بحران آب و کمبود آن همواره مهمترین چالش در مناطق مختلف ایران و همچنین در کنار آن دغدغه ای برای دولت های مختلف برای مقابله با آن بوده است. سرزمین ایران به واسطۀ ژئوپولیتیک خاصش، در موقعیتی است که همواره با تهدید کم آبی روبرو بوده و هست. از این رو تأمین منابع آبی و توزیع مناسب آن در چهارچوب پروژه های عمرانی همواره یکی از مهمترین اولویت های وزارت نیرو در دولتهای مختلف بوده است.
امروز این چالش در مناطق مختلف ایران به شدت خودنمایی می کند و زمانی که منابع مشترک کشورهای همسایه مان را نیز به آن بیفزائیم، نیازمند برنامه های هدفمند دولت برای مقابله با تبعات و هزینه های بلندمدت است.
خبرگزاری خبرآنلاین در گفتگو با بهرام امیراحمدیان، کارشناس ژئوپولیتیک، مهمترین چالشهای آبی ایران در حوزۀ داخلی و خارجی مورد بررسی قرار داده است که در ادامه می خوانید:
آقای دکتر وضعیت منابع آبی ایران نسبت به دیگر کشورهای همسایه را چگونه می بینید؟
ما در قلمرویی زندگی میکنیم که بر روی کمربند کمآب کره زمین قرار دارد و در طول تاریخ، فشار کم آبی این منطقه سبب شده تا ایرانیها در زمینه سدسازی تجربه های گران بهایی را در مهار و استفاده از آبهای جاری در طول تاریخ بدست آورند و جزو نخستین تمدنهایی باشند که سد ساختند و شبکه های آبیاری ابداع کردند و افزون برآن هنر استفاده از آبهای زیرزمینی با کمترین امکانات را که همان هنر حفر قنات است، به جهانیان معرفی کردند. پس از گذشت سده ها هنوز هم قنات می تواند پاسخگوی نیازها باشد و در برخی از مناطق ایران از آن بهره برداری می کنند. در غرب چین در دامنه کوههای تانری قناتی مربوط به 2500 سال پیش وجود دارد که به زبان محلی به آن «کاریز» می گویند و اغلب اصطلاحات مربوط به مجموعه قنات و ابزارهای آن اصطلاحات فارسی است. در کتیبههای دوره هخامنشی آمده که داریوش از اهورامزدا خواسته است این سرزمین (ایران) را از دروغ، جنگ و خشکسالی در امان نگه دارد؛ این موضوع نشان میدهد که ایران از دوران باستان با مشکل آب مواجه بوده است. بنابراین ساکنان این منطقه به سمت سد ساخته اند، قنات حفر کرده و شبکه های آبیاری ابداع کرده اند و قدر آب را می دانسته اند. تو قدر آب چه دانی که در کنار فراتی(سعدی).
پیشینیان ما در آنزمان تلاش داشتند تا بر مشکل کم آبی فائق آیند و بر محیط ناسازگار طبیعی اطراف خود غلبه کنند. به همین دلیل است که بر سر سفره نوروز در آغاز سال نو، آب هم به عنوان عنصر حیات بخشی از اجزاء سفره را تشکیل می دهد که حاکی از اهمیت آب نزد ایرانیان است. در دین زرتشت گفته شده است که هر که در آب تف بیاندازد گناهکار است. پس از اسلام نیز حرمت آب تا بدانجاست که گفته می شود آب کابینه حضرت فاطمه زهرا(ع)است و باید آن را محترم شمرد.
در نتیجه وقتی ما در کشوری زندگی میکنیم که آب تا این حد اهمیت دارد و همچنین به دلیل اینکه کشور ما بر روی کمربند کمآب کره زمین قرار دارد، باید مدیریت آب را هم به شدت جدی بگیریم. عامل دیگری که بر کمبود آب اثر گذار است رشد جمعیت است. با افزایش جمعیت نیاز به آب بیشتری به وجود خواهد آمد و گرم شدن زمین و تغییرات اقلیمی هم مزید بر علت خواهد بود. دریافت آب از طریق ریزشهای جوی در ایران به طور متوسط 250 میلی متر در سال است، هر چند توزیع آن از 2000 میلی متر در انزلی تا 50 میلی متر در کویر مرکزی ایران در نوسان است.
