متن سخنرانی پیروز مجتهدزاده در کنفرانس بین المللی روابط ایرانی-عربی در خلیج فارس که بازخوانی آن با توجه به شرایط کنونی منطقه خالی از لطف نیست.

مقاله حاضر با عنوان اصلی:  "در یک چشم انداز ژئوپولیتیکی همکاری ایرانی-عربی در خلیج فارس را باید کلید امنیت وشکوفایی برای همه دانست" ترجمه برگرفته از متن سخنرانی مولف در کنفرانس بین المللی: روابط ایرانی-عربی در خلیج فارس- دوحه قطر - اول ودوم دسامبر  2012 است که بازخوانی آن با توجه به شرایط کنونی منطقه که متاسفانه روز به روز بیشتر در چنبره درگیری های طائفی و مذهبی فرو می رود بسیار مثمر ثمر است.

پیروز مجتهد زاده:

چکیده

درعصرمدرن، روابط ایرانی- عربی درمنطقه بلافصل آنها هیچگاه بدون مجادله وبحث نبوده است. این مجادلات، از منظر تاریخی، ریشه دراختلافات ایدئولوژیکی (ناشی ازمجادلات فرقه ای داخل مکتبهای فکری اسلامی ) دارد. با وقوع فاجعه کربلا تعالی و تفوق هزارساله شیعه پایه ریزی شد بنحویکه آن ابعاد جدیدی را به سیاست کشورداری در خلافت سنی معرفی کرد.

با نمودارشدن ژئوپلیتیک بازیهای بزرگ استعماری در قرن نوزدهم واوایل قرن بیستم، گسترش حاکمیت استعماری بریتانیا، درآن گستره جغرافیایی که میتواند بعنوان منطقه بهم پیوسته ایرانی-عربی در غرب آسیا توصیف شود، بعضی اشکال از قرابت ها و همبستگی ها را بین این دو آسیب دیده مشترک از حاکمیت استعماری شکل داد. این اشتراک در آسیب دیدگی، مسیری که بیشتر بر پایه منافع طبیعی قرار داشت را برای توسعه روابط بین ایران و همسایگان عربش آماده کرد. اما خروج حاکم استعماری از منطقه در اوایل دهه 1970 میلادی میراث جدیدی از اختلافات و کشمکش ها را در منطقه بجا گذاشت. این میراث نتیجه اختلافات قلمروی و مرزی بود که بوسیله بازیگران ژئوپلیتیکی جدید برای جدا ساختن ایران و همسایگانش بکار گرفته شده اند (1).

چشم انداز تاریخی

شاید برای این اجتماع بین المللی یاد آوری این نکته جالب باشد که مدت 42 سال است که نویسنده این مقاله، منطقه کشورهای عربی در خلیج فارس را مطالعه کرده است. اولین کتاب این نویسنده با عنوان شیخ نشین های خلیج فارس (2) منتشر گردید و از میان 35 عنوان آثار منتشر شده وی تا کنون بیش از 20 عنوان آن، به زبان های فارسی، انگلیسی و عربی، در باره این منطقه هستند. علاوه بر این، تعداد زیادی از صدها مقالات تحقیقی وی که به زبان های مختلف انتشار یافته همگی در باره مسائل خلیج فارس می باشند. این حجم بزرگ از تحقیقات و فعالیت های علمی، در عین ناتوانی، بیانگر تمایل عمیق ایرانیان به مطالعه این ناحیه مشترک بوده و تاثیر بسیار زیاد آن بر زندگانی مشترک سیاسی، اقتصادی و امنیتی ما را یادآور میشود. در مقایسه اما، جای تاسف دارد که بیشترین توضیحات و نظرات در باره ایران که از سوی برادران عرب ما در خلیج فارس ارائه شده بیشتربر پایه ادراکاتی است که تحت تاثیرتبلیغات و فرافکنی غرب قرارداشته است.

در هنگام بررسی کردن ماهیت ناسازگاری و اختلاف در روابط عربی-ایرانی، هیچکس نمیتواند این واقعیت را نادیده بگیرد که ماهیت فرقه گرایی در اسلام، که تقسیمات بین ایرانیان و اعراب را از زمان ظهور اسلام سبب گردیده، بعنوان اولین و مقدمترین مسئله درگیری و کشمکش میان دو طرف بوده است. با وقوع فاجعه کربلا دراولین قرن پس از هجرت پیامبراسلام جنبشی بیشترزیرزمینی و مخفیانه آغاز گردید که ازاین طریق پیروان دیدگاه شیعه را به یک ابزاراعتراض و واخواهی برعلیه حاکمیت خلیفه سنی بغداد و سپس برعلیه امپراطوری عثمانی تجهیز نمود. با به قدرت رسیدن امپراطوری صفویه در 1501 میلادی، شاخه شیعه اسلام بعنوان مذهب رسمی ایران اعلان و شناخته شد بطوریکه در آن زمان حوزه جغرافیایی فراترازایران امروزرا دربرمی گرفت. این حوزه تمامی خراسان بزرگ، بلوچستان بزرگ، بین النهرین، قسمتهایی ازشرق مدیترانه و بحرین بزرگ، شامل مجمع الجزایر بحرین درآن زمان، شبه جزیره قطر و تمامی عربستان شرقی (3) را شامل میگردید. این تحول زمینه و زیربنا را برای ظهور و پیدایش کشور مستقل ایران که بوسیله یک هویت فارسی تقویت شده جدید تجهیز گردیده بود مهیا ساخت.

این تبدیل و تغییر در کیش ایرانی به سمت شاخه شیعه اسلام، شروع چالش های بزرگ در مجموعه روابط ایران با جهان عرب را هویدا کرد و بعنوان پدیده ای نو بسرعت اسباب دیگر مجادلات و ستیزهای سیاسی و ژئوپلیتیکی بین دو طرف را گسترش داد. این چالش های جدید بطوراساسی خودشان را در چهار دسته بندی اصلی در عصر مدرن ما آشکار کردند که با پیامدهای ژئوپلیتیکی محکم و اساسی برای روابط هر دو طرف در قرن بیستم و اوایل قرن بیست و یکم همراه بود (4). این دسته بندی شامل مجادلات مذهبی، ژئوپلیتیک فرقه ای، مناقشات و ویژگی های سرزمینی، و مجادله روی نامگذاری برای خلیج فارس میشود.

1- مجادلات واختلافا ت مذهبی

مناقشه شیعه- سنی روابط وخیم بین ایران وهمسایگانش را برای قرن ها تا اواسط دهه 1960 میلادی تقویت کرد. در این زمان در نتیجه تلاشهای سرچشمه گرفته ازحوزه های علمیه قم به رهبری آیت الله بروجردی، که پیشوا و رهبر دینی آن زمان جهان شیعه بود، و نیز حمایت های رهبری سیاسی ایران، همچنین تلاش های دانشگاه الازهر که بعنوان مدرسه دینی هدایتگرو پیشرودر مطالعات اسلامی سنی شناخته می شد، یک فهم و درک دو سویه حاصل گردید که با فتوای شیخ شلتوت در 1959 میلادی مبنی بر پذیرفتن شیعه بعنوان یکی از پنج مذهب اصلی اسلام (5)، موجب فروکش کردن اختلافات گردید. بنابراین، کشمکش های آشکاروباز جای خود را به همکاری در ارائه ایده و اندیشه اتحاد میان مسلمانان داد.

