۰ نفر
۱۹ شهریور ۱۳۹۱ - ۰۵:۰۰

محمدرضا وصفی

چرا رفتار غرب ، با انقلاب های عربی، در مقایسه با رفتاری که با انقلاب اسلامی ایران در سال 1357 داشت، تفاوت دارد؟پاسخ های بسیاری رَصَدپذیر است ، اما چهار پاسخ ، متاثر از نگاه الهیاتی است که به آن اشاره می رود:
1-انقلاب های عربی ، حاصل سیاست های غرب درقالب پروژه " بُحران خلاّق " است .
"بُحران خلّاق" به معنای ، بُحران سازیِ مدیریت شده و هدفمند است.
تولید چنین بحران هایی ، تنها از دستگاه هایی ساخته است که قدرت اجرا ، دستگاه مطالعاتی قوی ، و رسانه های خبر پراکنی موثر به منظور افکار سازی دارند .
این دیدگاه اعتقاد به نظریه توطئه دارد ، و کسانی که پدیدارهای جدید را از جنس آن می دانند ، عبارتند از سیاستمداران حاکم بر کرملین و پکن، بازماندگان افکار حزب بعث سابق عراق ، پان عربهای ناصری ، و حزب بعث سوریه .
حزب بعث سوریه ، با نوع مدیریت و راه حل امنیتی – نظامی که از آغاز بحران بر روی میز بشار اسد گذاشت ، به چنین توطئه ای اعتقاد داشت ، از این رو با حذف ماده هشتم قانون اساسی این کشور که نظام تک حزبی – بعث – را حاکم مطلق می شمرد ، موافقت دیرهنگام کرد، و بحرانی که می توانست راه حلی سیاسی داشته باشد را ، به مشکلی پیچیده برای خود و هم پیمانانش مبدل ساخت ، و مثلِ مراکش ، راه حلِ انتخاب شخصیتی مخالف از حزب اخوان المسلمین ، به عنوان نخست وزیر را ، نادیده گرفت ، وخواستِ ملت از دولت را به صفحه ای خطرناک و غیر قابل پیش بینی در تاریخ اسلام مبدل ساخت ، و با تاخیر در اصلاحات سیاسی ، و ساختار قدرت ، و اکتفا به اصلاحات اقتصادی و آموزشی ، زخمی عمیق ساخت ، که غرب هم جز این نمی خواست ...!
این سیاستمداران ، از اینکه به پدیده های جدید ، نام انقلاب و بیداری بدهند پرهیز دارند ، و آنچه روی داده را " بحران خلّاق " غرب می دانند . این نگاه اگر چه خود ، رویارو با غرب است ، اما از نظر الهیاتی ، وجه اشتراک عمده با غرب دارد . برای " فاعلیتِ سنت الهی در مسیر تاریخ " نقش قائل نیست ، و تنها به "فاعلیت بشر قدرتمند "اعتقاد دارد . قدرتی که هررر وسیله ای را توجیه می کند.
2- انقلاب های عربی ، انقلاب های مردمی است ؛ اما آمریکا با تشخیص به موقع بر موج سوار آنها شود . این دیدگاه ، معتقد است ، ملت ها ، در نهایتِ مطاف ، مقهورِ قدرت های شرّ خواهند شد ، انقلاب ها بی فایده ، اتلاف کننده انرژی و سرمایه ملت ها است . الهیاتِ این دیدگاه ، به الهیات مسیحیت نزدیک است ، و اعتقاد بر غلبه همیشگی قُوای شرّ بر قُوای خیر در تاریخ دارد . در بین اهل سنت بسیاری از صوفیان مغرب دنیای اسلام ، و اصحاب سرمایه اقتصادی ، و در بین شیعیان ، انجمن حجتیه ، برای دوران پیش از ظهور ، چنین دیدگاهی دارد.
3- دیدگاه سوم معتقد است ، سخن از بحران خلّاق در وقوع انقلاب های عربی و بطور خاص انقلابِ تونس و مصر ، بی پایه و اساس است . دلیل آن هم حمایت غرب تا آخرین لحظه از قدرت های سرنگون شده است .این دیدگاه دلیل دیگری هم دارد ، و معتقد است ، در سیاست خارجی کشورهای انقلاب کرده تغییر جدی روی داده ، و آن ، پایان دادن به پیروی محض از غرب ، و تعامل دو سویه با آن است. یک طرف ، قدرت مردمی پذیرفته شده دارد ، و دیگری ابزار جهانی غیر قابل انکار.
این دیدگاه تغییر سیاست غرب در برابر انقلاب های عربی را ، بخاطر درسی می داند که از رویارویی با انقلاب اسلامی ایران آموخت . درسی که به غرب یادداد ، به جای برخورد بی فرجام ، واقع گرا باشد. این درس در فروکاستن از لَهیبِ نَحسِ "اسلام هراسی" موثر افتاده ، اما "ایران هراسی " را همچنان در بوق گرمخانه خود دارد ، تا نان ها آجر نشود .
صاحبان دیدگاه سوم در جهان اسلام ، به فاعلیت سنت الهی در انقلاب ها و تاریخ اعتقاد دارد ، و از ضعف غرب کنونی نیز آگاه اند . اما "تعجیل و تأجیل" در رفتار سیاسی را وسوسه شیطانی می داند . وسوسه هایی که بنگاه های خبرساز – وسوسه ساز – می بافند ، و می توانند اصحاب قدرت و سیاست را از دایره عقلانیت و انصاف خارج کنند .
اصحاب دیدگاه سوم اخوان المسلمین مصر ، و پُست اخوانی های تونس - جنبش نهضت تونس یا شاگردان مکتب راشد الغنوشی - و نیز افرادی مثل "عزمی بشارة " روشنفکر مسیحی و چپ فلسطینی اند .
4- دیدگاه چهارمی هم وجود دارد و می گوید ، پیش از غرب ، این انقلاب های عربی بود که از انقلاب اسلامی ایران درس آموخت . آنها با آنچه آموختند شعارهایشان را محدود به توانمندی ها ، و معطوف به داخل کشور کردند ، تا از ورود به چالش های جهانی پرهیز کرده باشند . چالشی که ، در اندازه آنچه انقلاب و قدرت بسیج توده ای می نامند ، نیست .
آنها آموخته اند که ورود به این چالش ها، نیازمند ایمان قوی یک ملت ، اعتقاد به دست برتر خداوند ، و صبر اجتماعی و سیاسی ، سرمایه و منابع مادی بسیار ، رهبریت هوشمند ، دیپلماسی قدرتمند ،هویت تاریخی پیش از اسلام ، هویت مستقل سیاسی پس از اسلام ، قدرتمندی رسانه ای و مدیریت افکار عمومی ، نهادهای مدنی و علمی توسعه یافته ، موقعیت جغرافیایی استراتژیک ، تجربه سیاسی - تاریخی ، و توان مطالعاتی در آینده پژوهی و ...دارد ، و انقلاب های عربی از جمع کردن بسیاری از این عوامل کنار یکدیگر عاجزند ، از این رو تکلیف خود را برابر "لایُکلّف الله نفساً الّا وُسعَها " تنظیم کرده اند ، و در حقیقت کلمه ، بیشتر یک جنبش اجتماعی اند ، تا انقلاب !
احزاب اسلامی عراق ، و بسیاری از شیعیان بحرین در تنظیم سقف تکلیف یاد شده با سایر انقلاب های عربی وجه اشتراک دارند.
/2727

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 241396

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
3 + 2 =