پاره سوم: رفاه عاریتی
فصل هشتم: بدهی فزاینده ، سیاست های نامطمئن و مالی شدن اقتصاد ایالات متحده
در این فصل نویسنده با ذکر سبقت حجم پول در گردش از سهم تولید کالا در تولید ناخالص ملی ، افزایش ناگهانی بدهی ، افزایش سهم امور مالی و بیمه مستغلات و کاهش سهم صنعت از دگرگونی عظیمی در اقتصاد آمریکا خبر می دهد. به اعتقاد نویسنده از نظر تاریخی قدرت های تراز اول اقتصادی جهان «مالی شدن» اقتصاد را نشانه ای از واپسین مرحله ناتوانی می دیدند که با بدهی مفرط نابرابری زیادی بین ثروتمندان و تهیدستان به وجود می آمد و افول اقتصادی آشکارا مشخص می شد. فیلیپس با توضیح کسری بودجه های بزرگ آمریکا در دوران های مختلف به تبدیل شدن این شر اقتصادی به فضیلت اقتصادی اشاره می کند و از ظهور «کارفرمایان سفته باز » به جای تولید کنندگان کالای واقعی سخن می گوید. آنچه برای مردم آمریکا اهمیت دارد مصرف است. بدهکاری در بسیاری از عرصه ها به عنوان یک تدبیر حکومتی ، یک تاکتیک شرکتی ، تعهد مالی بزرگ یک شرکت سرمایه گذاری و برای بسیاری از شهروندان عادی یک ولخرجی خانوادگی یا یک ضرورت صرف اقتصادی شکوفا شد. بدهی ملی 8/7 تریلیون دلاری در سال 2004 بیشترین رکوردی است که تا کنون ثبت شده است. اقتصاد آمریکا در طول چند دهه اخیر به محور اعتبارات ، بدهی ها و جنبه های فرعی دارایی های مالی می چرخید. فیلیپس اعتقاد دارد دهه 1960 آمریکا شالوده حیات را بر اساس سازگاری روحیه اقتصادی بر مصرف گرایی ، رونق بازار سهام و استقراض بنا نهاد. در دهه 1980 بدهی از کنترل خارج شد و معضلاتی را آشکار کرد. در دوران کلینتون نیز استفاده مشتاقانه از سیاست کسری بودجه و بدهی ادامه داشت که بازتابی از نظریه « هزینه برای انگیزش » جان مینرد کینز بود . مخالفان استفاده از سیاست کسری بودجه در آمریکا در دهه 1980 از رویکرد حرکت در مسیر کسری بودجه انتقاد می کردند. هزینه های تبعات ناشی از کسری بودجه و بدهی را در دهه 90 تا حدودی بورس جبران کرد. اما این توجیه آرام بخش نیز با حملات 11 سپتامبر 2001 از بین رفت.در سال 2004 بسیاری نسبت به هزینه های جنگ ضد ترور و جنگ در افعانستان و کاهش نرخ بهره شکایت داشتند. در دوره دوم جرج بوش مشکل بدهی دوباره خود را نشان داد. در این دوره تحول از تولید فیزیکی به صنعت بدهی به موازات توسل واشنگتن به محرک های بزرگ استقراض مصرف کنندگان و تامین مالی وام های مسکن شتاب گرفت . بدهی و هزینه سازی به میهن پرستی ملی تبدیل شد و این میهن پرستی به معنای ضربه متقابل به القاعده از طریق کمک به اقتصاد آمریکا در نمایشگاههای اتومبیل ، دفاتر وام مسکن و مراکز خرید بود. دولت مردم را به خریدن اوراق قرضه ملی و گرفتن وام دعوت می کرد. اصالت عنصر بدهی در فضای اقتصادی آمریکا به قدرت بخشی وام دهندگان منجر شد و به این ترتیب نفوذ سیاسی وام دهندگان ، سرمایه گذاران و صنعت خدمات مالی افزایش یافت. به اعتقاد نویسنده هیچ خاندان رئیس جمهوری به میزان خاندان بوش اینگونه دست اندرکار بانکداری ، سرمایه گذاری و مدیریت پول در چنین مدت زمان طولانی نبوده است. در دوره بوش به گواه کارشناسان قرض و اعتبار از کنترل خارج شده بود. 11 سپتامبر باعث شد پیوند شوم میان افزایش بدهی خصوصی و عمومی آمریکا و توسعه صنعت خدمات مالی نادیده گرفته شود.
