به دنبال حکیم

مدیریت که کلمه‌ای «خوش‌گِل» است برای همه آنهایی که نسبتی با آن دارند، محل سربلندی است و سوء مدیریت که ترکیبی «بدگِل» است برای همه کسانی که دچار آن هستند، محل سربه‌زیری.

مدیریت: این کلمه کلیدی است که برای باز شدن گره کارها پیشنهاد می‌کنند.
سوء مدیریت: این ترکیب، قفلی است که برای بستن راه کارها یاد می‌شود.
مدیریت که کلمه‌ای «خوش‌گِل» است برای همه آنهایی که نسبتی با آن دارند، محل سربلندی است و سوء مدیریت که ترکیبی «بدگِل» است برای همه کسانی که دچار آن هستند، محل سربه‌زیری. مدیرانی که با مدیریت نسبتی دارند در چند چیز مشترک هستند: میز، عُرضه، تشویق و تنبیه بجا، قدرت تصمیم‌گیری ... و مدیرانی که به سوء مدیریت دچار هستند، غیر از موارد بالا، دردسر و زحمت هم دارند.
«گِل» مدیریت را (از هر دو نوع) می‌توانیم در بخش‌های مختلف ببینیم و به یکدیگر نشان دهیم؛ و ازآن جمله است بخش فرهنگ. مدیریت را در بخش فرهنگ (ادب و هنر) نمی‌توان با مدیریت دیگر امور جامعه مقایسه کرد، زیرا جنس این «گِل» در اینجا چیزی است و در آنجا (اقتصاد، بهداشت، نظام، سیاست، آموزش و ...) چیز دیگر. نمودار توسعه در آنجا به طرف بالا است و نشانه رشد در اینجا به سمت پایین. آن، توسعه ظاهر جامعه را در بر می‌گیرد و این، رشد باطن آن را. در آنجا آبادی صورت است و در اینجا آبادی جان. به همین دلیل است که می‌گوییم اگر بخش ادب و هنر برای اداره خود بخواهد کسی را برگزیند، قبل از اینکه سراغ مدیری را بگیرد، به دنبال «حکیم» می‌گردد.
حکیم، مدیر نیست. او هیچ تخصصی برای فرمان راندن ندارد و از اینکه بر قله نمودار سازمانی ایستاده است خوشحال نیست. او هیچ تلاشی برای نفوذ در دل‌ها نمی‌کند و از اینکه دستوراتش بی چون و چرا اجرا می‌شود به خود نمی‌بالد. حکیم، پدر است. تخصص او پدری کردن است. او متخصص دوست داشتن و مهر ورزیدن است. نسبتش با ادب و هنر، خونی است. اهل فرهنگ دوستش دارند و می‌دانند که تپش قلب او برای چیست.
اقتصاد، بهداشت، سیاست، نظام و ... اداره‌اند و مدیر می‌خواهند. ادب و هنر، حکمت است و حکیم می‌خواهد.
اما دو سؤال:
1- چه حالی دارد فرهنگ جامعه‌ای که به جای حکیم، مدیر دارد؟
2- چه روزگاری دارد فرهنگ جامعه‌ای که به جای حکیم، سوء مدیریت دارد؟

کد خبر 306454

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

آخرین اخبار