حمید رضا صدر

بداقبالی ناظم گنجاپور بود که اوج زندگی حرفه ای اش با رخدادهای سال 1346 گره خوردند. گنجاپور در سالی بلندترین پرواز هایش را انجام می داد که پرهای شاهین آتش می گرفتند و می سوختند. او در سالی که شاهینی ها به دو گروه طرفدار دهداری و طرفدار دکتر اکرامی تقسیم شده بودند راه ورزشکارانه اش را رفت. در سالی که به طوفان می رسید فارغ از هیاهوها وظایفش را در میدان متواضعانه انجام داد. پسر بیست و چهار ساله اهوازی خود را میان بزرگان خط حمله شاهین پیدا کرده بود و جایی می درخشید که حمید شیرزادگان، همایون بهزادی و حسین کلانی ستاره بشمار می رفتند. بازی هایش از ابتدای سال 1346 تا زمان انحلال شاهین کم نظیر بودند. مهاجم کلیدی شده بود. هم تمام کننده بود و هم پاس دهنده. هم در نوک خط حمله بازی می کرد و هم در گوش.
شاهین بهار 1346 را با پیروزی 2 -0 برابر دیهیم آغاز کرد. با دو پاس گنجاپور به بهزادی و شیرزادگان برای گشودن دروازه. در دیدار شاهین و دارایی  در خرداد ماه مرد اول شاهین در نبردی پرهیاهو بود. همان بازی که جلال طالبی و اکبر افتخاری دوبار دروازه هادی طاووسی را گشودند و گنجاپور بازی را با دو گل در انتهای هر نیمه به تساوی کشاند. همان بازی که عزیز اصلی درون دروازه دارایی همه ضربه ها را دفع می کرد و شکست ناپذیر به نظر می رسید. گل اول گنجاپور مینیاتوری بود. همه انتظار سوت پایان نیمه نخست را می کشیدند که او سه دارایی چی را مات کرد. منصور پور حیدری، خسرو محمد شاهی و زرندی را. شوت زمینی اش از میان ساق ها گذشت و گذشت و بر تور بوسه زد. گل دومش در دقیقه 91 خونسردی که همیشه داشت را به رخ کشید. همه انتظار سوت پایان توسط اصغر تهرانی و پیروزی دارایی را می کشیدند که ضربه کرنری نصیب شاهین شد. همه با نواختن ضربه در دقیقه 91 نفس ها را در سینه حبس کردند. ولی توپ به افتخاری بازیکن دارایی رسید و او بلافاصله آن را به میان تماشاگرها کوبید. کوبید و آه از نهاد شاهینی ها برآورد.  ولی درام بزرگ در راه بود. پرتاب سریع اوت در تب و تاب از کف رفتن ثانیه ها. توپ از جناح چپ درون محوطه جریمه. گنجاپور برابر پورحیدری و خسرو شاهی.  یک ضربه استادانه دیگر از او تکرار باورنکردنی قصه نیمه اول. باز شدن دوباره دروازه عزیز اصلی. شاهین 2 - دارایی 2.
وقتی شاهین اواخر خرداد میهمان انگلیسی اش، میدل اسکس را 0-2 شکست داد به عنوان یک بال یکی از بهترین های میدان بشمار می رفت و زمانی که شاهین در تیرماه راه آهن صفر را با دوگل به زانو درآورد توپ با سانتر ابراهیم آشتیانی به او رسید و پاس او به بهزادی به گشوده شدن سنگر راه آهنی ها انجامید. گنجاپور را با  حضور بی باکانه اش به یاد سپردیم. شاهین  یک گل از کیان عقب بود که دقیقه 52 فرا رسید و بهزادی با سپردن توپ به شیرزادگان ضد حمله ای را تدارک دید. ضربه بد شیرزادگان راهی خارج می شد که گنجاپور سر رسید و فداکارانه با سر دروازه را باز کرد... 
... سرانجام آن بعد از ظهر فراسید. آن بعد از ظهر نکبتی امجدیه. آن بعد از ظهر سیاه فوتبال ایران. 24 تیر 1346. شاهین - تهرانجوان. فراموش نشدنی ترین دیدار عصر خود. نمایش جانانه تهرانجوان با محمد رضا طبیبی و داریوش مصطفوی در خط حمله. گل دقیقه 47 با نفوذ مصطفوی از چپ با گذر از آشتیانی. پاس روی دروازه. گیشی پور به شیرازی. شوت سر ضرب پای چپ او و شیرجه بی ثمر هادی طاووسی. شاهین صفر - تهرانجوان یک. اخراج ابراهیم آشتیانی توسط داود حیدری در نیمه اول بر التهاب روی سکوها ‌افزود. به پرخاش به داور انجامید. به حمله به او و دخالت ماموران انتظامی. ولی شاهین ده نفره در نیمه دوم پیروز می‌شد. با درخشش ناظم گنجاپور. گنجاپور که با پای دردناکی راهی میدان شده بود و طی چهارده دقیقه (از دقیقه 61 تا 75) سه گل می‌زد. او در نبردی که همه ستاره های شاهین در میدان بودند مرد اول می شد و تیم را از شکست به پیروزی می رساند. می رساند و کسی نمی دانست سه گل او در آن بعد از ظهر نکبتی آخرین گل های تاریخ باشگاه شاهین هستند. نمی دانست شاهین با آن سه گل پرتاب می شود به دل تاریخ. چند روز بعد خبر انحلال باشگاع شاهین همه را میخکوب می کرد. همه را مات. خیلی ها را گریان. بیزار از فوتبال.