جامعه بدهکار و ملت کارت اعتباری
نویسنده ادامه می دهد که اصولا بنیانگذاران آمریکا با بدهی مخالف بودند و کار را بر سرمایه مقدم می دانستند . فیلیپس با اشاره به افزایش بدهی خانواده ها به کارت های اعتباری به افزایش وام ها اشاره می کند و با استناد به نیویورک تایمز خاطر نشان می کند:«ماشین بازاریابی ، رسانه ای و مالی آمریکا عادت به مصرف را تشویق می کند . بسیاری از مصرف کنندگان نمی توانند د برابرماشین قدرتمند «هزینه کن !هزینه کن! هزینه کن! » دوام بیاورند. این روند به اعتقاد برخی از کارشناسان به ورشکسته شدن طبقه متوسط آمریکا منجر می شود. فیلیپس اعتقاد دارد که موج آزاد سازی خدمات مالی به رهبری محافظه کاران با ایدئولوژی بنیانگذاران در تضاد بود. وی آزادی بخش مالی و قانون حذف مقررات زاید را نقد می کند . قانونی که روایتی بزرگ نمائی شده از دست نامرئی آدام اسمیت است. کوین فیلیپس با اشاره به اوج گرفتن خطر بدهی درسال های 2000 می گوید این نقطه ضعف در قدرت های پیشین تراز اول جهانی هم وجود داشت.
فصل نهم : بدهی درس نیاموخته تاریخ
نویسنده در ابتدای این فصل با اشاره به خودپسندی و استثناپنداری اسپانیایی ها و هلندی ها روحیه خاص بودن آمریکایی را در معرض نقد قرار می دهد و بدهکاری را فلج کننده روح امپراطوری های پیشین می نامد. وی مالیه را بازی پایانی قهرمانان می داند . ثروت اسپانیا و استعداد سوداگری از اسپانیا یک قدرت مالی ساخت تا اینکه زوال آن در اثر جنگ های دهه 1640 فرا رسید. در سال 1908 چرچیل رئیس وقت هیئت تجارت بریتانیا « از بذرهای نابودی امپراطوری و تباهی ملی » در «شکاف غیر طبیعی بین ثروتمندان و تهیدستان و افزایش سریع تجمل، بیکاری مبتذل » سخن گفت که همه نشانه هایی از ظهور قدرتمند مالیه در بریتانیا بود. « سر جان الیوت» اسپانیا شناس برجسته قرن افول این کشور را در اتکا ی آن به طلا ، نقره و بدهی می دانست.پس از ورد سیل آسای طلا و نقره به اسپانیا کشاورزی و صنعت راه زوال را پیمودند . ورود طلا به اسپانیا و گردش آن در دربار و بازار این کشور را به مجرای مجازی تبدیل کرد که نطفه صنعت خدمات مالی اروپای غربی در دل آن کاشته شده بود. اقتصاد خدمات مالی در موضع برتر قرار گرفت و اقتصاد اسپانیا را در موضع ضعف قرار داد. این در حالی بود که اسپانیا بر خلاف قدرت های هلند و بریتانیا مرحله صنعتی شدن را تجربه نکرده بود. اما برای هلندی های قرن هفدهم و انگلیسی های قرن هیجدهم و نوزدهم واپسین مرحله نفوذ اقتصاد مالی از قدرت تجاری و صنعتی سر بر آورد. ارتباطات جهانی هر کشور به همراه رشد سرمایه و خدمات مالی تاکید روز افزونی را بر بازار های سهام و اوراق قرضه ، بیمه کارگزار ، اقتصاد مالی جهان به وجود آورد و ظهور جوامع بزرگ رانتی را ایجاب می کرد. در نتیجه نفوذ صنعت از دست رفت و دانشمندان و دانشجویان خارجی به وطن خود بازگشتند . برخی دانشمندان و صنعتگران ماهر تصمیم به مهاجرت گرفتند و جنگ وبال اقتصاد شد. این 4 قدرت جهانی در طی 4 سده گذشته