سعید اکبری / ارتش ژنرال، دیگر گوش به زنگ دستورات نیستند. اعتراض می کنند، تمرد می کنند و صدایشان را بالا می برند. ژنرال نیز دیگر آن ژنرال گذشته نیست؛ کسی که ستاره ها مقابلش تسلیم شده و زانو می زدند. این ژنرال به ظاهر تغییر یافته، امیر قلعه نویی است؛ کسی که در ارتش استقلال، مثل گذشته حکمرانی نمی کند. اگر تا دیروز به امیر می گفتند «ضد ستاره» امروز منتقدان لقب «بازیکن سالار» را برایش انتخاب کرده اند. او در مصاحبه هایش گاه از یک بازیکن به قدری تعریف می کند که همه می گویند: «آیا کاسه ای زیر نیم کاسه است؟» طبیعی است که این حرف ها زده شود چون در گذشته امیر قلعه نویی اینی نبود که حالا هست. اما به مرور زمان چه اتفاقی برای امیر در استقلال و به طور کلی لیگ برتر افتاد؟ مرور می کنیم از ابتدای ورود او به استقلال را تا به امروز.
اول
روزی که امیر قلعه نویی وارد استقلال شد، غوغایی به پا کرد. همه «گنده» های استقلال را کنار گذاشت. کنار گذاشت و یا اینکه مجبور شدند بروند. از سهراب بختیاری زاده بگیرید تا مهدی هاشمی نسب، مهدی پاشازاده، احمد مومن زاده، سیروس دین محمدی، یدا... اکبری، هادی طباطبایی و... این یک انقلاب در استقلال بود. او به بازیکنان جدید میدان داد به کسانی مثل عنایتی و اکبرپور و...
دوم
در فصل دوم حضور امیر در استقلال، نوبت به یکی مثل ستار همدانی رسید. قلعه نویی تبدیل به ژنرالی قدرتمند شده بود و به ظاهر، کسی نمی توانست روی حرفش حرف بزند. حالا می خواهد یک بازیکن گنده و اسمی باشد یا یکی از مدیران. در فصل سوم حضور امیر نیز، از این اتفاقات کم نیفتاد. سامره با تمام محبوبیتش، جایی در ترکیب نداشت؛ چون امیر نمی خواست بازی کند. رسانه ها فشار می آورند، طرفداران نیز، ولی حرف حرف امیر بود. قلعه نویی در آن سال نوازی و نیکبخت را هم بی نصیب نگذاشت. یکی مثل پرویز برومند نیز مورد نوازش امیر قرار گرفت. آنها رفتند و حالا امیر ژنرال بی چون و چرا بود. کسی که در این فصل های بازیکن سالاری، قدرت خود را دیکته کرد.
سوم
امیر پس از 3 فصل از استقلال رفت. مقصد او تیم ملی بود. فصل تازه ای از کار با ستاره های فوتبال ایران. قلعه نویی به تعبیر خودش و بازیکنان، با همه در تیم ملی دوست بود و با کسی برخورد نداشت به جز جواد کاظمیان که در جام ملت ها مقابل ازبکستان خوش درخشید و به تعریف از خود پرداخت. امیر که این را دید، کاظمیان را بیرون گذاشت تا ریکاوری فکری شود. او از تیم ملی به مس رفت و سال 87 دوباره به استقلال بازگشت. در آن فصل نوبت به علیرضا منصوریان رسید. هرچند به نظر می رسید او خود کفش هایش را آویخته اما ردپای قلعه نویی در این خداحافظی مشهود بود. قدرت امیر نیمکت نشینی فرهاد را نیز زیر سایه خود گم کرد. او قدرت داشت و حرف اول را می زد. کسی جرات اعتراض نداشت. اعتراض ها خاموش بود.
چهارم
امیر دوباره از استقلال رفت. او یک سال در جمع آبی ها بود و در سال 88 راهی سپاهان شد. این تیم مملو از ستاره ها بود. ستاره هایی که البته اغلب به خاطر امیر آنجا بودند. در این تیم امیر با کسی مشکل نداشت. مشکل فقط جواد کاظمیان بود! کسی که با امیر در تمرینات سلام و علیک هم نمی کرد و البته جایی در ترکیب نداشت. حتی رضا عنایتی ناراحت از نیمکت نشینی اعتراضی نکرد. سال دوم حضور در سپاهان، مشکل دیگری برای امیر با قدرت حل شد. عماد رضا آقای گل لیگ برتر چون به دستورات امیر وقعی ننهاد، باید از سپاهان می رفت و رفت.
پنجم
قلعه نویی در تبریز بار دیگر اقتدار خود را اثبات کرد. علی میرشفیعیان، تا پیش از امیر در تیم فراز کمالوند کاپیتان بود ولی چون قلعه نویی خواست، از تراکتور رفت! حتی مهدی کیانی ستاره این تیم نیز به خاطر جواب دادن به قلعه نویی، 6 ماه بیرون بود و وقتی هم برگشت، جایی در ترکیب استقلال نداشت. امیر همچنان ابهت گذشته را داشت.
ششم
بازگشت قلعه نویی به استقلال و فصل تحلیل رفت قدرتش. سال نکو از بهارش پیدا بود. قلعه نویی که با قدرت برگشته بود، بر سر بازوبند کاپیتانی با مشکلات ریز و درشتی مواجه شد. او و فتح ا... زاده هر یک به بازیکنی وعده بازوبند را داده بودند. ماجرا اینقدر پیچیده شد که بازیکن به بازیکن پرید و اتفاقاتی عجیب رقم خورد. بماند که در جلسه تیم پیش از بازی آلومینیوم چه ها گذشت و امیر چگونه سکوت کرده بود! امیری که کسی مقابلش صدا بلند نمی کرد و حالا می دید چگونه بازیکنان به هم می پرند. از قدرت تضعیف شده قلعه نویی در استقلال همین بس که پس از مصاحبه تند رحمتی در اواخر سال گذشته علیه اش، حاضر شد با او در استقلال کار کند. یا اینکه پس از حرف های جنجالی مجیدی، نتوانست مانع از بازگشتش شود. قدرت او به قدری تحلیل رفته بود که میثم بائو به خود اجازه می داد در قم و در رختکن بر سر مربی داد بزند و جوابش را بدهد. از این قدرت تحلیل رفته همان بس که حنیف عمران زاده، در نیمه دوم بازی العین، مقابل طرفداران استقلال، بدان شکل مقابل امیر ایستاد. حالا به نظر می رسید قبح ایستادن «تو روی» ژنرال ریخته. اینجا پای جباری یا نکونام وسط نبود؛ پای بائو و عمران زاده وسط بود؛ بائو که بازگشت و عمران نیز بازمی گردد. این گوشه چشمی از اتفاقات است. آیا امیر قدرت گذشته را ندارد؟ یا بازیکنان به شدت قدرت گرفته اند؟
43 43
نظر شما