ناصر قراگزلو و امیرعباس واسعی/ ابراهیم قاسمپور قطعاً از نوادر فوتبال ماست. استعداد نابی که در ابتدای دهه 50 با تیمملی جوانان معرفی شد و سپس در 22 سالگی مهره ثابت تیمملی در جامجهانی 1978 آرژانتین بود. قاسمپور پس از انقلاب راهی لیگهای عربی شد و از امارات تا مصر، به مدت یک دهه حرفهای بازی کرد و سرانجام در آغاز دهه 70 دوباره به وطن برگشت. قاسمپور 38 ساله بود که به طور همزمان با بازیگری، مربیگری را هم شروع کرد و سرانجام در 42 سالگی (سال 1377) کفشها را آویخت. قاسمپور به عنوان مربی هم کارنامه قابلاعتنایی از خود بهجا گذاشت و فصل قبل نوبت درخشش ستاره او شد. «ابو» ابتدا در هفته هفتم نیمکت داماش را از مهدی دینورزاده تحویل گرفت و تا نیمفصل اول (10 بازی) آنقدر امتیاز جمع کرد که تیم قعرنشین عابدینی به پله هفتم آمد و با همان اندوخته در لیگ ماندگار شد. سپس به خاطر مشکلات مدیریتی - مالی از رشت رفت، شاهین و مس سرچشمه او را میخواستند ولی مس کرمان را برگزید. تیمی که با مرفاوی به قعر جدول رفت و بلاژویچ هم نتوانست نجاتش بدهد اما قاسمپور...
مس در فصل نقلوانتقالات هدف خیلی از ستارهها بود و نامهای زیادی هم برای جانشینی قاسمپور مطرح میشد ولی سرانجام او ماند و نفرات دلخواهش را هم گرفت.
مس دوشنبهشب (19 تیر)آز اردوی ترکیه برگشت و ظهر سهشنبه (20 تیر) ساعتی میزبان ابراهیم قاسمپور بودیم. او از هر دری صحبت کرد و این ماحصل گفتگوی ماست.
* ابراهیم قاسمپور در دوره بازیگری از ستارههای بزرگ فوتبال ما بود. چرا در دوره مربیگری به آن جایگاه نرسید؟
نمیخواهم آدم بدبینی باشم و به نیمه خالی لیوان نگاه کنم اما شاید آن حمایت لازم از من نشد. اتفاقی که برای خیلیها در مربیگری افتاد و برای من نه. یا شاید آن ریخت و پاشی که خیلیها کردند، من نکردم! شاید پیشنهاد خوبی به من نشد و شاید دلایل دیگر!
*منظورتان این است که مربیان دیگر ریخت و پاش میکنند؟!
منظورم مشخص است. شما و فوتبالدوستان هم میدانید چه میگویم! من هیچوقت از تیمی بزرگ یا پولدار پیشنهاد نداشتم و این به نظر عجیب نیست؟
*الان مس که پولدار است.
این بار اول من است که به تیم پولدار خوردهام! البته این درست که باشگاه مس خیلی هزینه میکند و انصافاً دوست دارند موفق باشند اما اینجا هم محدودیتهایی هست. مثلاً این همه در نقلوانتقالات گفتند ستارههای بزرگ به مس میآیند و دیدی که خیلیهایشان فقط برای بازارگرمی اسم مس را آوردند و دلشان اینجا نبود.
*به همه آن شایدها میشود این را هم اضافه کرد که شما نجنگیدید و تسلیم شدید؟!
شاید، طبع من خیلی خاص است و با هرکس نمیسازم یا هر چیزی را نحمل نمیکنم. مثلاً من با دروغ خیلی سازگار نیستم،تملق از من ساخته نیست و از بازی و زیر و روکشی خوشم نمیآید. حتماً همه این ویژگیها در کارم اثر داشته و این واقعیتی است که فوتبال ما آلوده است و هرکس نمیتواند با شرایط سازگار شود. پس خیلیها مثل من ترجیح میدهند به خانه بروند.
