زهرا خدایی
شکست اخوانالمسلمین در مصر، فارغ از همۀ ابعاد داخلی آن، تأثیرات مهمی بر کشورهای منطقه و حتی نظم موجود در آن گذاشت. کنار گذاشته شدن جریان اخوانالمسلمین از معادلۀ قدرت، آنهم زمانی که اخوانیها پس از تحولات جهان عرب به جایگاه و موقعیت قابل توجهی دست یافته بودند، ضربۀ مهمی برای اسلام سیاسی بود. واکنشها به عزل مرسی که دربرگیرندۀ بیمها و امیدهای متفاوتی بود، شاید به شکل بهتری بیانکنندۀ این واقعیت باشد.
آنکارا یکی از مهمترین متحدین منطقهای و حتی استراتژیک خود در خاورمیانه را از دست داد و دولتمردان این کشور هنوز معتقدند که مرسی رییسجمهور مصر است. دولتمردان اسلامگرای ترکیه هرچند با تصویب قانون جدید بلافاصله پس از سقوط مرسی در مصر، راه را بر هرشکل کودتای نظامیان ترک بستند، اما همچنان با نگرانی به تقلیل جایگاهشان در صحنۀ داخلی و منطقهای مینگرند. تا پیش از این شاید برخی ترکیه را برندۀ تحولات دو سال اخیر جهان عرب میخواندند اما تحولات مصر، دومین مقصد بهار عربی شکل دیگری به سیر تحولات داده است.
دکتر سیدجواد صالحی، استادیار دانشگاه شیراز و کارشناس ارشد مطالعات خاورمیانه در مرکز مطالعات خاورمیانه وزارت خارجه میگوید: در کنار پیوند ایدئولوژیک میان اخوانالمسلمین ترکیه و مصر، اردوغان احساس میکند که با حذف اخوان، سرمایه گذاری پرریسک ترکیه در مصر و همچنین کارنامۀ سیاست خارجی دولت عدالت و توسعه زیر سوال میرود. خبرگزاری خبرآنلاین در گفتگو با جواد صالحی، ضمن آسیب شناسی سیاستهای اخوانالمسلمین مصر، رویکرد ترکیه به تحولات مصر را مورد بررسی قرار داده است که در ادامه میخوانید. اخوانالمسلمین جایگاه سیاسی قابل توجهی در مصر داشت، چرا به اینجا رسید؟
تحولات مصر که تحت عنوان بهار عربی آغاز شد، دربرگیرندۀ یکسری مطالبات اجتماعی و سیاسی بود که توسط گروههای اجتماعی متنوع و متفرق بیان میشد. در جامعۀ مصر طبیعتاً اخوانالمسلمین با سابقۀ چندین دههای منسجمترین و به نوعی صاحبنامترین گروه سیاسی بود که عرض اندام کرد و به واسطۀ همین تشکیلات منسجم سیاسی که داشت توانست در انتخابات پیروز شود.
اخوان المسلمین مصر با روی کارآمدن مرسی پیشینۀ تاریخیای را با خود یدک میکشید که در حقیقت نویددهندۀ نوعی دگرگونی اجتماعی و یا به عبارتی دگردیسی اجتماعی را میبایستی به همراه داشته باشد. این وعدههای داده شده، خودبخود در بسیج اجتماعی و استقبال آنها از اخوان همراه شد و اخوانالمسلمین توانست بیشتر کرسیها را در مجلس و همچنین در انتخابات ریاستجمهوری، نمایندگان خود را به کرسی بنشاند.
اما چند عامل باعث شد که این پیروزی تداوم نداشته باشد و در یک سالگی ریاستجمهوری مرسی با خاتمۀ تلخی به پایان برسد:
اول؛ فقدان منابع درآمدی ثابت در جامعۀ مصر.
دوم؛ عدم تناسب خواستهها و یا اهداف اعلام شده با بسیج منابع موجود در مصر.
سوم؛ شکاف و قطبیشدن جامعۀ مصر؛ اخوانالمسلمین با پیروزی خود در انتخابات ریاستجمهوری نهایتاً از دو محور تحت آسیب و فشار قرار داشت:
اول گروههای سلفی بودند که به نوعی اهداف اعلامی اخوانالمسلمین را متناسب با دیدگاههای خود نمیدانستند و اخوانیها را با نگاه حداقلی مینگریستند و جناح دوم گروههای سکولار بودند که احساس میکردند که اسلام سیاسی اخوانالمسلمین اکثریت دستاوردهای دمکراتیزاسیون در مصر را به حاشیه خواهد رانده و در حقیقت اخوانالمسلمین در میان دو لبۀ قیچی گرفتار شد.
