مهدی یاورمنش: تماشاخانه ایرانشهر این روزها شاهد آخرین اجراهای نمایش «هملت» با کارگردانی رضا گوران است.
این اجرا از «هملت» شکسپیر با بازنویسی محمد چرمشیر، در زمره آثار تجربی تئاتر قرار میگیرد که در آن نگاهی متفاوت و نو به این تراژدی شده است.
نمایش «هملت» با بازی صابر ابر، آتیلا پسیانی، ستاره پسیانی، بهناز جعفری، شیرین فرشباف و داریوش موفق، از نیمه دوم دی روی صحنه رفته و با پشت سر گداشتن 35 اجرا، بیش از 6 هزار تماشاگر را به سالن استاد سمندریان تماشاخانه ایرانشهر کشانده است.
«هملت» که در بخش بینالملل جشنواره تئاتر فجر نیز حضور داشت، دو جایزه طراحی صحنه و لباس را برای منوچهر شجاع و آتوسا قلم فرسایی به ارمغان آورد.
از آنجا که تئاتر تجربی در ایران تا حدی دچار کج فهمی شده است، در گفتوگو با رضا گوران، کوشیدیم تا از نگاه او به تعریف و مفهوم این گونه هنری بپردازیم.
برای تئاتر تجربی چه تعریفی دارید؟
واقعیتش هنوز به تعریف تئاتر تجربی نرسیدهام. نه من، بلکه هیچ جا و هیچ کس نمیتواند یک تعریف شسته رفته از این گونه تئاتری به شما ارائه دهد.
بالاخره یک اصول و چارچوبی دارد؟
همین که نمیتوان برایش یک اصول و چارچوبی تراشید، مهمترین مشخصه تئاتر تجربی است. برای روشن شدن موضوع، میتوان گفت این نوع از تئاتر، از جسارت کردن، انتخاب رویکردهای نو در محتوا و شکل و تجربههای جدید نمیترسد و نمیگریزد.
اگر یک کار هنری، تعریف و چارچوب خودش را نداشته باشد، به شلختگی میرسد. این اتفاق تا حد زیادی برای جریان تئاتر تجربی کشور افتاده است. موافق هستید؟
من در مقام نقد جریان تئاتر تجربی ایران نیستم و نمیتوانم با بله و نه به پرسش شما پاسخ دهم، اما تاکید میکنم برخلاف آنچه میگویید، یک تئاتر تجربی، به هیچ وجه اثری بیدر و پیکر و بیریشه و پایه نیست. به صحنه آوردن هر نمایش تجربی، نیازمند مطالعه، تحقیق، پژوهش، خلاقیت و رویکردهای متفاوت و نو است و بدون اینها نمیتواند شکل بگیرد.
به عبارت دیگر، یک تئاتر تجربی، نظام فلسفی، منطقی، زیباییشناسی و تکنیکی خودش را دارد و بر پایههای نظری محکمی استوار میگردد.
بهناز جعفری در نقش گرترود (مادر هملت)
تا اینجای گفتوگو من به این نتیجه میرسم که اگر جسارت، شکستن قواعد گذشته، نوآوری و رویکردهای متفاوت شکلی و محتوایی بر اساس پژوهش و شناخت اصول قدیمی باشد و یک نظام فکری، منطقی، زیباییشناسی و فنی جدید را بسازد، میتواند بستر ساز تولد یک اثر تجربی شود. با این برداشت موافق هستید؟
بله. در واقع هر تئاتر تجربی را باید در نظام فکری و هنری که میسازد، مورد بررسی و نقد قرار داد. هر یک از این آثار، دنیای مخصوص به خود را شکل میدهد که میتواند با جهان دیگر نمایشهای متعلق به جریان تئاتر تجربی بسیار متفاوت باشد.
آیا کارهای تجربی بیش از دیگر آثار نمایشی متکی به کارگردان هستند؟
تئاتر یک هنر گروهی است و برای همین بهتر است بگوییم تئاترهای تجربی به نسبت دیگر آثار نمایشی، اتکا بیشتری به گروه دارند.
اما در ایران ما بیشتر با کارگردان روبرو هستیم تا با گروه.
این یکی از نقاط ضعف تئاتر در ایران است که گروهها در آنجا نیفتادهاند و مخاطبان هر نمایش را بیشتر با نام کارگردانش میشناسند.
برای همین باید تاکید کنم تئاتر تجربی بدون کار گروهی معنایی ندارد. هنرمندانی باید دور هم جمع شوند، همفکری کنند، بینشان بحث در بگیرد و... تا از دل آن یک تجربه جدید شکل بگیرد. یک کار تجربی، باید برآمده از یک جریان فکری، فلسفی، هنری، اجتماعی، سیاسی و... باشد که در غیر این صورت راه به جایی نخواهد برد.
صابر ابر، در نقش هملتی بازی می کند که به انفعال رسیده است
نمایش «هملت» با کارگردانی شما، به نظر میرسد از دو آبشخور فرهنگ غربی و ایرانی سرچشمه گرفته و جریان یافته است. مشهورترین متن نمایشی متعلق به دوره رنسانس اروپا را از صافی فرهنگ خودی گذرانده و با نشانهها و جلوههای ایرانی اجرا کردهاید. برای مثال موسیقی، طراحی صحنه و لباس شما به شدت وام دار هنر و تاریخ کشورمان است. در این باره توضیح دهید.