وضعیت فعلی منابع آبی ایران چگونه است؟
در حال حاضر ما در ایران با کمبود آب در برخی نقاط کشور روبرو هستیم و ناگزیر شده ایم آب مناطق پرآب را به نقاطی که با کمبود آب مواجه هستند انتقال دهیم. به عبارتی ساده تر مراکز استقرار جمعیتی منطبق با مناطق غنی از حوزه های آبی نیست. انتقال آب از حوزه ای به حوزه دیگر در گام نخست تعادل اکوسیستم را بر هم می زند. دیگر اینکه با انتقال آب از مناطق مستعد به مناطق مورد نیاز، می تواند در مبداء به تغییر اقلیم و شیوه زندگی مردم تاثیر بگذارد که در آینده به تنشهای بین منطقه ای دامن می زند و موجب تعارض منطقه ای و تنش می شود. استقرارگاههای جمعیتی ایران هم عمدتا در مناطقی قرار دارند که با کمبود آب رو به رو هستند. به عنوان مثال دشت یزد ظرفیت محدودی برای پذیرش جمعیت داشته است. اکنون بیش از ظرفیت در آن جمعیت مستقر شده و صنایع و کشاورزی آن در طول سده اخیر افزایش یافته است. با مصرف زیاد آب، طبیعی است که منطقه با پدیده خطرناک کم آبی مواجه شده است. برای جبران کمبود آب ناگزیر مازاد جریان آب زاینده رود برای این منظور بکار گرفته شده است. در این راستا اکوسیستم منطقه که طی سالها بر اثر جریان عادی رود وابسته بود، بر هم خورده است. علاوه بر آن اصفهان متروپل بزرگ منطقه خود با کمبود آب روبروست و جریان رود دیگر به این شهر نمی رسد تا مازادی برای انتقال به یزد یا نقاط دیگر داشته باشد. از این طریق بر مشکلات این شهر هم افزوده میشود. این مسئله در قم نیز مشهود است؛ این شهر استعداد طبیعی برای جذب جمعیت ندارد و پس از انقلاب اسلامی ناگاه با افزایش چندین برابری جمعیت روبرو شده و با کمبود آب روبروست که باز هم با انتقال آب از حوزه های دیگر مواجه است. امروز ما در ایران با کمبود منابع آب و افزایش جمعیت بویژه جمعیت شهری روبرو هستیم که تعادل بین اکوسیستمی را بر هم می زند. هرچه جمعیت بیشتر رشد کند مشکل آب بیشتر خواهد شد و به بحران تبدیل خواهد شد. منابع آبی محدود است و نمی توان آن را افزایش داد هنگامی که جمعیت آیران بیشتر روستایی بود و نسبت کمی در شهر ها زندگی می کردند، الگوهای مصرف متعادلتر بود. اکنون نسبت جمعیت شهری به کل جمعیت وارون شده و بیش از یک سوم جمعیت در شهر ها زندگی می کند. الگوهای مصرفی لجام گیسیخته در خانوار ها و بخش صنعت و کشوریزی و فضای سبز شهر ها مطابق با منابع آبی نیست. خشک شدن دریاچه های آب شیرین در سالهای اخیر بویژه در استان فارس و سیستان و بلوچستان و از همه مهمتر خشک شدن فاجعه بار دریاچه ارومیه به سبب به سدسازی ها برای تامین آب مورد نیاز شهرها و بخش صنعت و کشاورزی و کاهش جریان آب به سوی دریاچه پدیده ای تامل برانگیز است که نیاز به مدیریت کارآمد منابع آبی و جمعیت دارد.
ظاهرا در شرق ایران از لحاظ کمبود منابع آبی با مشکلات جدی تری مواجه هستیم؟
دقیقا این اتفاق در شرق ایران بارزتر است. از دلایل افزایش بحران آب در شرق، وجود رودخانههای فرامرزی است که منابع آب جاری شرق ایران را تشکیل میدهند. دو جریان آبی مهم در شرق ایران که حیات سکونتگاههای بسیاری در آنجا و ابسته به این رودهاست در حال دگرگونی است. رود هیرمند و رود هریرود که از کوههای افغانستان سرچشمه می گیرند در طول تاریخ سبب پیدایش استقرار گاههای جمعیتی در طول مسیر خود در ایران و افغانستان شده اند. یکی از این رودها، رود هیرمند(هلمند) است که از کوههای هندوکش سرچشمه می گیرد و پس از سیراب کردن سرزمینهای افغانستان به غرب جریان می یابد و در جنوب غربی افغانستان با گذر از مرز وارد دریاچه هامون در سیستان میشود. متأسفانه در حال حاضر این دریاچه به دلایل کمبود جریان طبیعی آب از افغانستان(هرچند در باره سهم آبه ایرن از این رودخانه معاهدات بین المللی بین دو کشور وجود دارد) این دریاچه خشک شده است و بحران بی آبی و اکوسیستمی در منطقه پدیده آمده و بر الگوهای استقرارگاههای جمعیتی شرق ایران تاثیری منفی داشته است.