وقوع انقلاب اسلامی ایران در سال 1979 میلادی رنجش ها وغیض ها درمیان رقبای منطقه ای بیشتری را برای ایران رقم زد که یک دوره ای از تغییرات اجتناب ناپذیر درزمینه ها و محیط های ژئوپلیتیکی ناحیهای را با تاثیرات ناگزیرروی روابط ایران واعراب شکل داد.

با وقوع انقلاب اسلامی در ایران رقبای منطقه ای این کشور،مثل عراق بعثی، ترغیب شدند تا با یک تاریخ طولانی از رقابت های ژئوپلیتیکی و استراتژیکی برای هژمونی منطقه ای، در تلاشی مضاعف ایران انقلابی را بعنوان کشوری معرفی نمایند که دارای امیال ژئوپلیتیکی جدید بوده و قصد شکل دادن یک قدرت برتر و مسلط شیعی برروی مابقی عقیده سنی مسلمان در خاورمیانه را دارد. یک جنگ فرسایشی هشت ساله برای خاورمیانه مسلمان رقم خورد برای اینکه، درواقع، حزب بعث عراق آرزوهای توسعه سرزمینی اش را پشت تاکتیک ایجاد ترس علیه ایران انقلابی و ژئوپلیتیک فرقه ای تخیلی اش پنهان کرده بود. رژیم بعث بغداد بعد ازجشن پیروزی خیالی اش برایران، نیت های توسعه طلبانه واقعی اش را از طریق حمله نظامی و اشغال کویت به نمایش گذاشت، اما این اقدام تاثیر مضر آرزوها و امیال ژئوپلیتیکی ساده لوحانه را تقویت کرد بطوریکه سرانجام مرگ حزب بعث و دستیابی اش به قدرت در منطقه را بدنبال داشت. بنظر می آید که هنوزیکی از پیامدهای نامیمون وتاسف باراین بازیهای اجرا شده ساده لوحانه، آن تاثیری است که روی روح وروان سیاسی مردمی که به واژه "روابط ایرانی- عربی" معنا میدهند می گذارد.

2- ژئوپلیتیک شیعه

شعارها و تکیه کلام ها در خیابان های تهران، مثل "صدور انقلاب"، که بطور گسترده ای مصرف داخلی داشت  بوسیله بازیگران فرامنطقه ای بعنوان استراتژی انقلابی جدید جهاد ونبرد مسلحانه ایرانیان برای ریشه کن کردن رژیم های سنتی در جهان عرب تفسیر شد. فقدان یک سرویس دیپلماسی حرفه ای و با تجربه در جمهوری اسلامی ایران اجازه داد تا این گونه بازیهای نادرست اما خطرناک در سوء استفاده از تبلیغات جهت دار منطقه ای جنگی فرسایشی و غم بار را برای هشت سال تحمیل نماید، جنگی که پیامدهای آن هنوز بر روی تعادل ژئوپلیتیکی منطقه باقی است.

از سوی دیگر اینطور بنظر می آید که در اواسط سال 2000 وظیفه و ماموریت عمیق کردن اصطکا ک ایدئولوژیکی بین ایران و همسایگان عربش بوسیله اسرائیل بدست گرفته شد (6). گزارشات در سال های 2004 و2006 آشکار کرد که ملاقاتها بین نخست وزیراسرائیل ایهود المرت ورهبران اردن هاشمی منجربه اعلام کشف یک هلال شیعی در خاورمیانه شد، هلالی که بیانگروجود یک ژئوپلیتیک شیعه در جهت ایجاد هژمونی ایرانی روی خاورمیلنه عرب سنی بود (7). اینگونه تبلیغات، انگیزه ها و فشارها را تا سال 2006 افزایش داد تا جاییکه حسنی مبارک با سوارشدن بر این موج تبلیغاتی، یک حس تندخویی ازرقابت را میان کسانی که بر گسترش نزاع طلبی وهابی برای ایجاد تعادل در جبهه های کوچک جنبش های شیعی در برخی قسمتهای خاورمیانه تاکید داشتند، تشویق کرد. بدینسان، ژئوپلیتیک وهابی در مکانهایی به گستردگی و فراخی افغانستان، پاکستان، وبا تاخیر وموانعی درآسیای مرکزی و قفقاز، بر روی جناح های شمالی و شرقی ایران، تشویق و ترغیب شده بود. وضعیت ایجاد شده در پاکستان و افغانستان، اما، بی درنگ آمریکا و بعضی از یاران و هم پیمانان او در ناتو را با موفقیت نه چندان چشمگیر درگیرموضوع کرد و در صورت گسترش جنبشهای مشابه در خاورمیانه تحت لوای سلفی گری وعدم برخورد بموقع با آنها بخصوص در شرایط پر التهابی چون شرایط سوریه منجر به رویارویی مسلمانان با یکدیگر خواهد شد به گونه ای که دیگر تفاوت قائل شدن میان ایرانیان و اعراب در عمل کار مشکلی خواهد بود.

دراواخرنشست حاضر که پیرامون روابط ایرانی- عربی (دوحه؛ 1-2 دسامبر 2012) برگزار شده است به برخی اظهارات ارائه شده در اجتماع اخیر اندیشمندان دانشگاهی در تهران  که پیرامون موضوع "ژئوپلیتیک شیعه" بود اشاره شد که متضمن این احساس است که گویا این اظهارات برای ارائه دیدگاهها ی رسمی جمهوری اسلامی ایران انجام گردیده، حال آنکه ذکر این نکته بسیار مهم است که درارزیابی ماهیت روابط ایرانی- عربی اینگونه اظهارنظرها و ارائه دیدگاهها که توسط اشخاص صورت می گیرد نمیتواند بعنوان سیاست ها ویا امیال سیاسی مورد قبول حکومت ها قلمداد شود. ایران یک کشور پهناور با جمعیتی حدود 80 میلیون نفراست. بطور طبیعی در چنین جامعه بزرگی اگر ما دیدگاههای بیان شده بوسیله اشخاص خارج از حوزه های واحدهای رسمی کشوررا بعنوان دیدگاههای حکومت تفسیرکنیم ما جز به غلط انداختن ارزیابی و بررسی خودمان کار دیگری انجام نداده ایم.

نویسنده این مقاله برپایه پیشینه تحقیقاتی اش روی ژئوپلیتیک خاورمیانه تلاش نموده تا ازنقطه نظرانتقادی اعتبارادعای ظهور یک هلال شیعی در خاورمیانه را به بحث بگذارد و دراین مسیر بنظر میرسد که او در آشکارکردن ماهیت دروغین ایده ای که بوسیله ایهود المرت و شاهزاده حسن هاشمی به ژئوپلیتیک هلال شیعه ارتباط داده شده موفق بوده است (8).

