زهرا خدایی
ملک عبدالله بیمار در حال اعمال تغییرات مهمی در ساختار سیاسی و اجتماعی کشور است. پادشاهی که به "مرد اصلاحات عربستان" لقب یافته، بعد از انتخاب محمد بن نایف به وزارت کشور، تعیین سعود بن نایف برای فرمانداری منطقۀ الشرقیه، چند روز پیش از ورود 30 زن سعودی به مجلس شورا خبر داد که بخش قابل توجهی از آنها را زنان نخبه و فعالان مدنی تشکیل میدهند. جامعۀ سنتی و محافظه کار عربستان و بالاخص مقامات مذهبی که بارها در مقابل تصمیمات ملک عبدالله مقاومت کردهاند، به ظاهر این بار در مقابل تغییرات متأثر از تحولات محیط پیرامونی، مقاومتی نشان ندادهاند.
به اعتقاد ناظران با حذف پادشاهان فرسودۀ سعودی، قدرت یافتن شاهزادههای نسل دومی و ضرورت اعمال تغییر در ساختار سیاسی و اجتماعی کشور، عربستان طی ماههای آینده شاهد تغییرات مهمی در حوزههای داخلی و منطقهای و بینالمللی خواهد بود. اینکه تغییرات در مهمترین قدرت سیاسی و اقتصادی خاورمیانه چه تأثیراتی در ابعاد داخلی و منطقهای خواهد داشت، پرسشی است که حسن احمدیان، کارشناس جهان عرب بدان پاسخ گفته است.
تغییراتی که طی ماههای اخیر در ساختار سیاسی و اجتماعی عربستان در حال وقوع است، چه تأثیری در سطح داخلی دارد؟
تحولات ساختاری و به بیان واضح تر انتقال حاکمیت از نسل اول به نسل دوم آل سعود بحثی جدی است و طبعاً برای پاسخگویی به نگرانیهایی که در مورد آینده حکمرانی آل سعود در عربستان مطرح است، در درون آل سعود این موضوع پیگیری میشود. سطح مطالبات داخلی چندان در حلقههای درونی حاکمیت سعودی لحاظ نمیشود و بیشتر بقا و مسئلۀ عدم خروج امور از کنترل آل سعود مطرح میشود و انتصابهایی نیز که اخیراً صورت گرفته است، در این راستا بوده است.
نسل مسن و رو به زوال حاکم، در فکر حفظ قدرت و انتقال آن به نسلی جوانتر است و این تحولی است که از دو دهه پیش به شکلی کند آغاز شده و هم اکنون سیر تندتری به خود گرفته است. متعاقباً مناصب در حال توزیع است تا همه را راضی نگاه دارند که در نهایت در صورت انتقال به نسل دوم، شاخههای مختلف آل سعود علیه شاخهای که قرار است پادشاهی در آن نهادینه شود، به مقابله نپردازند و مشکلی در مجموعِ ساختار ایجاد نکنند.
گفتید که این انتقال قدرت در حلقه درونی حاکمیت آل سعود قابل بررسی است. تغییرات احتمالی که از این انتقال قدرت ممکن است رخ دهد، چیست؟ مثلاً ملک عبدالله به تازگی از ورود 30 زن به مجلس شورا خبر داده است. آیا عربستان با گذار حاکمیت به نسل دومیها شاهد تغییرات مهمتری میتواند باشد؟
ملک عبدالله در داخل و خارج عربستان به عنوان پادشاهی اصلاحطلب شناخته میشود که در مقابل جناح محافظه کار آل سعود قرار دارد. مردم این کشور وی را به عنوان پادشاه اصلاح طلب در قیاس با سایر پادشاهان قبلی سعودی شناخته و پذیرفتهاند. وی به عنوان سردمدار جناح اصلاح طلب سعودی از زمانی که قدرت را در این کشور در دست گرفت در این راستا عمل کرده و اصلاحاتی در مورد وضعیت سیاسی-اجتماعی شیعیان و مسائل زنان ترتیب داده است. تعیین حد نصاب برای زنان سعودی در مجلس شورا از مهمترین تصمیمات ملک عبدالله است. فارغ از اینکه مجلس شورا در ساختار سعودی چندان به بازی گرفته نمیشود و تصمیمات مهمی نمیتواند اتخاذ کند، اما تعیین حد نصاب برای زنان نشان دهندۀ تحول ژرفی است که حتی در بسیاری از کشورهای عربی پیشروتر از عربستان چنین تحولی صورت نگرفته است. مثلاً در سالهای آخر حکومت حسنی مبارک، قانونی در مصر تصویب شد که حدنصابی برای زنان در پارلمان این کشور تعیین میکرد اما در قانون اساسی جدید این مسئله حذف شد. وقوع این تحول در عربستان نشان میدهد که این توجه ویژه به نقش زنان و ضرورت حضور آنها در عرصۀ عمومی (اجتماعی و سیاسی) از نظر پادشاه عربستان و اطرافیان وی بسیار مهم ارزیابی میشود و در این زمینه اصلاحات دیگری نیز در دست است.
