چهار سال پیش در روز 10 نوامبر (یکشنبه، 19 آبان) مصطفی عقاد طی ناآرامیها و عملیات خشونت آمیزی در لبنان، جان خود را از دست داد. در اینجا به این مناسبت قصد نداریم زندگی و کارنامه سینمایی این فیلمساز و تهیهکننده سوریالاصل را بازخوانی کنیم؛ چه آن که در نشریات و رسانههای دیگر احتمالاً به تعدد این روند انجام خواهد شد. اما یادآوری نام عقاد، خود تداعی بخش نکتهای مهم است.
همه ما بارها ساخته مشهور عقاد، یعنی فیلم محمد رسولالله (با نام اصلی «رسالت») را تماشا کردهایم و هم به سبب ارادتی که به حضرت رسول (ص) داریم و هم به خاطر خوش ساختی خود فیلم از آن لذت بردهایم. اما چرا دیگر این تجربه در جهان اسلام و از جمله ایران خودمان تکرار نشد؟ چرا هر وقت مثلاً سالگرد تولد پیامبر (ص) و یا مبعث و شهادت ایشان است، اولین نمود بصری و یا شنیداریای که در رسانههای تصویری و. . . ما به ذهن متبادر میشود، نمایش قطعاتی از این فیلم همراه با پخش گزیدههایی از موسیقی به یاد ماندنی موریس ژار است؟ آیا بضاعت ما از یادمان رسانهای و سینمایی حضرت محمد (ص)، همین یک مورد باید باشد؟
سالهاست که در سینمای ما، توجه به زندگی انبیا و اولیا شکلی جدی به خود گرفته است و بزرگانی همچون حضرات ابراهیم و اسماعیل و مریم و زکریا و یعقوب و مسیح و ایوب و یوسف و سلیمان و اصحاب کهف و. . . (علیهم السلام) به سینمای ما راه یافتهاند. کاری به ضعف و قوت این فیلمها نداریم که از قضا اغلب هم فیلمهای کمقوتیاند و همین خود میتواند منشأ بحثی جدی باشد، ولی فارغ از این موضوع، به نظر شما چرا از بین این بزرگان، نام پیامبر خودمان فاکتور گرفته شده است؟ آیا واقعاً همت و علاقهای برای ترسیم زندگی آن حضرت در بین سینماگران ما وجود ندارد؟
روایت زندگی پیامبر اسلام، در میان همه انبیا اتفاقاً یک وجه تمایز بارز دارد و آن این که وجوه رئالیستی و ملموسش از سایرین مشخصتر است و مثلاً شخصیت شان تحتالشعاع بزرگنماییهای ناشی از معجزات و اعمال خارق العاده قرار نگرفته است و در عین حال فراز و نشیبهای مربوط به معیشتشان کم و بیش قالب واضح و معین و بسیطی دارد و برخلاف بسیاری از پیامبران دیگر، شکلی گزیده پرداز را (آن سان که مثلاً در قرآن آمده است) دارا نیست. همین قابلیتها، اتفاقاً کار را برای سینماگران آسانتر میکند و بضاعت و پتانسیل کار را برای ساخت اثری پرمایه و به شدت دراماتیک بالا میبرد. ولی انگار رغبتی برای به فعلیت درآوردن این قابلیتها نیست.
البته اگر قرار باشد اثر احتمالی ساخته شده به همان سر و شکل فیلمهای قبلیای که درباره بزرگان دین ساخته شده است باشد، باید خدا را هم بسی شکر کنیم که تا به حال این اتفاق نیفتاده است و وجهه مکرم نبی اکرم در حوزه این فیلمهای ضعیف مکدر نشده است! ولی به عنوان بحثی تئوریک و فارغ از مصداقیابیها، چنین کمبودی به شدت در مناسبات سینمای کشوری اسلامی که نظامش رسماً مدعی دین مداری است به چشم میآید.
مشکل کجاست؟ در وهله نخست به نظر میرسد یکی از معضلات جدی به نحوه نمایش چهره پیامبر برگردد. البته الآن ظاهراً نمایش چهره سایر پیامبران حل شده است و نوعاً ایرادی بدان وارد نمیشود، ولی در مورد حضرت محمد (ص) - و البته ائمه شیعه (ع) - این موضوع باقی است. این که فلسفه تفاوت حکم بین این دو ساحت تا چه حد قابل درک است امری مجزا است، ولی به هر حال به نظر میرسد راه حلهای جایگزین هم تا به حال چندان مؤثر نبوده است. خود عقاد از شیوه دوربین سوبژکتیو یا تمهید POV در این راستا بهره برد و البته میتوان راههای دیگری مانند نورانی ساختن چهره و اندام شمایل گر این نقش را هم در نظر گرفت؛ منتها همه اینها چندان وافی به مقصود نیست و یک جور تصنع را برکار حاکم میکند.
برای همین هم هست که حتی در فیلم عقاد هم سکانسهایی که خود پیامبر حضور ندارد از سکانسهای توام با حضورشان جذابتر است و این در حالی است که به هر حال هدف یک سینماگر مومن از ساخت فیلمی این چنینی درست عکس این موضوع باید باشد. احتمالاً برای همین هم هست که هرکس هم که بخواهد به این وادی قدم نهد، همان اول بسمالله منصرف میشود و ترجیح میدهد به پیامبران بنیاسرائیل بپردازد تا پیامبر اسلام. میبینید که چطور حکمی که خیلی هم فلسفهاش تبیینگر علت ماجرا نیست، عوض سوق دادن به دین، نوعی سرخوردگی هم به وجود میآورد.
میگویند عقاد برای ساخت فیلم محمد رسولالله و از جمله حل مشکل نمایش چهره پیامبر (ص)، خیلی تلاش کرد تا رضایت علمای الازهر و سعودی و. . . را جلب کند و سرآخر هم به نتیجهای رسید که در فیلم میبینید. حالا که بیش از سه دهه از ساخت آن فیلم میگذرد، آیا نیاز به مباحثهای دیگر در این باب برای تولید احتمالی اثری دیگر حس نمیشود؟
آیا برخی علمای حوزوی که احیاناً به ارزش سینما هم واقف هستند، اندیشهها و احکامی دیگر را که به حل بنبست برسد، نمیخواهند صیقل دهند؟ زندگی و منش نبوی، سرمایهای بزرگ است که نمیتوان حدش را محدود به یک فیلم سینمایی واحد دانست و انتظار وسعتش را متوقف کرد. این امر در جامعهای که بسیاری از ابعادش به احکام فقهی ختم میشوند، تنها به سینماگر ما برنمیگردد و همراهی و همدلی ارباب و اصحاب فقه را نیز نیاز دارد.
نظر شما