فرهنگ های رانت خواری را نیز به وجود آورده اند. در نتیجه آسیب پذیر شدند. تاثیر اوراق قرضه بر اقتصاد اسپانیا ویرانگر بود و تبدیل گروههای پیشگام شهری و منطقه ای در هلند به رانت خوارهایی که در آمدشان از مسکن ، زمین و پول نزولی حاصل می شد در این کشور آثار خود را بر جای گذاشت. رشد اشرافی گری ، افزایش حیرت انگیز و انتقال سرمایه های هلندی به خارج از دیگر نشانه های افول هلند بود. در انگلستان نیز رانت خوری اشاعه یافت و منابع مالی به جای خلاقیت و بازسازی صنعتی انگلیس راهی جاهای دیگری شد. افول اقتصادهای اسپانیای قرن هفدهم تا بریتانیای قرن بیستم استدلال کسانی را تقویت می کرد که عقیده داشتند اقتصاد مالی نمی تواند جای صنعت را بگیرد . افول صنعت گرایی بیشتر از آنکه جستجوی آینده ای مبتنی بر علم اقتصاد برای یک قدرت بزرگ باشد تکاپویی برای بازنشستگی محترمانه است. نویسنده به صادرات بالای کشورهایی مانند سوئیس ، چین ، آلمان ، ژاپن اشاره می کند و اعتقاد دارد آمریکا بر خلاف این کشورها نتوانسته است میان بخش مالی ، و تولیدی -صنعتی موازنه معقولی برقرار کند. فیلیپس همچنین اشاره می کد که دست نامرئی بازار آزاد آدام اسمیت با چالش های فراوانی روبرو شده است. اسمیت در «ثروت ملل» هدف فعالیت اقتصادی را مصرف می داند این در حالی است که مدل های توسعه اقتصادی آسیایی همه در کار محدود سازی مصرف هستند.
فصل دهم: حباب های زنجیره ای- طلبکاران خارجی
شرمندگی آمریکایی و مجال آسیایی
بزرگترین بدهکار جهان به بزرگترین قرض کننده جهان تبدیل شده است . در بریتانیا در دهه های 1920 ، 1930 و 1940 پوند بر اثر بحران های بزرگ جای خود را به دلار داد. اکنون نوبت دلار رسیده است. در آغاز دومین دوره ریاست جمهوری بوش بدهی ملی با احتساب بدهی بخش عمومی 6/4 تریلیون دلار و بدهی موسسات دولتی به 8/7 تریلیون دلار رسید. در سال 2005 این بدهی به 5/13 تریلیون دلار رسیده که مجموعا 115 درصد از تولید ناخالص ملی را در بر می گرفت و به منطقه خطر نزدیک می شد. بدهی خانوار ، شرکت ها و بخش مالی هم بر روی هم تقریب سه چهارم بدهی بازار اعتبارات که به 40 تریلیون دلار می رسد را تشکیل می دهند. استقراض برای مصرف و نه تولید بدهی خصوصی در آمریکا را به یک معضل تبدیل کرده است. در فاصله سال 2000 تا 2004 بدهی خانوار 39 درصد افزایش داشته اما در آمد واقعی قابل تصرف رشد بسیار اندکی را نشان می داد. در دوران پس از11 سپتامبر دولت بوش به صنعت کارت اعتباری گرایش نشان داد. بین سال های 2000 تا 2004 حجم جریمه های دیر کرد و مهلت پس از دیرکرد رشد بادکنکی یافت و به این ترتیب کل سود صادرکنندکان کارت های اعتباری افزایش یافت . در نتیجه هزینه های اعتبار برای مصرف کندگان سیر صعودی یافت. در سال 2004 هم چنین نگاه عمومی دوباره متوجه مستغلات شد و بدهی وام مسکن در ایالات متحده از 4/4 تریلیون به 5/7 تریلیون دلار افزایش یافت. نویسنده سپس ابعاد دیگری از کنترل بخش مالی بر اقتصاد آمریکا را تشریح می کند. خدمات