محسن رنانی: سرمایه داری جهانی که اکنون به سرعت در همه کشورها به سوی «سوسیال دموکراسی» درحرکت است نیز به زودی به «سرمایه داری اجتماعی» متحول خواهد شد.

 

احسان ميزاني:  ترجمه فارسی یکی از پرفروش ترین کتابهای سایت آمازون در سال ۲۰۱۴ یعنی کتاب «سرمایه در قرن بیست و یکم» این هفته به بازار می‌آید. این کتاب که توسط اصلان قودجانی، مترجم کتابهای اقتصادی، و زیر نظر دکتر محسن رنانی ترجمه شده است با مقدمه مفصل ۳۶ صفحه ای به قلم دکتر رنانی، روانه بازار مي شود.  این کتاب که توسط انتشارات «نقد فرهنگ» منتشر شده است در هفته آینده روی دکه کتابفروشی‌ها خواهد بود.

پکتی نابغه ای شبیه مارکس؟

نویسنده و گروه همکاران او در حدود دو دهه به گردآوری کاملترین بانک داده­های مالی و مالیاتی تاریخ، از تمام کشورهای جهان - گاهی برای دوره 300 ساله - پرداخته، با استناد به آن آمارها و بدون جبهه­گیری ایدئولوژیک، روندهای دگرگونی توزیع ثروت و درآمد را بررسی کرده­اند. آنچه نویسنده بیش از هر چیز برای مهار کردن نابرابری توصیه می­کند، مالیات جهانی تصاعدی بر سرمایه است.

  طبیعی است که محقق نابغه ­ای مانند پیکتی، به صراحت کامل درباره عقاید خود صحبت نکند و از سخنان تمسخرآمیز یا تحقیرآمیز نسبت به مخالفان فکری خود بپرهیزد زیرا وی به طور قطع واقف است که سخن گفتن در لفافه - به شیوه تلویحی و غیرمستقیم - کمتر باعث موضع­گیری تدافعی در مخاطبان می­شود و زمینه را برای پذیرش سخنان گوینده مساعد می­کند. بی­تردید  از ابتدا تا انتهای آن کوچک­ترین نشانه­ای از تقید یا جانبداری نویسنده نسبت به مارکسیسم یا سرمایه­داری دیده نمی­شود و صرفاً می­توان گفت کتاب او یک منبع عالی و یک نمونه واقعی از پژوهش علمی درباره یکی از مهم­ترین مباحث دنیای جاری است که مدت­ها در دنیای بحث دانشگاهیان و اقتصاددانان زنده خواهد ماند و سرمشقی بسیار خوب برای دانشجویان و اهل تحقیق است. آنچه که در جای­جایِ کتاب آشکار است، تقید پنهان او به عدالت توزیعی و ناسازگاری وی با رویه متکبرانه نظریه­پردازان اقتصادی امروز - به ویژه دانشگاهیان آمریکایی - است که علاوه بر مقدمه کتاب، در پایان فصل 14 نیز دیده می­شود: «در برخي اقتصاددان­ها گرايشي شوم هست كه وقتي به شكل باورنكردني ادعاي دفاع از منافع عموم را مطرح مي­كنند، به دفاع از منافع شخصي خود مشغول باشند. ظاهراً - عليرغم پراكنده بودن داده­ها - سياستمداران هر دو حزب در ايالات متحده خيلي ثروتمندتر از همكاران اروپايي خود بوده، در طبقه­اي كاملاً متمايز از آمريكايي­هاي معمولي جاي دارند. شايد اين واقعيت بتواند توضيح دهد كه چرا آن سياستمدران دوست دارند منافع شخصي خود را با منافع عمومي خلط كنند. كاملاً محتمل است كه اگر پاي يك تكانه بنيادين در كار نباشد، تعادل فعلي مدت­هاي مديد دوام بياورد. آرمان پيشتاز بودن در برابري­طلبي از يادها محو شده است و شايد «دنياي جديد» در آستانه تبديل شدن به «اروپاي سالخورده» در اقتصاد جهاني شدة قرن بيست و يكم باشد».

