سید صادق روحانی: 8 سال پیش وقتی محمود احمدینژاد کلید پاستور را از سید محمد خاتمی گرفت اصولگرایان جشن شادی برگزار کردند. پیش از آن نیز اصولگرایان اکثریت مجلس هفتم و شوراهای اسلامی شهر را در دست گرفته بودند و خیلیها بر این باور بودند که اگر رئیس دولت نهم نیز یک اصولگرا باشد، حاکمیت یک پارچه اصولگرایی محقق میشود. البته طرفداران اصولگرایی این را نکته مثبتی میدانستند که تشتت آرا را کاهش خواهد داد و مسیر توسعه کشور را روی ریل قرار میدهد. از سوی دیگر جناح مقابل معتقد بود که حاکمیت یک پارچه، مانعی در برابر دموکراسی خواهی است.
اما گذر زمان نشان داد که هر دو گروه طرفدار و مخالف اشتباه کرده بودند. چرا که نه تنها تشکیل دولت و مجلس هماهنگ و اصولگرا باعث شدت گرفتن جریان توسعه نشد، بلکه اختلافات دولت اصولگرا با مجلس اصولگرا به مراتب بیش از دولت اصلاحطلب بود. حتی در سالهای آخر دولت احمدینژاد بسیاری از اصولگرایان دولت را به تبعیت از جریان انحرافی متهم کردند و اساسا آن را از دایره اصولگرایی خارج دانستند. البته دولت نهم و دهم را چه اصولگرا بدانیم و چه ندانیم یک ویژگی داشت که نه از اصلاحطلبان در آن خبری بود و نه از معتدلانی که پیش از این در دولت سازندگی حضور داشتند.
انتخابات ریاست جمهوری یازدهم در حالی برگزار شد که دو کاندیدای اصلی، یعنی نماینده دولت (اسفندیار رحیم مشایی) و آیت الله هاشمی رفسنجانی نتوانستند از سد شورای نگهبان بگذرند و این شورا صلاحیت این دو نفر را احراز نکرد. انتخابات با 8 نامزد برگزار شد که از این میان 6 نامزد اصولگرا، یک نامزد اصلاحطلب و یک نامزد هم مستقل بود. تا روز انتخابات دو نفر از ادامه رقابت انصراف دادند. غلامعلی حدادعادل از میان اصولگرایان به نفع سایر نامزدهای اصولگرا کنار کشید و محمدرضا عارف تنها نامزد اصلاحطلبان به نفع حسن روحانی نامزد مستقلی که با شعار اعتدال آمده بود کنار کشید. در نهایت هم روحانی با اختلاف آرای زیادی با سایر نامزدهای ریاست جمهوری با بیش از 18 میلیون رای در مرحله اول انتخابات پیروز شد.
اگرچه در روزهای اخیر برخی از اصولگرایان با مطرح کردن سابقه عضویت روحانی در جامعه روحانیت مبارز سعی کردند که خود را همچنان پیروز انتخابات معرفی کنند اما این حرف همان قدر بی اساس است که بگوییم زمین صاف است. علت هم روشن است چرا که همه میدانند که جامعه روحانیت مبارز از نامزد دیگری در انتخابات حمایت کرده است و خود روحانی هم هیچ اصراری برای جلب حمایت اصولگرایان نداشت. از سوی دیگر سید محمد خاتمی که رهبری جریان اصلاحات را دارد به صورت رسمی و علنی از روحانی حمایت کرد و هم او باعث کناره گیری تنها نامزد اصلاحطلبان یعنی محمدرضا عارف به نفع روحانی شد. خیلی از مردمی هم که روز اعلام نتایج برای شادی به خیابانها آمدند شعار میدادند: "اصلاحات، اصلاحات، پیروز انتخابات"
سوال اصلی که این روزها در محافل سیاسی و رسانهای مطرح میشود این است که آیا واقعا جریان اصولگرایی شکست خورده و چرا اصولگرایان پس از پیروزیهای متوالی این بار شکست خوردند؟ فارغ از اینکه برخی شکست اصولگرایی را باور نداشته و مدام بر طبل اصولگرا بودن روحانی میدمند و رای آوری وی را به پای پیروزی خود مینویسند، اما کارشناسان پاسخهای متعددی را مطرح کردهاند. از حمایتهایی چهرههای مثل هاشمی و خاتمی از روحانی تا تشتت و چند دستگی اصولگرایان. در ادامه چند نمونه از این پاسخها را با هم مرور خواهیم کرد.