3- مناقشات سرزمینی

خروج انگلستان از منطقه، بعنوان یک عامل ثبات وآشتی منطقه ای، دراواخر 1971 یک میراثی را بجا گذاشت که در آن نقاط زیاد بالقوه مستعد برای منازعات و اختلافات قلمروی وجود داشت. این نقاط ازاختلافات مرزهای دریایی بین ایران وهمسایگان جنوبی اش گرفته تا درگیریها و مناقشات مرزی بین ایران وعراق، بین کویت وعراق، عربستان سعودی وعراق، عربستان سعودی وکویت وابوظبی وعمان، ابوظبی وقطر، و نیز قطر وعربستان، و همچنین یک مجموعه ای از مناقشات محدود شده تر بین خود امارات وبین امارات وهمسایگان بزرگترشان قابل شناسایی هستند.

در 1971 بریتانیا منطقه را ترک گفت وحدود 10 سال بعد درسال 1981 آمریکائی ها وارد منطقه شدند. این دوره گذاردرواقع دوره تسلط ایرانی ها برامورات منطقه بود. همچنین طی این دوره بود که حل وفصل صلح آمیز مناقشات قلمروی آغاز گردید.

 بلافاصله پس از خروج نیروهای بریتانیا از منطقه خلیج فارس تا پایان سال 1971، ایران برای حل و فصل اختلافات سرزمینی میان کشورهای کرانه ای پیشقدم شد. مذاکرات برای تحدید حدود مرزهای دریایی در خلیج فارس که با عربستان سعودی در سال 1968 آغاز شده بود با امارات متحده عربی و همه کشورهای منطقه ادامه یافت و تا سال 1975 تمام اختلافات مرزهای دریایی ایران با همسایگان عرب خود را حل و فصل شد. در سال 1975 مناقشات کهنه مرزی و سرزمینی ایران و عراق پیرامون شط العرب حل و فصل شد. در همان سال تقریبا تمامی مناقشات سرزمینی و مرزی حل و فصل شدند واقدامات ایران برای حل کردن مناقشات سرزمینی به فراترازمحدوده جغرافیایی خلیج فارس کشیده شد بطوریکه شاه ایران به میانجی گری برای حل و فصل اختلافات میان مصر و اسرائیل بر روی شبه جزیره سینا پرداخت. شاه همیشه ازسوی پژوهشگران عرب بخاطر برسمیت شناختن و تامین نفت اسرائیل مورد سرزنش قرار گرفت، در عین حالیکه آنها برای فهمیدن اینکه در این زمینه ایران از فرصت ایجاد شده برای همراهی و توجه به مصر بعنوان یک کشورنیازمند عرب استفاده کرده بود تحقیق و بررسی محدودی انجام داده بودند. نویسنده اسرائیلی ساموئل سی گیو در انتشاراتش  اذعان نمود در سال 1981 که بر روی روابط مخفی اسرائیل در خاورمیانه انجام داده است میپذیرد که "شاه مبتکر ایده میانجی گری میان انورسادات وگولدامیر بود". در این راستا توجه دقیقترنشان دهنده ی این واقعیت است که ایران اسرائیل را بطور کامل به رسمیت نشناخت چه در آن زمان یا در هر زمان دیگری. ایران تحت نظرشاه با تمدید به رسمیت شناختن عملی برای اسرائیل سعی کرد تا از آن برای تسهیل در برقراری صلح میان اسرائیل واعراب استفاده کند.

ایران قبلا تامین نفت برای اسرائیل را شروع کرده بود ودر سال 1973 بعد از جنگ اعراب و اسرائیل، هنگامی که مصر کنترل شبه جزیره سینا در برابراسرائیل را ادامه داد، ایران میانجی گری بین متخاصمین را برای حفظ وضعیت به نفع مصر را آغاز نمود.این مسئله بوسیله منابع موجود ازهردوطرف مورد تایید قرارگرفته واین دلیلی برای باقی ماندن سادات بعنوان یک دوست وفادارتا آخرین لحظات عمرشاه بود بطوریکه او زندگی و مقامش را در دنبال کردن این دوستی وفادارانه به خطر انداخت.

درسال 1975 ایران از تامین نفت اسرائیل بعنوان یک اهرم برای واداشتن این کشوردرچشم پوشیدن ازکنترل منابع نفتی مصردربخش های اشغال شده شبه جزیره سینا و بازگرداندن سینا به مصردرمقابل به رسمیت شناختن اسرائیل توسط مصراستفاده کرد. دراین زمینه همچنین شاه تضمین داد تا پس از چشم پوشی اسرائیل از شبه جزیره سینا مقدار نفت مورد نیاز این کشوررا فراهم نماید (9).

مثال دیگرمربوط به تلاش ایران برای حفاظت ازتمامیت ارضی عرب بود. ایران ریشه کن کردن تهدیدات برای تمامیت ارضی کشورعمان را در اوایل دهه 1970 عهده دار گردید. سربازان ایرانی طی سه سال زندگی خود را برای دفاع از تمامیت ارضی کشور عمان درایالت ظفار به خطر انداختند. این اقدام در مواجهه با یک جنبش جدایی طلبانه خشن کمونیستی صورت پذیرفت که پیشتر نیروهای بریتانیایی طی 12 سال قادر به مهارآن نشده بودند.

موضوع جزایر سه گانه

حل وفصل اختلافات سرزمینی با بریتانیا درسال 1971 ثابت کرد که موضوع جزایرسه گانه واقع در دهانه ورودی خلیج فارس می توانست سخت ترازحل وفصل کردن موضوع بحرین باشد زیرا ایران یک سال پیشتر کافی بودن انجام یک همه پرسی توسط سازمان ملل در بحرین را برای تعیین کردن وضعیت این مجمع الجزایر را پذیرفته بود.

دراواخرسال 1971، هنگامی که بریتانیا هنوز متصدی روابط خارجی ودفاع سرزمینی امارات تحت حمایتش بود مجادله ایران و شارجه روی جزایر ابوموسی در نتیجه مذاکرات و گفتگوها میان ایران و بریتانیا حل وفصل گردید. طی همان گفتگوها موافقت شد که دو جزیره تنب بدون امضا کردن سند قانونی دیگری، که البته میتوانست حاکمیت بی چون وچرای ایران را روی آن جزایر به خطر بیندازد، به ایران بازگردانده شود (10).  در اعتراض به این حل وفصل و توافق انجام شده، کشورهای عراق، لیبی، الجزایرویمن جنوبی شکایتی را به شورای امنیت سازمان ملل ارائه نمودند که در جلسه نهم دسامبر 1971 شورای امنیت رد شد وبنابراین توافق یاد شده بوسیله سازمان ملل مورد تایید قرار گرفته و در آنجا ثبت گردید.

