هیچ‌کس نمی‌داند تب خرید عید از کی به جان ایرانی‌ها افتاد اما خیلی‌ها معتقدند اگر از عید خرید را حذف کنی، چیزی برایش باقی نمی‌ماند.

زهرا مهاجری: به روزهای پایانی سال که نزدیک می‌شویم، تب خریدهای مخصوص عید هم تندتر می‌شود. اصلاً عید است و خریدهایش! از خرید لباس و کیف و کفش و آجیل و خوراکی‌های مخصوص عید که بگذریم، خیلی‌ها در این ایام تصمیم می‌گیرند با نو شدن سال، زندگی‌شان را هم نو کنند.

این است که هر کس می‌رود سراغ یک چیز؛ یکی وسعش می‌رسد و فرش و مبلمانش را نو می‌کند و یکی دیگر به خرید ملحفه و روبالشی و رومیزی نو بسنده می‌کند، یکی رنگ پرده‌ها را عوض می‌کند و یکی دیگر لوازم صوتی جدید را جایگزین قدیمی‌ها می‌کند. خلاصه سال جدید، حال و هوای جدید هم به ایرانی‌ها می‌دهد و شوق و ذوق‌شان باعث می‌شود هورمون «خرید» در آنها فعال شود. 

هیچ‌کس نمی‌داند تب خرید عید از کی به جان ایرانی‌ها افتاد اما خیلی‌ها معتقدند اگر از عید خرید را حذف کنی، چیزی برایش باقی نمی‌ماند!

 

روز- داخلی- متروی 15خرداد

به گزارش روزنامه خبر؛ اگر کسی تا به حال در پایتخت زندگی نکرده باشد و فقط چندماهی باشد که مسافر مترو شده، حتماً با دیدن بالا رفتن حجم استفاده‌کنندگان از متروی تهران در اسفندماه تعجب خواهد کرد. این تراکم و ترافیک در ایستگاه‌ها و مسیرهای منتهی به مکان‌هایی که برای خرید شناخته شده‌اند، مثل سعدی، شوش، بهارستان و 15خرداد بیشتر است.

واگن‌ها مملو از جمعیتند و در هر ایستگاه خاص، کلی آدم آن بیرون منتظر است که بیاید داخل و چیزهایی که خریده را منزل برده و حالش را ببرد!

تراکم جمعیت در ورودی و خروجی ایستگاه‌های مترو در مکان‌های خاص خرید آنقدر بالاست که اگر در روزهای عادی چنین جمعیتی و چنین صحنه‌هایی را ببینیم، یقین می‌کنیم اتفاقی افتاده که این حجم آدم برای بالا یا پایین رفتن از پله‌ای که می‌شود 30ثانیه‌ای آن را پیمود، 10دقیقه وقت می‌گذارند!

دستفروش‌ها هم که ناهار بازارشان است از پا ننشسته‌اند و هر جا که می‌شده ایستاده یا نشسته‌اند و جنس‌هایشان را به شیوه خودشان تبلیغ می‌کنند. این تراکم جمعیت از همان ساعت‌های اولیه روز یعنی 9صبح آغاز می‌شود و یکسره ادامه دارد تا 8 و 9 شب.

 

روز- خارجی- چهارراه گلوبندک

فاصله متروی 15خرداد تا بازار تهران زیاد نیست، طوری که اگر در روز عادی بخواهی آن مسیر را بپیمایی، سه چهار دقیقه بیشتر طول نمی‌کشد تا به بازار اصلی برسی، کلی مغازه جورواجور آن کنار هست که مسیر را لذت‌بخش‌تر می‌کند. در واپسین روزهای اسفند، همین پیاده‌راه زیبا و دل‌انگیز، پر است از راهپیماهای سرگردانی که شلوغی و تراکم جمعیت، خودشان را هم کلافه و سردرگم کرده است.

اینکه چرا هنوز عده‌ای برای خرید بازار بزرگ را انتخاب می‌کنند، سؤالی است که جواب‌های متعددی دارد. خانم سن و سال‌داری که با دختر جوانش به خرید آمده می‌گوید، از همان اول حتی یک جوراب هم که می‌خواسته، برای خریدش به بازار بزرگ می‌آمده و عادت کرده است. تمام زیر و بم بازار را می‌شناسد و دقیقاً می‌داند برای هر چیز باید کجا برود و کلاً سختش است که از جای دیگری خرید کند.