امیر محبیان کارشناس مسائل سیاسی که خیلی وقتها نوشتههایش سرمقاله روزنامه رسالت میشود معتقد است که اصولگرایان هم در این انتخابات، هم در سال 84 و هم در سال 76 دچار غافلگیری شدهاند. وی در گفت و گویی که با خبرگزاری فارس داشت گفت: متاسفانه یکی از تحلیلهای نادرست در بین جریانهای اصولگرایی که درباره چرخه حیات یک اندیشه سیاسی داشتند این بود که اگر جریانی از حوزه قدرت خارج شود، میمیرد. مثلا فرض میکنند که اگر جریان اصلاحات از حوزه دولت خارج شد بنابراین مرده است که این تفکر اساسا غلط است. اصولگرایی و اصلاحطلبی دو جریان اجتماعی محسوب میشود بنابراین اینکه برخی گفتند اصلاحطلبی مرده است، تفکری اساساً غلط و برآمده از یک تحلیل ناکارآمد است.
محبیان با بیان این که اصولگرایان مسئولانه و واقعبینانه و بدور از خود فریبی باید شکست را بپذیرند گفت:خود فریبی و فرافکنی مشکلی را حل نخواهد کرد؛ 16 سال است کاندیدای مطلوب اصولگرایان رای نمیآورد و تیرشان به هدف نمیخورد. البته میتوان وقتی تیری به هدف خورد دور آن خط بکشیم و بگوییم این هم هدف پس ما پیروز شدیم مثل کسانی که الآن تلاش میکنند پیروزی حسن روحانی را پیروزی اصولگرایان تلقی کنند.این عین خود فریبی است؛البته پیروزی نظام بوده است اما پیروزی اصولگرایان نبوده است. دومین نکتهای که اصولگرایان جدای از موارد تحلیلی خود اشکال دارند و باید در آن بازنگری انجام دهند، عدم برخورداری از سیستمهای هشداردهنده در متن جامعه است. از این رو دائم گرفتار تغییرات اجتماعی میشویم درحالی که اگر شاخکهای حساس خود را در داخل جامعه قرار دهیم که تمایلات جامعه را به صورت مرتب به ما خبر دهند، میتوانیم خطوط حرکتی جامعه را ترسیم کنیم و حداقلش این است که مقابل آن نایستیم؛ یا اینکه به مدیریت آن کمک کنیم.
عماد افروغ نیز از تئوریسینهای اصولگرایان است که نتیجه انتخابات را مورد بررسی قرار داده است. وی معتقد است که گفتمان اصولگرایی نه تنها شکست نخورده بلکه به خاطر پیشینه ای که دارد می تواند یک بازسازی در خود ایجاد کرده و دوباره با پشتوانه قدرت مدنی و با فراگیری بیشتر به عرصه قدرت رسمی بازگردد.
افروغ درباره این انتخابات نیز معتقد است:در این انتخابات ابتدا فضا طیفی بود و این فضای طیفی واقعیت جامعه ما بود. این جامعه طیفی، در آرایش کاندیداها خودش را نشان داد. در این انتخابات به طور کلی می توان آرایش کاندیداها را 2 به 6 معرفی کرد. یعنی 6 نفر اصولگرا یا تا حدودی منتسب به اصولگرایی و 2 نفر نیز اصلاح طلب یا تاحدودی اصلاح طلب حضور داشتند. در این بین آقای حداد همانطور که قبلا اعلام شده بود بهترین کار ممکن را انجام داد و کناره گیری کرد و بر عهد خود استوار ماند. در پایان 5 نفر از جمع اصولگرایان باقی مانده بودند و کماکان فضا طیفی بود، اما با کنار رفتن آقای عارف، فضای انتخابات قطبی شد. من همان زمان هم مصاحبه کرده و گفتم که بهتر بود ایشان کناره گیری نمی کردند و اجازه می دادند فضای طیفی به قوت خودش باقی بماند. اینکه ایشان بگویند من به توصیه یک نفر آمدم و به توصیه یک نفر رفتم، در عقلانیت سیاسی و توسعه سیاسی امر موجهی نیست. بنابراین وقتی طرف مقابل فضا را قطبی کرد، عقل سیاسی حکم می کرد که اصولگرایان نیز فضا را قطبی کنند، اما چنین کاری انجام نشد. در آن زمان بازهم ما گفتیم که این نهایت بی درایتی است که در این شرایط فضای اصولگرای قطبی نشود. اشاره شد که بیایید و برعهد خود مبنی بر ائتلاف، با ملاک نظرسنجی ها پای بند باشید.
