او اکنون استاد شرق شناسی ادیان در بسیاری از دانشگاهها است.این مقاله با موضوع سنت سوگواری در شیعه و مسیحیت، توسط بخش اندیشه سایت خبرآنلاین از زبان انگلیسی ترجمه شده است.
نخستین واژههای زبان فارسی را خوب به یاد دارم، همچنین موقعیت و صحنه اولین برخورد با آنها را به یاد دارم. خاطره اولین شعری که در خاطره دارم ـ که در واقع نمیتوان آن را شعر نامید ـ به حدود پنجاه سال پیش برمیگردد. روز بسیار گرمی بود، روز تعطیل هم بود و یکی از دوستان مرا دعوت کرده بود تا چیز تازهای مشاهده کنم. دستههای زنجیر زنان در عاشورای حسینی را آن دوست مرا از کوچه پس کوچه به خیابان بوزرجمهری، نزدیک سبزه میدان رساند. دستهها هر یک به روش مختص به خود با قدمهای منطم و حرکات همزمان از جلوی ما میگذشتند و ملال و اندوه خود را توسط اشعار ساده بیان میکردند:
چه کربلاست امروز
چه پربلاست امروز
سر حسین محبوب
از تن جداست امروز
ریتم ضربههای زنجیرها، که با آهنگ محزون اعضای دسته توأم بود، صحنه بزرگترین حماسه اسلامی چهارده قرن پیش را جلوی چشم حیران من زنده میکرد و در خاطرم نقش میبست. ضمنا به یاد میآوردم که در کتب تاریخ خوانده بودم که در اروپای قرون وسطی نیز دستههای شلاق زنان مسیحی رواج داشت. این آیین نخست صرفا در دیرها و صومعهها مرسوم بوده و سپس مؤمنان عادی نیز آن را انجام میدادند، به خصوص برای تقاضای رفع مصیبتهای عمومی مانند طاعون و جنگ از درگاه خدا.
اولین سند تاریخی که این سنت را نقل میکند به سال 1260 میلادی (مترادف با 658 ه ق) برمیگردد. در آن سند گفته میشود که راهبی به نام رانئری فازنی (ranieri fasni) ملبس به لبادهای ازگونی، با شلاقی از رشتههای چرمی در خیابانهای شهر پروچیا (pergia) راه افتاده بود و مردم را به تقلبد از خود دعوت میکرد. مردم زیادی همان لباس را پوشیدند و با شلاق، خودزنی کردند. به زودی این آیین در روستاهای اطراف آن شهر گسترش یافت و بعد به شهرهای دیگر. در کمتر از دو ماه در خیابانهای اغلب شهرهای ایتالیا دستهةایی مشاهده میشد از مردهای نیمه برهنهای که خود را شلاق میزدند. شبها زنان در خانهها یا نمازخانهها جمع میشدند و به شلاقزنی میپرداختند. این عادت از مرز ایتالیا فراتر رفت و فرانسه و آلمان تا لهستان را فرا گرفت و به اصلاح اخلاق عوام، آشتی با دشمنان، آزادی اسیران جنگی و استرداد اموال مسروقه و حرام منجر شد. به مرور زمان فعالیت این دستهةا صورت منظمی به خود گرفت و انجمنةایی پدید آمد با آییننامهةا و قوانین مشخص که علاوه بر شلاق زدن خود، اعمال خیر نیز انجام میدادند؛ اعمالی مانند صدقه دادن به خصوص برای رفع نیزا نیازمندان آبرومند، عیادت از بیماران، دیدار زندانیان و برگزاری مجالس دعا برای در گذشتگان.
از قرن سیزدهم تا چهاردهم (قرن هفتم الی نهم ه ق) این انجمن اصلیترین عوامل انجام کارهای خیر بودند. در بعضی از شهرها و در خود رم هنوز بیمارستانهایی از آن دوران باقی مانده است که در آرم آنها تصویر یک شلاق به چشم میخورد. هنوز در بعضی از استانهای ایتالیای جنوبی و در اسپانیا انجمنهایی از شلاق زنان وجود دارد که اعضای آن با شلاق چرمی یا با چند دسته نی خود را میزنند. به خصوص در هفته مقدس ـ هفتهآی که در آن از آزار و مرگ حضرت عیسی یاد می:نند ـ اعضای آن انجمنها لبادههای سفید بلند بر تن میکنند که پشت آن باز است تا شلاق به پوست بدن اصابت کند.