زن جوان دیگری که تیپ و قیافه‌‌اش خیلی به اینجایی‌ها نمی‌خورد هم معتقد است، ویژگی بازار بزرگ متمرکز بودن آن است. به این معنی که یک روز می‌آیند و هرچه دل‌شان می‌خواهد می‌خرند و می‌روند و لازم نیست برای خرید هر چیز، به یکجا مراجعه کنند.

زن و شوهر میانسالی که با موتور به بازار آمده‌اند و دنبال جای پارک برای موتورشان می‌گردند هم از آن مشتری‌های پرو‌پاقرص بازار تهران هستند و می‌گویند، در خیلی مواقع قیمت بازار هنوز از مغازه‌های سطح شهر پایین‌تر است و می‌ارزد که بیایی و خریدهای عمده‌ات را از اینجا انجام دهی.

مرد جوان کلافه‌ای هم که روی یکی از سکوهای پیاده‌راه نشسته و چند تا کیسه خرید جلویش است، از شلوغی شکایت دارد و آنقدر خسته شده که می‌گوید کلاهش هم این طرف‌ها بیفتد دیگر نمی‌آید برداردش، بس که امروز روز بدی برایش بوده! می‌گوید چرا باید برای یک خرید ساده این همه وقت تلف کرد؟ خرید کم در بازه زمانی زیاد، چیزی است که مرد جوان را کلافه و شاکی کرده است.

 

روز- خارجی- بازار بزرگ تهران

اسفند و غیراسفند ندارد. داخل محوطه بازار بزرگ تهران اکثر اوقات همین شکلی است که الان هست! پر از مغازه‌های رنگ و وارنگ و متنوع و البته پر از خریدار آن هم از همه جور قشری. خریدارها در گروه‌های مختلف جلوی مغازه‌های مختلف ایستاده‌اند و تلاش‌شان را می‌کنند تا از بین این همه شلوغی، انتخاب خوبی داشته باشند و از آن مهم‌تر، انتخاب‌شان را به گوش مغازه‌دار برسانند و بتوانند خرید کنند.

مردمی که اینجا هستند به دو دسته تقسیم می‌شوند، یعنی می‌شود گفت کلاً خریدارها به دو دسته تقسیم می‌شوند؛ دسته اول خریدارهای واقعی هستند که وقتی از خانه راه می‌افتند می‌دانند قرار است چه بخرند و لیست تهیه کرده‌اند و با هدف به بازار می‌آیند و یکی‌یکی و با برنامه خریدهای‌شان را می‌کنند و در لیست، خریداری‌شده‌ها را خط می‌زنند. دسته دوم هم خریدارنماها هستند.

خودِ خریدارنماها هم به چند دسته تقسیم می‌شوند که نویسنده این سطور فقط تلاش دارد دو دسته از آنها را معرفی کند و به بقیه به خاطر محدودیت‌های قلمی نپردازد! دسته اول خریدارنماها کسانی هستند که از اول قصدی برای خرید ندارند و یک روز را اختصاص داده‌اند به مغازه‌گردی یا بازارگردی، برای اینکه ببینند کلاً چه خبر است و چه چیزهای جدیدی آمده به بازار و قیمت‌ها چطور است. این گروه یا فقط ناظرند و بی‌سر و صدا از کنار هر مغازه عبور می‌کنند یا نه، با اینکه می‌دانند قصد خرید ندارند داخل می‌روند و قیمت می‌پرسند و جنس را بالا و پایین یا حتی پرو می‌کنند و بیرون می‌آیند. گروه دوم خریدارنماها هم آنهایی هستند که از اول قصد خرید دارند اما وسواس خرید به جانشان می‌افتد و تا نروند و کل بازار را نچرخند و قیمت نکنند، جنسی که همان اول دیده‌اند و پسندیده‌اند را نخواهند خرید تا یک وقت خدای نکرده توی پنج تا مغازه آن طرف‌تر یک چیز بهتر و کم‌قیمت‌تر باشد و اینها ندانند.

