به گزارش رجانیوز(اینجا)، یکی از ویژگیهای کابینههای نهم و دهم دولت، استفاده از نخبگان و کارشناسان برتر و شناخته شده در عرصههای مختلف بود؛ تا جایی که برخی از وزرا دارای درجه استاد تمامی و پروفسوری بودند که این مساله سبب شد تا تراز فعالیتهای سیاسی و اجتماعی در کشور به حد محسوسی جابهجا شود و به شدت بهبود پیدا کند(!!!) رجانیوز مدعی شد باحضور چندین استاد تمام و نخبه دانشگاهی در کابینه قبل؛ ادامه این روند در کابینه روحانی مورد انتظار است.رجانیوز درادامه نوشت : "وجود چندین استاد تمام دانشگاه که در زمینه تخصصی خود، چهرههای بلامنازع در کشور بودند و در عرصه جهانی هم دارای اعتبار وسیعی بودند(!!) یکی از ویژگیهای مشخص و ممتاز کابینههای دولتهای نهم و دهم بود. از سوی دیگر، یکی از معیارهای خوبی که در زمینه انتخاب وزرا در این دولت صورت گرفت، توجه به جایگاه علمی و تخصصی افراد بود؛ تا جایی که اکثر قریب به اتفاق وزرا افرادی بودند که از دانشگاه به دولت آمدند؛ نه اینکه به دلیل مناسبات سیاسی و زدوبندهای پشت پرده از دولت به دانشگاه منتقل شوند(!!)به همین دلیل، اکنون که رئیسجمهور منتخب در حال بررسی گزینههای پیشنهادی به منظور تشکیل کابینه خود است، باید توجه جدی و رویکردی ویژه در این زمینه داشته باشد و با در نظر گرفتن تراز جدیدی که دولتهای نهم و دهم در زمینه انتخاب وزرا و مسئولین اجرایی کشور ایجاد کرد، زمینه را برای انتخاب همکاران جدید خود با در نظر گرفتن این معیار مهم و ارزشمند فراهم کند".
البته خوب شد که دکتر روحانی این معیار را رعایت نکرد و به ایمان و تقوا و کارآمدی و تجربه و قدرت مدیریتی و پاکدستی و عشق به ملت و میهن و اعتدال بیش از عضویت در هیأت علمی (که آن هم در جای خود مهم و لازم است)، توجه کرد. چرا که ایشان هوشمندانه می دانست که مصیبتِ پُزِی به نام " عضو هیأت علمی" در کشور دامنگیر و فراگیر شده و هرکس که به مقامی رسیده کوشیده یا می کوشد " دکتر" و " عضو هیأت علمی" شود......
*شنیده ام نابغه مشهور آلبرت آینشتاین عضو هیأت علمی برای تدریس دانشگاهی نبود و بخاطر او هیأت علمی پژوهشی را ابداع کردند تا پروفسور بی بدیل فیزیک بتواند بدون تدریس و صرفا با پژوهش صاحب کرسی علمی پژوهشی فیزیک باشد.....مگر هرکه عالم است معلم خوبی هم می تواند بشود؟ هنر معلمی و استادی با دانشمندی اینهمانی ندارد. ای بسا صاحب علمی که توان تعلیم و شاگرد پروری وانتقال علم ندارد.....اما درایران عده ای دکتر نشده ، "دکترین" می نویسند و با ترکیب واژه ها ی مشهور ، واژه های نامأنوس جعل می کنند و نانودکترینولوژی می نویسند و در همه علوم اظهار نظر می کنند و هواخواه دارند!! چرا ؟ چون عالمان واقعی سکوت اختیار کرده اند یا انزوا طلبیده اند یا در انزوا قرار گرفته اند.....