رود دیگری که از افغانستان به سوی ایران جریان دارد هریرود است که آنهم از کوههای هندوکش افغانستان سرچشمه می گیرد و پس از سیراب کرده زمینهای کشاورزی و تامین آب مورد نیاز استقرارگاههای جمعیتی(بویژه شهر هرات) به سوی شمال غربی افغانستان جاری و پس از گذر از مرز وارد استان خراسان رضوی شده و خط مرزی ایران و افغانستان را تشکیل می دهد. سپس ادامه یافته و از نقطه مرزی مشترک بین سه کشور ایران، افغانستان و ترکمنستان، به سوی شمال جریان یافته مرز بین ایران و ترکمنستان را تشکیل می دهد. در منطقه پل خاتون در استان خراسان رضوی بر روی هریرود بین ایران و ترکمنستان سد مشترکی به نام سد دوستی ساخته شده است که آب مورد نیاز شهر مشهد از این سد تامین می شود. علاوه بر تامین آب کشاورزی و شرب، سد دارای تاسیسات تولید برق آبی است.
در افغانستان با رشد جمعیت و تحولات آن نیاز به آب بیشتر شده است و به همان نسبت جریان رود به سوی ایران و ترکمنستان کاهش یافته است. در سالهای بحران در افغانستان، جریان این رود فرامرزی روند طبیعی خود را داشت. اما اکنون مساله به گونه ای دیگر است و ممکن است تعادل جریان آب دگرگون شود.
بر اساس نوشته رسانه ها سد سلما در منطقه هرات بر روی رودخانه هریرود که سه دهه است هندیها بر روی آن کار میکنند و به دلیل نبود منابع مالی نتوانستند آن را تکمیل کنند، اخیرا با خط تامین اعتباری 200 میلیون دلاری که هندیها به افغانها به دادهاند تا سال آینده افتتاح خواهد شد. این سد نیروگاه آبی دارد که الکتریسته قابل توجهی هم خواهد داشت. قرار است 70 هزار هکتار زمین پایاب سد در افغانستان زیر کشت آبی برود که می تواند روند جریان آب به سوی ایران و ترکمنستان را دگرگون سازد. آب سد دوستی در ایران که بین ایران و ترکمنستان بطور مشترک ساخته شده است عمدتا از این رودخانه تامین می شود. رشد جمعیت افغانستان و بازگشت مهاجران، نیاز به آب در این کشور را افزایش و روند آن را دگرگون خواهد کرد. با پایان یافتن بحران افغانستان و شرایط جنگی، این کشور در راه توسعه قدم خواهد گذاشت و به آب بیشتری برای توسعه خود نیاز خواهد داشت. اگر این کشور کشت آبی خود را افزایش دهد، مقدار آبی که به سمت ایران خواهد آمد باز هم کمتر خواهد شد.