یک سوء تفاهم که در سال 1992 بوسیله فرماندهان ایرانی در جزیره ابوموسی ایجادشد، ادعاهای سرزمینی جدی را از سوی امارات متحده عربی برروی این جزیره سبب گردید. در این راستا مبارزه تبلیغاتی نا مناسب و بسیارپرسروصدا از سوی ابوظبی برای سیاسی کردن و نیز بین المللی کردن موضوع مورد ادعایش درگیریها و منازعات جدیدی را با ایران موجب شد که این خود سوء تفاهمات ایرانی- عربی را بطوراساسی شدت بخشید (11).

شورای همکاری خلیج فارس و اتحادیه کشورهای عربی برای صدور بیانیه های متعدد اما یکجانبه و مغرضانه تحریک شدند که تنها توانست باعث عمیق ترشدن سوء تفاهمات فی ما بین شود. شورای وزرای خارجه اتحادیه کشورهای عربی در یک فرصت مناسب در 17 مارچ 2008 یک شکایتی را به شورای امنیت سازمان ملل تسلیم کرد که طی آن ازشورای امنیت درخواست گردید تا برای بازگرداندن جزایربه ابوظبی مداخله نماید. اما بواسطه ارسال تکذیب نامه سی ام مارچ  2008 به دبیر کل سازمان ملل که توسط نویسنده این مقاله انجام شد، این شکایت رسمی بلا اثر باقی ماند. بموجب این نامه یک بحث متقابل با اشاره به جزئیات مسئله که حاوی ارزیابی و بررسی حقوقی، تاریخی و جغرافیایی از وضعیت این جزایربود صورت گرفت که سازمان ملل را در یک تنگنا قرار داد (12) و در نتیجه موجب شد تا در یک نتیجه گیری درست شکایت اتحادیه عربی از تمامی سایت های سازمان ملل و شورای امنیت حذف گردید (13).

رئیس جمهور وقت ایالات متحده آمریکا، جورج دبلیو بوش، و نخست وزیر انگلیس تونی بلردر یک تلاش برای جدا سازی بیشتر کشورهای مسلمان از یکدیگر شخصا به کشورهای همسایه ایران سفر کردند واین کشورها را به تسلیح نظامی بیشتربرعلیه جمهوری اسلامی ایران تشویق و ترغیب نمودند.

بی احترامی زننده و استفاده از زبان اهانت توسط مسئولین امارات متحده عربی برعلیه هویت ملی ایران حداقل یک متخصص ایرانی در مسائل سرزمینی واختلافات بین ایران و همسایگان عربش را برانگیخت تا برای بدست آوردن یک زبان ژئوپلیتیکی وحقوقی قوی درجهت انجام اقدامات متقابل دربسیاری فرصت های مناسب و با نتایجی بدورازاشتباه تلاش نماید. اما تمامی اینها قابل پیشگیری بود به شرط آنکه ما ایرانی ها وعرب های منطقه، برای پرهیز از مواجهه و مقابله ونیز تصمیم گیری و حل و فصل مسالمت آمیزاختلافات دو طرفه میان خودمان، از سیاسی کردن و بین المللی نمودن اختلافات سرزمینی واقعی ، البته در صورت وجود داشتن، خودداری میکردیم.

4- مجادله بر سر نام خلیج فارس

در اواسط دهه 1930 بود که سرچارلزبلگریو نماینده و مقیم سیاسی بریتانیا درخلیج فارس یک پرونده ای را برای تغییر نام این پهنه آبی با استفاده ازیک شکل عربی گشود. پیشنهاد او توسط بریتانیا ، که در آن زمان متصدی وقت روابط خارجی و دفاع سرزمینی  تعداد ده امارت تحت الحمایه اش ازجمله کویت بود، مورد توجه قرار نگرفت. بعد ها او بعنوان مشاورامین امیربحرین این امارت را برای استفاده کردن ازنام جدید برای این منطقه تشویق کرد که البته این اقدام نیزبی نتیجه باقی ماند.

با به قدرت رسیدن صدام حسین در دومین حکومت بعثی ها (2003-1968) یک جریان تبلیغاتی ادامه دار ضد ایرانی برای فراهم نمودن زمینه اصلی ارتقاء وترویج فلسفه بعثی به راه انداخته شد. این یک استراتژی ژئوپولیتیکی مورد انتظار برای مواجهه با ویژگیها ومشخصات جمعیتی عراق بود. بطور مشابه، این نکته قابل توجه است که بین النهرین نیز، شبیه به امارات واقع درکرانه های جنوبی خلیج فارس، شامل بخش هایی می شد که طی سه هزارسال گذشته بعنوان بخشی از سیستم فدراتیو ایرانی (امپراطوری ایرانی) قلمداد شده بودند. این عوامل جغرافیایی وتاریخی زمینه مناسب وقابل دسترسی را برای نظریه پردازان پیشین بعث برای پیدا کردن یک هویت عربی کامل برای عراق فراهم نمی کرد. این هویت عربی عراق را قادرمی ساخت تا درنقش یک قدرت پیشتازتمامی اعراب  درمنطقه ظاهر شود. بنا براین، حزب بعث مجبور بود تمام لایه های پنداره های فرهنگی عراق، که به هر طریقی ایران و تمدن فارسی اش را نمایندگی میکرد، را پاکسازی کند.

 یک مشخصه مهم از این تلاش به فعالیت های عراق برای تغییردادن نام خلیج فارس به خلیج عربی، همچنین تلاش برای  تغییراسم باستانی استان خوزستان ایران به "عربستان" و جدا کردن آن از ایران، بازمی گشت. این تلاش از طریق ایجاد یک گروه تروریستی شامل یک تعدادی عناصروابسته به قبایل عرب ایرانی که درخوزستان زندگی می کردند دنبال شد. این افراد در یک اقدام تروریستی در سال 1980 سفارت ایران در لندن را اشغال نمودند وحتی در حال حاضر بطورجدی درفعالیت های تروریستی درخوزستان وتهران درگیرمی شوند. دیگرنمونه های این ایدئولوژی انحرافی نژادی ضد ایرانی شامل تغییردادن اسم جزایرکیش ولاوان درمجاورت سواحل ایران نزدیک به تنگه هرمزمی شود، مناطقی که هزاران مایل دورترازهرنقطه نزدیک ومتعلق به عراق است.

حزب بعث عراق و فلسفه سیاسی آن، که یک راه عجیب وغریبی ازشکل دادن به هویت ملی را نمایندگی میکرد، هدف خود را دربه اثبات رسانیدن این بحث قرارداده بود که عراق نه تنها فقط یک کشورعرب، بلکه یک کشور پیشرو و هدایتگر درجهان عرب میباشد. اما عملیاتی کردن وصورت خارجی بخود گرفتن تمام این بحث به اتکا و استناد این واقعیت جغرافیایی بود که حزب بعث و طبقه حاکم عراق ازجمعیت عرب سنی آن کشورکه همواره دراقلیت بودند شکل گرفته بود و این مبنای جغرافیایی ضعیف بود که موجب حرکت دادن رژیم بعث به سمت سخت گیرانه ترین نوع دیکتاتوری درمقابل مردم عراق ویک رویکرد خصم آلود درروابط با ایران شد.

