سعید نیک‌پور بازیگر و کارگردان می‌گوید که به تاریخ علاقه زیادی دارد؛ چرا که تاریخ هویت هر شخص و مملکتی است.

محبوبه ریاستی: خیلی‌ها او را برای اولین بار در نقش امیرکبیرشناختند؛ آن هم در سریالی که اتفاقا کارگردان آن، خودش بود. نقش امیرکبیر برای همیشه در دفتر هزار نقش این هنرمند باقی ماند و هنوزم که هنوز است، بعضی‌ها او را با همین نقش به یاد می‌آورند. سعید نیکپور از جمله هنرمندانی است که می‌داند در این حرفه چه می‌خواهد و به دنبال چه چیزی است، او سال‌ها پیش به خارج از ایران رفت، اما به خاطر علاقه‌ای که به حرفه‌اش داشت، چند سالی است که به ایران بازگشته و دوباره مشغول به فعالیت شده است. او می‌گوید تا به حال بیش از 60 نقش را ایفا کرده است و همچنان  به تاریخ و مسائل مربوط به آن علاقه زیادی دارد. با او به بهانه پخش سریال «مرد نقره‌ای» از شبکه سه سیما گپی زده‌ایم که در ادامه می‌خوانید. هر چند که در ابتدا با هم کمی به گذشته بر گشتیم و از آن دوران یادی کردیم.

 

بازیگری از کی برای شما جدی شد و احساس کردید باید وارد این حرفه شوید؟
از وقتی که با دنیای نمایش آشنا شدم، البته در زمان آموزش معلمانی هم که داشتم بی‌تاثیر نبودند، بهر حال از‌‌ همان دوران دلبسته این کار شدم و هدفم نمایش شد.
 

به خاطر دارید تا به حال چند نقش را ایفا کرده‌اید؟ 
چیزی حدود 60نقش و شاید هم بیشتر.
 

بین این هم نقش بازی کردن، آن هم پس از این همه سال نقش خودتان را پیدا کرده‌اید؟
سوال سختی است، اما می‌توانم این گونه پاسخ سوال شما را بدهم؛ در تعدادی از نقش‌هایی که بازی کردم، بخشی از وجود خودم هم در آن‌ها بوده است.
 

مثلا؟
نقش امیرکبیردر سریالی به همین نام، نقش جواد دانایی در «رعنا»، یا نقش‌های ستارخان و میرزا حسن ایرانی در سریال «در چشم باد»، این‌ها شخصیت‌هایی بودند که بسیار به اخلاقیات خودم نزدیک بودند و نسبت به آن‌ها احساس نزدیکی می‌کردم و می‌کنم. در واقع می توانم بگویم بخشی از تفکرات خودم لابه لای دیالوگ‌های آن‌ها وجود داشت.


سعید نیک‌پور در نمایی از سریال «امیرکبیر»


آیا تا به حال برای شما پیش آمده که در بین نقش‌های‌تان گم شوید؟
برای یک مدت محدودی بله، برای مثال وقتی امیرکبیر را بازی می‌کردم، بسیار تحت تاثیر او قرار گرفته بودم تا جایی که وضعیت زندگی‌ام تا حدودی بهم ریخت و زندگی شخصی‌ام را فراموش کرده بودم.
 

 چقدر زمان برد که از این وضعیت‌‌ رها شوید؟
خیلی زیاد، و به همین دلیل چند سالی پس از اتمام مجموعه امیرکبیر اصلا کار نکردم؛ چون می‌خواستم آبروی امیر حفظ شود. به‌هر حال دوران سختی بود.


آقای نیک‌پور اساسا به جای دیگران کار کردن چقدر برای‌ شما لذت بخش است؟
خیلی زیاد و اصلا همین موضوع است که  مرا در این عرصه نگه داشته است.

 

بهتر است کمی به عقب برگردیم، نخستین مواجه شما با تلویزیون چگونه بود؟
این موضوع بر می‌گردد به سال 1344، آن زمان یک کانال خصوصی وجود داشت به نام کانال صفر که تنها در تهران و آبادان پخش می‌شد، در آن زمان من به همراه تعدادی از بچه‌های دانشگاه تئا‌تر «در راه کارلین» را بصورت تئا‌تر تلویزیونی بازی کردیم و وقتی آن تئا‌تر از تلویزیون پخش شد برایم بسیار شگفت انگیز بود.


از بازی لذت می‌بردید و یا نکته دیگری برایتان جالب بود؟
اصلا گریه‌ام گرفت و تا مدت‌ها افسرده بودم و به خودم می‌گفتم، این چه کاری است که من کردم البته من فکر می‌کنم 99درصد از بازیگران تصویرشان برای خودشان جالب و دیدنی نیست و بر عکس برایشان نا‌خوشایند است.
 

شما بعد‌ها کارتان را در تلویزیون با کارگردانی ادامه دادید؟
بله چون این موضوع همیشه جزو دغدغه‌های من بوده و هست.


تجربه کارگردانی و آشنایی با آن چقدر روی بازی‌هایتان اثر گذار بوده است؟
خیلی زیاد به‌خصوص این‌که من می‌توانستم خیلی راحت نقشم را تحلیل کنم وآن طور که باید آن را به مخاطبم نشان دهم.

 
اما بیشتر کار‌های‌تان در تلویزیون تاریخی است، شخصا چقدر با تاریخ همراه هستید؟
خیلی زیاد به شدت به آن علاقه مندم و انجام این نوع کار‌ها به مراتب برایم مطلوب‌تر است، به نظرم تاریخ هویت هر شخص و مملکتی است.


