فیلم «ملکه» از برجستهترین آثار سینمای ایران در سالهای اخیر است که جانی تازه به سینمای دفاع مقدس بخشید و نشان داد، بدون شعار زدگی هم میتوان از رشادتها گفت. «ملکه» به لحاظ تکنیک و هماهنگی فرم و محتوا فیلمی است که کوشیده همه استانداردهای سینمای ایران را اندکی جلو براند و تا حد زیادی هم به این مهم نائل آمده است.
موسیقی متن حسین علیزاده نه تنها به طور مجرد شنیدنی است ، که نقش به سزایی در پرورش ابعاد شخصیتی آدمهای قصه یافته است. فیلمبرداری علیرضا زرین دست با آن نماهای متحرک در ارتفاع و قاب بندیهای متناسب با حال و هوا و فضا سازی فیلم ، از دستاوردهای فنی سینمای ایران در این روزگار است. طراحی صحنه و لباس فیلم همزمان در خدمت شخصیتها و قصه قرار گرفتهاند. کارگردانی و اجرای محمدعلی باشه آهنگر و تسلط او بر همه عوامل جنبی «ملکه» را به هماهنگی و توازن ویژهای در قالب یک فیلم استخوان دار رسانده است.
متنی پر فراز و نشیب و ماهرانه در زمینه شخصیت پردازی و جزئیات ، نیز کار را همراهی می کند.شاید تنها ایراد عمده فیلم «ملکه» کندی ریتم ، دیر شروع شدن داستان و عدم توازن در چینش صحنههای مهم و فرازهای داستان باشد.نقیصه ای که حتی در تدوین مجدد و کوتاه کردن دقایقی از فیلم به منظور تنظیم ضرباهنگ نیز برطرف نشده است.ایراد کار از انجا ریشه میگیرد که «ملکه» فیلمنامهای شخصیت محور دارد که حتی شخصیتهای پر شمار حاشیهایاش هم شناسنامه و هویت دارند. نقطه عزیمت داستان هم بر پایه فراز و نشیبهای شخصیتی است و در واقع قصه حول محور آدمها میچرخد. در این وضعیت پیرنگ داستانی بیشتر در عرض گسترده میشود تا طول و همین به کند پیش رفتن قصه منجر شده است. شاید مصالح داستانی بیشتر میتوانست به ساختار فیلمنامه کمک کند.
باید به بازیهای فیلم هم اشاره کرد که از نکات مثبت فیلم به شمار میروند. میلاد کیمرام و مصطفی زمانی دو بازیگر جوان و شخصیتهای محوری فیلم که بیشترین حضور مقابل دوربین را در فضایی تنگ و گستره حرکتی محدود ( در مورد مصطفی زمانی تقریبا صفر) دارند، بازیهای قابل قبولی ارائه داده اند. اما گل سر سبد نقش آفرینیهای فیلم از آن بازیگران نسل جدید تئاتر است که به تازگی خود را به مناسبات حرفهای سینما تحمیل کرده و با شایستگی ایفاگر نقشهایی قابل ستایش بودهاند. حمید آذرنگ ، مهدی سلطانی و هومن برقنورد در نقشهای حاشیهای اما تاثیر گدار خود ، قدرت و استعدادی نشان دادهاند. این سه بازیگر با درکی صحیح از مختصات نقش و ارائه بازیهایی حسی ضمن در نظر داشتن تفاوتهای دو مدیوم سینما و تئاتر، بازیهای قابل ستایشی ارائه دادهاند.
از سوی دیگر تولید پر دردسر و اکران پر ماجرای فیلم ، نشانگر آن است که خلاف همه ادعاهای موجود ، سینمای دفاع مقدس مورد توجه بایسته قرار نمیگیرد.چه آنان که هنگام تولید و حضور فیلم در جشنواره سنگهای فراوانی پیش پای فیلم و سازندگانش قرار دادند و برخی از آنان امروز بر سر کار نیستند. چه آنها که به عمد فیلم و کیفیتهای قابل قبول آن در مقایسه با همتایانش در سینمای دفاع مقدس را نادیده گرفتند و چه دوستانی که اکران فیلم را چندین بار با مشکل مواجه ساختند.
زمانی که این همه دم از حمایت از فیلمهای فاخر به ویژه در حوزه دفاع مقدس میزنیم و در عمل با یکی از آثار شاخص این رویکرد در سالهای اخیر عناد میورزیم کجا باید پاسخگو باشیم؟ آیا مسئولان محترم حوزه هنری میدانند که این فیلم در سینمای تحت مدیریتشان و مهمترین سینمای شهر یعنی آزادی، تنها سه نوبت آن هم در ساعتهایی نه چندان مناسب روی پرده می رود؟ مگر حمایت از فیلمهای آبرومند دفاع مقدس از وظایف و رویکردهای جدی حوزه هنری نیست؟
مگر اعضای شورای اکران همگی خود را از دلسوزان سینمای دفاع مقدس نمیدانند؟ پس چرا در 15 ماه گذشته این همه حاشیه پیرامون نمایش عمومی فیلم به پا شد؟ مگر سازمان سینمایی مدافع سینمای ارزشی نیست؟ پس چرا این همه تلاش «ملکه» مهجور ماند؟ و هزاران اگر و مگر دیگر که همواره بی پاسخ ماندهاند. باز هم میمانند.
5757
نظر شما