لیدا هادی: تمامی شور و اشتیاق مردم خاورمیانه از روی کار آمدن باراک اوباما به عنوان رییس جمهوری جدید آمریکا در همان نخستین روزهای انتخاب او رو به زوال رفت.
آنها که هشت سال ریاست نابخردانه و جنگ طلبانه بوش در سیاست های خاورمیانه را شاهد بودند گمان می کردند با روی کار آمدن شخصی که نقطه مشترکی اندکی با آنها ولو در حد و اندازه نام میانی حسین دارد، اوضاع منطقه رنگ بهبودی به خود می بیند در حالی که اوباما در نخستین گزینش رسمی خود با اعلام نام رام اسراییل امانوئل این پیغام را به مردمان شرق میانه داد که مواضع او نیز به رغم همه شعارهایش هیچ تفاوتی با روحیه و رویه صهیونیسم دوستانه بزرگان کاخ سفید ندارد و تغییر از نگاه او تنها در هنگام مناقع آمریکا معنا پیدا می کند.
این که مرد جوان دموکرات فردی مانند رام امانوئل دوستدار اسراییلیان را به عنوان رییس دفتر کاخ سفید انتخاب کرد، نمی تواند چندان نشانه امیدوارکننده ای باشد. سابقه امانوئل در دوستی با لابی های اسراییلی و خدمت های بسیار او طی سالیان بسیار فعالیت در کاخ سفید در جهت بهره مندی اسراییلی ها، این روزها اصلا به مذاق اعراب که اوباما را چهره تحول خاورمیانه می دانستند خوشایند نیامد. اگر باراک اوباما تا پیش از این با پیروزی تاریخی در رقابت چهار نوامبر و کسب بیش از 62 میلیون رای توانسته بود چهره ای محبوب از خود در اذهان مردم جهان به خصوص مردمان خاورمیانه تصویر کند، با انتخاب امانوئل همه ادعاهای خود را باطل کرد.
امانوئل با نام میانی اسراییل در جریان جنگ اول خلیج فارس به صورت داوطلبانه به نیروهای دفاعی اسرائیل پیوست و در آنجا به تعمیرات ماشین آلات و ادوات جنگی پرداخت. وی با تابعیت آمریکایی- اسرائیلی اش انتقادات بسیاری را متوجه باراک اوباما کرد هر چند که او مدعی است در 18 سالگی تابعیت اسرائیلی خود را کنار گذاشته و در حال حاضر تنها شهروند آمریکاست.
گرایش های اسراییلی باراک اوباما را نه فقط در دوران پس از انتخاب او به ریاست آمریکا بلکه با کمی دقت می شد در روزهایی که او سعی در جلب آرای مردمی داشت دریافت. صرف نظر از سخنرانی جنجالی او در محفل ایپک که به صراحت به دفاع از سیاست های اسراییلیان پرداخت انتخاب جو بایدن سناتور کارکشته دموکرات به معاونت خود نیز می توانست دلیلی بر روحیه اسراییل پرستانه او باشد. چنان که بایدن در همان روزهای رقابت های انتخاباتی در جایی گفته بود:" من یک صهیونست هستم و لازم نیست که کسی حتما یهودی باشد که یک صهیون به حساب بیاید!" او با این کلام به همه نشان داد که پیروی از صهیونیسم و حمایت از سیاست های آنها برای بزرگان آمریکا نشانی شخصیتی و برای تامین منافع سیاست های آمریکا الزامی است.
خطرناک تر این که بایدن در زمانی دیگر عنوان کرد: " بیایید دنیایی بدون اسراییل تصور کنیم. در آن زمان تمامی منطقه را باید سربازان و نیروهای نظامی ما فرا بگیرند." گو این که هم اکنون تمامی کشورهای منطقه را آشوب و نابسامانی به ورطه نابودی کشانده و این اسراییلی ها هستند که به سبب نیروهای نظامی خود از منافع آمریکایی ها در منطقه ای ناراضی از سیاست های آنها دفاع می کنند. مسلم است که در چنین شرایطی کاخ سفید هم باید به فکر بهره مندی یار دیرین خود باشد. بایدن به شدت در این باور به افراط رسیده است و این افراط در نهایت ضربه مهلک را به آمریکا وارد می کند.
