از نگاه دموکرات ها و جینگوئیست های آمریکایی (وطن پرستان افراطی) ظهور باراک اوباما یک پدیده، یک رویداد باور نکردنی و یک تاریخ به تمام معنی است. آنها اوباما را یک اسطوره می دانند که می تواند آمریکای ذلیل شده در دولت جمهوریخواهان یاهمان هاکه مایکل مور،"سفید پوستان احمق" می خواندشان را از این بی آبرویی و واماندگی نجات دهد و رویای آمریکایی را برای آنها به ارمغان آورد. یکی از این سیاستمداران مادلین آلبرایت، وزیر امور خارجه سابق آمریکا است. نگاه وطن پرستانه و افراطی او به رئیس جمهور جدید در مصاحبه اخیر او با نشنال ژورنال که نزدیک به این طیف است گویای افکار و آراء او در خصوص آینده آمریکا با باراک اوبامای جوان است. آشنایی با نظرات آنها و زاویه نگاهی که به رئیس جمهور محبوب خود دارند از جنبه های زیادی خالی از لطف نیست.
نشنال ژورنال: باراک اوباما فرصتی طلایی در چنته دارد، برای بازسازی وجهه ایالاتمتحده در سطح جهانی. آلبرایت کار اوباما و تیم دیپلماسیاش را بسیار سخت و حتی فرسایشی میداند چرا که دولت رئیسجمهور چهل و چهارم هم با چالشهای اساسی روبرو است و هم انتظارات از نخستین رئیسجمهوری سیهچرده، چه در سطح داخلی و چه در جبهه خارجی زیاد است. آلبرایت در آخرین کتابش به عنوان "چگونه میتوان اعتبار امریکا را از نو ساخت" تمامی این چالشها را به تصویر کشیدهاست. او در این مصاحبه، توصیههایی را به هیلاری کلینتون کرده است. هیلاری اینروزها بر کرسی نشسته است که آلبرایت در طول دوران ریاستجمهوری همسرش بر آن تکیه زده بود.
باراک اوباما و تیم دیپلماسیاش روزهای نخست حضور در قدرت را چگونه گذراندند؟
گویشِ به گوش رسیده از کاخ سفید تفاوت کردهاست. دیگر خبری از آن زبان نزدیک به گانگسترهای امریکایی نیست. اقدام باراک در توجه به مسئله سقط جنین و اعطای حق انتخاب به زنان، تاثیر بسزایی در سطح بینالمللی داشتهاست. باراک موضوع خوبی را انتخاب کرد چرا که توجه به سلامت زنان میتواند نقطه شروع خوبی برای بهبود وجهه امریکا در سطح جهانی باشد. اوباما با این حرکت نشان داد که همگان از جمله زنان حق برنامهریزی برای آینده خود را دارند. در بسیاری از کشورها عدم برخورداری زنان از حق سقط جنین منجر به انفجار جمعیت شدهاست.
انتخاب باراک اوباما به عنوان وزیر امور خارجه ایالات متحده چه تاثیری بر نگاه جهانیان نسبت به دستگاه دیپلماسی ایالات متحده داشت؟
ابتدا باید تذکر بدهم که هیلاری کلینتون به خودی خود و جدا از باراک اوباما چهرهای شناخته شده در سطح بین المللی است. زمانی که من وزیر امور خارجه کابینه بیل کلینتون بودم و هیلاری بانوی اول، به خوبی مشهود بود که هیلاری چهرهای محبوب در سطح بینالمللی است. او در آن زمان هم، نقش مثبتی را در کنار همسرش ایفا میکرد. همگان نام هیلاری را با عبارتهایی نظیر حقوق بشر و حقوق زنان گره زدهاند. او روی مثبت سکه ایالات متحده در جامعه جهانی است. هیلاری چهرهای شناخته شدهاست و البته داشتن چهرهای تا این حد محبوب برای تیم اوباما به خودی خود منفعت بزرگی است. باراک اوباما با انتخاب هیلاری کلینتون حقیقت دموکراسی در کشورش را به تصویر کشید. در این کشور شما میتوانید رودرروی هم بایستید و برای تصاحب یک پست با هم رقابت کرده و بعد درست چند ماه بعد دوشادوش هم تبدیل به رفیق استراتژیک شوید.
و نصیحت شما برای خانم وزیر محبوب؟
نخستین نصیحت من به هیلاری کلینتون این است که وزیر امور خارجه ایالات متحده بودن، فرصتیست طلایی. سمتی که نه عادی میشود و نه کهنه. هیلاری حالا این فرصت را یافتهاست تا در کنار اوباما در مسیر بهبود وجهه کشورش در سطح بینالمللی گام بردارد. این نقش هم بسیار حائز اهمیت است.
آنچه هیلاری در نطق نخستین خود گفت بسیار جالب بود. او سیاست امنیت بینالملل را به شمشیری سه لبه تشبیه کرد. تیغه دفاعی، تیغه دیپلماسی و البته لبه پیشرفت و توسعه. هیلاری در این سخنان تاکید کرد که وزارت امور خارجه مسئولیت تیز نگاه داشتن سه لبه را بر عهده دارد. هیلاری باید تمام تلاش خود را به کار گیرد تا به همگان بفهماند که اتخاذ سیاست زیرکانه بهترین راه برای نشان دادن وجهه مثبت امریکا به جهانیان است.