*پشیمان نیستید؟ اینکه اگر سعی میکردی سازگار شوی، به موقعیتهای بهتری میرسیدید؟ اینکه شاید میتوانستید شرایط را اداره کنید...
نه، پشیمان نیستم.
*آرزویی هم ندارید؟ مثلاً سرمربیگری در تیمملی؟
شاید اگر در همان تیم امید یا همان زمان ایویچ در کادرفنی میماندم، بعد سرمربی هم میشدم!
* کار کردن با ایویچ چطور بود؟
روزی که آمد همین شما مطبوعات نوشتید یکی از 10 مربی برتر دنیا به ایران آمده و طبیعی است من از کار کردن با یکی از ده مربی برتر جهان استقبال کردم ولی در ادامه دیدم او آن کسی که میگویند، نیست! این را به فراهانی هم گفتم و آمدم بیرون.
*چرا؟ چطور به این نتیجه رسیدید که ایویچ خوب نیست؟
چون هیچی از او ندیدم! نه تاکتیکی، نه تمرین خاصی، هیچ! او در آن 70 روی که من کنار ذوالفقارنسب دستیارش بودم، فقط مدافعان را جمع میکرد و با آنها کار دفاعی میکرد. هیچ کاری به کل تیم و سایر بازیکنان نداشت و در تمرین با مدافعان هم نکته جدیدی ندیدم. حالا شاید چون سن او بالا رفته بود، حوصله کار نداشت، شاید هم چشمهای من ایراد دارد!
*بعد چه شد؟
فراهانی روز اول به او اختیار تام داده بود. بعد از مدتی من دیدم او هیچ چیز خاصی ندارد و تازه بددهن هم هست و به بچهها توهین میکند! در هنگکنگ یک درگیری لفظی بین ما ایجاد شد و در بازگشت به تهران من به فراهانی گفتم این آدم هیچ برتری خاصی نسبت به من و دیگران ندارد. پس اگر قرار است باشم، من هم اختیار میخواهم، حالا 70 به 30 نهایتاً.
*و فراهانی چه گفت؟
گفت شما خوزستانیها ذاتاً غُد و لجباز هستید! من هم گفتم در عوض صداقت داریم. وقتی من نمیتوانم شرایط را تحمل کنم، چطور کنترلش کنم؟
*برگردیم سالهای دور،چرا هرگز به استقلال و پرسپولیس نرفتید؟
من هر هفته در تیم منتخب بودم و فیکس تیمملی. پیشنهاد هم داشتم ولی واقعیت این است که هرگز از این دو تیم خوشم نمیآید!
* چه جالب! چرا؟
جالب اینکه من بعد از شروع فوتبالم در جاوید به تاج آبادان رفتم و با برادران مظلومی و رشیدی و... همبازی بودم. همان زمان تاج تهران هم مرا میخواست ولی من عاشق شاهین آبادان بودم، تیم مرحوم دهداری و سالیا و پورجانکی و شیفته تکنیک علیرضا عزیزی.
*به همین دلیل در تهران هم شهباز را انتخاب کردید که همان شاهین بود؟
بله، تیمسار خسروانی مرا میخواست. فیکس تیمملی جوانان بودم ولی شاهین دکتر اکرامی چیز دیگری بود. همه دکتر و مهندس و بیسوادشان من بودم.
*اسم چند بازیکن را بردید، همه میدانند قاسمپور از بهترینهای تاریخ ما بوده و دوست داریم بدانیم خود شما چه کسی را بیشتر قبول دارید؟
پرویز قلیچخانی. او یک استثنا بود که دیگر تکرار نمیشود، بازیکنی کامل مثل زیدان. البته در آن نسل همدوره من بازیکن بزرگ زیاد داشتیم، علیرضا عزیزی، حسن نظری، عبدالرضا برزگری، منصور رشیدی و یا از نسلهای بعدی احمدرضا عابدزاده.
*یعنی همه آبادانیها!
به خاطر فوتبالشان میگویم نه شهرستان. حسن روشن هم هست همینطور، حجازی.