همه شاهینی های صاحب نام بار و بندیل شان را جمع می کردند. جمع می کردند و راهی پرسپولیس و پیکان می شدند. بیش و کم اکثرشان جایگاه تاریخی شان را حفظ می کردند. همه و همه جز ناظم گنجاپور. انحلال شاهین او را نابود می کرد. در سایه قرارش می داد. در نوعی محاق نانوشته. مهم نبود او در مهر 1346 پس از سه سال و نیم به تیم ملی دعوت شد و برای بازی در جام عمران منطقه ای در داکا بار سفر را بست (تنها باری که با پیراهن ملی به میدان رفت). او در آذر با پیراهن عقاب برابر تیم عراقی منتخب بصره به میدان رفت و طی نبردی خشن یکی از سه گل تیمش را زد. در دی ماه با پیراهن جم آبادان برابر کلوپ شنای اهواز در اهواز بازی کرد. در اردیبهشت طی دیدار جوانان تهران 3 - منتخب اهواز 2 همراه مهراب شاهرخی و اکبر افتخاری در تیم اهوازی ظاهر شد و باز هم گل زد.
پرسپولیسی شدنش ماندگار نبود و آلن راجرز به ترکیبی دیگر دل می بست. ولو آن که در تیر ماه 1347 طی پیروزی پرسپولیس چهار گله برابر اقبال در جام حذفی  یک گل زد و هفته بعد در پیروزی بازهم چهار گله برابر دو گل دیگر. سال 1348 در دیدار پرسپولیس 2 - شهربانی 2. کنار اصلی، آشتیانی و برادران وطنخواه، رحیمی، کلانی و جاسمیان (ترکیبی یادآور شاهین قدیم و پرسپولیس جدید) یکی از گل ها را زد. او بود که دروازه تاج را در مرداد 1348 طی شکست 3-1 پرسپولیس گشود تا نامش به عنوان اولین بازکننده سنگر تاجی ها با پیراهن پرسپولیس ثبت شود. ولی گنجاپور بدون شاهین گم می شد. سرگردان. فراموشش می کردند. در پرسپولیس حضور داشت ولی آرام آرام کنار گذاشته می شد. وقتی در اسفند 1349 طی تساوی بدون گل پرسپولیس و راه آهن طی برخورد با اکبر کزازی سنگربان رآه راهن راهی بیمارستان شد جایی ثابتی در پرسپولیس برایش نمانده بود. صفر ایرانپاک به پرسپولیس می پیوست و کنار کلانی و بهزادی خط حمله را کامل می کرد.  
گنجاپور زمانی از صف یاران قدیمی اش جدا شد که فقط 27 سال داشت. جدا شد و پس از سپری کردن مدت کوتاهی در پاس کفش ها را آویخت. خیلی زود. پیش از سی سالگی اش. بعدها طی همه این سال ها که فرصت دیدارش مهیا می شد نه شکوه کرد و نه گلایه. نه گل هایش را به رخ کشید و نه  پشت درخشش در آن بعد از ظهر تاریخی پنهان ماند. هیچ وقت سهمی از تاریخ شاهین و پرسپولیس را برای خود طلب نکرد. پشت عینکش چشمان مهربانی برق می زدند با وقاری تمام نشدنی. مناعت طبعی داشت متعلق به آدم های خیلی بزرگ. به مهربان هایی که نسل شان تمام می شد. وقتی در اسفند 1391 درگذشت به هفتاد سالگی می نگریست. ولی بهار را نمی دید. طعم سال نو را نمی چشید.

 

کد خبر 278501

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 13 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 3
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • ابوذر IR ۱۷:۳۲ - ۱۳۹۱/۱۲/۰۴
    14 1
    زیبا بو دکتر صدر خدا بیامرزش سیرجان که بود باعث تحول در ورزش سیرجان شد
  • 2020 IR ۱۹:۳۷ - ۱۳۹۱/۱۲/۰۴
    14 0
    قلمت ماندگار. زیبا و خواندنی بود مثل همیشه.
  • بدون نام IR ۲۱:۴۲ - ۱۳۹۱/۱۲/۰۴
    12 0
    با سپاس از دکتر صدر برای این یادنامه زیبا ، ظاهرا آخرین ساعات زندگی آن مرحوم هم در یک محل ورزشی بود. با داشتن تقریبا 70 سال سن ، برای تشویق تیم ملی کشتی رفته بودند . ای کاش امروز در همان محل یا دراخبار رسمی یادی از ایشان می شد. روحش شاد. خدایش بیامرزد.