؟
اینجا هم به دلیلهایی، خودم تصمیم گرفتم کم کارتر شوم.
چه دلیلهایی؟
من در نشستی که با تعدادی از مدیران یک شبکه تلویزیونی داشتم، این انتقادها را مطرح کردم که سیاست گذاریهای اشتباه به کارهای تلویزیونی صدمه زده است. دستورالعملهایی مثل اینکه نخند، به دیوار تکیه نده، صاف راه برو، این جوری حرف نزن و... ضوابطی مشابه آنکه در چند سال گذشته برای بازیگران زن وضع شده است، تنها باعث غیرقابل باور شدن نقشها میشود که روی مخاطب تاثیر منفی میگذارد. این وضعیت باعث شده بود تا نقشها به من نیاید و اگر هم کار میکردم، صحنههای زیادی از آن در میآمد که دیدم چه دلیلی دارد کارگردان تو زحمت بیفتد. بابت دلخوری از تلویزیون، سریالهای کمتری بازی کردم که بهترین آنها در حال آماده شدن برای ماه رمضان امسال است.
کدام کار؟
«خدا حافظ بچه» با کارگردانی منوچهر هادی که فیلمنامه بسیار خوب و مستحکمی دارد.
بهاره رهنما در نمایش «تبارشناسی دروغ و تنهایی» همزمان دو نقش را ایفا میکند که نشان از توان بازی او دارد
چه نقشی بازی میکنید؟
نقش زن دوم یک مرد را بازی میکنم که برخلاف نمونههای مشابهاش، به هیچ وجه کلیشهای نیست و بسیار خوب پرداخت شده است. او وارد یک زندگی 20 ساله میشود که زوج آتیلا پسیانی و مائده طهماسبی آن را بازی میکنند و.... نقش خوب از کار درآمده و مشخص است چرا وارد زندگی این مرد میشود و چرا حالا میخواهد کنار بکشد و....
با اینکه گفتید ترجیح میدهید در سریالهای هرشبی بازی نکنید، اما بعد از «چک برگشتی» با کارگردانی سیروس مقدم که نورزو امسال از شبکه یک پخش شد، حالا هم میخواهید باز در یک سریال ماه رمضانی بازی کنید. این با حرفهای قبلیتان تناقض ندارد؟
سریالهای هرشبی از نظر بازی کردن و تنظیم وقت کارهای سختی هستند و به دلیل شتابزدگی در تولید هم در بیشتر مواقع خوب از کار در نمیآیند. کارهای نوروزی و ماه رمضانی البته دو سر این طیف قرار میگیرند. واقعیتش در میان کارهای مناسبتی و هرشبی، کارهای نوروز را دوست ندارم و به جایش از سریالها ماه رمضان خوشم میآید.
چرا؟
سریالهای نوروزی وقت مناسبی ساخته و پخش نمیشوند و بدجوری میسوزند. مردم آن ایام یا سفر هستند یا مشغول دید و بازدید که زمان مناسبی برای سریال دیدن نیست. کار آقای مقدم هم که عید امسال پخش شد، نخستین کار نوروزی من بود.
اما در «مرد هزار چهره» مهران مدیری هم بازی داشتید.
آنجا فقط در چهار قسمت بازی داشتم که نباید آن را هرشبی به حساب آورد.
دلیل علاقهتان به سریالهای ماه رمضان چیست؟
بر اساس اعتقاداتی که دارم، سریالهای ماه رمضان حال و برکت خوبی به من میدهند. وقتی این همه آدم در یک وقت بخصوص که حال خوبی دارند، به جهان معنوی اتصال بیشتری پیدا کردهاند، دعا خواندهاند و... پای کار آدم مینشینند، در روحیه و زندگی بازیگر هم تاثیر مثبتی میگذارند.
من در دو سریال ماه رمضانی «زیر زمین» کار سیروس مقدم و «مأمور بدرقه» با کارگردانی سعید سلطانی بازی کردهام که بعد از هر دوی آنها، اتفاقات کاری خوبی برایم رخ داده است.
سال گذشته در پنج نمایش روی صحنه رفتید که در کارنامه شما این پرکاری در تئاتر سابقه نداشته است. این هم براساس برنامه ریزی خودتان بود؟
دلیل اصلیاش این بود که پیشنهادهای زیاد تئاتری به دستم رسید و از آنجا که در عرصه هنرهای نمایشی کشور، کارها از نظر کیفی و هنری در شرایط بهتری به نسبت سینما و تلویزیون هستند، بیشتر روی صحنه حاضر شدم.
به دلیل آنکه در سال گذشته بیشتر درگیر تئاتر شدم، کمتر هم توانستم در سریال یا فیلم بازی کنم. البته بیشتر توانستم بنویسم که خیلی مرا راضی می کند.
از کی دست به قلم بردید و داستان نوشتید؟
اولین داستانم را با نام «تصمیم» سال 1370 نوشتم. آشنایی با جعفر مدرس صادقی در سالهای 76 یا 77 به کمکم آمد و او برای داستانهایم حاشیههای زیادی نوشت و در پیشرفت کارم تاثیر زیادی گذاشت. در ادامه همین طور داستانهایم را مینوشتم و به دیگران میدادم تا بخوانند که توصیه و تشویق آنان که بیشترشان اهل فن بودند، باعث شد تا کم کم نوشتههایم را در نشریات گوناگون به چاپ برسانم. بعد از مدتی ده تا از داستانهایم را در یک مجموعه با عنوان «چهار چهارشنبه ویک کلاه گیس» گرد آورده و در قالب یک کتاب منتشر کردم.
در حال حاضر هم کتاب «این تابستان فراموشت کردم» که شامل هفت داستان کوتاه است در وزارت ارشاد منتظر مجوز است. این نمایش خود را بر اساس دو داستان این مجموعه کارگردانی کردهام.
در زندگی حرفه ایتان خیلی به داستان نویسی علاقه نشان میدهید. چرا؟
یکی از مهمترین چیزهایی که یک بازیگر باید بداند، نویسندگی است. هم از جهت اینکه متن را خوب بفهمد و کار بد را نپذیرد و و هم اینکه تجربه داستان نویسی در ایفای خوب نقش خیلی تاثیر دارد.
این تجربه داستان نویسی باعث نمیشود در کار نمایشنامه نویس یا فیلمنامه نویس دخالت کنید؟
باعث میشود با فیلمنامه نویس و نمایشنامه نویس وارد بحث شوم و نظراتم را به آنان منتقل کنم.
کاری در عرصه داستان در دست نوشتن دارید؟
بله. در حال نوشتن یک مجموعه داستان کوتاه با مضمون انتظار هستم؛ در باره پدر مادرهایی که در انتظار بازگشت فرزندانشان هستند. همچنین رمانی را با نام «سارا سرخ بود» در دست دارم که ماجرایی جنایی دارد و از چهار فصل تشکیل میشود.
پس همچنان در ماههای آینده شما را در عرصههای تلویزیون، تئاتر و داستان نویسی پرکار خواهیم دید.
بله. من عادت به کار زیاد دارم. در غیر این صورت زود خسته میشوم.
57245
نظر شما