مهدی قنبر : دلگیر بودن روزهای جمعه را بسیاری حالت پدیده و شرایطی خاص در حیطه روانشناسی میدانند. اما بهجز مشکل روحی باید علت آن را در برنامهریزی و جنبههای فرهنگی و اجتماعی نیز دانست، که البته تنها مختص کشور ما نیست.
مردم جوامع مختلف همواره برای گذراندن ایام تعطیل برنامه ریزیهای متعددی از جمله تفریح، سفرهای پایان هفته و دیدن از مناطق دیدنی شهر و یا. . . را در نظر میگیرند. اما نگاه جامعه ما نسبت به تعطیلات و بخصوص روزهای جمعه به گونهای دیگر است. معمولاً این روز را به استراحت مطلق میپردازیم تا خستگی یک هفته کار و تلاش را از روح و جسممان بیرون کنیم و یا به کارهای ناتمام هفته و یا مهمانیهای خانوادگی میپردازیم. در واقع برنامهریزی کاملی برای گذراندن یک یا دو روز تعطیلی آخر هفته وجود ندارد. همین امر باعث میشود تا در برخی از روزهای جمعه که کارهای ناتمام به اتمام رسیده، برنامهای برای مهمانی وجود ندارد ودیگر نیاز به استراحت نیز نداریم، دچار خستگی روحی و بیحوصلگی میشویم. این حالتی است که در عصر روز جمعه بیش از پیش خود را نمایان میکند. از این رو گله میکنیم که عصر روزهای جمعه برایمان بسیار دلگیر است. متأسفانه این حالت در مورد بچهها بیش از پیش دیده میشود. پدرانی که برای روزهای تعطیل خود برنامهای ندارند بیشک برای فرزندانشان نیز برنامهای ندارند. خانوادهها در چنین شرایطی چندان نسبت به فرزندان و اوقات فراغتشان تلاش نمیکنند.
دلگیر بودن عصر روزهای جمعه در فرهنگ ماست
دکتر سیما فردوسی درباره این حالت روحی و بیحوصلگی و دلگیر بودن عصرهای جمعه معتقد است: «مقوله دلگیر بودن عصر روزهای جمعه در فرهنگ ما شایع شده است. این خاصیت بشر است که میخواهد برنامه داشته باشد و در پی تنوع است. در ذهن ما روز جمعه روز استراحت و تفریح است. اما اگر این هماهنگی و برنامه دچار خلل بشود و ناهماهنگی میان ذهن و محیط ایجاد شد روح دچار غمزدگی میشود.» وی ادامه داد: این مورد بیشتر به روحیات و حالات مختلف آدمهای مختلف باز میگردد. زیرا آدمها به لحاظ تیپ و شخصیت با یکدیگر متفاوت هستند. معمولاً از روز شنبه که یک هفته کاری آغاز میشود و همه انسانها یک روزکاری را پشت سرمیگذارند هیچگاه حس تنهایی و خلأی را حس نمیکند. زیرا تمام ایام و ساعتهای آنها با کار و فعالیت پر میشود. اما از آنجایی که جمعه روز تعطیل و استراحت است، افراد سعی میکنند تا خستگی یک هفته کار و تلاش را در این روز از تن به در کنند. این حالت هم باعث میشود تا جمعهها روزهای متفاوتی با روزهای دیگر باشد. بیبرنامه بودن این روز برای برخی از افراد باعث کسالت، خستگی و بیروحیه شدن میشود. البته اگر افراد برای روز جمعه نیز برنامهای داشته باشند دچار این حالات نمیشوند. خلوتی خیابانهای شهر نیز یکی از عواملی است که بر این حالت روحی میافزاید.