*می دانیم که در بسیاری از کشورها استفاده از عنوان "دکتر" مختص پزشکان است و تا همین قبل از انقلاب هم تقریبا این تلقی در ایران رایج بود و از مرحوم دکتر شریعتی قریب به این مضمون یادم هست که می گفت کسی از او نسخه می خواسته و وقتی که او گفته من پزشک نیستم گفته پس تو چطور دکتری هستی که طبابت نمی کنی؟ شاید معدود دکترهای مشهور غیر پزشک آن دوران همین دکتر شریعتی و دکتر معین و چند فرهیخته دیگر باشند .... اما الان همه عشق دکتر شدن دارند از نظامی و غیرنظامی..... آیا کسی می داند که اکثر رؤسای جمهور ومسئولان عالیرتیه خارجی از جمله همین اوباما و کلینتون دکترای تخصصی یا دفیل PhD دارند؟ برخی مقامات کشورهای شرقی دکترانتور هستند که پسادکتری یا بالاتراز آن است اما هرگز با این عناوین یاد نمی شوند؟ کدام مقام نظامی خارجی غیرپزشک را با عنوان نظامی و علمی سراغ دارید؟ مگر ژنرال پنچ ستاره کالین پاول از لقب دکتری استفاده می کرد؟ با آنکه فوق ارتشبدی او در ایران معادل ندارد(آریابد هم رسمی نیست ) .... بگذریم از پدیده کردانیسم و بعد حذف لقب علمی در مکاتبات برای رعایت شأن دکترهای قلابی کابینه سابق که یا از جهالت بود یا حسادت و در برخی جاها مشوب به حماقت! (البته این اواخر مشایی با دوپینگ به فوق لیسانس رسید !) یادم هست درجایی بودم که طرف تازه دکترشده بود به من اصرار داشت ازاو با عنوان دکتری یاد کنم و وقتی پست ومقام گرفت بقول خودش برای پرهیز از خطاب دکتر برای افراد غیر دکتر و یا دانشجوی دکتری و بقول حودش "دکترقلابی" و "دکتر بعد از این" به من که 20 سال دکتر بودم و خواهش کرده بود حکمش را با عنوان دکتری بزنم هم "دکتر" نمی نوشت و نمی گفت!!
*بگذریم .... با احترام به امثال دکترلنکرانی، آیا بسیاری از این مقامات دولت سابق که گفته اند به دانشگاه برمی گردند کار علمی بلدند؟ اگر دستیاران پشت پرده نباشند آیا حتی بلدند که پروپوزال بنویسند؟ رانت همه جورش بد است و رانت علمی از همه بدتر.... بجز آنها که در خارج درس خوانده اند و لاجرم زبان انگلیسی آنها خوبست چند نفر از این دکترهای رانتی داخل درس خوانده به زبان در حد ترجمه متون مسلط هستند؟ بهتر نبود به همه مقامات عاشق دکتری یک دکترای افتخاری می دادیم و هزینه صرفشان نمی شد (گرچه که بعدا هم حقوقشان بالاتر برود!) تحصیل را برای اهل دانش و تحقیق می گذاشتیم؟ برخی لیست مقالات و رساله هایی که توسط آنها راهنمایی یا مشاوره یا داوری شده اند را به رخ نکشند که من از حاق و باطن امور آنها خبر دارم ..... چطور ممکن است کسی مشاغل سنگین اجرایی داشته باشد و بقول خودش روزی 15 ساعت کار بکند(که من برای آن اهمیتی قائل نیستم و باور ندارم درست باشد و بسیاری ازآنها بعینه پروپاگاند است) همزمان تحصیل کند و چند رساله بردارد؟ من در یک کار رده میانی اجرایی سنگین بین خود وخدا دیدم که نمی شود و قید افتخار "عضویت در هیأت علمی" و حتی "خادمی افتخاری آستانقدس رضوی" را زدم تا به کارم برسم و مدیون بیت المال و مردم و خون شهدا نباشم..... مگر کار و تحصیل همزمان ممنوع نشد چطوز عده ای با رانت مقام به مدارج علمی بالاتر می رسند و ظرف مدت نامعقولی دانشیار و استاد تمام می شوند؟ چطور و چرا دانشجوی دکتری که بقول خودش "بدلایل شخصی مخالفت خود را روزهای گذشته هرچند کار قانونی بوده است به رئیس دانشگاه، رئیس دانشکده، معاون دانشکده و برخی از اعضای گروه علمی اعلام نموده بودم که حتی به صدور حکم منجر نشود"(اینجا بند6) باز عضو هیأت علمی می شود و مقصر خودحق پندار و خود محبوب پندار (بلیه اکثر مسئولان) این امر را کودتا علیه جهل (اینجا) و دشمنی با کارهایش را ( اینجا و کامنتهایش را بخوانید که معلوم است خیلیها را رنجانده و مورد ظلم قرار داده والله اعلم) ظلم می نامد؟ ایشان باید حرف آنها را بشنود ولو که ظلم کنند . این سلوک مدیریتی طراز علوی است.....
