زهرا خدایی
12 سپتامبر، روزی که سلفی های لیبی در اعتراض به فیلم موهن به ساحت پیامبر(ص) سفارتخانۀ آمریکا را به آتش کشیده و سفیر و 4 دیپلمات آمریکایی را کشتند، این سوال را به اذهان متبادر کرد که آیا می توان برای آزادی بیان در جوامع غربی نیز حدودی قائل شد؟ آیا این مفهوم همانند بسیاری دیگر از مفاهیم حوزۀ علوم انسانی در اندیشۀ غرب باید در چهارچوب و قلمروی ویژۀ خود مورد بررسی قرار گیرد؟ در آن صورت آیا غرب می تواند در این مرزبندی تعامل با جهان اسلام را نادیده بگیرد؟ جهان اسلامی که به تازگی متأثر از انقلاب های نوپا طعم مفاهیم جدیدی همچون آزادی، حقوق بشر، رهایی از استبداد و به یک معنا دمکراسی را می چشد و در حال برتن کردن لباسی نو است.
ماجرای پخش فیلم موهنی که حتی ساخت آن به سال گذشته نسبت داده شده، با توجه به هزینۀ سنگینی که برای آمریکایی ها به همراه داشت، هنوز به طور کامل روشن و واضح نیست. تبعات و هزینه های کوتاه مدت و بلندمدت این حادثه هرچه باشد، پرواضح است که می تواند شعارهایی که رییس جمهور آمریکا با مضمون نزدیکی به جهان اسلام سر داد را تحت الشعاع قرار دهد. خبرآنلاین در گفتگویی با داود هرمیداس باوند، تبعات حادثۀ اخیر و همچنین تأثیر آن بر انتخابات ریاست جمهوری آمریکا را مورد بررسی قرار داده است که در پی می آید.
چرا ماجرای فیلم موهن تا به این اندازه گسترش یافت؟
قصد و نیت ممکن است متفاوت با آنچه که در عمل صورت می گیرد، باشد. به خصوص جریانی که در کشورهای عربی آغاز شد. قبلاً نیز شاهد رویدادهایی کمابیش مشابه از جمله ماجرای سلمان رشدی، بوده ایم. در برخی از کشورها تظاهراتی در اعتراض به آن و همچنین اقداماتی از سوی ایران صورت گرفت که نهایتاً سازمان همکاریهای اسلامی در آن تاریخ قطعنامه ای صادر کرد و مسئله فروکش کرد.
اما این پدیده در کشورهای عربی بسیار دامنه یافته است. قبل از هر چیز این واکنش به تصویری که از بهار عربی وجود داشت، لطمه زده است. کشورهایی که تصور می کردند در طلب آزادی، نظام مردمسالار و دمکراتیک، حقوق بشر و حکومت قانون هستند، با این حرکت به این تصور لطمه زدند. این واکنش در مصر- کشوری که کانون کشورهای عربی به لحاظ سطح تمدن و سطح فرهنگ است- به جنبش بهار عربی لطمه زد و در حقیقت راه را برای این نگاه باز کرد که این جوامع و یا نظام های استبدادی در خور همان نوع نظام های سابق هستند.
جنبۀ دیگر این اتفاق ضربه ای است که به جهان عرب و کشورهای اسلامی وارد شد. در واقع حملۀ اصلی به سوی آمریکاست. البته اخیرا به سفارتخانه های آمریکا در برخی از کشورهای اروپایی از جمله آلمان و فرانسه نیز حمله شده است.
برخی این مسئله را در ارتباط با انتخابات ریاست جمهوری آمریکا ارزیابی می کنند ولی هدف های یک رویداد ممکن است محدود باشد، اما روندی که یک جریان به راه می اندازد شاید فراتر از آنچه که مدنظر بوده، شکل گیرد. به ظن غالب در انتخابات آمریکا این مسئله مورد استفاده رقیب نیز قرار می گیرد. به خصوص اگر در نظر داشته باشیم که اوباما یک سیاست و راپروچمان با جهان اسلام (نزدیکی و ایجاد رابطه حسنه) را از زمان انتخاب شدنش در پیش گرفت و در سخنرانی خود در قاهره نیز بر آن تأکید نمود و سعی کرد ارتباط نزدیکی با جهان اسلام برقرار کند. ولی هم اکنون این شعار حالت بومرنگ و بازگشت منفی پیدا کرده که این مسئله می تواند در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا مورد بهره برداری طرف مقابل قرار گیرد.