افراد جامعه به لحاظ برخورد با این پدیده دودستهاند
دکتر فردوسی افراد جامعه را بهلحاظ برخورد با این پدیده به دو دسته و گروه درونگرا و برونگرا تقسیمبندی کرد و ادامه داد: «البته باز هم بر این نکته که این حالت در افراد مختلف متفاوت است تأکید میکنم زیرا ممکن است برخی افراد به این حالت در عصر روز جمعه علاقهمند باشند. زیرا در این زمان میتوانند به کارهای عقب مانده خود برسند. اما گروهی دیگر قادر نیستند مانند گروه اول خلأ زمانی که در عصر روز جمعه برای آنها ایجاد شده را پر کنند. این گروه معتقدند که روز جمعه روز استراحت و گردش و مهمانی است. از این رو اگر روزی نتوانند با این روش که گفتهاند وقتشان را پر کنند دچار کسالت و بیحوصلگی میشوند. این گروه بهخاطر نوع برنامهریزیهایشان بیشتر مورد نظر ما هستند و از حالتی که گفته شد رنج میبرند. این گروه با برنامهریزی قبلی و مداوم برای عصر جمعه خودشان میتوانند شرایط روحیشان را تغییر دهند. گروه دومی که به آن اشاره کردم همان آدمهای برونگرا هستند. این گروه که بیشتر در تعاملات اجتماعی قرار دارند و تمایل فراوان به انجام کارهابه شکل گروهی دارند، همچنین دوست دارند که در جمع باشند. این گروه اگر در شرایطی بیبرنامه قرار بگیرند و نتوانند وقتشان را آنگونه که دوست دارند صرف کارهایشان کنند، دچار خلأ میشوند و بهطور خاص در عصر روزهای جمعه دچار بلاتکلیفی و بیحوصلگی میشوند. اما درونگراها چون به تنهایی عادت کردهاند. دوست دارند تا در تنهایی کارهایشان را به انجام برسانند. در صورت خستگی نیز با یک پیادهروی ساده دوباره به حالت روحی مناسب باز میگردند این در حالی است که یک پیادهروی ساده فرد برونگرا را ارضا نمیکند.»
از ظهر جمعه تا تاریک شدن هوا
«دکتر فردوسی» با بیان اینکه این حالت در روزهای جمعه تنها چند ساعت پیش میآید و از ظهرتا تاریک شدن هوا ادامه پیدا میکند، افزود: «نکته جالب هم در همینجاست که زمانی که به شامگاه جمعه نزدیک میشویم و یا با ورود به صبح روز شنبه تمامی حسهای منفی و دل سردکننده از بین میرود. این حالت هم برای زنان خانهدار و هم مردان و زنان بازنشسته نیز وجود دارد. این حالت هم به این خاطر ایجاد میشود که میبینند که جامعه در حال فعالیت و جنب و جوش است. این حس خوبی به آدمی میدهد. گویا در شامگاه روز جمعه دوباره مغز به انسان برنامه میدهد که باید خودش را برای فردا آماده کند. چون این برنامه در روزهای عادی نیز اجرا میشود و دوباره ذهن انسان را آماده فعالیت میکند به همین خاطر از حالت عصر جمعه خارج میشود.»
وی این حالت را تنها شامل حال بزرگسالان ندانست و تأثیر آن را بر بچهها نیز بسیار شدیدتر دانست و عنوان داشت: «این حالت در بچهها نیز دیده میشود. آنها هم یک هفته کامل را در مدرسه سپری میکنند. اینکه باید صبح زود بیدار شوند و به مدرسه بروند و عصر به کارهای مدرسه بپردازند و بخوابند تا صبح روز بعد بیدار شوند و دوباره کارهای روتین و مشخصی را به انجام برسانند. اما روز جمعه برایشان روزی متفاوت است و میل به گذراندن یک روز با برنامهای تفریحی دارند. اگر این برنامه نباشد آنها نیز دچار این دلسردی و بیحوصلگی میشوند. البته قرار نیست که این زمان زیاد و طولانی باشد. اگر به چند ساعت نیز خلاصه شود باز هم میتواند آنها را از این حس عصر جمعهها برهاند. این تفریح باعث تجدید قوا میشود و بچهها میتوانند با تمرکز بهتر به تکالیف مدرسه خود بپردازند.»
دکتر فردوسی در خاتمه توصیه کرد: «به همه خوانندهها توصیه میکنم اگر در عصر روزهای جمعه دلشان میگیرد میتوانند با انجام یک برنامه مدون ساده اما دائمی از بیحوصلگی این ساعت از روز جمعه رهایی یابند.»
نظر شما