و اما کمی هم در مورد مرد نقره‌ای که این شب‌ها از شبکه سه سیما پخش می‌شود، چطور شد به این مجموعه پیوستید؟
من در هلند بودم که آقای معصومی (کارگردان) با من تماس گرفتند و در مورد این کار با من صحبت کردند، من قبلا در مجموعه «خانه بی‌پرنده» با ایشان همکاری کرده بودم و برای همین سبک کارشان را می‌شناختم، وقتی هم که فیلمنامه را خواندم خیلی راحت، توانستم با آن ارتباط برقرار کنم و برای همین خواستم که در این کار بازی کنم.

 


سعید نیک‌پور در نمایی از سریال «مرد نقره‌ای»


فیلمنامه آماده بود یا حین کار به دست شما می‌رسید، چون این کار در حال حاضر بسیار باب شده  و کمتر سریالی‌است که با یک فیلمنامه منسجم کلید بخورد؟
خیر کل سیناپس آماده بود و حدود 17-18 قسمت از کل فیلمنامه هم آماده بود و می‌دانستم که قرار است در انتها چه اتفاقی بیفتد.


در کارهای جابر قاسمعلی به عنوان نویسنده می‌بینیم که لایه‌های پنهانی جامعه بیرون کشیده می‌شوند و به نمایش در می‌آیند شما این مسئله را تا چه حد در فیلم نامه احساس کردید؟
به نکته ظریف و خوبی اشاره کردید به نظر من قاسمعلی از معدود نویسندگانی است که کار‌هایش واقعی و قابل لمس است. او روابط انسان‌ها را با یکدیگر خیلی خوب نشان می‌دهد و همین طور درد جامعه را می‌شناسد، ضمن این که ضرباهنگ خوبی هم در کار‌هایش وجود دارد که من به خوبی تمامی این مسائل را در نوشته‌هایش حس می‌کنم.


نظر خودتان در ارتباط با نقشی که در این سریال بازی کردید چیست؟
این داستان‌‌ همان طور که گفتم لایه‌های زیادی دارد و برای همین هم این شخصیت تغیرات زیادی در زندگی‌اش داشته، به‌خصوص در مواجه با پسرش. من این شخصیت را بسیار با شخصیت ژان والژان در بینوایان نزدیک می‌دانم ومعتقدم همه آدم‌ها حتی آن‌هایی که خطا کار هستند، اگر بخواهند می‌توانند تغییر کنند و گذشته خود را جبران کنند.
 

راستی چرا در 10 سالی که مجددا فعالیت تان را آغاز کرده‌اید کمتر در سینما ظاهر شده‌اید؟
چون به نظرم در شرایط فعلی تلویزیون وظیفه فرهنگی بیشتری را به عهده دارد و سینما مثل همیشه جایگاهی تجاری و سود جویانه را دنبال می‌کند، در صورتی که در تلویزیون این طور نیست و کسی به دنبال کسب در آمد نمی‌رود، هر چند که معتقدم تلویزیون هم در این سال‌ها به دلیل مبارزه با ماهواره به تولیدات انبوه روی آورده که همین مسئله کیقیت کار‌ها را نیز پایین آورده است.
 

از بازی در سریال مرد نقره‌ای راضی هستید؟
بله به نظرم همه چیز در جای مناسب خودش قرار گرفته بود و خوشبختانه استقبال مخاطبان هم خوب است.


آیا هنوز هم به کارگردانی فکر می‌کنید؟
بله در ذهن خودم به ایده‌ها و طرح‌هایی که دارم فکر می‌کنم، اما متاسفانه در 10 سال گذشته، هنوز نتوانسته‌ام در این زمینه فعالیت کنم، چون مشکلات مختلفی سر راه من بوده وحالا ترجیح می‌دهم، نوشته‌هایم را به کارگردانان و تهیه کنندگان دیگری بسپارم و خودم از دور روی آن‌ها نظارت داشته باشم.
 

روش کدام یک از کارگردانانی که تا به حال با آن‌ها کار کرده‌اید، نزدیک به شیوه‌های خودتان بوده است؟
به نظرم محمد رضا ورزی کارگردانی است که شیوه‌اش به کارگردانی خودم نزدیک است، جالب اینجاست که خود من هم وقتی امیرکبیر را می‌ساختم، دقیقا همین شرایط سنی و هنری را داشتم، بنابراین او من را به یاد جوانی‌ام می‌اندازد
 

راستی چقدر به آن روز‌ها و به‌خصوص استادان‌تان مدیون هستید؟
تمام زندگی و حر فه‌ام را.

 
اگر اشتباه نکنم با علی حاتمی در هنرستان هنر‌های دراماتیک هم کلاسی بودید درست است؟
بله من و مرحوم حاتمی علایق مشترکی داشتیم، به‌خصوص نسبت به تئا‌تر، تلویزیون و سینما هر دو عاشق شکسپیر بودیم، اما در یک چیز اختلاف داشتیم علی حاتمی دلبستگی خاصی به روابط خانوادگی و رسم و رسوم قدیمی داشت، اما من بیشتر به دنبال رویدادهای تاریخی و مسائل اجتماعی بودم.


روی دوستی‌های امروز تا چه حد می‌توان حساب کرد؟
هیچی (می‌خندد) کمتر کسی می‌تواند در این سال‌ها یک دوستی ماندگار داشته باشد.

5757

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 267449

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 16 =