از سویی چنین واکنش هایی به سطح فرهنگ جوامع نیز باز می گردد. اینچنین کشتار انسانها و نادیده گرفتن مصونیت های سفارتخانه و... مقداری به سطح توسعه نیافتگی این کشورها نیز باز می گردد و می تواند به تمدن و فرهنگ این کشورها خدشه وارد می کند. معمولاً پشت این قضیه تفاسیر گوناگونی می شود و هر کسی سعی می کند تفسیر خاصی را مطرح کند. برخی پای اسراییل را در این مسئله دخیل می دانند و بر این باورند که اسراییل آن را ساخته است. برخی می گویند طرف قبطی بوده و برخی می گویند یهودی بوده است. در هر حال تفاسیر زیادی در این مورد باره وجود دارد. اما آنچه مهم است لطمۀ جدی ای است که به جریان بهار عربی وارد شده و انتظارهایی که جامعۀ بین المللی از فرایند این تحولات داشت، تا حدودی دچار نوعی یأس و تردید شده است.
منظورتان اینست که ارزشهایی که بر آن تأکید می کنید، زیر سوال رفته است؟
جنبش بهار عربی عبارت از این بود که کشورهای عربی به سطحی از دریافت ارزشهای انسانی و آگاهی دست پیدا کنند. همانطور که گفتم نوعی رهایی از دست نظامهای استبدادی و اصول آزادی، دمکراسی، حقوق بشر، حکومت قانون جانشین نظام های گذشته شود ولی آنچه که اتفاق افتاد و واکنش های غیرقابل کنترل و آتش زدن و یا تلفات انسانی و امثالهم این نوید و انتظاری که از فرایند جوامع عربی مثل تونس، لیبی، مصر و بحرین و یا سوریه در جریان است و فکر می کردند که طی آن مردم خواهان نظامی مبتنی بر یک همزیستی، همسویی، تلاش برای توسعه هرچه بیشتر، فضای آزاد و .. هستند، آن تصور را مخدوش کرده و از نظر سیاسی نیز یک جریان ضدآمریکایی را تقویت کرده است.
راه حل مدنظر شما چیست؟
تنها راهی که بخواهند این مسئله را مسکوت نگاه دارند اینست که سازمان همکاریهای اسلامی مثل قضیۀ سلمان رشدی جلسۀ اضطراری تشکیل دهد و با صدور یک قطعنامه، انتقادات و محکومیت خود از این اقدام را به عمل آورد و سعی کند که آرامش برقرار کند. مگر اینکه منافع برخی از کشورها اقتضاء کند که این نوع نا امنی ها و برخوردها و واکنش های مردمی ادامه داشته باشد.