*کدام مربی بیشترین اثر را روی شما داشت؟
من فقط سه، چهار سال در ایران بازی کردم و بقیه فوتبالم در لیگهای عربی و زیر نظر مربیان خارجی بود. در آن ابتدای کارم حشمت مهاجرانی برایم مثل یک پدر بود.
*الان در تیمملی خیلی از بازیکنان پرسپولیس و استقلال برای تیمشان یارگیری میکنند زمان شما اینطوری نبود؟
من در تیم طلایی دهه 60 میلادی که حجازی دروازهبانش بود، روشن مهاجمش و نظری مدافعش، هافبک چپ بودم. قلیچ وسط بود و پروین راست، بعد صادقی جای قلیچخانی را گرفت. آنها اسطورههای قرمز و آبی بودند ولی چون شرایط سنی ما به هم نمیخورد من زیاد با آنها دمخور نمیشدم. گفتم اخلاقم خاص است و بیشتر با حسن نظری بودم.
*او نمیگفت بیا تاج؟
چرا ولی من از اول عمرم رفیقباز نبودم!
*در دوره مربیگری هرگز وسوسه هدایت یک تیم بزرگ را نداشتید؟
من با پاس در دو فصل یک دومی و یک چهارمی آوردیم و پاس هم تیم بزرگی است. این را قبول کنید که شانس در زندگی عنصر تعیینکنندهای است و من هرگز شانس نداشتهام.
*اگر الان پیشنهاد بدهند چه؟
بیرودربایستی میگویم نه! پرسپولیس و استقلال الان هر کدام صد تا صاحب دارند و حاشیهها نمیگذارند آنجا کار کنی!
*تیمملی چه؟
نه! من در فوتبال هیچ آرزویی ندارم، آنقدر شرایط ما بد هست و آدمهای بد در فوتبال هستند که دلم نمیخواهد.
*احساس نمیکنید فلانی از من ضعیفتر است و شده مربی ملی یا پرسپولیس و استقلال، چرا من نشوم؟
چرا ولی مگر با احساس و یا حرفهای من چیزی عوض میشود؟ این همه گفتیم فلانی با چه کارنامهای آمد تیمملی، چه شد؟ او حمایتهای لازم را دارد و حرف ما باد هواست! در این فوتبال کارنامه شما و افتخارات و جامهایتان هیچ ارزشی ندارد، روابط و دادوستد مهم است و از گفتن من و شما هم چیزی عوض نمیشود! حالا هی بگو!
*ما انسان باید با بدها مبارزه کند، باید برای شرایط بهتر تلاش کرد؟
از من گذشته، 57 سال سن دارم و فوقش تا دو سه سال دیگر لذتهای زندگی مثل غذا و سفر و طبیعت و تفریح برایم مهم است. من دوستی دارم که نه پول دارد نه خانه ولی خیلی خوش و راحت زندگی میکند. فقط حسرت زندگی راحت او را خوردهام و بس.
*مسئولیت اجتماعی وجدان کاری چه؟
آنها را دارم. در کارم دقت و نظم و وجدان مهم است و سختگیری میکنم ولی حسود کسی نیستم. من از 16 سالگی در فوتبال بودهام و الان دیگر حرص فوتبال نمیزنم، برخلاف همکارم که 80 سال دارد و هنوز حرص مربیگری، تیمداری و پول و مصاحبه میزند! بابا خسته نشدی؟ الان دوره عوض شده و کسانی آمدهاند که هیچ سابقهای در فوتبال ندارند. کسی بود که من پشت سرش حاضر بودم نماز بخوانم ولی طرف الان دلال شده! آدمی که برای خودش در فوتبال کسی بود و اعتبار و احترامی داشت حالا شده دستمال کاغذی! اگر الان از این در بیاید به او احترام نمیگذارم چون خودش به خودش احترام نگذاشته.
*منظورتان فیروز کریمی است؟
من اسم نمیرم، خوشبختانه با این آدم هیچ رابطهای هم ندارم.
*نمیخواهید آشتی کنید؟
برای من دردسر و حاشیه درست نکن! من با کسانی راه میروم که اخلاقشان مثل خودم باشد.
*تا به حال با دلالها مشکلی نداشتهاید؟
آنها طرف خودشان را خوب میشناسند و سراغ من نمیآیند!