* راستی بقول آقای بذرپاش (همانجا بند15) یک لیستی از بورسیه های دولت اصلاحات ( و به نظر بنده، اصلا همه بورسیه های بعد از انقلاب) که با پول بیت المال به خارج رفتند و برنگشتند تهیه شود ..... این هم مصیبت دیگری است : بورسیه شدن و درس خواندن با پول بیت المال از طریق رانت و پارتی و برنگشتن برای خدمت به مبهن و ملت........ بنظرم هر مسئولی که فرزندش را با بورسیه دولتی اعزام کرده یا از آن بعد از شروع تحصیل استفاده کرده و برنگشته، باید عزل و محاکمه شود و مبلغ بورسیه را به قیمت روز برگرداند و مادام العمر از خدمات اجتماعی و مناصب محروم گردد ....میهن دوستی و خدمت به ملت باید درس اول همه باشد و فرزندان مسئولان به این امر سزاوارترند.
*یک صاحب پست معمولی حراستی که گویا اخراج هم شده را می شناسم که با چرب زبانی و البته پارتی! عضو هیأت علمی یک دانشگاه شده و حاشا که بتواند درس بدهد و دو کلمه انگلبسی بنویسد....یا فلان مقام دکتر نشده تدریسش دردانشگاه را با افتخار به رخ می کشد.... از دانشجویان یک مقام مشهور شنیدم که در کلاس درسش برای شنیدن اخبار بولتنی وتحلیل سیاسی می روند نه رشته علمی مورد نظر....نمره م خوب می دهد!!(البته ایامی که در دوره دکتری درس می دادم برخی دانشجویان شکایت می کردند که سختگیرم چون مقاله و کنفرانس وبقول معروف لکچرlecture و پیپر paperو ترجمه و تحقیق می خواستم ... البته بعدها گفته بودند تنها از کلاسهای من استفاده کرده اند.... با آنکه من خیلی هم سخت نمی گرفتم و مدارا می کردم و نمره هم می دادم! اما اگر مسئولی در حد دکتری اهل تحصیل و تحقیق نباشد ودر حد دبیرستان مانده باشد چرا باید وارد دوره دکتری با پول بیت المال و بورس نهاد یا سازمان کذا! بشود؟ ).... آیا ذکر اخبار بولتنی و تحلیلهای آبکی (یا فرقی نمی کند ناب! و بی آب ولی ناندار! ) در سرکلاس درس درست است و حق التدریس حرفهای بیجا ولو درست، حلال است؟ .... دیگری "دانشیار" شده اما کلاسهایش را دیگران اداره کرده اند و کتابها و مقاله ها و رساله هایش را دیگران تدوین و ترجمه و یا راهنمایی یا مشاوره یا داوری کرده اند!!؟؟ و هلم جرا....