احداث این سد چه عواقبی برای ایران در بر خواهد داشت؟
این که افغانستان توانسته با این ساز و کار از آب سر ریز شدۀ سد استفاده کند بسیاری از مشکلات کم آبی در حوزه کشاورزی و الکتریسیته را پوشش خواهد داد؛ طبیعی است که رودخانه های فرامرزی در بیشتر نقاط جهان با مسائل مشابهی بین پایین دست و بالا دست مواجه هستند. در آسیای مرکزی هم این جریان وجود دارد. در بخشهایی از خاورمیانه نیز وضع مناسبی به چشم نمی خورد(برای نمونه آب فرات بین ترکیه، سوریه و عراق و آب رود نیل بین کشورهای مصر و سودان و اتیوپی). تعدادی از رودخانه های غرب ایران که به عراق می ریزند نیز می تواند در آینده با مسائل مشابه بین ایرن و عراق مواجه شود. متأسفانه در ایران با وجود مساله کمبود آب، مدیریت منابع آبی از کارامدی لازم برخوردار نیست. تبخیر زیاد منابع آبی به سبب اقلیم، و هرز آب در جریان آبیاری در بستر های غیر بتنی و سازه های آبی و کانالها و سیستمهای آبیاری سنتی و ضعف در بسترهای فرهنگی ارجگذاری بر منابع آبی سبب پایین بودن میزان بهره وری در منابع آبی شده است. این جاست که به مدیریت بحران صحیح نیازمندیم. نتیجه چه خواهد بود؟ نتیجه این است که افغانستان از آب این رودخانههای فرامرزی بیشترین بهرهبرداری را برای کشورش انجام خواهد داد.
مگر ایران و ترکمنستان سد دوستی را بر روی این رودخانه احداث نکرده اند؟
درست است. ایران و ترکمنستان در دوره ریاست آقای هاشمی رفسنجانی سدی با نام سد دوستی احداث کردند. این سد، آب شرب شهر مشهد را که به عنوان متروپل منطقه است، تأمین میکند. دو رود مهم منطقه شمالشرق ایران در حوزه مشهد بخشی از آب جاری مورد نیاز این منطقه را تامین می کنند رود کشف رود و رود کالشور. با افزایش جمعیت این منطقه بویژه شهر مشهد با بیش از 2 میلیون جمعیت ساکن و میلیونها زوار و مسافر سالانه نیاز شدیدی به منابع آبی خواهد داشت که اکنون خود با بحران مواجه است. استقرار صنایع و زمینهای کشاورزی و جمعیت عظیم نیاز به آب خواهند داشت که با کمبود مواجه است و جمعیت فزاینده ای که با این کمبود مواجه خواهد شد. متاسفانه با وجود منابع کافی آب در آسیای مرکزی در همسایگی استان خراسان، خود آن منطقه با بحران تنش آلود منابع آبی و توزیع آب مواجه است که امکان انتقال آب به حوزه مشهد از خارج از مرزها نیز در سالهای آتی هم وجود نخواهد داشت. با ایجاد شهرکها و روستاها در امتداد رودخانه های منطقه میزان استفاده از آب این رودخانه افزایش پیدا کرده و در نتیجه چیزی از آبی که قرار بود به شهر مشهد برسد باقی نمیماند و این شهر با بیآبی مواجه میشود. از دیگر اهداف احداث سد دوستی تولید برق بود؛ اما زمانی که سد سلما احداث شود به نظر می رسد سد در زمینه تامین اب و تولید الکتریسته ناشی از رها سازی آب پشنت سد در روند طبیعی نیروگاه آبی، کارایی کمتری خواهد داشت. متأسفانه این بحثها به صورت عمومی مطرح نمیشود در حالی که در شرایط فعلی، علنی کردن این موضوعات بسیار با اهمیت است. ما نیازمند تعامل بیشتر با افغانها برای توزیع منابع آبی هستیم و هم چنین مدیریت منابع محدود آب در کشور از امور حیایتی به شمار می رود.
فکر می کنید در شرایط فعلی مسوولان ایرانی باید از چه راهکاری برای جلوگیری از اخداث سد سلما بهره ببرند؟
ما باید با افغانستان در رابطه با احداث تأسیسات جدید این کشور و مشکلاتی که گریبان ایران را خواهد گرفت وارد مذاکره شویم. ایران بیش از سی سال است که میزبان حدود سه میلیون افغانی مهاجر است که با صرف منابع حیاتی و مادی خود امکان زیستن آنها را در ایان فراهم آورده است. طبیعی است که دولت و ملت افغانستان به عنوان همسایه و فرهنگ مشترک در حل مسایل و مشکلات باید به همدیگر یاری رسانند. قطع جریان رودهای فرامرزی علاوه بر آنکه مخالف معاهدات بن المللی است، از نظر اصولی هم مغایر با ملاحظه منافع کشورهای همسایه است.
