در بخشی از این مصاحبه امده است:
*براساس حکم دادگاه عضویت و مشارکت من در احزاب و موسساتی که به فعالیتهای سیاسی فرهنگی و اجتماعی میپردازند، ممنوع است. براساس این حکم فعالیتهای فردی من مشمول ممنوعیت نیست بنابراین امکان دارد از این پس به نماز جمعه هم بروم!
*من این روزها، بهترین روزهای زندگیام را میگذرانم. تا پیش از زندان مشغولیت زیادتری داشتم اما این روزها زندگیام را به دو بخش تقسیم کردهام؛ یک بخش زندگی شخصی که 10 تا 15 درصد از وقت من را میگیرد. من نیز باید همانند همه مردم زندگی شخصیام را اداره کنم؛ بچههای من بزرگ شدهاند و باید با هم همفکری کنیم تا کاری که در شأن آنها باشد بتوانند انجام دهند. چون فرزندان من نه میخواهند جذب دولت شوند و نه میخواهند در موسسات عمومی که به نوعی ممکن است تحت نفوذ من باشند شاغل شوند. یکی از شرطهای من و دوستانم این بوده و هست که محیطهای کاری خانوادگی نشود. من از این مساله راضی هستم. چه در دورانی که در مسوولیتهای رسمی بودم و چه در حوزه نهادهای عمومی و غیردولتی، هیچ گاه هیچ یک از اقوام خودم را نیاوردهام. در زمانی که به عنوان ریاست سازمان میراث فرهنگی و گردشگری به دیدار آیتالله خامنهای رفته بودم، بحث به مسائل کرمان کشید و من به ایشان گفتم که «در کرمان که ذیل مدیریت من بوده نه یک نفر از اقوام من و نه یک نفر از اقوام آقای هاشمی در مصدر هیچ کاری نبوده و نیستند.» من روی این مساله اصرار و تاکید داشتهام. الان هم هیچ یک از فرزندان من در هیچ بخشی مشغول به کار نیستند و در بخش خصوصی بدون ارتباط با هر نوع نهاد عمومی که من در آن حضور دارم، فعالیت میکنند.
*[در پاسخ به این پرسش که پس با این حساب خانواده مرعشی و هاشمی هزار فامیل نبودند؟] اگر بودند که ما نمیتوانستیم اینقدر آزادانه، میان مردم حرکت کنیم. من در هشت سال استانداری، نمایندگی مجلس و... در هر ساعتی از شبانه روز در دور افتادهترین روستاهای این استان با امنیت کامل سفر میکنم و حتی یک نفر راننده را هم با خودم نمیبرم. هیچ گاه هیچ احساس منفی بین من و هماستانیهایم حاکم نبود. در سفر آیتالله خامنهای به استان کرمان ، یک شکایت هم علیه من و تیم مدیریت ما وجود نداشت و خیلی مردم راضی بودند و از این بابت خدا را شاکریم. پس یک بخشی از وقت من شخصی است، و بقیه وقتم عمومی است. من معتقدم تمام تجربه و توان من متعلق به مردم ایران است. این روزها وقت من برای هر نوع خدمت کوچک یا بزرگی به مردم اختصاص دارد. هر کس که علاقهمند است به دفتر مختصر من مراجعه میکند و من در حد توانم به ایشان مشورت میدهم. لیکن علاقه اصلی من همچنان پیگیری طرحهای توسعه کشور است. البته قبل از زندان بخشی از وقتم را روی مسائل حزب و مسائل سیاسی میگذاشتم که آن بخش اکنون آزاداست.
*من معتقد بودم که مهدی هاشمی باید برگردد. در مشورتهایی که با من هم انجام گرفت نظرم این بود که باید بازگردد.
*حزب کارگزاران منسجم بود اما آقای کرباسچی در سال88 شخصا تخلف حزبی کرد، منتها به خاطر رعایت فضای انتخابات، شورای مرکزی تصمیمی برای برخورد با ایشان نگرفت. آقای کرباسچی خودشان هم قصد استعفا داشتند و بین اعضای شورای مرکزی هم بحث پذیرش استعفا جدی بود ولی ملاحظه فضای انتخابات مانع این اقدام شد، آقای کرباسچی نشان داد که پایبند به انضباط حزبی نیست. این تصمیم در آن مقطع ضربه بدی به حزب زد....آقای کرباسچی از بنیانگذاران موثر حزب کارگزاران بودند. ولی به هر حال حوادث میدان آزمون است و بزرگانی چون آقای کرباسچی هم ممکن است از همه آزمونها سربلند بیرون نیایند. ایشان حق داشت که به صورت شخصی تصمیم بگیرد. اما پس از تصمیم حزب نباید تصمیم فردیاش را بر تصمیم حزب ترجیح میداد.
*از نظر من لیبرال دموکراسی اسلامی متن انقلاب اسلامی بوده، بحرانهایی که درسالهای استقرار نظام از سوی گروههای تندرو ایجاد و نیز ضرورتهای دوران جنگ سبب شد تا از متن اصلی فاصله بگیریم. توسعه پایدار کشور و پایداری نظام جمهوری اسلامی ایجاب میکند که همه صداها شنیده شود. هیچ اندیشهیی را نباید سرکوب کنیم. هیچ گرایشی را نباید حذف کنیم. همان جور که اندیشههای غربگرا و لیبرال را نباید نادیده بگیریم، اندیشههای تندروی مذهبی را نیز نباید مورد بیتوجهی قرار دهیم. ما باید در محیط داخلیمان آزادمنش باشیم و همه به اندازهیی که در مردم مخاطب دارند در حکومت نقش داشته باشند. نباید بگذاریم هیچ عقدهیی در عرصه سیاسی ایران شکل بگیرد، چون عقدهها کار دست مملکت میدهد، فرار مغزها و نخبگان یا خانهنشینی آنان و انفجارهای سیاسی و اجتماعی نتیجه شکلگیری عقدههای سیاسی و اجتماعی است.
* مدل لیبرال دموکراسی اسلامی میتواند معرف مناسبی از اسلام در دنیای امروز باشد. وقتی یک جریان فاشیستی دارد خودش را به اسلام منتسب میکند و 40 نفر از نمازگزاران را در عید قربان در شمال افغانستان با بمب میکشد، در دنیای پرتلاطم امروز جز با لیبرال دموکراسی اسلامی، با چه ابزاری میتوان با این جریانهای جنایتکار مقابله و از مشوش کردن چهره اسلام جلوگیری کرد؟ اگر در جمهوری اسلامی به این ضرورتها توجه میشد، آن نقشی که امروز ترکیه در جهان اسلام با عرضه «لیبرال دموکراسی اسلامی»اش ایفا میکند خیلی قویتر و اصیلتر از آن را ایران میتوانست ارائه دهد. ما باید محور تحولات منطقه میشدیم.
*به لطف خداوند من و همفکران و همکارانم در عرصه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، اهل تندروی نبودیم و در هیچ مصادرهیی نقش نداشتیم اما از نظر سیاسی جزو خط امامیهای چپ به حساب میآمدیم و به خود حق میدادیم با هرکسی که مخالف امام است برخورد کنیم.
* از اساس مطلق کردن خط امام وحتی مطلق کردن امام و باطل دانستن منتقدان و حتی مخالفان امام جز کسانی که علیه نظام دست به اسلحه بردند، بهنظرمن اشتباه بود. ما به عنوان چپهای سیاسی خط امامی، متوجه این بخش از اشتباه خود نبودیم، البته من چپ اقتصادی نبودم.
*ما چپ سیاسی بودیم ولی چپ اقتصادی نبودیم.
/27217
نظر شما