سارا معصومی: انتخابات اسرائیل برگزار و برنده و بازنده آن مشخص شد. بازی تمام شد. بازی ایی که نخستین بازیگر آن ایهود اولمرت بود. نخستوزیری که با برملا شدن راز فساد اقتصادیاش اسرائیل را نیازمند به برقراری انتخابات زودهنگام کرد. هنوز اتهامات آقای اولمرت اثبات نشدهاست اما به هر حال اسرائیل نمیتواند با تمامی دردسرهای منطقهای که دارد به فکر نگاه داشتن نخستوزیر ی متهم در مسند قدرت باشد.
پس از اولمرت بازی به دست وزیر امور خارجه، تزیپی لیونی افتاد. خانم سیاستمداری که چندان هم از اتهام فساد مالی رئیس خود غمگین نشد. او پس از اولمرت تنها گزینه کادیما برای احراز پست نخستوزیری هم بود و البته حرکت مهرهها هم در نهایت بازی را به همین سمت سوق داد . لیونی نامزد کادیما شد برای پیروزی و از آن سو هم بنیامین نتانیاهوی تند رو از حزب لیکود آمد تا بازار رقابتهای انتخاباتی را داغتر کند . در این میانه این چپهای اندکی ملایمتر، به دنبال رسیدن به صلحی پایدار بودند که برگ برنده را واگذار کردند. حمله به نوار غزه هم اسرائیلیها را مجاب کرد که در شرایط فعلی باید تنها و تنها به حفظ امنیت خود فکر کنند . جو حاکم بر اسرائیل هم در روزهای پیش و پس از حمله به گونهای پیش رفت که رایدهندگان باور کردند هیچکس جز راستهای افراطی نمیتواند نقش میانجی آنها را در این بازی ایفا کند . فشارهای داخلی از یک سو و بار انتقادهای خارجی از سوی دیگر اسرائیلیها را به جامعه جهانی بیاطمینان کرد. در این میانه سکوت باراک اوباما رئیسجمهوری ایالات متحده در برابر حمله به نوار غزه شاید تا حدودی فضا را به نفع دولت مردان تلآویو تلطیف کرد اما جامعه جهانی هم حمله اسرائیل را تقبیح کر د و هم از سکوت اوباما دلزده شد. در نهایت اسرائیلیها در حرکتی از پیش تعیین شده درست 24ساعت پیش از انجام مراسم تحلیف چهل و چهارمین رئیسجمهوری ایالات متحده، آخرین سرباز خود را هم از خاک غزه بیرون کشیدند . هدیهای برای باراک که در زمان رقابتهای انتخاباتی خود،نخستین مقام امریکایی شد که از تبدیل شدن بیتالمقدس به پایتخت اسرائیل سخن گفت .
همه چیز اما با این عقبنشینی به پایان نرسید. آنچه در طول 22 روز حمله بیامان بر سر ساکنان غزه آمده بود قابل چشمپوشی و البته فراموشی نبود . اسرائیل با سیلابی از انتقادات بینالمللی روبهرو شد. جنایت جنگی و نقض قوانین حقوق بشر کوچکترین اتهاماتی بود که بر سر اسرائیلیها باریدن گرفت. در این میانه اسرائیل بارها ادعا کرد که تنها برای رهایی از باران موشکهای پرتاب شده از سوی جنبشهای مقاومت در نوار غزه به این منطقه حمله کردهاست. ادعایی که آنقدر سادهلوحانه بود که جامعهبینالمللی بیشتر به چشم توجیه به آن نگاه کرد. توجیهی که البته توان مجاب کردن هیچکس را در چنته ندارد .
شمارش معکوس برای برگزاری انتخابات پارلمانی در اسرائیل به پایان رسید. در نهایت رای دهندگان اسرائیلی برای پنجمین بار در طول یک دهه گذشته به پای صندوقهای رای رفتند تا از میان گزینههایی که تقریبا همگی آنها نام راست را یدک میکشیدند یکی را انتخاب کنند. نتانیاهو که سابقه نخستوزیری اسرائیل را هم در پرونده خود دارد بیشترین شانس را برای پیروزی در اختیار داشت . 24ساعت پس از برگزاری انتخابات ام،ا حس همدردی عجیبی بر اسرائیلیها سایه انداخت. بسیاری از سیاستمداران اسرائیلی تنها حسی را که در هموطنان خود برانگیختند حس همدردی و شاید اندکی ترحم گونه بود. نام تزیپی لیونی در راس لیست قرار گرفت. نام کادیما به عنوان پیروز این میدان اعلام شد. پیروزی از آن دست کامیابیها که دولت یک شبه است و تلخ فرجام. لیونی به ظاهر برنده این میدان است و در حقیقت بازنده. از لیونی بازنده تر اما صلحی است که جامعه جهانی نیم قرن است حداقل به ظاهر به دنبال آن است. در این میانه، انتخابات اسرائیل بیشترین ضربه را به باراک اوباما و نماینده اعزامی او جورج میچل زد. مردی که گمان میکرد میتواند با میانجیگری میان طرفین به نیم قرن مناقشه در منطقه پایان دهد . اوباما ظاهرا طرفدار بر قراری صلح است و انتخابات اسرائیل در حقیقت ضربهای بود مهلک به همین نیت. اسرائیلیها با انتخاب سه حزب راستگرا در حقیقت مسیر مذاکره را بیش از پیش ناهموار کردند. حالا دیگر صلح تبدیل به رویای جامعه جهانی شده است.