برخی منابع اعلام کرده اند که حمله به سفارت آمریکا از پیش برنامه ریزی شده بوده، با توجه به این خبر آیا می توان گفت که این حرکت از سوی نومحافظه کاران افراطی وابسته به جناح جمهوریخواه برای ضربه زدن به دمکراتها ترتیب داده شده است؟
بعید به نظر می رسد. چون دو حزب در یک مسئله یعنی آمریکا و جایگاه آن کشور دیدگاههای مشترکی دارند. در جوامع اینچنینی وقتی مسائل مربوط به منافع اساسی مملکت مطرح شود، یک همسویی بین جناح ها وجود دارد. این اتفاق لطمۀ بزرگی به اعتبار منطقه ای آمریکاست. در حال حاضر آمریکایی ها جهان عرب را بسیج کرده اند و پیشتر نیز از جنبش های مردمی حمایت کردند. این مسئله به نگرش قبلی آمریکایی ها لطمه می زند. مسئلۀ فرد و یا حزب در این موارد مطرح نیست، در آمریکا نهادها و کارشناسانی هستند که ارائه طریق می کنند. من بعید می دانم که جمهوریخواهان این مسئله را ترتیب داده باشند. زمانی که پای منافع آمریکا مطرح باشد، بعید به نظر می رسد که به خودِ آن کشور لطمۀ اینچنینی وارد شود. لطمه ای که کشور مورد را مغضوب جوامع می کند، آنهم در منطقه ای که آمریکا در آن دارای منافع مهمی است. منطقه ای که دارای بیشترین منابع انرژی است. لذا به نظر این مسئله بعید به نظر می رسد. البته اثر گریزناپذیر آن بر انتخابات ریاست جمهوری آمریکا وجود دارد و سیاست اوباما را تلویحاً مورد انتقاد قرار می دهد. سیاستی که در آن اوباما سعی می کرد نزدیکی ارزشی با جهان اسلام داشته باشد، چون خودِ رییس جمهور نیز یک رگ مسلمان دارد. از این جهت می توان گفت که به طور غیرمستقیم این مسئله بر انتخابات تأثیر دارد ولی اینکه کار جمهوریخواهان باشد، بعید به نظر می رسد. چون بیش از آنکه به ضرر اوباما باشد، به ضرر آمریکاست. در واقع آنها سطحی از رشد سیاسی را دارند که بین منافع حیاتی کشور و رقابت های حزبی و یا فردی تفکیک قائل شوند.
آمریکا دو ماه دیگر انتخابات در پیش دارد. با توجه به اینکه برای اکثر آمریکایی ها مسائل داخلی در اولویت است، آیا این مسئله می تواند تأثیری بر شانس اوباما داشته باشد؟ یا اینکه اوباما موفق خواهد شد این حادثه را از یاد مردم ببرد؟
زمانی که موضوع تصمیم دولتها مطرح است، اقدامات آنها اهمیت دارد، مثل زمان گروگانگیری دیپیلماتهای آمریکایی در ایران. انتظار جامعه اینست که دولت آمریکا واکنش آنچنانی نشان دهد. چون معتقدند که کشور تحقیر شده است و در واقع رابطه دولت با دولت است. اما زمانی که اتفاق به موج مردمی می رسد و پراکنده می شود، دولتهای حاکم هم از این مسئله متضرر می شوند. حال این سوال مطرح می شود که دولت می تواند چکار کند؟
در مقطعی دولت رابطه را قطع می کند و یا واکنش هایی در حد حمله نشان می دهد مثل زمان قذافی که رفتند و قصر قذافی را بمباران کردند. اما چون این اتفاق خارج از کنترل دولتهاست، دولتها چندان با آن موافق نیستند و به ضرر خود دولتهای مربوطه نیز هست. در مصر مثلاً این انتظار وجود داشت که پس از انقلاب در این کشور، فضای بیشتری برای همدلی و همسویی میان مردم ایجاد شود. اگر دولتها پشت این قضیه باشند، آنوقت انتظار می رود که واکنش جدی نشان دهند.
اما در خصوص تأثیر آن باید بگویم که تبلیغات می تواند اثرگذار باشد، چون زمانی که مردم مبنایی برای تصمیم و اثرگذاری نداشته باشند، تبلیغات می تواند تا حدودی اثرگذار باشد. باید به این مسئله توجه داشت که توده های مردمی به خصوص در بخش های کوچکتر آمریکا همه به مسائل سیاسی آگاهی ندارند و بیش از توجه به مسائل خارجی به مسائل داخلی خود توجه دارند. کار، مسائل شخصی، اخبار گاسیپ ( بی پایه و اساس - شایعه) و سخن چینی های مطبوعاتی و... برای آمریکایی ها در اولویت است تا مسائل سیاست خارجی. از این رو تبلیغات می تواند موثر باشد. در مجموع بعید می دانم که حزب مخالف این بلوا را ایجاد کرده باشد تا به رقیبش ضربه بزند. چون اثر آن بیش از آنکه متوجه حزب باشد، علیه منافع آمریکا خواهد بود.
263 49
نظر شما