*یعنی نمیترسید؟
چرا بترسم؟ فوق فوقش این است که به من تیم نمیدهند و میروم خانهام مینشینم! خب اینکه آرزوی من است، الحمدالله آنقدر دارم که چهار تا پراید بخرم و بدهم آژانس کار کنند تا اموراتم بگذرد. من نیازی به پول فوتبال ندارم و حرص و آرزو هم ندارم.
*از این که هر روز یک اسم را به عنوان جانشین شما مطرح میکنند ناراحت نیستید؟
نه، اینها در فوتبال ما هست و کاری نمیشود کرد. من آدم به مس چون داوری را قبول داشتم و هنوز هم دارم. هیچ بحث قرارداد نکردیم و هنوز هم با مدیر جدید باشگاه روبهرو نشدهام.
*قرارداد دارید؟
بله، چند روز پیش بستیم.
*پس پول را گرفتهاید!
هنوز قرارداد سال قبلم را ندادهاند!
*نگران نیستید مدیر جدید مس شما را نخواهد؟
خوشحال هم میشوم همین امروز مرا اخراج کنند!
*این داستان مجیدی و جباری چه بود؟
اینها در لیست من نبودند، هر تیم میتواند هفت لیگبرتری بگیرد و میدانید ما تا الان عنایتی، پتروویچ، حسین کاظمی، شهرام گودرزی و مسعود نظرزاده را جذب کرده بودیم و حالا هم مهرداد کریمیان قرارداد بست. بنابراین فقط یک جای خالی مانده و همین نفرات از اول در فهرست من بودند.
*میتوانید دلیل جذب اینها را بگویید؟
بله، برای من سن ملاک نیست و خودم تا 43 سالگی بازی کردهام. عنایتی سال قبل موثرترین مهره صبا بود، پتروویچ را همه قبول دارند. در جمع هافبکهای دفاعی کاظمی تنها کسی بود که از ما برای بازارگرمی استفاده نکرد و آمد. شهرام گودرزی در سیستم 1-3-2-4 برای آن دو بال که باید سرعتی باشند، سرعت لازم را دارد و مسعود نظرزاده در دفاع راست سال قبل بهترین بود. کریمیان هم هافبکی طراح و ایدهآل است.
*برگردیم سر سوال اول، ستارهها و نیامدن به مس!
عرض کردم که اینها در لیست من نبودند. وقتی آقای داوری گفت میشود با اینها مذاکره کرد، من دلایلم را به ایشان گفتم که چرا به کار ما نمیآیند. سرانجام قرار شد شرط و شروط ما را داوری به آنها بگوید و اگر قبول کردند، بیایند.
* همین دلایل، همین شرط و شروط شما چه بود؟
من دیدم بازیکن موقع تعویض اخم میکند، یا روی نیمکت پیراهن درمیآورد و ... این کارها با اخلاق من سازگار نیست و برخورد میکنم. در فوتبال ما هم اگر با ستاره برخورد کنی، حاشیه میشود و تیم لطمه میخورد.
* در واقع از اول شمشیر را از رو بستید!
نه، من اخلاقم را گفتم و ضمناً به آنها نیاز نداشتم چون در آن پست مهره عالی داشتم!
* عالیتر از جباری و مجیدی و رحمتی؟
ماجرای رحمتی فرق دارد. او یک ماه ما را سر کار گذاشت و آخر هم نیامد و اجازه نداد ما هم دروازهبان به درد بخور بگیریم!
* در مورد جباری و مجیدی چه؟
مربیگری سلیقه است، از نظر من اینها بهترند. ضمناً بازیکن باید تحت هر شرایطی زیرنظر مربی باشد. مربی تشخیص داده تو الان بیرون بیایی یا این بازی را بازی نکنی. دیگر اخم و ادا نداریم!
* شما با آنها مستقیم صحبت نکردید؟
نه، اصلاً سر همان مسائل مالی به توافق نرسیدند و کار به ما نرسید. به من گفتند اینها اینقدر خواستهاند و من گفتم نه، یعنی مدیران گفتند تصمیم با تو و من قبولشان نکردم.