سیاست ملت سازی حزب بعث برای پیمودن مسیر یک فرایند طبیعی درحل و فصل کردن بحران هویت نبود. تمام فلاسفه و متفکران علوم سیاسی، جغرافیایی و اجتماعی، شامل متفکر مشهور عرب ادوارد سعید در کتاب مشهور      خویش با عنوان شرق شناسی(14) ، تصدیق می کنند که هر کسی بطور طبیعی هویتش را از طریق مقایسه کردن اندیشه و ادراک "ما" با اندیشه و ادراک "آنها" میسازد. اما در موضوع حزب بعث عراق این سازوکار بطور متفاوت عمل کرد. در نظریات آنها حزب بعث برای بنا کردن یک شکل افراطی از هویت پان عربی برای عراق شکل گرفته بود تا از این طریق هویت "آنها" را که در اینجا توسط فارس ها (ایران) ارائه شده بود تخریب نماید. این بدین خاطر بود که آنچه عراق فعلی را شکل میدهد طی قرن ها قبل و بعد از اسلام بعنوان بخشی از سیستم فدراتیو ایرانی قلمداد شده است وآن قلمروی است که درغرب بعنوان امپراطوری ایرانی شناخته شده است. از منظرمتفکران حزب بعث شکست بزرگ امپراطوری بابل توسط کوروش در اواسط قرن ششم پیش از میلاد نباید به فراموشی سپرده شود زیرااز دیدگاه بعث بغداداین موضوع اهمیت ندارد که چگونه کتابهای مقدس ادیان خاورمیانه ای (اسلام، مسیحیت، و یهودیت) حکومت ستمگر بابل و بیرحمی و غیر انسانی بودنش را محکوم نموده اند، بلکه برای آنان این مهم است که حکومت بابل یک کشورعرب بود که گذشته ای با شکوه ازعراق را به نمایش میگذاشت واین چیزی بود که هویت بعثی جدید عراق مجبور بود که بر روی آن بنا شود. بر پایه همین مسیرعجیب درقرائت ازتاریخ بود که یک اردوگاه پر قدرت ضد ایرانی (ضد فارسی) شروع به انجام کاری کرد که برای 35 سال ادامه داشت و سبب بروز یک جنگ فرسایشی هشت ساله با بیش ازیک میلیون کشته گردید. آن همچنین موجب شد تا صدها ایده برای تغییر دادن اسم تاریخی خلیج فارس، بعنوان یک نقطه مهم درگیری با ایران، ارائه شود.

نشانه های زیادی وجود دارد مبنی بر اینکه علامت وبرچسب ایدئولوژی بعث عراق برای ملت سازی از طریق بازنویسی تاریخی و تجدید نظر کردن در جغرافیای منطقه، چیزی که تخریب و تباه کردن روابط ایرانی - عربی را بدنبال داشت، هم اکنون در جهان عرب مورد سؤال و تردید قرار گرفته است. اما هنوزشواهدی وجود دارد که این فرایند در جهت معکوس نیزدربرخی قسمتهای پایین دست خلیج فارس شروع شده است. علاوه بر پس زدن بسیاری ادعاهاومباحث پژوهشگران وروزنامه های عربی که رها کردن مبارزه برای تغییرنام خلیج فارس را خواستار شده اند (15)، دولت امارات متحده عربی، بعنوان مثال، اردوگاه ضد ایرانی اش را تقویت نیز نموده است. آنها حرکتی را شروع کرده اند که برمبنای آن از پهلو گرفتن کشتی هایی که دربارنامه هایشان نام خلیج فارس را ذکر نموده اند دربنادرشان جلو گیری می کنند؛ آنها بطور قابل ملاحظه ای حمایت مالی شان را درحمایت ازهرروزنامه نگار، فرد دانشگاهی، یا سیاستمداری که درغرب اصطلاح خلیج عربی را بجای خلیج فارس بکار ببردافزایش داده اند. در این زمینه بعنوان یک مثال میتوان به مناقشه جغرافیایی شکل گرفته بوسیله نشنال جئوگرافی در سال 2005 اشاره کرد. آنها ازهرفعالیتی که آسیب زدن به ایران را هدف خود قرار داده بود حمایت کردند. در این راستا، حمایت مالی در ایجاد نمودن رژیم طالبان در افغانستان واقدامات ضد ایرانی اش درسالهای اواخر دهه 1990 و اوایل دهه 2000 یک نمونه قابل ذکر است. همچنین موضع انتقادی اش در برابر برنامه انرژی هسته ای ایران، که توسط کاندولیزا رایس وزیر وقت امور خارجه آمریکا مورد تشویق قرار گرفت، ونیزتلاش های صورت گرفته برای قاعده مند کردن یک تقابل و ضدیت پان عربی برعلیه موضوع هسته ای ایران با تکیه بر اینکه مجاورت و نزدیکی سایت های هسته ای ایران در صورت وقوع حوادث ورخدادها یک خطری برای کشورهای عربی خلیج فارس محسوب میشود، خود بعنوان مثالی دیگر قابل طرح است. امارات متحده عربی در ارائه این بحث این واقعیت را در نظرنمی گیرد که آنها هیچگاه برنامه سلاحهای هسته ای اسرائیل را و خطرمجاورت سایت های اسرائیل برای کشورهای عرب برادر مانند لبنان، اردن، سوریه، و مصر رامورد نقد قرار نداده اند. علاوه بر این، صاحب نظران درامارات متحده عربی شبهاتی را، با این مضمون که این فعالیت ها برای استفاده استراتژیک برنامه هسته ای ایران میباشد، بر روی پافشاری ایران برای غنی سازی اورانیوم تا خلوص 20 درصد عنوان می کنند. آنها بیشتر این واقعیت را نادیده میگیرند که برای تولید سلاح هسته ای غنی سازی اورانیوم تا خلوص 95 درصد نیاز میباشد. بعلاوه، این واقعیت نیز نادیده انگاشته میشود که ایران تحت تاثیر تحریم های سخت اقتصادی ازناحیه کمبود بسیاری اقلام ضروری و کالاهای مصرفی شامل داروها و نیز برای آن بخش از تولیدات داخلی که نیاز به غنی سازی اورانیوم تا 20 درصد خلوص دارد به زحمت می افتد. در نهایت،هرچند اختلاف و مجادله بر روی نامگذاری خلیج جدا کننده فلات ایران ازشبه جزیره عربستان یک موضوعی قدیمی است اما موجب ایجاد اصطکاک های جدیدی بین عرب های شبه جزیره و ایرانی ها در دهه اول قرن 21 شد. طی سالهای اخیر، حکومتی مثل امارات متحده عربی، علاوه بر پس زدن انبوهی ازاسناد مربوط به پژوهشگران عرب وروزنامه های عربی که در بسیاری از منابع عربی لیست شده اند ونیز کتاب نویسنده این مقاله در باره موضوع نام خلیج فارس (16)، که جوامع عربی را از استفاده نام خلیج عربی بجای خلیج فارس نهی میکنند، فعالیت هایش را برای تغییر دادن اسم تاریخی این مکان جغرافیایی افزایش داده است.