به پندار ما پس از خروج نیروهای خارجی از افغانستان، انتخابات سال 2014 و دوره پس از آن، این کشور خود را در شرایط نیازمند به تعامل با همسایگان خواهد یافت و منافع ملی و امنیت ملی خود را با همسایگان تنظیم خواهد کرد. ایران علاوه بر هزینه هایی که مهاجرین افغانی بر اقتصاد این کشور وارد کرده اند(که هم دارای جنبه های منفی و هم مثبت بوده است)، هرچند مسئله مهاجرین یک طرف ماجرا است و ضرر و زیان و مشکلات پیش آمده از قاچاق مواد مخدر از افغانستان به ایران، از معضلات اساسی است که ایران را درگیر کرده است. بنابراین همکاری های ایران و افغانستان در ابعاد متفاوت باید در نظر گرفته شود. کمیسیونهای مشترک همکاری های اقتصادی دو کشور باید فعال شوند و در زمینه های متفاوت باب همکاری را در زمینه گوناگون را با جدیت پیگیری و راهکارهای مناسب برگزینند و اجرا کنند.
فکر می کنم با توجه به نزدیک بودن فرهنگ ایران و افغانستان به یکدیگر می توانیم شرکای تجاری خوبی برای هم باشیم.
دقیقا؛ خوشبختانه افغانستان در سال 2014 و با خروج نیروهای ناتو نیازمند سرمایهگذاری خارجی برای توسعه و پیشرفت خواهد بود و این موضوع بستر مناسبی برای همکاریهای اقتصادی ایران و افغانستان فراهم خواهد کرد. نمونه ساده از همکاری با افغانستان را میتوان در قالب سرمایهگذاریهای فرهنگی انجام داد. چاپ کتابهای درسی افغانستان و یا روزنامههایی که در حال حاضر با بحران مالی روبهرو هستند، مانند روزنامه حقایق الاسلام که بیش از 100 سال است که به چاپ میرسیده و جزو قدیمیترین روزنامههای فارسی زبان منطقه است و در حال حاضر به دلیل نبود منابع مالی منتشر نمیشود، برای ما یکی از نقاط قوتی است که میتوانیم با سرمایهگذاری صحیح در نشر این جراید دست داشته باشیم. در خصوص تأسیس شبکه تلویزیونی فارسی زبان هم نتوانستیم موفق شویم و مدیریتی ناکارمد داشته ایم. عدهای وارد شدند و نتوانستند به خوبی جلو بروند این درحالی بود که ما توان و سرمایه کافی برای تأسیس این شبکه داشتیم ولی فرصت سوزی کردیم.
نگاه افغان ها نسبت به ایرانی ها چگونه است؟
خوشبختانه دیدگاه افغانها نسبت به ایران بسیار مثبت است برعکس ایران که منفینگریهای زیادی نسبت به افغانستان دارد. ما میتوانیم از این امتیاز استفاده کنیم و وارد عمل شویم. نبایستی به دلیل حضور نیروهای ناتو با افغانستان قهر کنیم. این عقبگرد میتواند راه سرمایهگذاریهای آسان در این کشور را به روی ما ببندد. ایران در کنفرانس بُن متعهد شد که مبلغ 500 میلیون دلار خط اعتباری به افغانستان کمک کند که نتیجه آن احداثجاده دوقارون به هرات به طول 127 کیلومتر بود که بسیار کارساز بوده است. ساخت تاسیسات زیربنایی از جمله شبکه راهها، پلها، بیمارستان و درمانگاه و مدرسه و ساختمانهای عام المنفعه و سرمایه گذاری مشترک در بخش کشاورزی و صنعت و آموز و فرهنگ، زمینه های بسیاری برای همکاری وجود دارد. تعداد زیادی مهاجران افغانی در طول زمان اقامت در ایران مهارتها و فونی را کشیب کرده اند که می توانند در سرکایه گذاریهای مشترک بکار گرفته شوند. زبان و فرهنگ مشترک می تواند بسیاری از دشواریهایی را دیگر کشورهای می توانند با آن روبرو باشند، نداشته باشند. افغانستان پتانسیل زیادی برای فعالیتهای عمرانی صنایع سنگین و سبک دارد.
طبق مذاکراتی که ایران با مقامات افغانستان داشته است، قرار است که یک منطقه آزاد اقتصادی در مرز ایران و افغانستان در دوقارون دایر شود. این اتفاق باعث توسعه و افزایش سطح مبادلات ما با این کشور خواهد شد. همچنین ابزار و امکانات لازم برای این قبیل سرمایهگذاریها وجود دارد اما متأسفانه ما در این زمینه کم کار هستیم و بایستی با دقت و مدیریت بیشتر و بهتر و با برنامهریزی مناسبتر بازارهای موجود در افغانستان را به دست آوریم.