مالی در دهه های 1980 و 1990 به سیاست عمومی تبدیل شده است. کسری انبوه حساب های جاری نشان می داد که ایالات متحده ورای امکاناتش عمل می کند و تداوم گرایش نامعمول بانک های مرکزی آسیایی به تامین بودجه از طریق خرید و نگهداری اوراق قرضه بدهی آمریکا گرفتاری در حال ظهور بود. وابستگی آمریکا به واردات کالاهای صنعتی و نفت از آسیای شرقی و خاورمیانه افزایش یافته است. سیاست های دو حزب آمریکا به ویژه جمهوریخواهان باعث کسری حساب های جاری در ابعادی وسیع شده است.بانک های مرکزی آسیا از طریق خرید اوراق قرضه کوتاه مدت وزارت خزانه داری که در واقع سود منفی داشت پول از دست می دادند اما انگیزه آنها از این اقدام حفظ بازار پر سود صادرات به آمریکا بود. فیلیپس با اشاره به تحرک بانکهای مرکزی آسیایی چهار خطر را در حوزه بدهکاری تبیین می کند: بدهی ملی که به 10 تا 15 تریلیون دلار رسیده است. بدهی خانوارکه سیاست های واشنگتن عامدانه آن را بادکنک وار افزایش دادند ، بدهی بخش مالی که وام های مسکن پر خطر ، سرمایه گذاری های حفاظتی متزلزل ، اعتبارت اشتقاقی غیر نقدی و دست درازی ابر بانک ها را به هم پیوند می دهد. این بدهی هم سومین حوزه را تشکیل می دهد. استقرض نیز حوزه چهارم است.
جنگ:انهدام نظامی و اقتصادی سرکردگان جهانی
حمله به عراق و اشغال آن به عقیده فیلیپس فضایی را به وجود آورد که به رادیکالیسم و تروریسم این امکان را داد تا خود را حول یک آرمان ضد آمریکایی بازسازی کند. ممکن است جنگ با تروریسم در خاورمیانه طولانی شود و قدرت نظامی و اقتصادی آمریکا را رو به زوال ببرد.
نویسنده جنگ های معروف را بررسی می کند و یک بار دیگر نقش جنگ ها در براندازی قدرت های جهانی را مور توجه قرار می دهد. پس از جنگ های 30 سله که برخورد مذهبی و سیاسی در اروپا بود هلندی ها از آن بهره بردند اما اسپانیا قدرت تراز اولی بود که جایگاه خود را از دست داده بود. درگیری های 1713-1688 در سراسر جهان کشانده شد و انگلیسی ها دستاوردهایی در این جنگ داشتند. جنگ جهانی انگلیس-هلند 1784-1780 که ازبطن انقلاب آمریکا روئید کار هلند را یکسره ساخت.جنگ های جهانی دوم نیز افول بریتانیا و صعود آمریکا را در پی داشت . برای اسپانیا سرکوب شورش هلند یک بار گران 80 ساله بود . هلندی ها در جنگ با فرانسوی ها در قرن های 17 و 18 امکانات نظامی و مالی فراوانی را از دست دادند. جنگ با انگلیس نیز خزانه دولت را به ورشکستگی کشاند . جنگ جهانی دوم نیز روند فقیر سازی بریتانیا را که از جنگ جهانی نخست آغاز شده بود تکمیل کرد. فیلیپس همچنین نظام تامین اجتماعی را بعدی دیگر از بحران بدهی آمریکا می داند. به اعتقاد وی خدمات درمانی و طرح داروهای نسخه ای به نوبه خود حدود سی تریلیون دلار لازم دارد تا بودجه آن برای 75 سال آینده تامین شود. تامین ان بودجه با توجه به چالش های امریکا ناممکن است.به اعتقاد فیلیپس وابستگی نفتی ، مذهب رادیکال و بحران بدهی ضمن اینکه یکدیگر را تغذیه می کنند پایگاه سیاسی مشترکی دارند.
