۰ نفر
۲۰ آبان ۱۳۸۸ - ۱۴:۳۴

فیلم آخرالزمانی «2012» به کارگردانی رولند امریش در حالی از جمعه 13 نوامبر اکران می‌شود که او در این فیلم بار دیگر زمین را هدف قرار داده است.

تایلر گری: رولند امریش پیش از این در فیلم‌های خود زمین را منجمد کرده، غرق کرده و موجودات بیگانه و گودزیلا را روانه سیاره کرده است. زمین برای این فیلمساز آلمانی مانند جیسن وورهیس مجموعه فیلم‌های «جمعه سیزدهم» است که هر بار بازمی‌گردد.

خب، البته نه دیگر پس از پودر شدن زمین در «2012». امریش 53 ساله و سازنده فیلم‌های مجلل «روز استقلال»، «گودزیلا» و «روز پس از فردا»، در یک گفت‌و‌گوی تلفنی از خانه خود در لندن می‌گوید: «این آخرین فیلم من در سینمای فاجعه و حادثه‌ خواهد بود.»

او ادامه می‌دهد: «می‌دانم نمی‌توانم دنیا را نابود کنم. بیشتر یک شوخی است.» در تازه‌ترین فاجعه، شلیک نوترون‌های نامرئی از سوی یک شعله خورشیدی بسیار عظیم به هسته زمین باعث داغ شدن آن می‌شود.
آب دریاها بالا می‌آید، صفحه‌های تکتونیکی جابجا می‌شود، آتشفشان‌ها فوران می‌کند و تمام ساختمان‌ها و نشانه‌های جغرافیایی زیر آب فرومی‌رود، می‌سوزد یا تکه تکه می‌شود. به نوعی مفاهیم داستانی و تحول شخصیتی به زندگی وابسته می‌شود. میان این همه هیاهو، جان کیوساک نقش یک رمان‌نویس ناموفق را بازی می‌کند که اکنون راننده یک سیاستمدار روسی است.

آماندا پیت که در «2012» نقش همسر سابق جکسن (با بازی کیوساک) را دارد، می‌گوید: «وقتی رولند امریش برای بازی در فیلمی با شما تماس می‌گیرد، خوب می‌دانید چه چیز به دست می‌آورید. مثلاً نباید از او انتظار داشته باشید به دوران کودکی شخصیت شما در فیلم توجه داشته باشد.»

او ادامه می‌دهد: «امریش دقیقاً می‌داند چقدر از فیلم او ریشه در واقعیت داشته باشد و چقدر یک جور تخلیه هیجانی باشد.»

همه چیز از «روز استقلال» آغاز شد
از سال 1996 که امریش در فیلم «روز استقلال» کاخ سفید را با یک اشعه مرگبار منفجر کرد، مهاجمان بیگانه، سونامی‌ها و سیارک‌ها وارد کارنامه سینمایی او شدند. (حتی شبکه دیسکاوری پا جای پای او گذاشت و سریال مبتنی بر واقعیت «کولونی» را با موضوع فاجعه ساخت.) پس امریش فیلم «2012» را که خودش از آن به عنوان «مادر تمام فیلم‌های سینمای فاجعه» یاد می‌کند، دقیقاً چگونه ساخته است‌؟

او ایده سیاره در برابر یک توطئه دولتی در سطح جهانی را مطرح می‌کند و با بالا بردن میزان تخریب در این فیلم 157 دقیقه‌ای، می‌کوشد آن را بالاتر از فیلم‌های قبلی خود در سینمای فاجعه قرار دهد. (این بار امریش اجازه می‌دهد ناو هواپیمابر جان اف. کندی که در خلیج چساپیک پهلو گرفته کاخ سفید را نابود کند.)

امریش پیش از آغاز تراژدی به شوخی‌های ابلهانه متوسل می‌شود. گوردون (تام مکارتی) به کیت (پیت) می‌گوید: «حس می‌کنم چیزی می‌خواهد ما را از هم جدا کند.» همین که او این حرف را می‌زند راهروی سوپرمارکتی که در آن ایستاده‌اند، شکافته می‌شود و بین گوردون و کیت فاصله می‌افتد. این آغاز زمین‌لرزه‌ای است که درنهایت کالیفرنیا را در اقیانوس آرام فرومی‌برد.