*برای همین می گویم که دکتر روحانی خوب کرد که به این معیار توجه نکرد.... آخر چه سود دارد که مقامات ما بظاهر دانشگاهی شوند اما با استانداردهای علمی روز بیگانه باشند و کتاب و مقاله هایشان را دیگران ترجمه و تدوین کنند( متناظرا، مگر می شود کسی را با رانت مجتهد معرفی و کلاس درس برایش تدارک کنیم و انتظار داشته باشیم حوزه رشد کند؟ البته خوشبختانه نظام پالایش حوزه تاحد زیادی جلوی این امر را گرفته اما برخی دکترهای طلبه محل این آسیب هستند). این پر کردن رزومه علمی نه فایده دنیوی دارد نه اخروی. بلکه وبال آخرت هم هست و باید فردای قیامت توضیح دهند چرا جای یک جوان جویای واقعی علم را گرفتند و چرا مجال به او برای شکوفایی و رشد علمی و پرورش ذخایر علمی فردا را ندادند؟ برای همین امروز ارزش "دکتری" به اندازه سیکل و دیپلم قدیم شده و مردم بطور غریزی و فطری می فهمند که (باعرض معذرت) فلان مقام دکتر شده اما کشکی! برای پُز دکتر شدن خواص سیری ناپذیر و رانت جو ، اعتماد عمومی را به مسلخ بیحرمتی به علم و اصحاب واقعی علم نبریم (به یاد دارم که درسفری با فردی با پنج کلاس سواد همراه شدم که میلیاردری نوکیسه بود و با افتخار می گفت 20 دکتر زیر دست دارد که نانخور اویند!! و خود را فوق دکترای صادرات و واردات می دانست ومدعی بود پول می دهد و تاجیکها قرارست به او دکترا بدهند!!).....
*راستی کجایند بزرگان اندیشه در گذشته؟ از ابن سینا و فارابی و رازی و ابوریحان و جرجانی و ملاصدرا و مجلسی و شیخ بهایی و میرداماد و میرفندرسکی و شیخ جعفرکبیر و صاحب جواهر و ابن عباد و قائم مقام و شیخ اکبر و شیخ اعظم و صاحب قوانین و علامه بحرالعلوم و ..... نمی گویم .....نه ! از همین نزدیکیهای خودمان می گویم از صاحب عبقات و میرشرف الدین و علامه امینی و علامه عصار و علامه قاضی و علامه طباطبایی و مرحوم آخوند و.... می گویم... از علامه حسن زاده و علامه جوادی املی و علامه آشتیانی می گویم از دکتر محقق و دکتر گرجی و استاد فروزانفر و علامه دهخدا و پروفسورحسابی و پروفسور هشترودی و پروفسور فلاطوری و دکتر معین و دکترشریعتی و دکتر زریاب و دکتر شرف و دکترآیتی و دکتر داوری اردکانی و دکتر دینانی و دکتر اعوانی و دکتر فردید و استاد فولادوند و نیز از استادعلامه محمدرضا حکیمی و استادغفاری و استاد بهبودی و علامه محیط طباطبایی و صدها چون این بزرگان می گویم که فخر حوزه و دانشگاه هستند و به عناوین علمی اعتباری اعتبار بخشیده اند .شرف المکان بالمکین شایسته اینهاست نه کسانی که با نمرات ناپلئونی و ارفاقی و گاه تقلب و سؤال رسانی و.... این عناوین را غصب کرده و صاحب اعتبار شده اند و باز هم کوزه حرصشان پر نشده و صدف بی گوهرشان به مروارید قلابی یا پرورشی رانت مفام مزین شده!! من تردید ندارم که این راه بیراهه است . باید جلوی این "عضویت هیأت علمی" رانتخوارانه را گرفت .... به هرقیمت .... می ارزد!!..... گرچه "تفاخر بینکم " امری مستمر درتاریخ بشر است... و اگر براستی به دنبال شکوفایی علمی و جنبش نرم افزاری و تولید دانش هستیم باید به علم و اصحاب واقعی آن احترام گذاریم و دامن علم و ساحت مقدس آن را از مدعیان پرافاده آن پیراسته سازیم . بین کار اجرایی و تقتیتی و فضایی و کارعلمی باید یکی را برگزینند و دیگری را رها کنند(کاری که علامه جوادی آملی و دکترحبیبی کردند) باید این پیراسته سازی آغاز شود ....این شرط توفیق دولت کریمه تدبیر وامید واعتدال و راه پیشرفت علمی ایرات عزیز است. باید اداره دانشگاهها به اساتید راستین و دانشمندی که مایل به تدبیر امور هستند سپرده شود و سیاست در دانشگاه دخالت نکند و تولی گری علمی و سیاستگذاری عالمانه از تصدیگری محیط علم جدا شود و قوه عاقله دانشگاهها یعنی شورای عالی انقلاب فرهنگی به کارکرد درست حاکمیتی( نه چهره ماندگارسازی!! از یک دامپزشک غیر مشهور در رشته علمی خود و بهره ور از رانت دبیری آن شورای مفخم در انتخاب مقدر! پرحرف و حدیث مکرر ومکدر) خویش بازگردد. اعتدالی در صحنه علم و علم آموری باید....