در همین راستا، بازیگران فرا منطقه ای نیز با استفاده از ژئوپلیتیک تفرقه بینداز و حکومت کن این تضاد و مجادله را مورد بهره برداری قرارداده اند و،هرچند بطور غیرمستقیم، این لحن که مبتنی بر تهاجم و بی حرمتی به هویت ملی است میزان بردباری و اغماض را به پایین ترین سطح خود رسانده است. این سبب شد تا کارشناسان منطقه ای مانند این نویسنده تلاشهای گسترده ای را برای خنثی سازی موفقیت آمیز تاثیرات مضر ناشی ازاین بهره برداریهای فرا منطقه ای بکاربگیرند، درجائیکه ایرانی ها و اعراب توانایی درک این موضوع را دارند که اگر آنها بطور صادقانه و مخلصانه خواستارایجاد هماهنگی و توازن بخشیدن به روابط منطقه ای خودشان باشند میتوانند بر این مسئله حساس غلبه کنند.

نتیجه

تغییرات بنیادی حاصل شده ازطریق فعالیت های تشدید شده سیاسی واستراتژیک آن دسته ازبازیگران منطقه ای که بعنوان زائیده و ضمیمه قدرتهای فرا منطقه ای عمل می کنند وهمچنین تهدیدات جدیدی که بطورتناقض گونه ای شکلی از اصطلاحا بهارعربی را سبب شده است، فرصت های جدیدی را در گسترش دادن انتظارات ازهمکاری و هماهنگی منطقه ای برای بازیگران فراهم کرده است. دراین فضای جدید روابط ایرانی - عربی نمی تواند ازالزامات و ضرورت های ژئوپلیتیکی بزرگتر زیر بدور باشد؛ اولا، جهان ژئوپلیتیکی قرن بیست و یکم با سرعت در حال تغییر کردن از تسلط قدرت بزرگ درمناطق بسوی پخش وانتشارقدرت درسرتاسرمناطق میباشد. دوما، فهمیدن ویافتن آنچه که میتواند ایرانیها واعراب را دریک هماهنگی بزرگتر منطقه ای به یکدیگر نزدیکتر کند ونیز دانستن اینکه این هماهنگی چگونه میتواند، دریک مسیری که مدیریت هماهنگ امورات منطقه بتواند منافع طبیعی تمامی کشورهای مبتلابه را تامین نماید، حاصل شود. بواسطه نتایج  حاصله ازمطالعات حدودا چهل ساله انجام شده پیرامون جزئیات این منطقه، نویسنده این مقاله معتقد است که گردهمایی های برگزار شده با حضورمتخصصین دانشگاهی و دیپلماسی منطقه میتواند راه حل های عملی ممکن را برای درگیری های منطقه ای بررسی کرده و راهکارهای ژئوپلیتیکی منطقه ای را برای ارتقاء اعتبار و مرتبه منطقه در نظام ژئوپلیتیکی قرن بیست و یکم ارائه دهد.

در این جهت، دانستن این نکته مهم است که تنها راه حل برای حل اختلافات مذهبی در هر دو جنبه آن، خواه بیشتر سنتی ویا درجلوه های ژئوپلیتیکی جدید آن، دررجوع به دیپلماسی مدارس دینی قم - الازهردراوایل دهه 1960 قابل جستجو میباشد. در آن زمان آن دیپلماسی درست عمل کرد و همان شیوه بدون شک دوباره نیز درست عمل خواهد کرد. این نویسنده پیرامون مناقشات مرزی معتقد است که  قواعد و مقررات بین المللی شامل برگشت ناپذیری توافقات و عهدنامه های بین المللی، همچنین آراء شورای امنیت سازمان ملل درنهم دسامبر 1971 میبا یست مورد ملاحظه و رعایت قرار بگیرند، در عین حال که هنوز فضاها و زمینه هایی برای طرح های ایران و امارات متحده عربی در جهت هماهنگی وپذیرش دیدگاههای همدیگر در امور اجرایی و اداره کردن  جزیره ابوموسی وجود دارد.

پیرامون نوسانات ایجاد شده درزمینه نامگذاری خلیج فارس این مسئله برای هر دو طرف از طیف مورد نظرارزشمند وقابل توجه است که در این مسیر پیروی از هر یک از سنت های موجود در بهره برداری نژادی از موضوع نمی تواند در فایق آمدن بر مشکل کمکی بنماید. هر دو طرف می توانند به واقعیت های تاریخی ، همچنین به دستورالعملها  و بخشنامه های دبیرخانه سازمان ملل  ، ونیز به بسیاری اسناد دیگر در این سازمان رجوع کنند، اسنادی که اعضاء را به پرهیز از تلاش برای تغییر نام های تاریخی مکان های جغرافیایی در منطقه ما تشویق می کنند. همچنانکه حجم زیاد از فهرست اسناد ارائه شده توسط پژوهشگران عربی در بسیاری منابع عربی و همچنین کتاب این نویسنده در باب نام خلیج فارس (16) آورده شده است.

 در مقایسه اما،نویسنده این مقاله نیزبعنوان یک کارشناس و متخصص ایرانی نهایت تلاش خودش را برای سست کردن تلاشهای مشابه در ایران برای تغییر نام شط العرب به اروندرود بکار گرفته است. بهترین مثال در این زمینه مقاله این نویسنده برای کنفرانس ملی پنجساله سال جاری در زمینه یکسان سازی اسامی جغرافیایی (17) بود، بنحویکه در آن بر اهمیت تغییر ندادن اسامی تاریخی مکان های جغرافیایی تاکید شد و بمنظور توجه بیشتر هموطنان ایرانی در روزنامه های ایران (18) نیز منتشر گردید. بنابراین، این نویسنده معتقد است که حتی در موضوع مجادله بر روی نام خلیج فارس نیز یک گستره وحدود خاصی برای مصالحه کردن میان ایرانیان و اعراب منطقه وجود دارد که مبتنی بر اصل حفظ اسامی تاریخی مکانهای جغرافیایی است، مادامیکه احساسات محلی نیز میتواند اختلافات منطقه ای را تقویت نماید.

درجمع بندی نهایی، در عین حال که من لازم میدانم قدردانی خالصانه ام را از دکتر احمری وگروه محققین همراه ایشان در روابط بین المللی و عربی برای برنامه ریزی و برگزاری موفقیت آمیزاین اجلاس بیان کنم، ذکر این نکته را نیز ضروری می بینم که بهتر است ما بر روی توسعه دادن روابط ایرانی - عربی که برای صلح و شکوفایی برای تمامی این منطقه حیاتی است تصمیم بگیریم. در این راستا ما مجبور خواهیم بود جلسات کارشناسان دانشگاهی و دیپلمات های کهنه کار را در آینده تکرار کنیم و امیدواریم که شورای روابط اسلامی - آمریکایی به مساعدت خود در هماهنگی برای برگزاری این قبیل جلسات در آینده نزدیک نیز ادامه بدهد.

