اگرچه این روزها که دیگر منفردزاده تبدیل شده است به خاطرهای دست نیافتنی در دنیای موسیقی فیلم ایران و دیگر موسیقی کارهای کیمیایی را نمیسازد، اما کمتر کسی است که او را تنها در حد آهنگساز آثار کیمیایی بشناسد بلکه رسما منفردزاده و آثاری چون «قیصر»، «گوزنها»، «داشآکل» و «رضا موتوری» تبدیل شدهاند به مولفههای مهمی از سینمای او که حالا وقتی خیلیها یاد قیصر و گوزنها میافتند موسیقیاش هم همراه با صحنههای فیلم همچون رایحهای از پنجره گذشته به خاطرشان میآید.
این همان اتفاقی است که در موسیقی فیلمهای کیمیایی میافتد، یعنی از آهنگساز حسی را میخواهد چاشنی کارش کند که یا او تا پیش از این، این کار را نکرده بوده یا خودش طی همصحبتی و همنشینی با کیمیایی و دنیای فیلمهاو خاطره بازیهایش دچار حس و حالی میشود که برایش موسیقی فیلمی متفاوت را میسازد.
منفردزاده برای کارگردانان دیگری از جمله مرحوم «علی حاتمی» هم موسیقی فیلم ساخته بود اما هیچکدام از موسیقیهایش تا آن اندازه که آثارش در سینمای کیمیایی درخشید گل نکرد. جالب اینجاست که خود کیمیایی هم به این موضوع اشراف دارد که گاهی برخی از آدمهای سینما برای او کارهایی را میکنند که بعدا در دیگر فیلمها تکرار نمیشود، با این حال خودش میگوید: «خیلیها میگویند که کارهای موسیقیدانان در فیلمهای من درخشان میشود اما واقعا اگر هر چیزی ختم شود به اینکه اگر اسفند نبود، اگر بهروز نبود، اگر مسعود نبود و...، من ادامه نمیدهم. خوب نیست، یا اینکه چرا آن بدون این نشد و این بدون آن نشد را من ادامه نمیدهم...ما چند تا رفیق بودیم و عاشقانه همدیگر را دوست داشتیم...».
متن کامل این مطلب در چهلمین شماره دو هفته نامه مشق آفتاب به چاپ رسیده است.
نظر شما