بیشک در طول سالهای زندگیام، تاریخ پر فراز و نشیب کشورم و جلوههای درخشان فرهنگی آن در ناخودآگاه من تاثیر گذاشته و رسوب کردهاند. این باعث میشود هر وقت به سراغ یک نمایشنامه خارجی هم بروم، آن را از چشم یک ایرانی ببینم و بر اساس آن، اجرایش را طراحی کنم. اگر «هملت» شکسپیر با کارگردانی من، رنگ و بوی ایرانی پیدا نکند، باید شگفت زده شد و کار را مورد پرسش قرار داد.
صحنه نمایش «هملت» براساس مینیاتور طراحی شده است، ضمن اینکه لباسها، رنگها و حتی جنس نشست و برخاست بازیگران یا عناصری مانند آینه و غیره که روی صحنه استفاده میشود، همه نشانههای کاملا ایرانی هستند.
با وجود همه اینها، اما گویا به عمد از ایرانی کردن «هملت» به طور کامل پرهیز کردهاید.
بله درست است، در واقع دست به یک کولاژ اجرایی زدهام و نشانه ها و جلوه های ایرانی را به داستان این شاهزاده دانمارکی افزوده ام.
اجرای شما، یک برداشت کمینهگو از نمایشنامه «هملت» است. داستان را خیلی خلاصه، شخصیتهای زیادی را حذف و همه چیز را فشرده کردهاید. چرا؟
اگر میخواستیم این نمایشنامه را به شیوهای اجرا کنیم که گویی مخاطب، هیچگونه آگاهی از نمایشنامه «هملت» ندارد، باید به سمت تجربههایی کاملا وفادار به متن میرفتیم که پیش از این بهترینهایش انجام شده بود.
آتیلا پسیانی در نقش عموی هملت
نترسید این طور کار با مخاطب ارتباط برقرار نکند؟
نترسیدم و دیدید که همه اجراهای ما تا امروز با سالن پر روی صحنه رفته است. استقبال تماشاگران بیش از گنجایش سالن استاد سمندریان تماشاخانه ایرانشهر بود و نتوانستیم پاسخگوی همه علاقمندان باشیم.
پر بودن سالن به معنای ارتباط برقرار کردن با همه مخاطبان نیست. خیلی افرادی که تا امروز پای کار شما نشستهاند، نتوانستهاند متوجه تمام زوایا و مفاهیم آن شوند. این را در گفتگو با تعدادی از تماشاگران شما دریافتهام.
منظور من هم از ارتباط برقرار کردن تماشاگران، به معنای دریافت کامل و منطبق بر نظر گروه نمایشی از طرف آنان نیست. همین که پرسشی برایشان شکل بگیرد، به فکر فرو بروند و با کار درگیر شوند، به معنای ارتباط برقرار کردن است.
من چون برای مخاطب تئاتر شعوری زیادی قائل هستم، میخواستم اجرایی متفاوت را از یک متن شناخته شده روی صحنه ببرم که استقبال تماشاگران نشان داد راه را اشتباه نرفتهام. با این حال قبول دارم در تئاتر تجربی نمیتوانیم اثرمان را برای همه طیفهای مخاطبان اجرا کنیم و برای همین سعی کردیم تا جایی که به اثر ضربه وارد نمیشود، تنها بخشی از نمایشنامه «هملت» را روایت کنیم و در عین حال لحظاتی را بسازیم تا تماشاگر ایرانی با آن همراه شود.
علاوه بر فشرده کردن متن، تغییراتی از نظر زاویه دید، شخصیتها و روابط بین آنها پدید آوردهاید. در اجرای شما، هملت، اوفلیا، گرترود و دیگر آدمها با متن شکسپیر تفاوتهای زیادی پیدا کردهاند.
زاویه دید نمایش را از شخصیت هملت به اوفلیا منتقل کردم چون به نظر من او قهرمان واقعی این تراژدی است. اوفلیای اجرای ما یک قربانی است ولی معصوم نیست به این دلیل که خودش را در جریان یک سری اتفاقاتی که میافتد، قرار میدهد.
وجوه زنانه شخصیت هملت را هم خیلی پر رنگ و بر آن تاکید کردهاید.
درست است. وقتی ما در کارمان اوفلیا را عمل گراتر نشان دادیم و بر بعد فیلسوفانه شخصیت هملت تاکید کردیم، فکر میکنم وجوه زنانهاش را آشکارتر ساختهایم.
تردید، مشخصه اصلی همه هملتهایی است که تا امروز روی صحنه رفته یا فیلم شدهاند. اما فکر میکنم در اجرای شما او از مرز تردید گذشته و به انفعال رسیده است. موافق هستید؟
فکر میکنم نباید با برداشت شما مخالفت کنم. تنها بر این نکته انگشت میگذارم که انعطاف و پیچیدگی این شخصیت اجازه میدهد تا از زوایای گوناگون به آن نگاه کنیم. حتی میتوان در اجرایی متفاوتتر، هملت را به عنوان آدمی دید که تردید و انفعال بیش از حدش، فجایعی سنگینتر از جنایت عمویش برای نزدیکانش رقم میزند.
و این هملت بدون بازی صابر ابر تصور کردنی نیست. موافقید؟
بله. صابر ابر به این شاهزاده دانمارکی جان دوباره داد. همین طور که آتیلا پسیانی، بهناز جعفری، ستاره پسیانی، داریوش موفق و مریم فرشباف نیز نقشهایی متفاوت و تازهای را از دل یک متن شناخته شده ارائه کردند.
58245
نظر شما