یادداشتها و منابع

1- برای داشتن یک پیشینه در زمینه ارزیابی انجام شده توسط نویسنده ازمباحث اسرائیلی - اردنی درایده هلال شیعی رجوع کنید به: مجتهد زاده، پیروز، هم آوایی توطئه گران غربی و عربی در منطقه، اطلاعات بین المللی، سال سیزدهم، شماره 2894، لندن 16 مرداد 1385 برابر با 7 آگوست 2006.

2- مجتهدزاده، پیروز، شیخ نشین های خلیج فارس، انتشارات عطایی، تهران 1349

3- Mojtahed-Zadeh, Pirouz (2011), Border and territorial identity: Persian identity makes Iran an empire of the mind, in Doris Wastl-Walter (ed.), The Ashgate Research Companion to Border Studies, UK, USA 2011, pp. 395-413.

4- Nasrallah denies Iran is seeking 'Shiite crescent' in Middle East, 30, 1, 2007, www. english.moqawama.org/essaydetails.php?eid=724&cid=258.

5- www.sunniandshia.com/head-of-al-azhar-shaykh-mahmud-shaltut-fat...

6- Mojtahed-Zadeh, Pirouz (2011), The Geopolitics of Virtual Space, text of conductors for postgraduate students of Islamic Azad University, autumn 2011.                          

7- مصاحبه نویسنده با تلویزیون بی بی سی فارسی، پنج شنبه 18 ژانویه 2011.

8- مجتهدزاده، پیروز، میانجی گری در ژئوپلیتیک جدید خاورمیانه، روزنامه شرق، شماره 168، پنج شنبه دوم شهریور 1391.

9- Jasim, M.  Abdulghari (1984), Iraq and Iran, the Years of Crisis, Routledge, London, P. 3.

10- Mojtahed-Zadeh, Pirouz (1999/2002), Security and Territoriality in the Persian Gulf, Section IV: Iran - UAE Territorial and boundary disputes, Pp, 159 to 216, Routledge-Curzon, London/New York.

11- Ibid.

12- برای گزارشات مرتبط رجوع شود به: www.ettelaat.com/etbarchive/2008/09/09-11/P8.pdf.همچنین رجوع شود به مصاحبه نویسنده با بخش فارسی تلویزیون بی بی سی، پنج شنبه 18 ژانویه 2011.

13- پیرامون موضوع جنبه های قانونی ادعاهای امارات متحده عربی بر جزایر، من به دبیر کل سازمان ملل متحد یاد آورگردیدم که:

الف- در دسامبر 1971 اعضای اتحادیه عرب شامل عراق، لیبی، الجزایر، کویت، یمن جنوبی و امارات متحده عربی شکایتی را برعلیه ایران تسلیم شورای امنیت سازمان ملل متحد نمود که بطور مشابه به بحث فاقد برهان پیرامون اشغال جزایر مورد نظر توسط ایران پرداخته بود. شورای امنیت در 9 دسامبر1971 تشکیل جلسه داد وپس از شور کامل ایراد را وارد ندانسته و بر ابقای وضعیت موجود رای داد (ثبت وقایع ماهانه سازمان ملل متحد، ژانویه 1972،جلد IX، شماره یک و ثبت شده های ماه دسامبر 1971).

ب- ،  این سوال مطرح میباشد که درحالیکه دولت امارات متحده عربیخودش جایگاه وحاکمیت قانونی را برای یک اقدام درارائه یک شکایت قانونی دراین زمینه ودرسطح بین المللی دارا نمیباشد، چگونه آندسته ازکشورهای عضواتحادیه عرب که به هیچ شکلی به یک مناقشه ارضی ، که قبل ازایجاد و شکل گیری امارات متحده عربی میان ایران و امارت شارجه حل و فصل شد، مرتبط نمیباشند میتوانند ادعای مسلم بودن چنین جایگاه و حاکمیتی را بنمایند؟

ج- با درنظرگرفتن موارد بالا و نیزبا توجه به این واقعیت که موضوع این جزایر قبلا و پیش ازایجاد امارات متحده عربی توسط بریتانیا ومابین ایران وامارت شارجه حل و فصل گردیده، بنابراین امارات متحده عربی نمی تواند با تفاهم نامه ایران- شارجه که قبل از موجودیت این کشورصورت گرفته مخالفت نماید، مگراینکه این قبیل توافقات درآستانه تاسیس ودربدوایجاد امارات متحده عربی بطوررسمی باطل وبلا اثراعلام می شد. دراین زمینه نه تنها امارات متحده عربی هماهنگیهای ایران و بریتانیا را (که بعنوان حکومت وقت امارات تحت قیمومیت عمل میکرد) باطل و بلا اثر اعلام نکرد، بلکه مجلس اعلای متحده در جلسه 12 می 1992 خود تصمیم گرفت که تعهدات خارجی امارات که پیش از شکل گیری امارات متحده عربی ایجاد شده بود برعهده امارات متحده باقی بماند.

د- تفاهم نامه 4 نوامبر 1971 که توسط ایران و شارجه امضاء گردیده یک سند قانونی است که برطبق حقوق بین الملل هیچ حقی را برای دخالت طرف سوم قائل نشده است. همچنین، بازگشت دو جزیره تنب توسط بریتانیا به ایران برپایه تفاهم وتوافق دو طرف اتفاق افتاد، توافق نانوشته ای که میتوانست بحث و شبهه ای را روی حاکمیت مسلط ایران بر این جزایر ایجاد کند. با این وجود، این ارزشمند است که نماینده دائم انگلستان (مسئول دفاع سرزمینی و روابط خارجی امارات) در جلسه 9 دسامبر 1971 شورای امنیت سازمان ملل تصریح کرد که توافق حاصل شده برروی جزایر درنوامبر 1971 بوسیله حکومت مطبوعش و حکومت ایران، یک الگوی توافق را برای حل کردن مسائل سرزمینی مشابه در نقاط دیگرجهان شکل داد (ثبت وقایع ماهانه سازمان ملل، ژانویه 1972، جلد IX، سوابق ماه دسامبر 1971).

ه- در جلسه 12 می 1992 مجلس اعلای امارات متحده عربی، ح.ح. امیر شارجه، آن کسی که شریک وطرف مقابل ایران در تفاهم نامه 1971 بود، ضمن امتناع از پذیرش امرواگذاری حاکمیتش روی جزیره ابوموسی به امارات متحده عربی، جلسه مزبوررا نیز ترک کرد. بنابراین، اقدام امارات متحده عربی درفرض کردن عهده دارشدن حاکمیت جزیره ابوموسی درغیاب وبدون رضایت حاکم شارجه ، ادعای رهبری امارات متحده عربی را بر روی آن جزیره غیر قانونی و نا مشروع می نماید. این مسئله قابل توجه است که رهبری امارات متحده عربی از زمان پیدایش آن که توسط آل نهیان بعنوان خانواده حاکم ابوظبی غصب گردیده برخلاف متن قانون اساسی است، بطوریکه این قانون سرپرستی متحده عربی را بصورت گردشی میان حاکمان امارات هفت گانه قرار داده است ومعاون رییس جمهور با مرگ رییس جمهور امورات را عهده دار خواهد شد.