**************************
امروز دیدم عصر ایران هم این مطلب خوب را منتشر کرده (اینجا):
اپیدمی علاقه اهل قدرت و سیاست به عنوان «دکتر»
لزوم بازگشت اعتبار عناوین علمی: دست از سر «دکتری» بردارید
چندی پیش در یک بیمارستان پس از گفت و گویی کوتاه با یک "سیاستمدار/ پزشک" سرشناس، خانمی از من پرسید: آقای فلان نبود؟! پاسخ دادم : بله. پرسید: پزشک است؟ پاسخ دادم:بله و البته جراح. با تعجب گفت: من تا به حال فکر می کردم «همین جوری» و «مثل بقیه» به او هم می گویند: آقای دکتر! در تصور آن خانم و احتمالا بسیاری دیگر عنوان «دکتر» برای مردان سیاست، واژه ای در ردیف و ادامه عناوینی چون «برادر» و «حاجی »به حساب می آمد و نه یک مقام و عنوان علمی.
عصر ایران - از دورانی که واژه «دکتر»، تنها پزشک و طبیب را به یاد می آورد زمان چندانی نمی گذارد. هنوز هم در توصیف مراجعه به مطب پزشک برای مداوا و درمان از اصطلاح «دکتر» بیشتر استفاده می کنیم تا «پزشک».
با گسترش دانشگاه ها و آموزش عالی در ایران اما این اصطلاح یادآور دانش آموختگان رشته های دیگر دانشگاهی نیز بود که در داخل یا خارج از کشور، به دریافت این عنوان نایل آمده بودند. جامعه نیز از افراد مورد احترام که واجد این مقام بودند با همیمن عنوان یاد می کرد. خود اشخاص اما اگر پزشک نبودند پرهیز می کردند و ترجیح می دادند دیگران آنان را چنین بخوانند.هر چند چهره هایی چون دکتر محمد مصدق از این عنوان در امضای خود نیز استفاده می کردند یا همچنان شریعتی را با عنوان«دکتر» می شناسیم.
در سال های اخیر اما علاقه زاید الوصفی برای استفاده از این عنوان برای شماری از برخورداران از امکانات مختلف دیده می شود که پس از دست یابی به عناوین و مناصب و امکانات مالی و اقتصادی سراغ این حوزه هم رفتند و برای تصاحب عنوان دکتری یا دکترا نیز کوشیدند.
این سودا البته در جاهایی سر به رسوایی زده که مشهورترین نمونه آنها دانشگاه هاوایی ونیز ماجرای دومین وزیر کشور دولت نهم است.
البته می دانیم شماری از مدیران که در آغاز انقلاب فاقد تحصیلات دانشگاهی یا دانشجوی اخراجی بودند از فرصت های پدید آمده بهره جستند و در داخل یا خارج از کشورتحصیلات خود را پی گرفتند، مدارج مختلف را طی کردند وبه دریافت مدارک مرتبط نایل آمدند. موضوع این گفتارالبته این دسته از افراد نیست که اگر هم مجال ادامه تحصیل یا برخورداری از سهمیه ها و بورسیه ها را به سبب پاره ای ارتباطات یافتند اما دود چراغ هم خوردند ودر مجموع نابرده رنج، گنج به کف نیاوردند و دشواری هایی را متحمل شدند.