مقامات کلیسا فعالیتهای آن انجمنها را رسمیت بخشیدند و قوانینی وضع کردند تا کسانی که به این مدام ملحق میشدند، زندگی سادهای را در پیش بگیرند. باید لباسهایی از پشم زمخت و به رنگ تیره به تن کنند، موهای خود را بتراشند و صورت اصلاح نکنند و ریش مرتب نکنند. زمان نیز سر را میتراشیدند و فقط لباسهای تیره میپوشیدند. همه از تماشای تئاتر و از تفریحات دیگر پرهیز میکردند و در ضیافتها و مهمانیها شرکت نمیکردند همچنین فعالیتهای تجاری ممنوع بود تا مبادا سوء استفادههای نامشروع کنند. در این انجمنةا تمام ثروتمندان گناهکار محسوب میشدند و اگر کسی از طبقه مرفه میخواست به انجمن آزارکشان ملحق شود، باید کلیه اموال حرام را پس بدهد و اگر نمیتوانستند و یا نمیدانستند به چه کسی احجاف کرده بودند، اموال مسروقه یا مشکوک را به دیدها و کلیساها جهت کمک به بیماران و بیوه زنان و یتیمان و برای احداث بیمارستان اهدا میکردند. علاه بر این آنها از احراز مقام سیاسی و اداری منع میشدند و نباید اسلحه حمل میکردند و به همین دلیل از خدمت نظام معاف بودند. مهمترین دستورشان پرهیز از ثروت و تجملات بود، به طوری که ثروتمندانی که میخواستند به عضویت آن دستهها در بیایند زندگی فقیرانه در پیش میگرفتند. طبق گفتار انجیل «گنجها برای خود در زمین نیندوزید: جایی که بید و زنگ زیان میرسانند و جایی که دزدان نقب میزنند و دزدی میکنند، بلکه گنجها را بهر خود در آسمان بیندوزید، جایی که بیدوزنگ زیان نمیرساند و جایی که دزدان نقب نمیزنند و دزدی نمی:نند. زیرا هر جا گنج تو باشد، دل تو نیز در آنجا خواهد بود.». (1)و نیز: «باز شما را میگویم که گذشتن شتر از سوراخ سوزن آسانتر است از دخول شخص ثروتمند در ملکوت خدا». (2)
اعضای آن انجمنها چهار روز در هفته در طول تمام سال روزه کامل میگرفتند و بعضیها از روابط زناشویی نیز خودداری میکردند. در این باره جهت جلوگیری از افراط و راهنمایی به میانهروی، کلیسا تعداد روزهایی را برای این پرهیز تعیین نمود. ضمن اجرای مراسم شلاق زنی اشعاری به زبان لاتینی خیلی ساده و دارای قیافه خوانده میشد. از همه مشهورتر شعر stabatmater بود که هنوز در کلیسا خوانده میشود و بیانگر غم و غصه مریم، مادر عیسی، است. وقتی به یاد صلیب ایستاده بود در حالی که فرزندش برروی آن میخکوب شده بود.
به جای آن که به تشریح وجوه تشابه این سنتها در دو دین بپردازیم، باید یادآوری کنیم که در حالی که در تشیع این عزاداری پابرجاست، در مسیحیت از بین رفته است و فقط در بعضی مناطق ایتالیا و اسپانیا هنوز برقرار است، ولی فاقد محتوای کهن خود است و صرفاٌ صورت ظاهر آن حفظ شده است. شباهتهای بارزی در مراسم قدیمی مسیحیان و مراسم فعلی شیعیان وجود دارد که بر هیچ کس پوشیده نیست. ممکن است کسی سؤال کند چه کسی از دیگری اقتباس کرده است؟ ممکن است که این دو پدیده مشابه، مستقل از هم بوده باشد . از طرفی بنده به تاریخ اسلام آن چنان وارد نیستم و اسناد تاریخی اسلامی در اختیار ندارم تا بتوانم به این سؤال جواب بدهم. این کار یک پژوهشگر مسلمان است. به هر حال دانستن این مطلب اهمیت چندانی ندارد. چیزی که حایز اهمیت است فلسفه و اهدافی است که در این رسوم نهفته است. این سنتها در مسیحیت به تازیانه خوردن حضرت عیسی برمیگردد. (3).
معمولاٌ آزارکشی یا خودآزاری در مسیحیت، فقط یادآور آزار کشیدن عیسی مسیح نیست، بلکه به معنای شریک بودن فرد مسیحی درآن رنج و آزار نیز هست. مسیحیان معتقدند که علت عذاب و رنج عیسی گناهان انسانها بوده و نمیتوان از آن گناهان پاک شد، مگر از راه تشبه به آن رنج و عذاب. بنابراین رنج به معنای توانایی بازخرید انسان گناهکار از بردگی و گناه است. در نظر مسیحیان، پذیرفتن نابسامانیها و رنجهای زندگی و به خود رنج دادن بهترین وسیله تطهیر و دریافت بخشودگی و رحمت الهی است. علاوه بر این، کسی که به تن خود آزار میدهد، به خدا و به خود ثابت میکند که میخواهد از گناه بازگردد و در راه رستگاری گام بنهد. تا آنجایی که حقیر مشاهده کرده است، و ادعا ندارد که درست درک کرده باشد، در مسلک تشیع مراسم عاشورای حسینی تجلیل از آن ابرمرد و تقلید از شجاعت او توسط کسانی است که از ضربههای زنجیر نمیهراسند. این کار، اظهار ملالی است برای مرگ پرافتخار آن پهلوان معصوم و محبوب. درست مانند درد مادر یا پدری که فرزند دلبند خود را از دست دادهاند. به هر حال در این دو سنت مسیحی و شیعی میتوان فصل مشترکی پیدا کرد، زیرا کسی که با اعتقاد و بدون تظاهر و یا پیروی از مد حاضر است خود را شلاق یا زنجیر بزند، به عمق این مطلب پی میبرد: «کسی که در راه حقیقت جان خود را نثار کرده است به ما آموخت که دنیاگرایی و خودخواهی در خورپیروان ادیان الهی نیست».
پینوشتها:
1- انجیل متی، باب 6، آیات 19 - 21
2- انجیل لوقا، باب 18، آیه 25. انجیل متی، باب 19، آیه 24. انجیل مرقس، باب 10، آیه 25.
3- انجیل یوحنا، باب 19، آیه 1.
نظر شما