چرا اخوانیها تلاشی برای خروج از بحران نکردند؟
شرایط سبب شده بود تا اخوانالمسلمین بدون توجه به اتحاد و ائتلاف با سایر گروهها به دیدگاه اقتدارگرایی متوسل شود. نتیجۀ این اقتدارگرایی روی کارآوردن نیروهای وابستۀ خودش در همۀ عرصهها و تندروی در عزل و نصبها شکلی از دلخوری را به وجود آورد. در حقیقت اخوانالمسلمین با این حرکت خود بیش از آنکه درصدد حل مشکلات آنی مردم (بیکاری و فقر به عنوان مهمترین آنها) سعی کرد در عرصۀ مانورهای سیاسی بیشتر حضور پیدا کند و همین نوعی ریزش اجتماعی و سیاسی برای اخوانالمسلمین در پی داشت.
در حقیقت این شرایط باعث شد که اخوانالمسلمین در مضیقه و تنگنای شدید قرار گیرد و نتواند انتظارات لازمی را که هم جنبش جوانان 25 ژانویه و هم سایر گروهها داشتند، محقق کند. نتیجۀ این اقتدارگرایی یکجانبه و عدم توان در ایجاد اجماع ملی سبب شد نظام سیاسی به سمت و سوی نوعی منازعه حرکت کند. در حقیقت اخوانالمسلمین بیش از آنکه بر یارگیری و ائتلاف و اتحاد روی بیاورد، به شیوههای حذفی روی آورد و نهادهای حل منازعه در جامعه مصر را به گونهای ناکارآمد کرد و این ناکارآمدی اعتراض قضات، نظامیان، گروههای سکولار و اعتراض جوانان آتشین و انقلابی که خواستار تغییرات رادیکال بودند، به همراه آورد.
نتیجۀ این شرایط سبب شد تا امنیت که لازمۀ بقای هر جامعهای است به خطر بیفتد. سخن حضرت علی(ع) که میفرمایند: "انۀ لابد للناس الامیراً" در واقع پیرامون ضرورت امنیت در هر جامعهای است، صرفنظر از اینکه چه دیدگاه و گرایشی داشته باشد.
اینکه اقدام ارتش کودتا بوده یا نبوده، همچنان محل اختلاف است، نظر شما چیست؟
در این شرایط مردم احساس کردند که مجدداً دست به دامن ارتش بشوند که با آن پیشینۀ سیاسی لازم و اجتماعی که داشت، میتوانست امنیت را برای جامعه به همراه بیاورد. در این میان اقلیتها از جمله قبطیها در کنار سکولارها از این روند حمایت کردند و ارتش زمانی که این شرایط را دید، به همان شیوۀ سابق زمینهسازی و مداخله کرد و مرسی را از برکنار کرد. در واقع ارتش زمینه را به سمت و سویی هدایت کرد که بخش اعظم جامعه را در پشت سر خود قرار داد و از این فضا نه تنها برخی از دولتهای منطقهای بلکه بافت اجتماعی جامعۀ مصر- که منبع درآمدی آنها به اقتصاد توریسم و حمایتهای خارجی بود- استقبال کردند.
چرا مواضع دولتمردان ترکیه تا این اندازه تند بود؟ آنکارا از چه چیزی احساس خطر میکند؟
در این فضا بازتاب رفتاری کشورهای منطقه متفاوت بود. کشورهایی مثل سوریه به واسطۀ کینه و عداوت چندین ماهه در موضعگیریهای مرسی از این اقدام حمایت کردند و از روی کار آمدن نظامیان خشنود بودند. عربستان، کویت، امارات متحده عربی با اعطای کمکهای مالی از این فضا استقبال کردند. تنها کشوری که در این میان بیش از همه سماجت به خرج میدهد و از مواضع اخوانالمسلمین حمایت میکند، دولت ترکیه و بالاخص شخص اردوغان است.
دلایلی که در این خصوص میتوان برشمرد عبارتند از:
اول؛ پیوند ایدئولوژیکی است که میان اخوانالمسلمین ترکیه و اخوانالمسلمین مصر وجود دارد که هر دو جریان به لحاظ آبشخور فلسفی و سیاسی در یک گروه قرار دارند.
دوم؛ سرمایهگذاری پرریسکی که ترکیه در خلال یک سال قبل در مصر انجام داده بود و احساس میکرد که برکناری مرسی و حذف اخوانالمسلمین مصر تجربۀ سیاست خارجی یکسالۀ آنها را با چالش جدی مواجه خواهد کرد.
سوم؛ نگرانی اردوغان و اخوانالمسلمین ترکیه از استقبالی است که از حضور مجدد نظامیان در جامعۀ خاورمیانه به عنوان منجی مجدد مطرح شده است. چون در ترکیه نظامیان خاستگاه قدرتمندی داشتند و سابقۀ آن را در کودتاهای چهارگانه قبلا دیدیم در دوران اردوغان به حاشیه رانده شدند. آخرین تلاش اردوغان مصوبۀ هفتۀ قبل مجلس بود که نقش ارتش به رفتار بوروکراتیک خلاصه کرد یعنی ارتش از حالتی که خود را به عنوان حامی و حفاظتکننده از میراث جمهوریت قید شده بود، تقلیل داد و به عنوان حافظ و مدافع مرزهای ترکیه.