امریش می‌گوید: «این جور صحنه‌ها صرفاً برای ایجاد توازن در حس تعلیق است.» درست مانند تمام فیلم‌های قبلی امریش، لحظه‌های کمدی و پرتعلیق در «2012» به اوج می‌رسد. شخصیت‌ها به سرعت خود را برای تماشاگران تعریف می‌کنند و بعداً با همان سرعت از اقیانوس‌هایی که همه چیز را در خود فرومی‌برد، ساختمان‌های در حال ریزش و شکاف‌های روی زمین می‌گریزند.

تماشاگران فیلم‌های امریش از دیدن خیلی صحنه‌ها شگفت‌زده نمی‌شوند. شخصیت‌های آثار او می‌توانند در بدترین لحظه‌ها عادی‌ترین کارها را انجام بدهند. به عنوان مثال جکسن و کتی در «2012» درست در لحظه‌ای که بر فرار هیمالیا چیزی نمانده از یک هواپیمای نظامی سقوط کنند، درک تازه‌ای از ازدواج‌های ناموفق خود پیدا می‌کنند.

تماشاگران همچنین با الگوهای نخستین امریش آشنا هستند که اولین بار آنها را در «روز استقلال» به کار برد. کیوساک به نقش یک قهرمان ناراضی همان جف گولدبلام «روز استقلال» است. آماندا پیت به نقش یک مادر قوی جای ویویکا ای. فاکس در آن فیلم را گرفته است. رندی کواید به نقش یک سمپاش و رباینده بشقاب پرنده جای خود را به چارلی فراست با بازی وودی هارلسن داده که طرفدار تئوری توطئه است.

کیوساک در گفت‌و‌گویی تلفنی می‌گوید: «دلیل اینکه فیلم درست از کار درآمده این است که تماشاگر درون شخصیت‌ها می‌رود. بعضی‌ها هم ممکن است «2012» را با «ترانسفورمرها» مقایسه کنند.» جلوه‌های ویژه در «2012» آنقدر سریع است که امکان ندارد در لحظه بتوان آن را پذیرفت، اما این پروژه 200 میلیون دلاری به جزئیات توجه بسیار دارد.

حضور صدها هنرمند جلوه‌های ویژه
در همان حال که کالیفرنیا زیر آب فرومی‌رود، آدم‌ها از هر سو می‌کوشند خود را نجات بدهند. این صحنه‌ها حاصل کار 100 هنرمند جلوه‌های ویژه است که در شرکت «آنچارتد تریتوری» متعلق به تهیه‌کننده‌های «2012» و فولکر انگل و مارک ویگرت سرپرست جلوه‌های دیجیتال فیلم کار می‌کنند. هنرمندان 14 شرکت دیگر نیز در تهیه جلوه‌های ویژه «2012» نقش داشته‌اند که تخصص آنها تولید نمونه‌های شبیه‌سازی‌شده از آب، زمین، ساختمان‌ها یا آدم‌هاست.

برای این کار اتاقی پر از کامپیوترهای متصل به شبکه‌ در نظر گرفته شد تا کاری را در 14 ماه انجام دهند که یک کامپیوتر مجزا برای انجام آن 16 سال وقت لازم دارد. به گفته ویگرت و انگل، صحنه‌های دیجیتالی دقیقاً از زندگی واقعی الگوبرداری شد. هنرمندان، موقعیت خورشید در آسمان را در نظر گرفتند و برمبنای آن دقیقاً محاسبه کردند سطوح مختلف از فلز و شیشه گرفته تا چوب یا سنگ چگونه اشعه‌ها را منعکس می‌کند. آنها سایه‌ها را هم در نظر گرفتند.

گروه همچنین با نصب محورهایی روی تیرهای چراغ‌برق هزاران کلیشه‌ از آسمانخراش‌ها و خانه‌ها ساختند تا وقتی لرزش‌ها، بادها و موج‌های شبیه‌سازی‌شده به کار اضافه شد، فروپاشی و سقوط آنها جلوه‌ای کاملاً طبیعی داشته باشد.