مغازه‌دارهای حرفه‌ای بازار که تجربه باعث شده با یک نیم نگاه به مشتری، خریدار را از خریدارنما و خریدارنمای آزاردار را از خریدارنمای وسواسی تشخیص دهند، نحوه برخورد با آنها را بلدند و می‌دانند چطور می‌شود یک خریدارنمای وسواسی را به خریدار واقعی تبدیل و یک خریدارنمای آزاردار را از سر باز کرد.

اصطلاح از شیر مرغ تا جان آدمیزاد هم که انگار دقیقاً برای بازار بزرگ تهران ساخته شده است. از اولیه‌ترین نیازهای منزل مثل دستمال و سفره و رومیزی گرفته تا لباس و لوازم خانه و لوازم آرایشی و زیورآلات و آجیل و خلاصه هرچه که یک خریدار واقعی نیاز دارد در این مکان وجود دارد.

این وسط، شور و شوق کم‌سن‌و‌سال‌ترها دیدنی است. با چشم‌های کنجکاو و البته نگران مغازه‌های مخصوص به خودشان را نگاه می‌کنند و آنهایی که زبان‌دار‌تر هستند انتخاب‌هایشان را به پدر و مادر می‌گویند و بعضی‌ها حتی والدین را مجبور می‌کنند بروند سراغ همان چیزی که خودشان انتخاب کرده‌اند.

برای کوچک‌ترها، عید همچنان رنگ و بوی قبل را دارد و نو شدن از سرتاپا، اهمیت زیادی دارد. پدر و مادرهای امروز هم مثل پدر و مادرهای دیروز، اول از همه سراغ نونوار کردن فرزندانشان می‌روند و بعد اگر چیزی ته جیب ماند، برای خودشان برنامه‌ریزی می‌کنند.

 

روز- داخلی- نمایشگاه بهاره بوستان حکیمیه

نمایشگاه‌های بهاره چندسالی است که به منظور تنظیم بازار در شب عید برپا می‌شوند. امسال هم مثل سال‌های گذشته در استان تهران 23نمایشگاه برپا می‌شود که پنج تای آنها در پایتخت است. چهار نمایشگاه از چهارشنبه هشتم اسفند کارشان را شروع کرده‌اند و یکی دیگر که همان نمایشگاه مصلای تهران باشد، از 14 تا 24 اسفند برپا خواهد شد.

مدیریت این نمایشگاه‌های بهاره با اصناف است و برای مشتری‌ها 15 تا 20درصد تخفیف در نظر گرفته شده است. قیمت‌ها در نمایشگاه‌های بهاره زیر نظر اتحادیه‌‌هاست و تخطی از آن امکان ندارد اما اینکه اجناس در نمایشگاه‌ها با چه کیفیتی ارائه می‌شوند، کمتر مورد نظارت بازرسان و ناظران قرار گرفته. خودِ غرفه‌دارها معتقدند جنس‌های با‌کیفیت پایین‌ترشان را به نمایشگاه می‌آورند و اتفاقاً از فروش خوب‌شان در نمایشگاه راضی‌اند و حتی یکی‌شان می‌گفت تجربه ثابت کرده هرچه اینجا بیاوریم فروش می‌رود!

این نمایشگاه‌ها نه به اندازه بازار بزرگ تهران ولی شلوغند. 70درصد حجم نمایشگاه به پوشاک اختصاص داده شده و چند درصدی هم مختص توزیع آجیل و مواد لبنی و سایر خوراکی‌های عید است.

جنس‌ها خیلی تنوع ندارد ولی همین که مشتری، قیمت قبل و بعد از تخفیف را روی اجناس می‌بیند، برایش راضی‌کننده است.

 

روز- خارجی- خیابان دلاوران

برای آنها که با این خیابان آشنایی دارند نیاز به توضیح نیست که این مکان، یک چیزی است مثل یافت‌آباد. همه جور تیر و تخته و لوازم چوبی‌ای در آن پیدا می‌شود.