فصل 11: اکثریت خطاکار جمهوریخواه
در این فصل نویسنده نقش جمهوریخواهان آمریکا را در آسیب پذیری نفتی این کشور ، بدهکاری بیش از حد و افراط گرایی مذهب رادیکال بررسی می کند. اکثریت نوظهور جمهوریخواهان در برخی از جهات در حال تبدیل شدن به تئوکراسی نوظهور جمهوریخواهان است. در سال های میانه 1990 گزارش های مربوط به بدهی رو به افزایش ایالات متحده با برآوردهای مربوط به تولید رو به کاهش نفت کشور زیادتر شد. تولید رو به کاهش ،بدهی رو به افزایش را تغذیه می کرد. فیلیپس با نقد سیاست جمهوریخواهان حاکم بر کنگره به کاهش اعتبار دلار در بازارهای خارجی استناد می کند و اشاره می کند که انبوه افزایش مصرف نفت و مدیریت نابسامان ارزی عقربه های ساعت آسیب پذیری آمریکا را رو به جلو می برد. وی بار دیگر ائتلاف جمهوریخواهان با مذهب را مورد توجه قرار می دهد و در ادامه به رقابت داخلی جانشینان بوش برای کندیداتوری حزب جمهوریخواه در انتخابات ریاست جمهوری 2008 می پردازد . فیلیپس پس از بیان اختلاف میان بوش و مک کین در انتخابات مقدماتی 2000 ک به شکست مک کین منجر شد می نویسد«به رغم شمار انبوه رای دهندگان تولد-دوباره ای و کلیسا روهای دائمی چالش مذهبی همچنان پاشنه آشیل جمهوریخواهان است . مسائل کانونی مورد توجه جنسیت ، زندگی و مرگ، متمم قانون اساسی و روابط کلیسا و حکومت هنوز در انتظار بزرگترین نبردهای فلسفی و دادگاهی در سال های آتی هستند.» نویسنده همچنین یک بار دیگر بحران کاهش ارزش دلار را گوشزد می کند و از کاهش سرمایه گذاری آمریکایی ها در داخل کشور و علاقه به حضور در خارج از کشور خبر می دهد. زیرا پخش پول در آمریکا از لحاظ اقتصادی برای سرمایه گذاران صرف نمی کند.اقتصاد دانان آمریکا در نظر نویسنده نسبت به دست نامرئی آدام اسمیت که در اندیشه محافظه کارانه اقتصادی جایگاه مهمی دارد فاصله گرفته اند اما دولت بوش همچنان در یک غفلت استراتژیک به سر می برد. در ادامه فصل باز هم بنیادگرایی فرهنگی و سیاسی بررسی می شود و نویسنده باز هم با استناد به نظر سنجی ها سه ویژگی اولویت پیروی از اصول مذهبی درسیاست خارجی ، پایبندی به یک جهان بینی انجیل محور و طرفداری از دخالت نظامی آمریکا در خاورمیانه را شاخصه های مشترک پروتستان های سفید پوست اوانجلیک ارزیابی می کند. فیلیپس بار دیگر ضدیت دولت بوش با برنامه های علم گرا و برنامه های بین المللی مانند مقابله با ایدز ، بیماری های مقاربتی ، بارداری ، سقط جنین و.. را شرح می دهد . دولت بوش همچنین با جنبش زنان نیز مشکل داشت . مخالفت با جایگاه زنان باعث شده برخی از محافظه کاران مذهبی متهم به پیوند با فلسفه طالبانی یا شاید توراتی صرف درباره بازگشت زنان به جایگاه سنتی شان در جهان مرد سالار شوند . مخالفت با همجنس گرایان و حتی طرفداری از اعدام آنها ، مخالفت با استفاده از دراوهای ضد ایدز و توصیه به خویشتن داری در این موارد از جمله مخالفت های دوره بوش محسوب می شوند. البته نویسنده در ادامه به مخالفت اکثریت مردم آمریکا به گرایش های دین سالار اشاره می کند. به خصوص در سال های 2004 و 2005 حمایت از پژوهش سلول های بنیادی افزایش یافته است و با پیشرفت های علمی واکنش به راست مذهبی افراطی بیشتر هم