البته گاهی اوقات واقعگرایی کمی خسته‌کننده به نظر می‌رسد. به عنوان مثال مدل اطلاعاتی به هنرمندان می‌گفت چند دقیقه طول می‌کشد سونامی هیمالیا را دربر بگیرد، اما آنها نیاز داشتند این کار در 10 ثانیه انجام شود.

امریش و همکار فیلمنامه‌نویس او هارولد کلوسر در «2012» بسیاری از شهرها و کشورها از جمله ریو دوژانیرو، رم، کالیفرنیا، واشنگتن، تبت، لاس وگاس و تعداد زیادی از نمادهای معروف را ویران کرده‌اند، اما به خاطر حساسیت‌های موجود سراغ نمادها و مکان‌های اسلامی نرفته‌اند.

این فیلم همچنین نشان می‌دهد امریش بیش از قبل بدبین شده‌ است. او می‌گوید: «به نظرم ما بیش از پیش درباره آینده بدبین شده‌ایم. این بدبینی در خود من هم هست. در «روز استقلال» دنیا چیزی بود که ارزش دفاع کردن را داشت. پیام «روز پس از فردا» این بود که اگر ما به همین رویه ادامه بدهیم در آب فرومی‌رویم و حرف «2012» این است که کار ما تحت هر شرایط تمام است.»

تعبیر غلط از تقویم مایایی
سازندگان «2012» یک تقویم باستانی مایایی را مبنای فیلم قرار دادند که به اعتقاد برخی در آن پیش‌بینی شده دنیا 21 دسامبر 2012 نابود می‌شود. فیلم اشاره چندانی به این مسئله نمی‌کند، اما در تمام پوسترها و آنونس‌های فیلم آمده: «تمدن بشری اولیه درمورد پایان دنیا هشدار داد.»

افسانه‌های موجود درباره تقویم مایایی که اغلب به غلط تعبیر شده، ‌بهترین دستاویز برای امریش و کلوسر بوده است. مشکل این جاست که مایاها واقعاً پایان دنیا را پیش‌بینی نکردند. دکتر دیوید استیوارت، استاد رشته هنر و تاریخ هنر در دانشگاه تگزاس در آستین که متخصص تمدن مایاهاست، می‌گوید: «هر جور تصور کنید، مایاها هیچگاه چنین چیزی نگفتند.»

به گفته او در تقویم قدیمی مایایی، 21 دسامبر 2012 آغاز دوره سیزدهم است و دوره چهاردهم هم وجود دارد. استیوارت این نوع دوره‌بندی را با ارجاعات معاصر مانند «دهه پرتلاطم 20» یا «دهه پرجنب و جوش 60» مقایسه می‌کند. به گفته او مایاها احتمالاً بر مبنای الگوی دوره‌های قدیمی دور‌ه‌های آینده را تصویر کرده‌اند، «اما آنها واقعاً پیشگو نبودند.»

دکتر استیوارت می‌گوید در تمام دوران کاری خود انتظار سوءاستفاده‌‌ از تاریخ مایاها - نظیر آنچه امریش در فیلم «2012» انجام داده - را داشته، اما اضافه می‌کند این فیلم می‌تواند مبنایی برای کلاس‌های او در دانشگاه باشد. استیوارت می‌گوید: «تصور نمی‌کنم هیچ کس این فیلم را جدی بگیرد.»

خود امریش که قطعاً این کار را نمی‌کند. او اصرار دارد بگوید در کودکی هیچگاه با فاجعه‌ای روبه‌رو نشده و به این حرف که از زمین متنفر است، می‌خندد. مشخص است تازه‌ترین فیلم او در سینمای فاجعه، سرگرم‌کننده‌ترین آنهاست. او می‌گوید: «بله، این آخر دنیاست، اما باید خیلی مفرح باشد.»

نیویورک تایمز / 8 نوامبر / ترجمه: علی افتخاری

مطلب «آیا 2012 پایان کار دنیا خواهد بود؟» را  در همین زمینه اینجا بخوانید.

کد خبر 24177

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

آخرین اخبار

پربیننده‌ترین