با توجه به وخامت حال ملک عبدالله و کسالت ولیعهد، در صورت فوت پادشاه آیا چالشی در سطح حاکمیت بروز نخواهد کرد؟
تصورمیکنم بحرانی که غالباً به دلیل وخامت حال پادشاه بدان اشاره میشود، حداقل در شرایط کنونی منتفی است، چون در حال حاضر عربستان یک ولیعهد دارد و بعد از مرگ پادشاه حکومت را در دست دارد. اما انتقال به نسل دومیها بدان معناست که شاهزادگان سعودی نسل دومی و نوههای ملک عبدالعزیز به تدریج مراکز قدرت درون عربستان را بین خودشان تقسیم میکنند و پادشاه بر آن نظارت دارند. در سال های اخیر استعفای برخی از شاهزادهها و روی کارآمدن شاهزادههای جوان به طور مستمر دنبال شده است. ملک عبدالله در تلاش است که این تقسیم قدرت به شکلی صورت گیرد که توازن ایجاد شده بین شاخههای مختلف آل سعود با چالشی که ممکن است بعد از ولیعهد به وجود آید، تغییر پیدا کند و با بالانس قدرتِ ایجاد شده بین شاخههای مختلف آل سعود، احتمال چالش به حداقل تقلیل یابد و انتقال آرام قدرت صورت گیرد.
پادشاه عربستان دستور داده در ترکیب شورای علمای ارشد وهابی که عالیترین مرجع وهابیها در این کشور است، بازنگری شود. درباره علل و چرایی این تصمیم بگویید.
یکی از دلایل اصلی کندرویِ اصلاحات سعودی، مخالفت علمای وهابی و دستگاه مذهبی و قضاییِ بوده است که تحت کنترل علمای آل شیخ (نوادگان محمد بن عبدالوهاب) بوده است. بنابر تصمیم جدید ملک عبدالله، ورود علمای وهابی به شورای عالی یا «هیئت علمای بزرگ» به صورت دوره ای و محدود (چهار ساله) صورت میگیرد. این تحول از یک سو تنوع دیدگاه ها در درون این هیئت نسبتاً باثبات و ضدتغییر را افزایش می دهد و از سوی دیگر نشاندهندۀ تغییری در موازنۀ قدرت میان آل شیخ و آل سعود باز هم به سود آل سعود است. در طول دهههای گذشته اقدامات مشابهی از سوی پادشاهان سعودی صورت گرفته است، با اینحال تعیین مدت محدود (یک اصل دموکراتیک) برای تصدی یک پست دینی در عربستان یک نوآوری و بدعتی است که نمی توان آن را در شمار سایر اصلاحات قرار داد. در کنار این تحول قابل توجه که به نظر می رسد پیامدهای قابل توجهی در رابطۀ دینی – مدنی در عربستان به بار آورد، ملک عبدالله دست به تعدیل و اصلاح قوۀ قضائیه (یکی دیگر از مراکز قدرت وهابی) زد و افرادی با گرایش های ملایمتر مذهبی و دینی بر رأس این قوه گنجاند. این نیز در راستای اصلاح روابط علمای وهابی و جامعۀ سعودی، نگاه علما به زنان و تساهل بیشتر در اجرای احکام دینی ارزیابی میشود.