وجه تاسف بار قضیه اما وضعیتی است که منجربه سقوط جایگاه علمی شد. چندان که برخی برای دست یابی به این عنوان به وسایل گوناگون دست یازیدند و کار را به جایی رساندند که برخی از مشهورترین چهره های دانشگاهی ترجیح دادند از این عنوان استفاده نکنند.
اکنون وفتی می خوانیم یا می شنویم که « باستانی پاریزی» یا «شفیعی کدکنی» چه نوشته یا چه گفته اند صرف نام این بزرگان اعتبار بیشتری دارد تا این که عنوان « دکتر» را هم برای آنها به کار ببریم چون در این صورت با کسانی اشتراک پیدا می کنند که بدون آن عنوان ها اشتراکی میان آنها به چشم نمی خورد. زنده یاد «قیصر امین پور» نیز ترجیح می داد عنوان دانشگاهی او قید نشود. اکنون و در غیاب او «قیصر» عنوان آشناتری است تا «دکتر امین پور».
البته این بی علاقگی در فرهیختگانی از جنس نام هایی است که آورده شد. برای دیگرانی که نسبت چندانی با فرهنگ و فرهیختگی ندارند اما این عنوان ،پوششی برای کم دانشی آنهاست و البته منبع ارتزاق چرب تر از سفره امکانات عمومی.
چندی پیش در یک بیمارستان پس از گفت و گویی کوتاه با یک "سیاستمدار/ پزشک" سرشناس، خانمی از من پرسید: آقای فلان نبود؟! پاسخ دادم : بله. پرسید: پزشک است؟ پاسخ دادم:بله و البته جراح. با تعجب گفت: من تا به حال فکر می کردم «همین جوری» و «مثل بقیه» به او هم می گویند: آقای دکتر!
در تصور آن خانم و احتمالا بسیاری دیگر عنوان «دکتر» برای مردان سیاست ، واژه ای در ردیف و ادامه عناوینی چون «برادر »و «حاجی »به حساب می آمد و نه یک مقام و عنوان علمی.
«محمود سریع القلم» می گوید: «هم اکنون در کشور، موجِ گرفتن دکترا مد روز شده، و مجریان در لابهلای صدها کار اجرایی و جلسه، دکتری هم میگیرند و به قدری آسان شده که تولید انبوه دکتری به راه افتاده است. این در حالی است که در دانشگاه های معتبر دنیا، هر چند سال، دو یا سه نفر شاید دکترا بگیرند. همانطور که رانندگی از بیرون آمده و ما آن را بومی کردیم، دکترا گرفتن که یک تعهد حداقل پنج ساله شبانهروزی است تبدیل به کار اداری و ثبت نام دوستانه شده است.
معمولا دکتری گرفتن برای تحقیق است اما در کشور ما به قدری آسان و با چند تلفن و جلسه میتوان دکترا گرفت که میتوان پیشبینی کرد حدود سال ۱۴۰۰ شمسی، سطح دانش و تخصص چند میلیون دکتری در کشور از حدود ۵۰۰ دکتری دهه ۱۳۶۰ کمتر باشد.»
گوینده این سخنان اکنون به عنوان مشاور رییس جمهور شناخته می شود و جا دارد این دغدغه را به آقای روحانی نیز منتقل کند تا شاهد بازگشت منزلت و اعتبار مدارج علمی باشیم.
واقعیت این است که برخی در حالی به دریافت عنوان دکتری نایل آمدند که در بیرون از دانشگاه محل تحصیل در حال کار اداری بودند. در یک مورد یک استاندار به صورت همزمان در تهران در حال دریافت مدرک دکترا بود و البته بعدتر «دکتر» مشهوری هم شد!
دولت تدبیر و امید در کلیت خود و وزارت علوم به صورت اخص، یکی از برنامه های خود را بازگرداندن منزلت علمی و احیای اعتبار عناوینی چون دکتر و دکترا قرار دهد.
نظر شما