* شما با بازیکنان بزرگ مشکل دارید؟
نه، هر کس باید در چارچوب خودش باشد.
* آودوکیچ چه شد؟
او که اصلاً به ایران نیامد. با یک دروازهبان اروگوئهای هم توافق کردیم که او هم نیامد.
* الان دروازهبان مس کیست؟
در اردوی ترکیه یک گلر اهل مونتهنگرو گرفتیم، شهدادنژاد هم نفر دوم است.
* کمی از خاطرات جامجهانی 1978 صحبت کنیم.
شرایط تیم خوب بود، رفتیم تورنمنت رئال مادرید و با آرژانتین که قهرمان جهان شد، مساوی کردیم، بعد در اروپا هم عالی نتیجه گرفتیم ولی ایراد بزرگ تیم ما این بود که مربیان بچهها را در اروپا و سه ماه قبل از شروع جامجهانی به اوج آمادگی رساندند و وقتی رسیدیم آرژانتین تیم افت کرده بود.
* زودتر رفتن به کوردوبا چه؟ اثری نداشت؟
چرا، آن هم بود.
* چرا بازیکنان ایرانی با اردوهای بلندمدت مشکل دارند؟ این دلتنگی برای خانواده آن موقع هم بود؟
البته بازیکنان ایرانی وقتی اردو و مسابقهای هم نیست چندان کنار خانواده نیستند! پس دلشان برای چیز دیگری تنگ میشود!
* شما با اردوها مشکل نداشتید؟
من چون همزمان برای جوانان هم بازی میکردم، یهو میشد 2 سال در اردو بودم. از جوانان به باشگاه، بعد تیمملی و بعد دوباره لیگ.
* پس مشکل اردو چیست؟
خستگی میآورد. شما نگاه کن رئال و بارسلونا هم اردو میروند، چرا؟ آنها که همه جور امکاناتی دارند، پس اردو درو اقع یک تفریح و تغییر شرایط بازیکنان است. اینکه چند روز کنار هم باشند و اگر این زمان بیشتر از 10 روز شود، خستگی میآورد. حالا بازیکنان ما ناز نازی شدهاند و در کمتر از ده روز هم خسته میشوند!
* نظر شما در مورد کروش چیست؟
نه موافقم نه مخالف! مخالف نیستم چون آمده کار کند و باید حمایت شود. موافق هم نیستم چون تا الان کاری از او ندیدهام! هر کس دیگر هم بود همین نفرات را دعوت میکرد و تیمملی همینطور بازی میکرد!
* اگر شما هم بودید همین نفرات را دعوت میکردید؟
شاید. زمان ما فقط در شهر آبادان 6 تیم همسطح بود و در هر تیم حداقل 5 نفر در سطح تیمملی بودند. حالا این فقط آبادان بود و در تهران و سایر شهرها هم بازیکن عالی فراوان بود. در هر بازی لیگ لااقل 3 نفر را میدیدی که چشمگیرتر از بقیه بازی میکردند، یعنی هر هفته 25 بازیکن متفاوت داشتی. حالا شما در کل فوتبال ایران فقط 2 بازیکن متفاوت از بقیه نشانم بده! دو نفر که فوتبالشان به چشم بیاید!
* چرا نداریم؟
چون فوتبال خیابانی مرده. الان در کدام شهر ایران دیگر توپ پلاستیکی یا زمین خاکی سراغ داری؟
* همه شما قدیمیها میگویید زمان خودتان همه چیز بهتر بوده ولی سرعت فوتبال الان قابل مقایسه با زمان شما نیست!
الان سرعت جابجایی توپ بیشتر نشده که مهم هم این است نه سرعت بازیکن. باز هم میگویم شما 2 بازیکن متفاوت الان سراغ داری؟
* شما در امارات هم مربیگری کردید؟
بله و در 2 مقطع تیمهایم را به لیگ حرفهای آوردم. بار اول حتّا و بار دوم الامارات رأس الخیمه، تیمی که با عنایتی، رسول خطیبی و رجبزاده به دسته دوم سقوط کرد، با یک مربی برزیلی در جدول آخر بود که هفته ششم سراغم آمدند و همان فصل تیم را دوباره بالا آوردم.