افغانستان به نوعی زیرتسلط غربی ها و آمریکاست به نظرشما این کشورها مانعی برای همکاری ایران و افغانستان نیستند؟
اتفاقا همکاریهای اقتصادی ایران با افغانستان از طرف کشورهای اروپایی و غربی نیز قابل پذیرش است. در دیداری که با نماینده مقیم سازمان ملل در افغانستان آقای جان کوبیش داشتم ایشان تأکید داشتندد که ایران با وجود شرایط تحریم، پتانسیل بالایی در جهت کمک به افغانستان دارد. حتی کارشناسان آمریکایی شرکت کننده در کنفرانس افغانستان در دوبی که از سوی موسسه بررسی های صلح فرانکفورت در ماه مارس 2013 برگزار شد، ضرورت مذاکره مستقیم ایران با آمریکا در باره صلح و ثبات و سرمایه گذاری در افغانستان را ضروری می دانستند و بر نقش مهم ایران در افغانستان تاکید داشتند.
چند کیلومتر مرز مشترک با افغانستان داریم؟
ما بیش از 945 کیلومتر مرز مشترک با افغانستان داریم و نکته مهم این است که به دلیل حفظ منافع ملی باید با هوشیاری بیشتری به ارتباط با افغانستان بپردازیم. مقامات اجرایی کشور در صحبتهای خود گفتهاند که بیثباتی در افغانستان باعث بیثباتی در ایران نیز خواهد شد پس باید به برقراری ارتباط، گفتوگو و مذاکره از دوایر دیگری غیر از دولت توجه شود. توانهای زیادی در بخشهای غیردولتی موجود است که می توانند در برآورده کردن مصوبات کمیسیونهای مشترک اقتصادی فعال شوند. به نظر من بهتر است در ترکیب کمیسیونهای اقتصادی تعدادی محقق و پژوهشگر و فعالان بخش اقتصادی خصوصی نیز حضوری فعال داشته باشند، مواردی که در بسیاری از کشورها انجانم می دهند. منافع ملی منافع همه مردم است ولی متاسفانه در دوایر دولتی می پندارند که منافع ملی موردی است که تنها دولت باید در آن ورود کند(آنها منافع ملی را با منافع دولتی برابر می گیرند). باید این ذهنیت از میان برداشته شود. به پندار ما دولت یازدهم می تواند این زمینه را در باره افغانستان انجام دهد و با کسب تجربه در دیگر موارد از آن سود و بهره جوید.
دیگر در چه بخش های اقتصادی در افغانستان می توان سرمایه گذاری کرد؟
از نظر بنده مهمترین مشکل افغانستان مواد مخدر بوده و هست. چطور ممکن است که هیچ کشت مناسبی برای جایگزینی با تریاک پیدا نشده باشد تا افغانستان بتواند محصول دیگری را وارد بازار کند؟ بر عکسِ این تفکر که کشت تریاک به مراتب سود بیشتری از سایر محصولات برای این کشور خواهد داشت پنداری نادرست است. ما شاهد کشت زعفران در هرات با سود بیشتری بودیم.
هر ساله UN Drug Reports آنالیز و گزارشی از مقدار تریاک برداشتی، میزان شیره و مواردی از این دست منتشر میکند، حتی در خود افغانستان به جز کشتکاران، مقامات محلی و بینالمللی نیز حجم تجارت و سود حاصل از آن را (به جز رقم ناچیزی که به کشاورز می رس) رقمی بیش از 70 میلیارد دلار را برای این تجارت تخمین زدهاند. جذابیت این تجارت و سودآوری سرشار و کم زحمت آن به قدری بوده است که در برخی گزارشها آمده که حتی هلیکوپترهای ناتو هم مواد مخدر جابهجا کردهاند.