اسرائیلیها به شدت به برخورداری از نوعی دموکراسی مدرن بر خود می بالند. با این وجود کارشناسان بر این باورند که این انتخابات همه معادلات اسرائیل را بر هم زد . نتیجه این انتخابات دولتی کارآمد نیست بلکه تنها ماحصل آن ائتلافی است که باید با گدایی احزاب موفقتر از احزاب کوچک تشکیل شود.
انتخابات در اسرائیل برنده واحد و بینظیری نداشت. هنوز هیچ کدام از اسرائیلی ها نمیدانند که برنده این انتخابات چه کسی بود: بنیامین نتانیاهو یا تزیپی لیونی؟ حتی هنوز نمی توان مطمئن بود که کدام یک از احزاب لیکود یا کادیما مسئولیت تشکیل دولت را بر عهده خواهند گرفت؟ حقیقت این است که طبق آمار و ارقام این کادیما است که گوی سبقت را از سایرین ربوده، اما احزاب راست و لیکود در مجموع کرسیهای بیشتری را در کنست به خود اختصاص میدهند. قدرت اما در دستان شخص دیگری در حال چرخش است. نه لیونی و نه نتانیاهو. نقش اصلی این بازی پس از انتخابات به آویگدور لیبرمن رهبر حزب بیتنا داده شده. او حالا قدرتمندترین چهره برآمده از این انتخابات است. حزب او شاید در جایگاه سوم این انتخابات قرار گرفت اما بیشک توازن قدرت در اسرائیل در دستان لیبرمن است . تنها 13 کرسی از کرسیهای پارلمان، سهم لیبرمن و حزبش از این انتخابات بود اما این لیبرمن است که میتواند یا مدیر یک ائتلاف باشد و یا بر هم زننده آن . این حالت البته زمانی عینیت پیدا میکند که نه کادیما و نه لیکود نتوانند با حزب کارگر به رهبری ایهود باراک ائتلافی تشکیل دهند. در آن صورت این لیبرمن است که تعیین میکند چه کسی نخستوزیر باشد و چه کسی به پستی کمتر یا اصلا هیچ رضایت دهد.
در این شرایط لیبرمن میتواند به رفیق ایدئولوژیک خود یعنی بنیامین نتانیاهو روی خوش نشان دهد و لیونی را از صحنه معادلات مستقیم سیاسی در اسرائیل حذف کند. در چنین شرایطی دولتی ائتلافی تشکیل میشود که میانهروترین عضو آن حزب لیکود است به رهبری نتانیاهو. همان بنیامین نتانیاهویی که در سطح بینالمللی به تندوریی افراطی شهرت دارد .
در صورت تحقق چنین امری اسرائیل افراطیترین دولت خود ظرف 20 سال گذشته را تجربه خواهد کرد. با روی کار آمدن چنین دولتی هر گونه عقبنشینی از بلندیهای جولان برای همیشه غیرممکن خواهد شد. پرونده مذاکره با سوریه هم بسته میشود . بیتالمقدس برای مدت زمان نامعلومی در دستان اسرائیلیها باقی خواهد ماند و صلح با فلسطینیها چه از طیف فتح و چه از جریان حماس هم مسکوت باقی خواهد ماند .
نتانیاهو یکی از امریکایی ترین سیاستمداران اسرائیلی است. او به خوبی بر فوائد برخورداری از حمایت امریکاییها و البته محرومیت از الطافشان آگاه است . با این وجود او برای باراک اوباما امریکایی جفت چندان خوبی به حساب نمیآید.
اما روی دیگر سکه : لیونی و لیبرمن با هم متحد میشوند.در حوزه سیاست داخلی هر دو نفر خواهان انجام اصلاحات در روند انتخابات هستند. هر دو هم سکولارهایی هستند که میخواهند لزوم ازدواج اسرائیلیها بر اساس قوانین مذهب یهود را بردارند.
در حوزه خارجی اما اختلاف میان لیونی و لیبرمن از زمین تا آسمان است. لیونی هم چندان میانهرو نیست اما ابتداییترین اصول مذاکره با فلسطینیها مبنی بر تشکیل دو کشور مستقل را پذیرفتهاست. لیونی با متوقف کردن محدود شهرکنشینیهای اسرائیل هم موافق است. لیبرمن اما با هر دو این استراتژیها بیگانه است.
اتحاد لیونی و لیبرمن در یک نقطه محکوم به شکست خواهد بود : همان نقطه ای که جهانیان آن را صلح میخوانند. بهترین گزینه برای دولت اوباما هم تشکیل ائتلاف بزرگ لیونی و نتانیاهو است. در صورت تحقق چنین ائتلافی یکی از دو طرف باید قید نخستوزیری را بزند و البته که نه لیونی و نه نتانیاهو آنقدر اسرائیل را دوست ندارند که برایش دست به چنین از خودگذشتگی بزنند.
نظر شما