وی همچنین تفکر حاکم بر هشت سال گذشته را عامل شکست اصولگرایان می داند و گفت: کسانی که در 8 سال گذشته مؤید سیاست های دولت بودند، از عوامل اصلی عدم ائتلاف هستند. افرادی که به نام اصولگرا آمده بودند و به نفع دیگری کنار نرفتند، همان کسانی بودند که در طول 8 سال گذشته، سیاست های دولت را تأیید می کردند. این افراد همان کسانی بودند که در ابتدا مخالف منتقدین دولت بودند و این اواخر خودشان نیز به جمع منتقدین پیوستند و موافقت خودشان با دولت را به مخالفت و مخالفت با منتقدین را به همنوایی تبدیل کردند. به عبارت دیگر جریان اصول گرایی دو بار و از سوی جریاناتی واحد ضربه خورد، یکبار با سکوت و تطهیر سیاست های ناموجه دولت مستقر و یکبار هم با عدم ائتلاف و و ایجاد انشقاق در جبهه اصول گرایی.
مهدی محمدی کارشناس اصولگرا و نزدیک به یکی از رقبای روحانی در انتخابات ریاست جمهوری نیز از منظری دیگر به علت شکست اصولگرایان پرداخته و گفته است: رأی 24 خرداد اساساً رأی به خاستگاه اقتصادی بود، نه آن طور که عدهای تصور میکنند رأی به خاستگاه سیاسی یا ایدئولوژیک. اگر حتی چنین سرچشمههایی برای این رأی وجود داشته باشد، سرچشمههای ضعیفی هستند. دشمنان خارجی نیز از ماهها قبل روی این موضوع تأکید کردند که انتخابات 24 خرداد (به تعبیر آنها، انتخابات ژوئن) اقتصادمحور خواهد بود و مطالبات اقتصادی کوتاهمدت مهمترین عاملی است که به رأی مردم شکل میدهد. من تصور میکنم که اینجا چند نکتهی حساس و حیاتی وجود دارد.
وی همچنین معتقد است که عامل شکست اصولگرایان عدم توانایی آنها در ایجاد اجماع است آنچنان که در همین گفت و گو تصریح کرد:به نظر من، شکی نیست که ما انتخابات بُرده را باختیم. اگر دکتر جلیلی غروب روز سهشنبه، چهارشنبه یا حتی پنجشنبه میپذیرفت و کنار میرفت و اگر مذاکرات کنارهگیری آقای جلیلی با موفقیت همراه بود (دانستن این نکته مهم است که چرا این اتفاق نیفتاد)، آن گاه کنار بردن آقای ولایتی کار سختی نبود. اگر آقایان جلیلی و ولایتی با هم از عرصهی انتخابات کنار میرفتند، عملاً چند اتفاق رخ میداد.اول اینکه موجی اجتماعی ایجاد میشد که به نظر من، سرعت پیشروی موج منفی ائتلاف روحانی و عارف را کُند مینمود یا حتی میشود تحت شرایطی فرض کرد که آن را متوقف میکرد. دوم، عدهای که در نظرسنجیها اعلام کرده بودند هنوز تصمیمی نگرفتهاند (بین 10 تا 20 درصد)، بعد از مشاهدهی این مانور سیاسی، متقاعد میشدند که باید به کاندیدای ائتلافی جریان اصولگرا رأی دهند. سومین نتیجهی ائتلاف این بود که رأی منفی آقای جلیلی را از صحنه حذف میکرد. برای کشیده شدن انتخابات به دور دوم، آقای روحانی باید منفیِ 300 هزار رأی میآورد؛ یعنی اگر حدوداً 300 هزار رأی از آرای فعلی آقای روحانی کم میشد، انتخابات به دور دوم میرفت. البته دربارهی تعداد دقیق این آرا زمانی میتوانیم قضاوت کنیم که دادههای تفصیلی، یعنی آرای صندوق به صندوق و حوزه به حوزه را در اختیار داشته باشیم.
29219
نظر شما