بنده به کشت زعفران در افغانستان اشاره کردم. این که چه سیاستی پشت این موضوع بوده که به جای تریاک در هرات زعفران بکارند را بنده اطلاع ندارم اما شما نیک می دانید که این محصول ویژه ایران است. طبق گزارشهایی که از غرب افغانستان و کابل آمده، دانش کشت زعفران را به افغانها آموزش دادهاند. در دهه های اخیر کشت زعفران در غرب افغانستان افزایش یافته است. محصول زعفران افغانستان در آلمان بستهبندی میشود و با قیمتی بالاتر از قیمت زعفران ایران در بازارهای بینالملل مبادله میشود و میزان اشتغالزایی این حرفه هم در افغانستان روز به روز در حال افزایش است.
یعنی افغان ها از تجربه ایرانی ها بهره برده اند اما اجناس خود را گران تر می فروشند؟
بله دقیا البته نه فقط در تولید زعفران که در صنعت فرش نیز ما شاهد تولید فرش افغانستان به عنوان فرش ایرانی هستیم که متأسفانه در کشمیر، پاکستان و هندوستان نیز این مشکل وجود دارد. سرمایه گذارانی ایرانی فنون و نقشه و طرح فرش ارانی را در این کشورها با مواد لولیه و کارگر ارزانتر از ایران تولید می کنند و در بازارهای جهانی به عنوان فرش ایرانی می فروشند. حتی در برخی کشورها شاهد بودم که در فروشگااهای زنجیره ای ای ک آ هم غرفه فرش ایرانی دیار شده است که این محصولات را عرضه می کند. بروز این اتفاقات ناشی از سوء مدیریت ما بوده است که نتوانستهایم تولید این محصولات را استاندارد کنیم و سپس آنهارا به صورت برند در آوریم. پسته، زعفران، برنج، فرش و از این قبیل تولیدات ایانی نیاز به برند سازی دارند که حقوق تجاری ما را تامین کنند.
با توجه به این مسائل، موضوعات زیادی برای همکاری با افغانستان میتوان پیشنهاد داد. در دیداری که دبیر شواری امنیت ملی ایران با همتای خود آقای رنگین دادفر اسپنتا داشتند، تفاهمنامه همکاریهای استراتژیک بین دو کشور امضا شد و ما میتوانیم مشارکتهای گستردهای در چارچوب کمیسیونهای همکاری با افغانستان داشته باشیم که خوشبختانه با تفاهم نامههایی از این دست نگرانی از بابت بسترهای قانونی و حقوقی نیز وجود نخواهد داشت. اما ضعفی که در اجرای این پروژهها وجود دارد عدم دسترسی متخصصان و مدیران غیر دولتی به این فعالیتها است که بایستی مدیران و مقامات کوشش بیشتری برای باز شدن راه در جهت حضور این افراد خارج از حوزه دولت داشته باشند.
راه های افزایش تعامل در بخش حمل و نقل با توجه به وجود 945 کیلومتر مرز مشترک، وجود دارد؟
منطقه آسیای مرکزی و شمال افغانستان از لحاظ منابع آبی با مشکل روبرو نیستند اما از جهت تأمین انرژی و همینطور حمل و نقل با معضل روبرو هستند. ما نیز جهت دسترسی به آسیای مرکزی و چین با مشکل حمل و نقل و راه مواجه هستیم.
در سال 1383 بین ایران و افغانستان و ازبکستان قرار داد سه جانبهای امضا شد و طبق این قرار داد تصمیم گرفته شد شاهراهی احداث شود که در ابتدا از ایران به هرات در افغاستان و سپس به مزار شریف و از آن ناحیه یک مسیر به سمت ازبکستان و از سمت دیگر به طرف جنوب تاجیکستان کشیده شود و در نهایت به چین برسد. در آن زمان یک سری از مقدمات کار فراهم شد اما متأسفانه این بحث به قدری رها شد که در سال 2008 و در دیداری که با مقامات وزارت حمل و نقل ازبکستان در کنفرانس حمل و نقل در آسیای مرکزی در شهر تاشکند داشتیم هیچ یک از مقامات وزارت راه و ترابری این کشور از چنین پروژهای خبر نداشتند. این پروژه در زمان ریاست جناب آقای خاتمی کلید خورد که بعدها به دلیل سوء مدیریت به دست فراموشی سپرده شد و البته یکی از موضوعاتی است که در شرایط کنونی قابل پیگیری و اقدام است. ارتباط زمینی ایران با آسیای مرکزی تنها از طریق ترکمنستان امکان پذیر است. البته راههای دیگری نظیر مسیر بین دریای خزر و قزاقستان نیز برای دسترسی به آسیای مرکزی وجود دارد که دورتر هستند بنابراین کشیده شدن این شاهراه برای هر یک از طرفین قرار داد، بسیار مناسب بوده است.