* الان دیگر پیشنهادی ندارید؟
نه، شرایط امارات برای ایرانیها دیگر خوب نیست. نه فقط کسی را نمیآورند، بلکه آنها هم که هستند قراردادشان تمدید نمیشود.
* مس در لیگ دوازدهم باید انتظارات زیادی را برآورده کند.
چرا؟ چرا فکر میکنید باید از این تیم توقع داشت؟
* چون در فصل نقل و انتقالات کلی ستاره گرفت و سروصدا کرد!
کدام ساره را آوردیم؟ اصلاً مگر فوتبال ایران ستاره دارد؟ شما یک ستاره برای من اسم بیاور!
* یعنی ستاره ندارید؟
ببین، همه میدانند و من و شما هم میدانیم بازیکنی که از تهران پیشنهاد داشته باشد به کرمان نمیرود! کسی که از پرسپولیس، استقلال، سپاهان و تراکتورسازی (این دوتا به خاطر سهمیه آسیا) پیشنهاد داشته باشد با 500 میلیون بیشتر هم به کرمان نمیآید، یعنی من و شما هم باشیم نمیرویم! تازه ما فقط سقف قرارداد را میدادیم و یکسری آپشنها که اگر فرض محال کسی به همه آنها رسید پولش از سقف بیشتر میشود. حالا وقتی استقلال و پرسپولیس و سپاهان و تراکتور بیشتر هم به کسی پول میدهند، به نظر شما میآید مس کرمان؟
* میخواهید بگویید که اولاً این چهار تیم بیشتر از شما پول دارند و در ثانی از اسم مس فقط سوءاستفاده شده؟!
خدا خیرت بدهد! دقیقاً همین اتفاق افتاد. بازیکن بود (اسم نمیآورم) رفت استقلال و گفت مس به من یک میلیارد و هفتصد میلیون میدهد. شما 5/1 میلیارد بدهید تا بیایم و این اتفاق افتاد!
* چقدر حدس زدن اسمش راحت است!
به دکتر داوری از اول گفتم به خدا اینها کرمان بیا نیستند. فقط دارند از اسم مس سوءاستفاده میکنند تا قیمت خودشان را بالا ببرند. آخر سر هم اگر تیم مقصد 300 میلیون کمتر از ما بدهد باز میروند آنجا! دقیقاً هم همین شد، دیدید؟
* شما مخالف سقف قرارداد هستید؟
بله، همینطور مخالف دادن پول بیرویه به بازیکن و مربی. من میگویم مثل همه دنیا به هر کس باید اندازه لیاقتش پول داد و ما الان در فوتبال ایران فوتبالیستی که 400 میلیون یا بیشتر بیارزد، نداریم! اگر مخالفید، شما اسم بیاور تا من با دلیل ثابت کنم چرا نمیارزد!
* حتی علی کریمی یا...
میگویم ولی ننویس (دلایل را گفت) خدا وکیلی اگر قرار باشد این بازیکنان فعلی یک میلیارد بگیرند پس پرویز قلیچخانی باید «15 میلیارد دلار» بگیرد! علی پروین چند میلیارد یورو میارزد؟
* حرف خاصی مانده؟
نه، ممنون از شما. من زیاد اهل مصاحبه نیستم و امیدوارم تیمملی موفق باشد. ما باید به جوانان بها بدهیم و آینده مال اینهاست، شاید امروز به جامجهانی نرویم ولی چهار سال دیگر با امثال شجاع خلیلزاده که باتجربه شده باشند راحتتر میرویم و آیندهمان تضمینی است. تا وقتی فشار نتیجهگیری روی من مربی باشد میترسم به جوانان میدان بدهم و این جوری هرگز پیشرفت نخواهیم کرد. الان مجبوریم یک میلیارد به بنگر 37 ساله بدهیم و سال بعد دو میلیارد به یک 38 ساله، این غلط است و با این راه به هیچ کجا نمیرسیم.