خواهد شد. از سال 2004 بسیاری از مردان و زنان امریکایی با تحمیل هر گونه دیدگاه اخلاقی یا مذهبی بر کشور شان مخالفت کرده اند. برجسته شدن نهادمند راست مذهبی ، تمرکز فزاینده انجیلی بر خاورمیانه و پافشاری شدید بر همکاری کلیسا و دولت در میان رای دهندگان جمهوری خواه ماهیتی متفاوت به جنبش راست گرای اوایل دهه 2000 بخشیده است. نویسنده در ادامه این فصل باز هم بحران های مالی و افزایش وام های مسکن و کارت های اعتباری را تکرار می کند. سپس نتیجه می گیرد که این باور رو به رشد در غرب و شرق به وجود آمده است که در سال 2030 یا 2040 رهبری جهانی به آسیا منتقل می شود. کوچ صنعت به شرق آسیا ، ساماندهی دوباره اقتصاد در آسیای مرکزی و جنوب غربی ، افزایش قیمت نفت در خاورمیانه و شکست سیاست های نفت محور در عراق به همراه امتیاز گاز از سوی کشورهایی مانند روسیه همه از دلایل افول اقتصاد آمریکا هستند. انتظار می رود چین در سال 2020 به رقیب عمده آمریکا تبدیل شود . نرخ بالای پس انداز ، توان تکنولوژیکی و ظرفیت های علمی این کشور را در مسیر پیشرفت قرار داده است. نویسنده در ادامه به نظرسنجی های موسسه پیو اشاره می کند که نشان می دهند مخالفت با جنگ عراق در سال 2005 در مقیاس بین المللی حتی از سال2004 نیز فراتر رفته و پرسش شوندگان هدف اصلی آمریکا را نه مبارزه با تروریسم بلکه کنترل نفت دانسته اند. وی همچنین با بیان تصلب فرآیندهای سیاسی و اقتصادی آمریکا ، فرآیندهای انتخاباتی در هر دو حزب را متصلب و ذاتی توصیف می کند و از ظرفیت اندک برای چالش با وضع موجود می نویسد.
فیلیپس در گفتار انتهایی تغییر در ائتلاف انتخاباتی جمهوریخواهان را مورد بررسی قرار داده است. وی پس از بیان مختصری از فرآیند محافظه کاری جمهوریخواهان به ضعف بوش و سیاست های شکست خورده او در عراق و جاه طلبی و بی کفایتی و فریبکاری رئیس جمهور سابق آمریکا اشاره می کند و بار دیگر نگرانی آمریکایی ها از نفوذ راست مذهبی در سال 2005 را گوشزد می کند . نویسنده میان راست گرایی مذهبی بوش با نیکسون و ریگان تفاوت قائل است . زیرا به اعتقاد او تا قبل از دوران بوش هرگز یک ائتلاف سیاسی آمریکایی اینگونه تحت سیطره طیفی از فرقه های مذهبی بیگانه ی گرفتار در اخلاقیات انجیلی ، بی اعتمادی به علم و تعهد جهانی به اوانجلیسم مذهبی و سیاسی نبوده است. فیلیپس در پایان با اشاره به زوال ائتلاف جمهوریخواهان در زمان بوش می نویسد:«تاریخ حکایت از این دارد اگر زمان برای رم ، اسپانیا، جمهوری هلند یا بریتانیای حوالی 1914 به رغم باور آنها به الطاف خداوند به سر آمد پس خداوند ممکن است مومنان جمهوری خواه خود را نیز طرد کند و اگر زیاده روی ها و جاه طلبی های بیش از حد مذهبی به بخشی از یک سنگ نبشته برای ایالات متحده قرن 21 تبدیل شود ائتلاف کنونی جمهوریخواهان نیز در همان فضاحت غرق خواهد شد.»
تکمله :
حامد زارع در وبلاگش در نقد این کتاب نوشته:
نویسنده کتاب «تئوکراسی آمریکایی» آدم حاذق و بامزه ای باید باشد. حاذق از آن رو که به اندازه افزایش نفرتش از آمریکا، اطلاعاتش از جهان آمریکایی نیز افزون می شود و بامزه به این خاطر که بی هیچ مخاطره ای سطح نازل تحلیل های چپ گرایانه خود را به نمایش می گذارد.