مذاکراتی هم در این خصوص صورت گرفته است؟
در این باره ما با طرف هندی نیز مذاکراتی داشتیم که مسیری از اقیانوس هند به چابهار و از چابهار به «دو قارون» و از آنجا به هرات کشیده شود که هندیها بسیار علاقهمند به همکاری و سرمایهگذاری در چابهار بودهاند. در سال 1386 با هندیها همکاریهای فراوانی صورت گرفت که در زمان تصدی وزارت خارجه آقای ولایتی بود و من در این پروژه مشارکت داشتم که متأسفانه متوقف شد. در هر صورت این شاهراه به گونهای تعریف میشود که میتواند مکمل کریدور ترانزیتی شمال- جنوب باشد که از یک طرف از اروپا، دریای خزر، ایران و اقیانوس هند کشیده شود و از طرف دیگر از چابهار وارد مرز افغانستان شده و به سمت شمال ادامه پیدا کند.
این شاهراه کمک میکند که ما به یکی از متحدان خود یعنی تاجیکستان، خطوط نفت و گاز را انتقال داده و در مقابل از تاجیکستان آب به ایران انتقال دهیم.
در صورتی که سد راغون تاجیکستان احداث شود تولیدات الکتریسیته بسیار زیادی خواهد داشت زیرا این ظرفیت در تاجیکستان وجود دارد. ما تمامی زیر ساختهای مورد نیاز را داریم و فقط از مرز افغانستان به بعد با مشکل مواجهیم که با اجماع دو طرف، قادر به حل آن خواهیم بود. در نتیجه برق تولیدی تاجیکستان را میتوانیم از قلمرو ایران به بازارهای جهانی مانند ارمنستان، آذربایجان، روسیه و حتی اروپا انتقال و به فروش برسانیم.
تاجیکستان قرار بود به ایران آب بدهد، چه شد؟
در این باره راهی که بتوان آب را انتقال داد وجود ندارد و تنها با لوله کشی میتوان این آب را منتقل کرد که همه مستلزم سرمایه گذاری کلان است. این آب از رود وخش یا از رود پنج سرچشمه گرفته و بعد به آمودریا(یا جیحون) می ریزد و به ترکمنستان جاری و در نهایت به آرال می ریزد که اکنون این جریان تقریبا خشک شده است و آرال دریاچه ای در حال مرگ است. رود پنج که از کوههای بدخشان در شمال افغانستان سر چشمه میگیرد تا جنوب تاجیکستان ادامه دارد و مرز مشترک بین افغانستان و تاجیکستان را تشکیل می دهد. کوتاه ترین فاصله منابع آبی آسیای مرکزی تا مرزهای ایران از رود پنج حدود 500 تا 600 کیلومتر است که در شمال افغانستان جاری است. بنابراین مسیر انتقال آب از خاک افغانستان عبور خواهد کرد و افغانستان هم حق برداشت از این آب را داراست و البته به لحاظ حقوقی هم این حق را دارد. مقداری از این آب سهم خود تاجیکستان است که البته هردو قادر به برداشت از رودخانه هستند. البته افغانستان به دلیل وجود اختلاف سطح، قادر به بهرهبرداری زیادی نخواهد بود که با اختصاص سرمایه میتوان این مشکل را نیز حل کرد.
در پایان یاد آوری این نکته بسیار بایسته است که ایران باید تعامل با همسایگان را در همه ابعاد افزایش دهد و منافع ملی ما بیشتر در همجواری و همسایگان ما نهفته است تا متحدان خارج از منطقه و در آنسوی اقیانوسها. ما امیدواریم که در دولت نهم بین دوایر دولتی و مراکز تحقیقاتی و محققان غیر دولتی و صاحب نظران غیروابسته به دولت افزایش یابد و منافع ملی به گونه ای تعریف شود که همه احساس وحدت و یگانی داشته باشند و رسانه های ملی وحدت و انسجام ملی را سرلوحه کار خود قرار دهند و اقوام ایرانی را زیر چتر بزرگ ملت ایران در کنار یکدیگر و باهم قرار دهند.
3131
نظر شما