***
* از بچگی از شلوغی و هیاهو بدم میآمد. میترسیدم! همه انسانها محبوبیت را دوست دارند ولی من از بوق و کرنا بدم میآید. اینکه جایی کارم گیر باشد و بخواهم با معرفی خودم کارم راه بیفتد. اگر جمعی مرا بشناسند راهم را کج میکنم و دوست ندارم زیاد توی چشمها باشم.
* به من میگویند مثل دهاتیها قرارداد میبندی! نه حرف پول میزنم و نه در قراردادم بند میگذارم که اخراجم نکنند. اهل کلاس گذاشتن هم نیستم، پسرم اعتراض میکند و میگویم: «اگر مرا قبول داشته باشند حمایتم میکنند و اگرنه همان ابتدا که هر چه زودتر اخراجم کنند بروم پی کارم!»
* فوتبال من الکی بود، به همین دلایل 25 سال دوام آوردم!
* صبح ساعت 7 با توپ پلاستیکی جلو مدرسه بازی میکردم. هشت میرفتیم سر کلاس و زنگهای تفریح بازی بود. بعد از مدرسه میرفتیم زمین خاکی که سوزن میانداختی پایین نمیآمد. کوچهها هم غلغله بود، شب مقابل استادیوم سه به سه پلاستیکی میزدیم و ده شب که آژان میآمد میرفتیم پشت زمین بسکتبال آبادان تا 3 صبح. روز بعد همین برنامه!
* کفش نداشتم و در گرمای آبادان پایم تاول میزدم. با سوزن آن را ترکانده و با تیغ میبریدم. بعد دستمال سوخته رویش میبستم و میخوابیدم تا صبح که خوب شود و دوباره بتوانم بازی کنم.
* آبادان فقط فوتبال نداشت. پینگپنگ، بسکتبال، والیبال، وزنهبردار و... هم ملیپوش داشت و در یک مقطع از 30 ملیپوش فوتبال 13 نفر خوزستانی بودند.
* اگر برای هر پست فوتبال شما به 10 فاکتور نیاز داشته باشی، ده پست (منهای دروازهبان) میشود 100 فاکتور و قلیچخانی هر صد تا را داشت.
* سال 1357 انقلاب شد و فوتبال تعطیل، رفتم امارات و دو سال بودم که ورود خارجیها را غیرقانونی کردند. رفتم قطر، بعد از دو سال آنجا هم خارجی ممنوع شد! رفتم مصر و سه سال بودم که قطر آن قانون را لغو کرد من هم برگشتم السد و 5 سال قطر ماندم.
* در مصر عضو تیم المصری پورت سعید بودم. همین جایی که ماه قبل 70 نفر کشته شدند و همان تیم...
* در فوتبال ستاره تضمین موفقیت نیست.
* امسال هم که رسیدم به یک تیم پولدار شانس من انگیزه کم داریم.
* پرسپولیس و استقلال سرقفلی دارند، به ما نمیرسد!
* علی کریمی خوب است ولی قابل مقایسه با علیرضا عزیزی از نظر تکنیک نیست.
* شما مطبوعاتیها هم مثل سیاسیون همه گرایش دارید، یا قرمز یا آبی! مثل همه اقشار جامعه، پسر خود من هم میگوید اول طرفدار تیم من است و بعد استقلال ولی او هم رویش نمیشود و تعارف میگوید اول تیم تو!
* ما در خط حمله تنهایی، قاضی یا عنایتی را میخواستیم. تنهایی نیامد، قاضی هم سرکارمان گذاشت، مثل غلامی.
* پسرم میگوید چرا اینقدر سختگیری میکنی؟ اگر قرار باشد بازیکنی دو پا و سر زن و دونده و تکلزن و همه چیز تمام باشد تیم تو نمیآید! ولی دست خودم نیست، نمیتوانم الکی مثل بقیه اسم هر کسی را به عنوان فوتبالیست رد کنم.
* میگویند کروش، شجاع خلیلزاده را قبول دارد. اگر قبول داشت چرا در بازی دوستانه الکی هم 30 ثانیه به او بازی نداد؟
43 43
نظر شما