فدراسیون فوتبال ایران موفقترین فدراسیون فوتبال آسیا در سال 2012 شد. این میتواند یكی از عجیبترین خبرهای ورزش ایران در سال 91 باشد. فدراسیونی كه همواره به عملكرد آن انتقاد وارد است و اهالی فوتبال انتقادات مختلفی به آن میكنند، از نظر AFC فدراسیون موفق سال آسیا شناخته شده و اگر بنا را بر این بگذاریم كه ملاكهایی برای این انتخاب وجود داشته، باید به این نتیجه برسیم كه علی كفاشیان در فدراسیونش كارهایی میكند كه از دید اهالی فوتبال ایران پنهان مانده.
خود كفاشیان میگوید معیارهای AFC برای انتخاب برترین فدراسیون مواردی مانند چشم اندازهای استانی، آموزشها و سمینارها و برگزاری مسابقات پایه است. این موارد اگر هم درست اجرا شده باشند، حداقل در حال حاضر هیچ تاثیر مثبتی روی ویترین فدراسیون كه نتایج تیمهای ملی است، نداشتهاند. در سال گذشته تیمهای ملی فوتبال ایران در ردههای سنی مختلف نتایج قابل قبولی نگرفتهاند. تیم ملی نوجوانان كه انتظار قهرمانی آسیا از آنها میرفت، به فینال نرسید. تیم ملی جوانان حتی به جمع 4 تیم برتر آسیا هم نرسید و نتوانست جواز حضور در جام جهانی را بگیرد. تیم ملی بزرگسالان هم در شرایط خوبی قرار ندارد و برای صعود به جام جهانی، كار مشكلی دارد. تیم ملی فوتسال هم در جام جهانی ضعیفتر از انتظارات نتیجه گرفت و زودتر از چیزی كه تصور میشد حذف شد. همه این موارد، چشم اندازی منفی برای فوتبال ایران و نمراتی ضعیف در كارنامه فدراسیون فوتبال ایران هستند.
همه اینها درست، اما آیا ممكن است هر آنچه كه باعث شده AFC ایران را به عنوان بهترین فدراسیون آسیا انتخاب كند، در آینده به حسرت جامعه فوتبال ایران بدل شود؟ تجربه نشان داده اكثر موارد انتقاد برانگیز فعلی در فوتبال ایران، در آیندهای نزدیك تبدیل به حسرت اهالی فوتبال میشوند. محسن صفایی فراهانی در زمان ریاست خود بر فدراسیون فوتبال، با این انتقاد مواجه بود كه فوتبالی نیست، اما حالا خیلیها او را بهترین رئیس تاریخ فوتبال ایران میدانند.
محمد دادكان هم در زمان ریاست خود بر فدراسیون فوتبال، با اینكه فوتبالی بود، با انتقاداتی از جمله اخلاق تندش در برخورد با رسانهها مواجه میشد اما حالا خیلی از اهالی همین مطبوعات، او را بهترین رئیس فوتبال ایران در چند دهه گذشته میدانند.
نمونه دیگر، برانكو ایوانكوویچ سرمربی اسبق تیم ملی فوتبال است. زمانی كه او روی نیمكت تیم ملی مینشست، همیشه با این انتقاد مواجه میشد كه تیمهایش هجومی بازی نمیكنند و هر حریف قوی یا ضعیفی را نهایتا با تفاضل یك گل شكست میدهند. چه بسا كه اگر حمایتهای محمد دادكان نبود، برانكو چند ماه قبل از پایان قراردادش باید اخراج میشد و جایش را به یك مربی ایرانی میداد. اما همین برانكو، تیم ملی را به راحتی راهی جام جهانی 2006 كرد. حدودا 3 سال قبل كه تیم ملی از صعود به جام جهانی 2010 بازماند، اهالی فوتبال، همانها كه همیشه از برانكو ایراد میگرفتند، حسرت دوران این مربی كروات را میخوردند كه در زمان او چه راحت جهانی شدیم و حالا پشت خط جام جهانی ماندهایم. حتی همین حالا هم خیلیها دوست داشتند به جای كروش، برانكو سرمربی تیم ملی بود تا كارمان به این اما و اگرها نمیكشید.
در چنین فوتبالی، هیچ بعید نیست روزی را ببینیم كه اهالی آن، حسرت لیگ برتر دوازدهم را میخورند. ممكن است این لیگ كه در حال حاضر انتقادات زیادی به كیفیت آن وارد میشود، در مقایسه با لیگهای سالهای آینده با كیفیت تلقی شود و به این نتیجه برسیم كه در گذشته اشتباه میكردیم كه لیگ برتر دوازدهم را بیكیفیت میدانستیم. و به همین دلیل ممكن است روزی برسد كه دلمان برای ریاست «بدون نقص» علی كفاشیان بر فدراسیون فوتبال تنگ شود!
در فوتبالی كه هر عملكرد انتقاد برانگیزی چند سال بعد تبدیل به آمال و آرزوهای اهالی فوتبال میشود، آیا ممكن است روزی حسرت دوران حضور كفاشیان در فدراسیون را بخوریم؟
43 43
نظر شما