البته باید توجه داشت که تصور حمایت متقابل آمریکا و اسراییل از یکدیگر می تواند در واقعیت اشتباهی متبادر از تصور معمول از روابط آنها باشد و در باطن به میزان اندکی به منافع ملی آمریکا و استراتژی همکاری آنها ارتباط دارد. طی سال های گذشته اسراییل به دفعات مختلف نشان داده است که چندان هم یار قابل اطمینان آمریکایی ها نیست. تحریک یا آغاز جنگ های مختلف در منطقه و دشمنی دیرینه با کشورهای عربی از مواردی است که با خواسته های آمریکا هماهنگی ندارد. آمریکا همواره به ظاهر سعی در پیشبرد روند صلح خاورمیانه داشته است که دراین میان حمایت جمهوری خواه و دموکرات از مردمان یهود در هر دوره ای هر اقدامی از سوی کاخ سفید را بی معنا کرده است. در واقع کاخ سفید همواره یک رویه را یادآور بوده است: حکومت های نوین آمریکایی ولی با همان خاورمیانه و همان رویکردهای همیشگی.
به این سبب به زعم اهالی خاورمیانه چنانچه اوباما بخواهد بار دیگر از همان تیم خاورمیانه بیل کلینتون استفاده کند چنان سایر روسای جمهوری آمریکا در روند صلح منطقه با شکست روبه رو خواهد بود. چنان که انتخاب رام امانوئل در راس امور کارکنان کاخ سفید گواه این مطلب است که کاخ سفید از این پس نه به اختیار خود بلکه در راستای اهداف لابی های اسراییلی اداره خواهد شد. امانوئل که به سبب پدر یهودی خود بیشتر تعطیلات را در تل آویو سپری می کند و به زبان عبری نیز تسلط دارد یک اسراییلی تمام عیار است. چنان که پیشینه او تمامی درونمایه هایش را ابراز می کند.
نام او درمیان 33 دموکراتی جای دارد که چندی پیش نامه ای انتقادآمیز از بوش مبنی بر حمایت ناکافی او از اسراییل امضا کردند. جالب این که در این نامه که امانوئل خود متن آن را تنظیم کرده بود ترور رهبران برجسته فلسطینی از حقوق مسلم اسراییلی ها برای دفاع از خود عنوان شده بود که جنبه ای کاملا قانونی نیز خواهد داشت.
حتی در سال 2006 میلادی امانوئل از مهم ترین افرادی بود که خواستار لغو سخنرانی نوری مالکی نخست وزیر عراق در کنگره شده بود چرا که مالکی پیش از آن به شدت اسراییل را به سبب آغاز جنگ با نیروهای لبنان به انتقاد گرفته بود! او حتی در سال 2006 در پی توجیه بمباران های هوایی شهرهای مختلف فلسطین و لبنان از سوی نیروهای اشغالگر اسراییل دولتهای مردمی این دو کشور را دیکتاتورهایی نوین خواند که با نام آزادی دست به جنایت می زنند! همین کلام کافی بود تا ناکارآمدی او در پیشبرد اهداف سیاست های رو در رو و مستقیم بازگو شود.
با همه این اوصاف چنان چه اوباما در پی حفظ هواداران بسیار خود در میان مسلمانان جهان به خصوص مردمان خاورمیانه است باید حیطه اختیارات و تکالیف امانوئل را در همان اندازه هماهنگی امور کارکنان کاخ سفید و برنامه کاری خود نگاه دارد چرا که در غیر این صورت امانوئل به راحتی می تواند با نفوذ افکار و ایده های خود مانند فیلتری قوی سد راه سیاست های خارجی کاخ سفید با شعار تغییر اوباما ظاهر شود.
هر چند که مردمان خاورمیانه این روزها بارها و بارها این سوال را از خود می پرسند که در کشوری که تمامی روسای جمهوری آن ، همه سیاست های خود را در طول تاریخ بر حسب منافع اسراییلی ها ترتیب داده اند چه طور باید از چهل و چهارمین کاخ نشین واشنگتن انتظار تغییر داشت؟
نظر شما