در این مرکز خرید هم تراکم جمعیت 40-30درصدی نسبت به ایام عادی سال بیشتر شده و همین نشان می‌دهد خیلی‌ها در سال جدید تصمیم‌‌شان بر نو کردن لوازم منزل است یا اینکه حداقل یک تکه جدید به خانه اضافه کنند و رنگ و بوی دیگری به خانه بدهند.

این وسط، تبلیغات و تشویقات برخی شرکت‌ها هم بی‌تأثیر نیست. خیلی از مغازه‌ها خصوصاً شرکتی‌ها، تخفیف‌های چشمگیر و اقساط طولانی‌مدت برای کالاهایشان در نظر گرفته‌اند که برای زندگی‌های کارمندی بسیار وسوسه‌کننده است. وقتی‌ فرد می‌بیند می‌شود مبلمان چند‌میلیونی را امروز بخرد و ببرد خانه‌‌اش و تا دوسال بعد ماهانه مبلغی نه‌چندان زیاد را برای مبلش بپردازد، دیگر به اینکه شرکت یا مغازه چند درصد روی اصل قیمت سود می‌کشد، فکر نمی‌کند.

این پیشنهادهای وسوسه‌کننده در اجناسی که قیمت‌های بالا دارند بیشتر جواب می‌دهد و خیلی‌ها را به سمت خودش کشیده که البته این طرح‌های اقساطی نه فقط در مورد مبلمان که در مورد لوازم برقی منزل و البته لوازم صوتی و تصویری هم وجود دارد و آخر سال با توجه به علاقه مردم به خرید و نو شدن، بیشتر و پررنگ‌تر هم می‌شود.

در کنار همه این مراکز شلوغ و پرجمعیت که برای اقشار متوسط و ضعیف جامعه مناسبند، هستند پاساژهای لوکسی که در مناطق خاص شمال شهر به زعم خیلی‌ها مگس می‌پرانند؛ پاساژهایی که حتی خریدارنماها هم جرأت وارد شدن به آن و دیدن قیمت‌های نجومی‌شان را ندارند. این مغازه‌ها مشتری‌های خاص دارند و احتمالاً در ماه 20-10 مورد فروش بیشتر ندارند اما همین 20-10 مورد شاید برآیند قیمتش بشود کل فروش دو ماه یک مغازه در یک مکان معمولی و البته پر‌رفت‌و‌آمد!

در هر حال، هر کس با هر فرهنگ و هر سطح درآمدی، یک طور این روزها را می‌گذراند و یک جور سندرم «خرید» را کنترل می‌کند. به قول خانمی که خسته از بازار بزرگ تهران برمی‌گشت و یکی دو کیسه خرید دستش بود: «خرید مهم نیست، مهم این است که دلت شاد باشد.»

۴۷۴۷

کد خبر 342059

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
4 + 2 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 5
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • امیرحسین1377 A1 ۱۶:۱۹ - ۱۳۹۲/۱۲/۱۲
    7 3
    بسیار متن زیبایی بود!
  • بینام IR ۱۷:۱۰ - ۱۳۹۲/۱۲/۱۲
    7 4
    سلامتی نداری !!پول نداری !!دلت خوش نیست !! . چه عیدی؟!!!
    • علی سعید IR ۱۱:۳۷ - ۱۳۹۲/۱۲/۱۳
      9 2
      منصف باشیم. عید قشنگ و پر نوستالژیه. برای کودکانمان این روزها را قشنگ کنیم تا این سنت از بین نرود.
  • محمد جمالی IR ۱۹:۰۳ - ۱۳۹۲/۱۲/۱۲
    8 3
    داغ دل ما تازه شد. خرید عید با کدوم پول...
  • بی نام A1 ۲۲:۰۵ - ۱۳۹۲/۱۲/۱۲
    3 4
    من هفته پیش رفتم سمت بازار بزرگ و اگر کلاهم بیفته دیگه او.نطرفی نمیرم وحشتناک بود از شلوغ یو ازدحام و اصلا در اون شلوغی بی حد امکان خرید وجود نداشت .حتی خود کسبه هم از این موضوع شاکی بودم چون بیشتری ها از شلوغی بی حد کلافه میشدن و عطای خرید رو به لقاش میبخشیدن مثل من.