کوین فیلیپس پیش خویش خرسند است که با ابرقدرت آمریکایی دنیای معاصر، بدترین شوخی ها و سخت ترین سخن ها را مطرح کرده است. اما حجاب چپ روی برای فهم وی معاند می شود و نمی فهمد! که لیبرالیسم علت وجودی خود را سعه صدر و انعطاف می داند. هنوز فراموشمان نشده است که مارکوزه در وسط زیست جهان آمریکایی و قلب لیبرالیسم چه دشنام هایی را به سیستم تمدنی لیبرال می داد. این خاصیت جهان لیبرال هیچ گاه به فهم چپ ها نخواهد رسید.
که اگر می رسید امروزه کوین فیلیپس اینچنین تلاش مذبوحانه ای برای تمسخر و خدشه زدن بر منطق آمریکایی و جهان سرمایه داری نمی آورد. کوین فیلیپس در کتاب خود «تئوکراسی آمریکایی: سیاست و مخاطرات مذهب بنیادگرا، نفت و استقراض در قرن بیست ویکم» سعی کرده است با دیدن و دقت در نحوه استفاده آمریکایی ها از اتومبیل، بزرگراه ها، مناطق نفت خیز، جایگاه ها فروش بنزین، ساخت راه آهن برلین ـ بغداد، تبدیل موتورهای سوخت ناوگان جنگی انگلیس از سوخت زغالی به نفتی و رانندگان شورلت در آمریکا نتیجه بگیرد که چندقدمی بیشتر تا نابودی امپریالیسم آمریکا و برچیده شدن تمدن و کشور آمریکا نمانده است! نویسنده همچنین دست سترگی در اجتهاد دارد و با غور در مسائل معاصر آمریکا ریشه مشکلات کنونی را «اونجلیکالیسم مبارزه جوی مدرنیسم ستیز پروتستان» می داند.
متاسفانه اغتشاش مفاهیم که جزء لاینفک تحلیل های مارکسیستی است در این عصر نیز به وفور به چشم می خورد. علاوه بر عبارت گنگ و نامفهوم و گیج کننده اونجلیکالیسم مبارزه جوی مدرنیسم ستیز پروتستان» که برای نور افکنی و ابهام زدایی از آن باید چند جلد کتاب راهنما برایش نوشته شود، عبارت هایی نظر «تاریخ سوخت»، «فرهنگ اتومبیل»، «امپریالیسم کربنی» نیز در کتاب ۷۰۰ صفحه ای فیلیپس موج می زند. به نظر می رسد همپای استفاده فیلسوفان مکتب انتقادی از فن سوراخ کردن کلمات، تحلیلگران چپ گرای معاصر نیز دامنه تحلیل های خود را به سبب دارا نبودن مبانی مفهومی و چارچوب نظری به سمت رخ نمایی و رونمایی از کلمات تازه و واژه های نوزاد می برند تا خواننده در خلسه برآمده از سخنان شبه روشنفکرانه باقی بماند و ذره ای ذهن خود را به سمت بنیاد تحلیل و عمق مسئله نبرد.
ادعای کم عمقی تحلیل نویسنده کتاب، به راحتی قابل اثبات است. ذهنیت موعودگرایانه نویسنده باعث شده است که هر گاه سخن از جورج بوش و سیاست جاری در ایالات متحده برود، داد نویسنده بالا بگیرد و از «رستگاری» و «مبارزه نهایی خیر و شر» و «اذهان انجیل زده راست مسیحی» سخن بگوید. در ابتدا باید گفت که ترابط بحث های فضیلت گرایانه با کابینه بوش و سیاست جاری آمریکا، بحثی است که به لئو اشتراوس نسبت می دهند و اولین کسی که این گمانه را ایجاد کرد، شادیا درودی نویسنده عرب تبار کانادایی بود که در تحلیل های خود اشتراوس را به پدر نومحافظه کاری متهم کرد. پس سابقه این سخن ها دراز دامن تر از آنی است که کوین فیلیپس سینه خود را ستبر کرده و از راست گرایی مسیحی و رستگاری گرایی سخن گوید. نکته بعد که نویسنده کتاب را به وضوح در اشتباه فرو برده است، یکی دانستن نومحافظه کاران (از جمله جورج بوش و کابینه اش) با پروتستان های بنیادگرا (که در میان نزدیکان بوش وجود دارند) است. نباید این دو جریان را یکی انگاشت، در غیر این صورت به درد کوین فیلیپس مبتلا خواهیم شد.