یک بار در سخنان خود تاکید کردید که انتظارات امریکایی ها از رئیسجمهوری جدید باید بر پایه منطق استوار باشد. آیا گمان میکنید که حد انتظارات از اوباما از مرز واقیعت عبور کردهاست؟
گمان میکنم که انتظارات از اوباما بسیار و بسیار زیاد است. اوباما حالا یک رسالت بر عهده دارد و آن هم این است که هم اطمینان هموطنانش را جلب کند و هم در خصوص کارهایی که میتواند انجام دهد و آنچه که نمیتواند، واقعبین باشد. همگان باید بدانند که اوباما نمیتواند در صد روز یا هزار روز نخست ریاستجمهوریاش معجزه کند. اوباما به خوبی بر این حقیقت واقف است که حد انتظارات از او بسیار زیاد است. البته او به این حد از بالا بردن انتظارات برای جلب اطمینان رایدهندگان امریکایی نیاز داشت. حالا اما با موفقیت در انتخابات، زمان آن فرا رسیده است که اوباما به صراحت این جمله را بر زبان آورد: "همه چیز در یک لحظه محقق نخواهد شد."
جهانیان اندک اندک چهره دیگری از امریکا را میبینند. دستور پایان دادن به فعالیت زندان گوآنتانامو گامی به جلو بود. اوباما به خوبی به همگان نشان دادهاست که امریکا تحت ریاستجمهوری او، با امریکا در سیطره بوش متفاوت است.
گمان میکنید که اوباما در حال حاضر ماه عسل جهانی خود را طی میکند؟
بله. دقیقا همین فکر را میکنم. ایمیلهای فراوانی از چهرههای بینالمللی به دست من رسید که در تمامی آنها این انتخابات را بسیار باشکوه خواندند.
کدام بخش از سخنان اوباما در مراسم تحلیف پیام مثبتی بود به جامعه جهانی؟
آنجا که اوباما از لزوم احترام به جهان اسلام سخن گفت. تا پیش از اوباما هیچ رئیسجمهوری در نطق مراسم تحلیف خود اشاره ای به جهان اسلام نکردهبود. ما باید همزمان هم جهان اسلام را بیشتر بشناسیم و هم به صدای این طیف گوش دهیم. اوباما با مخاطب قرار دادن مسلمانان به آنها فهماند که نه تنها آنها را درک میکند که به دنبال تعامل با آنها نیز هست.
اوباما چگونه میتواند هم در مسیر بهبود وجهه خود در سطح جهانی گام بردارد و هم از خلق این تصور که به دنبال اعمال سلطه کشورش بر جهان است،بپرهیزد؟
عکسالعملیهای جهانی به حضور باراک اوباما در طول رقابتهای انتخاباتی و البته پس از پیروزی او و در مراسم تحلیف گویای این حقیقت بود که جهانیان چندان هم از تسلط امریکا بر خود واهمه ندارند. من گمان میکنم که بسیاری از سیاستمداران به دنبال قرار گرفتن امریکا در راس هرم جهانی هستند و البته شریکی خوب در مواقع مورد نیاز.
اوباما تا کنون بارها تاکید کردهاست که هم به دنبال رهبری جهان است و هم به سخنان دیگران گوش میدهد. اوباما شخصیست با اعتماد به نفس بالا و بدین ترتیب توانایی شنیدن آرای مختلف را در چنته دارد. او به خوبی بر نقش ویژه کشورش در معادلات منطقهای آگاه است. او میداند که یک رهبر خوب هم خوب حرف میزند،هم خوب عمل میکند و هم خوب گوش میدهد.
تعامل با کدام کشورها برای اوباما سخت است؟رئیسجمهور به دنبال جلب حمایت کدامها است؟
اوباما در ابتدای امر باید به نحوه تعامل با چین و روسیه و البته اروپاییها بیندیشد. او نباید تصور کند که همگان فرش قرمز برایش پهن کردهاند، چرا که هر کشوری منافع ملی خود را بر هر رابطه خارجی ترجیح میدهد. منطقی هم نیست که فکر کنیم همه کشورها منافع مشترکی با هم دارند. اوباما به این حد از واقعبینی رسیده است که در برخی از حوزهها نمیتواند موافقت همگان را در اختیار داشتهباشد.
پاکستان،ایران،کره شمالی،خاورمیانه و آفریقا، حوزههایی هستند که در راس برنامه های دیپلماسی اوباما قرار دارند. اوباما باید بداند که هنر دیپلماسی در خلق فرصتهایی برای تعامل با کشورهایی است که چندان به آنها علاقهمند نیستند. دقیقا به همین دلیل است که باراک و هیلاری هر دو بر توسل به دیپلماسی به جای هر گزینه دیگری تاکید دارند. آنها به دنبال جلب حمایت کشورهایی هستند که به سختی حاضر به معامله با این کشور میشوند.
بزرگترین چالش اوباما در حوزه سیاست خارجی؟
مشخص کردن یک مورد خاص، سخت است. پیشروی اوباما دیواری قرار دارد از پروندههای بسیار جدی. به نظرم او باید برای شروع، این سوال را از خود بکند: بدترین نقطه جهان کجاست؟ به نظر من پاکستان تمامی ویژگیهای مبتلا کردن اوباما به میگرنی شدید را دارد. پاکستان همه مصائب را در چنته دارد، از تسلیحات هستهای تا افراطگرایی. از فقر تا فساد ،از برخورداری از دولتی ضعیف تا قرار گرفتن در منطقهای پرآشوب. ایران هم چالشی جدی است و البته منطقه خاورمیانه.
به نظر من اوباما مرد تقابل با تمامی این چالشها است. او با جنس این چالشها آشناست. از آخرین دیدار با باراک به این نتیجه رسیدم که او با چشمانی باز حرکت خواهد کرد. نه رویش را برمیگرداند و نه عینک آفتابی بر چشم میزند. باراک مصمم است که امریکا را به جایگاه اولیهاش برگرداند. کشوری که در راس هرم هم که ایستاده باشد به دیگران احترام میگذارد.
نشنال ژورنال26 ژانویه 2009 /ترجمه : سارا معصومی
نظر شما