اردوغان نگران است که ممکن است با توجه به اعتراضات میدان تقسیم و پیامدهای اجتماعی آن که تا الان هم مهار نشده است، امکان قدرت نمایی و عرض اندام ارتش در ترکیه نیز مجدداً فراهم شود. لذا از این طریق با محکوم کردن حضور نظامیان مصر سعی دارد که از تکرار این تجربه در ترکیه جلوگیری کند.
مهمتر از این موضعگیری اردوغان سعی در نوعی یارگیری بین المللی دارد. در حقیقت سیاست بیطرفی کشورهایی مثل ایالات متحده آمریکا، انگلستان و فرانسه و یا به عبارتی کشورهای اتحادیه اروپا خوشایند ترکیه نیست. اردوغان میخواهد به عنوان عضو ناتو با موضعگیریها بر این کشورها فشار وارد کند که حداقل ارتش مصر را تحت فشار قرار دهند که اولاً در مورد آزادی مرسی و دوم بازگشت اخوانالمسلمین به عرصۀ قدرت تلاش کند. در اینکه چقدر بتواند به این هدف برسد، ممکن است شاید از نظر حداکثری فراهم نشود، ولی میتواند حداقل فضا را برای تنفس اخوانالمسلمین در مصر فراهم کند. چون اخوانالمسلمین در جامعۀ مصر بعد از ارتش متشکلترین نیروی سیاسی است که توانسته خود را تاکنون پیش بیاورد. لذا حذف اخوانالمسلمین از صحنه ضربۀ دردناکی به ترکیه خواهد بود.
اردوغان با این مواضع خود سعی دارد که اخوانالمسلمین مصر را به یک شرایط تعادل در عرصۀ بازیگری و بازیسازی سیاسی بازگرداند.
آیندۀ سیاسی اخوانالمسلمین را چگونه پیشبینی میکنید؟
متأسفانه شرایطی که در مصر ایجاد شده است، عمدتاً نتیجۀ عملکرد اخوانالمسلمین است. اخوانالمسلمین ترکیه از سکوی اقتصاد به سکوی سیاسی پرید؛ به عبارتی اخوانالمسلمین ترکیه کارآمدی خود را بهانه و یا بهتر است بگویم زیرساختی کرد برای تداوم اقتدار سیاسی، اما اخوانالمسلمین مصر حوزۀ مانورش عمدتاً در عرصههای فلسفی و سیاسی بود و ناکارآمدی این جریان در عرصۀ اقتصادی این جریان را به پائین کشید.
قطبی شدن جامعۀ مصر بی توجهی به ضرورت ائتلافها و اتحادها در جامعۀ مصر عوامل دیگری بود که در حقیقت در شکست زودرس سهم ایفا کردند. برداشت من اینست که خصلت محافظهکارانهای که اخوانالمسلمین در طول چند دهه از زمان تأسیس تا الان داشته است، این جریان را به عرصۀ سیاسی و چانهزنی بازمیگرداند، شاید در مقطعی فشارهایی بیاورد اما مطمئن هستم اخوانالمسلمین به خواستۀ اصلی خود که بازگشت مرسی به ریاستجمهوری است نمیتواند دست یابد. اما مطمئناً دولت جدید از ظرفیت اخوانالمسلمین در آیندۀ سیاسی استفاده خواهد کرد.
چون اخوانالمسلمین جریانی نیست که بتوان آن را جامعه حذف کرد، اگر این اشتباه را ارتش و یا نیروهای سکولار انجام دهند مطمئناً همان اشتباهی خواهد بود که مرسی و یارانش انجام دادند.
جامعۀ مصر و بازگشت ثبات به آن در کنار ائتلاف و اتحادهایی که در جامعۀ مصر صورت میگیرد و همچنین در کنار آن حمایتهای منطقهای و فرامنطقهای محقق خواهد شد. رویکرد حل منازعه در جامعۀ مصر سیاسی است؛ تهدیداتی مثل شکلگیری ارتش آزاد در مصر و یا تلاش برای بازگرداندن مرسی به عرصۀ ریاست جمهوری موضوعاتی نیست که بتواند در شرایط فعلی کاربست مفیدی در جامعه داشته باشد. مطمئناً مرسی به حاشیه رانده شده است؛ اخوان المسلمین ضعیفتر شده است، اما مطمئن باشید که از جامعۀ سیاسی مصر کنار گذاشته نخواهد شد.
5252
نظر شما