و- سالهاست که رهبری امارات متحده تلاش مینماید تا بازگشت قانونی ابوموسی و جزایر تنب به ایران را، که در سی ام نوامبر1971 اتفاق افتاد، بعنوان یک اشغال نظامی مطرح کند. در این سناریو بازدید  و سرکشی یک ناوایرانی از جزیره  درآن زمان و بالا بردن پرچم ایران درآن جزیره برای طرح این اتهام کافی به نظر رسید، در حالیکه در این سناریوازاین واقعیت غفلت شد که نمایندگان نیروی دریایی ایران بطوررسمی درابو موسی توسط برادرامیر شارجه مورد استقبال و پذیرایی قرار گرفتند. درواقع بالا بردن پرچم کشورتحویل گیرنده درقلمروی که حاکمیت آن تغییر داده شده است بعنوان یک عملکرد قانونی است، همانگونه که در انتقال حاکمیت آلاسکا از روسیه به آمریکا، پرچم ایالات متحده آمریکا توسط نیروی دریایی این کشور درآلاسکا به اهتزاز در آمد.

ز- در27 اکتبر 1992 امارات متحده عربی یک نامه ای را بین اعضای سازمان ملل توزیع نمود که طی آن ازایران خواسته شده بود تا به شرایط تفاهم نامه 1971 ایران و شارجه وفادار بماند، در حالیکه در همان زمان حاکمیتش بر روی تمام جزایرسه گانه را نیزادعا کرد. آن اقدام ثابت کرد که امارات متحده عربی حتی از اینکه این چنین عملی میتوانست خودشان را انکار کند نیز آگاه نبود، بنابراین ،آنها مطابق حقوق بین الملل که میگوید؛ هر کسیکه اظهاراتش یکدیگر را نقض میکند شایسته شنیدن نیست، ادعای خودشان را بی اثر نمودند

(A. D. McNair, The Law of Treaties, Clarendon Press, Oxford 1961, p.185).

 14- Edward Saeed, Orientalism, Vintage Books, New York 1979).

15- برای مثال به نمونه زیر توجه شود:

      Magdi Omar's interview in Al-Ahram of Egypt on 21/6/2001

      Abdul Monim Saeed in Al-Ahram of 23 December 2002.

      Al-Anba' daily of Kuwait wrote on 7 October 2003

      Mohammad Abu Ali in Al-Sharq al-Owsat of London 16/12/2004

      Abd or-Rahman Rashed in Al-Sharq al-Owsat of 1/1/2005

      Sad Ibn Taflah former Kuwaiti Minister of Culture and Information in Sharq al-Owsat of    1/1/2005 and in 15/1/2005

      Dr. Hesham Al-Asmar in Al-Ahram of Egypt 18 January 2005

      Dr. Yaseen Suwaid in An-Nahar of Lebanon and Morocco on 7/1/2005

      Dr. Foad Haddad in The Qods al-Arabi of London on 26/1/2006

      Sad Ibn Taflah former Kuwaiti Minister of Culture and Information in Sharq al-Awsat of  4/3/2006.

16- مجتهدزاده، پیروز،(1383)، جغرافیای تاریخی خلیج فارس، نام خلیج فارس درطول تاریخ، انتشارات سایه- روشن، تهران

17- مجتهدزاده، پیروز، (1391)، تغییرناپذیری نام های جغرافیایی بعنوان یک اصل مهم درجغرافیای سیاسی و روابط بین الملل، مقاله ارائه شده درپنجمین کنفرانس ملی نام های جغرافیایی، تهران

18- مجتهدزاده، پیروز، 1391، تغییرناپذیری نام های جغرافیایی...، روزنامه ایران، شماره 5088، 7/3/1391، صفحه 20.

 


 

 

Sheikh Shaltut

Ehud Olmert

Shiite Crescent

Hosni Mobarak

Prince Hassan Al-Hashemite

Shatt al Arab

Samuel Segev

Golda Meir

Dhufar Province

Gulf Cooperation Council (GCC)

League of Arab Nations

UN- S/2008/179

Sir Charles Belgrave

Persian Empire

Edward Said

Orientalism

The notion of 'us'

The notion of 'them'

National Geographic

Condoleezza Rice

No. AD 311/1 Gen, of 5 March 1971, and, No. ST/CS/SER.A/29 of 10 January 1990.

Dr. Ahmari

Council of American-Islamic Relations (CAIR)

*پیروز مجتهدزاده استاد جغرافیای سیاسی و ژئوپولیتیک دانشگاه تهران

ترجمه: دکتر سعید ناجی و محمد جعفر جعفری
زیر نظر و بامقدمه ای از: هاشم امیری
49261

کد خبر 300936

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 6
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بی نام A1 ۱۹:۰۳ - ۱۳۹۲/۰۴/۰۷
    0 5
    آقا ما از این عربها دل خوشی نداریم شما چه گیری دادی که همه اش سرمایه ایرانی ها رو خرج عربها کنی رای به روحانی درخواست برای روابط بهتر با غرب بود همین طور هم روابط بهتر با کشورهای با زبان یا تاریخ مشترک نظیر تاجیکستان، افغانستان، آذربایجان و ...
  • کیسنجر ایرانی A1 ۲۱:۲۴ - ۱۳۹۲/۰۴/۰۷
    2 1
    یه نکته جالب بگم استاد مجتهد زاده تخصصش جغرافیای سیاسی و ژئوپولتیک ولی نکته جالب قضیه اینه بدلیل برخی تنگ نظری ها از ایشان در دانشکده جغرافیای دانشگاه تهران که استفاده نمیشه در حالی که جایگاه واقعیشون اونجاست
    • زهرا IR ۱۹:۳۸ - ۱۳۹۲/۰۴/۰۸
      0 0
      واقعا منم به عنوان دانشجو دانشکده جغرافیا تصدیق میکنم نظر کیسنجرجون
  • محمد IR ۰۴:۳۶ - ۱۳۹۲/۰۴/۰۸
    2 1
    احسنت زنده باد چنین کارشناسان وطن دوست وآکاه
  • كارمند A1 ۰۵:۵۲ - ۱۳۹۲/۰۴/۰۸
    2 1
    بسيار متين ومستدل بود از جناب آقاي پيروز مجتهد زاده بعنوان يك ايراني متشكرم خدا اورا حفظ كند.
  • بی نام A1 ۱۰:۲۴ - ۱۳۹۲/۰۴/۰۸
    0 0
    در 1971 بریتانیا منطقه را ترک گفت وحدود 10 سال بعد درسال 1981 آمریکائی ها وارد منطقه شدند. این دوره گذاردرواقع دوره تسلط ایرانی ها برامورات منطقه بود. همچنین طی این دوره بود که حل وفصل صلح آمیز مناقشات قلمروی آغاز گردید.جالبه چون همیشه به ما می گفتن ما تو اون سالها فقط به خارجی ها باج دادیم!!!

آخرین اخبار

پربیننده‌ترین