در گذشته در حوزههاي ديني در کنار دروس فقهي و اصولي، درس «اخلاق» نه تنها رايج بود، بلکه براي رسيدن به مقام اجتهاد در فقه، فراگيري دروس اخلاقي در حوزه ضروري و لازم بود. فقيه به کسي گفته نميشد که تنها فقه و اصول را آموخته بود، بلکه «مهذب» بودن از طريق تهذيب اخلاقي نيز به عنوان ملاک و معيار اجتهاد با دانستن دانش فقه و اصول همراه بود. نسلي از مجتهدين در حوزههاي علميه، بخصوص در دو حوزه اصلي و مشهور قم و نجف تربيت شدند که عالمان فقه و اصول و عاملان «اخلاق» بودند. اگر سياست (تدبير امور) را در آموزههاي فقه و اصول جستجو ميکردند، خود را به اخلاق (روش زيست فردي و اجتماعي) نيز آراسته ميساختند. دو بازوي اجتهاد براي هر مجتهد ديني بود.
در دانشگاه نيز چنين بود. استاد دانشگاه بودن عنواني تنها در دانستن علم نبود، بلکه وراي آن، مفهومي از اخلاق داشت. در حوزههاي فلسفه و ادبيات، بزرگاني همچون مرحوم سيدجلالالدين همايي، مرحوم حسينعلي راشد، استاد الهي قمشه اي ،آيتالله فاضل توني، دکتر معين و… و در اين اواخر، شهيد آيتالله مطهري مثالزدني است. که با دو بازو ، لقب استادي داشتند.
در پزشکي يا علوم فني و مهندسي نيز چهرههايي را ميتوان نام برد که شخصيتهاي شاخص در اخلاقمداري بودند در حالي که در دانش و يا حرفه علمي خاص نيز تخصص داشتند.دکتر قريب، مهندس بازرگان، مهندس سحابي و… از اين نسلاند. نسلي که علم و سياست را در دايره «اخلاق» آموخته بودند و بهکار ميگرفتند. براي همه اينها «سياست عين ديانت» بود.
17302
نظر شما