چه عاملی سبب تسریع تصمیمات ملک عبدالله در اعمال اصلاحات شده است؟
به نظر میرسد ملک عبدالله بیمار که دچار کهولت سن است خود را در جنگ با زمان یافته و در تلاش است پیش از مرگ خود سامان سیاسیِ متحولی را در عربستان ببیند. وی از یک سو نگرانِ برهم خوردنِ اوضاع در نتیجۀ جنگ قدرت احتمالی است و در این راستا در حال توزیع سریع قدرت و ایجاد توازن قدرت میان شاخه های مختلف سعودی است و از سوی دیگر، به عنوان شخصی اصلاحطلب و جویای بهبود وضعیتِ داخلی، نقش والایی برای زنان در آینده در ذهن دارد و این را در سالهای گذشته در عملکرد خود نشان داده است. بدین دلیل وی از دو جهت تسریعِ اصلاحات را در دستور کار خود قرار داده است.
نگاه سعودیهای نسل دومی به مسائل داخلی و منطقهای چگونه است؟
نسل دومیها در نگاه به اصلاحات اغلب نسل بسیار پیشروتری به شمار میروند. آنها برخلاف نسل اولیها، اکثراً تحصیلکردگان غرب هستند. از آنها اکثراً به عنوان نخبگان سیاسی پیشرفته ذکر میشود که نمود آن در روابط با کشورهای مختلف هویداست. بندربن سلطان، محمد بن فهد و کسانی که سمتهایی همچون سفارت، وزارت و مشاوره را داشته اند اغلب کارنامههای مطلوبی از خود برجای گذاشتهاند. به نظرم در انتقال قدرت از نسل اول به نسل دوم آل سعودی ما با یکسری نخبگان زبده ای روبرو خواهیم بود که منافع سعودی را بسیار زیرکانه تر و بسیار دقیق تر از نسل اول دنبال خواهند کرد. و طبعاً نسلی است که اصلاحات را متناسب با وضعیت جامعۀ سعودی ادامه خواهند داد.
در ابعاد منطقهای، سیاست نسل دومی گسترش نفوذ عربستان را دنبال خواهند کرد و در مجموع سیاست های کنونی تداوم خواهد یافت و این احتمال وجود دارد که با توجه به تجربه و بلوغ سیاسی نخبگان جدید، این نسل در ارتباط با منافع منطقهای بهینهتر از نسل اولیها عمل کنند.
باید این مسئله را مدنظر داشت که عربستان یکسری اهداف کلان دارد که انتظار نمی رود که تحولات ژرفی با انتقال قدرت در آنها صورت گیرد. نکتۀ دیگر آنکه نسل دومیها شاخههای مختلفی دارند: برخی محافظه کارند، برخی دمکرات و باید دید که رگه پادشاهی آل سعود به کدام سمت منتقل می شود. طبعاً اگر متعب بن عبدالله قدرت را در دست گیرد، فردی اصلاح طلب است و از پدرش نیز اصلاح طلب تر به شمار میرود، اما در صورتی که محمد بن نایف قدرت را در دست بگیرد، فرد محافظه کاری است. اینها فقط دو گزینه هستند و با توجه به اینکه گزینههای متعددی برای پادشاهی وجود داشته و در سالهای اخیر مطرح شدهاند باید منتظر بود و دید که رگه پادشاهی به کدام شاخه منتقل خواهد شد و بر آن اساس می توان تصور کرد که سیاست منطقه ای آنها در قبال بحرین و یا ایران و در مجموع کل مسائل منطقه به چه صورت خواهد بود. اما در مجموع نمی توان انتظار تحولات ژرفی را در سیاست خارجی عربستان بعد از انتقال قدرت به نسل دوم داشت.
4952
نظر شما