خاستگاه اجتماعی نومحافظه کاران، دلمشغولی های سیاسی و دلبستگی های فکری آنان ربطی به نوزایی پروتستان های متعصب ایالت های جنوبی آمریکا (کمربند کتاب مقدس) ندارد. نومحافظه کاران عمدتا از خانواده های فرهیخته کرانه خاوری ایالات متحده برخاسته اند. هدف سیاسی آنان نه ممنوع کردن سقط جنین است و نه اجباری کردن نیایش در مدارس و نه مبارزه با آموزه های داروینی و تدریس آن در دانشگاه ها. حتی سر و وضع و ظاهر آنان نیز با پروتستان های خشک اندیش و واعظان تلویزیونی متفاوت است. نومحافظه کاران به جای کتاب مقدس اغلب نشریه های ادبی و سیاسی می خوانند. با این تفاوت آشکاری که میان نومحافظه کاران و پروتستان های رادیکال وجود دارد اما فیلیپس چون از یک ذهنیت سیاسی و یک عینک ایدئولوژیک برخوردار است، توان فهم آن را نداشته است و جاهلانه بر نادانی خود تجاهل ورزیده است. این تجاهل تا آنجا پیش می رود که خامدستانه بنیادگرایی مذهبی و حکومت دینی را آنقدر آمریکایی می پندارد که کیک سیب از اصالت آمریکایی برخوردار است.
باورمندی نویسنده کتاب به آموزه های مارکسیستی باعث آن است که از نقش مولد و زاینده دین در قوت گیری دموکراسی در آمریکا، هراسان شود و از آن به عنوان دولت مذهبی یاد کند. امروزه مخاطبان خام و عادی شبکه های تلویزیونی اسلام گرا نیز با کمترین هوش خود، فرق میان دولت مذهبی و ایدئولوژیک و بنیادگرا با حکومت دموکراسی در آمریکا و ساز و کار جریان قدرت در ایالات متحده را می فهمند و توان تمایز گذاشتن میان این دو را دارند.
جلوه دیگر از بهبودی تحلیل فیلیپس از یکی انگاری ابرقدرت های تاریخ بشری است. این یکی انگاری باعث شده است که علت های فروپاشی هر یک از این ابرقدرت ها نیز یکی پنداشته شود و در نتیجه فیلیپس امروز منتظر اضمحلال ابرقدرت آمریکاست.
البته باید اطلاعات فراوان، تسلط به وقایع تمدنی و توجه المان های فرهنگی و ارجاعات فراوان به رویدادهای سیاسی و اقتصادی را نقطه قوت تحلیل نویسنده کتاب دانست اما همه این توانمندی های وی بسان روکش رنگی بر تحلیل های رخ زرد و رو افتاده ای است که تاریخ مصرفش در دنیای امروز گذشته است. البته لیبرال ها به راحتی و خوشمزگی کتاب فیلیپس را بخوانند! چه اینکه این کتاب مشحون از نوستالژی جهان واقعیت های سرمایه داری و ارزش های لیبرالی و تمدن آمریکایی و همچنین نحوه زیست جامعه مدرن ایالات متحده است و خوشمزگی کیک سیب آمریکایی و لذت مک دونالد به همراه طنزهای مکرر نویسنده کتاب در پیش بینی هایش، لحظات خوشی را برایشان رقم می زند.
بدون تردید، کوین فیلیپس نویسنده کتاب تئوکراسی آمریکایی خود نیز در لذت این لحظه ها و صحنه ها شریک بوده است و این توانمندی فاخر دنیای معاصر و لیبرالیسم واقعا موجود است که دشمنان خود را در جامعه باز خود نگاه می دارد و محترم می داند. ضیافت کیک سیب آمریکایی، ضیافت بزرگی است حتی برای مارکسیست ها!
نظر شما