همچنین عدم ارادت بی­چون و چرا به کارل مارکس را می­توان در چند مورد انتقاد صریح از بی­توجهی مارکس به «داده­ها و آمارهای در دسترس» مشاهده کرد (فصل 6):

«مارکس از الگوهای ریاضیاتی استفاده نمی­کرد و نثر او گاهی مبهم است، طوری که نمی­توان مطمئن بود وی واقعاً چه در سر می­پرورانده است . . . مارکس حتی بی­تردید به شیوه­ای کاملاً برداشت­گرایانه یا گزینشی، تلاش کرد از آمارهای انحصار وراثت برای نشان دادن رشد خیره­کننده بزرگ­ترین ثروت­های بریتانیا از جنگ­های ناپلئونی تا زمان خود استفاده کند . . . با این حال مارکس - علیرغم این برداشت­های شهودی مهم - اغلب رویکردی کاملاً داستان­گونه و نظام­نیافته را نسبت به آمارهای موجود در پیش می­گرفت. وی به ویژه تلاش نکرد که دریابد آیا زیاد بودن شدت سرمایه مشاهده شده در دفاتر حساب­های برخی کارخانه­ها نمایانگر وضعیت متعارف در کل نظام اقتصادی بریتانیا - یا حتی برخی بخش­های خاص از آن - هست یا خیر. او می­توانست فقط با گردآوری چند مورد از حساب­های مشابه به این واقعیت پی ببرد. شگفت­آورتر از هر چیز آن است که هرچند کتاب او عمدتاً به موضوع انباشت سرمایه مربوط می­شد، وی هیچ اشاره­ای به تلاش­های دیگران برای تخمین زدن ذخیره سرمایه بریتانیا در قرون هجدهم و نوزدهم نکرد . . . ظاهراً مارکس کاملاً از تحقیقات مربوط به حسابداری ملی که در جامعه او اجرا می­شد، بی­خبر بود و این بی­خبری وقتی تأسف­آمیزتر جلوه می­کند که آن اطلاعات می­توانست وی را تا حدی در تصدیق دریافت­های شهودی­اش درباره انباشت سرمایه­های خصوصیِ گزاف در آن دوره یاری کرده، مهم­تر از آن به رفع ابهام از الگوی توضیحی او کمک کند.»

از طرفی علیرغم لحن محتاطانه پیکتی، در بخش­هایی از کتاب می­توان به مخالفت فکری او با سرمایه­های بزرگ و ناپاک قلمداد کردن آنها پی برد (فصل 12): «بازده سرمایه اغلب به شکلی تفکیک­ناپذیر موجب «خوش­اقبالی محض» (مثلاً خرید یک دارایی خوش­آتیه در وقت مناسب و با قیمت مناسب) و «دزدی تمام­عیار» می­شود. خودسَر بودنِ انباشت ثروت، پدیده­ای بسیار فراگیرتر از خودسریِ ارثیه است. بازده سرمايه به علت ماهيتش، بي­ثبات و پيش­بيني­ناپذير بوده، ممكن است به آساني منافع يا خسارت­هايي به اندازه چندین سال درآمد ناشی از کار ایجاد کند. این آثار در صدر سلسله­مراتب، ثروت حتی شدیدتر می­شوند . . . گاهی سرگذشت دارایی با دزدی آغاز می­شود و پس از آن بازده خودسرانة سرمایه به آسانی «جُرم اولیه را تا ابد زنده نگه می­دارد».

کتاب در نهایت هوشمندی، بدون هرگونه ادعای بدون اثبات، و بر اساس روش تحقیق علمی و عینی نگاشته شده است. نویسنده کتاب که تا قبل از نگارش این کتاب هم نزد جامعه جهانی اقتصاد از نخبگان این حوزه محسوب می­شد، به شهرتی جهانی دست یافته و صاحبنظران و خبرنگاران مطبوعات به توصیف­های - گاهی ضد و نقیض - از او پرداخته­اند. برخی کاملاً به غلط و شاید مغرضانه وی را «مارکس ثانی» یا «مارکس قرن 21» خوانده، برخی دیگر کاملاً برعکس، وی را عامل نفوذی سرمایه­داری در اردوگاه برابری­­طلبان خوانده، ادعا کرده­اند که وی با ارایه راه­حل برای کاهش نابرابری قصد دارد پایه­های سرمایه­داری را محکم­تر کند. برخی نیز با واقع­بینی وی را همان گونه که هست توصیف کرده­اند. با توجه به آنچه که درباره روش تحقیق این کتاب و سایر کارهای پیکتی می­دانیم، ظاهراً تشبیه کردن وی به «کارل مارکس» بزرگ­ترین ستمی بوده است که بر او روا داشته­اند، زیرا روش پیکتی کاملاً علمی، دور از رجزخوانی و ادعاهای بی­اساس، و به تمام معنا مبتنی بر کامل­ترین شواهد و آمارهای موجود بوده است.  پیشنهاد پیکتی درباره «مالیات بر سرمایة جهانی» - صرفنظر از نیت او که هرکس از ظن خود یار آن شده است - بی­تردید برای تحقق هدف «توزیع درآمد جهانی به شیوه عادلانه­تر»، بسیار مسالمت­آمیزتر و کم­خطرتر از راه­حل­هایی است که در بطن آنها کینه­توزی، نفرت، شورش و براندازی - و در نهایت «رنگ خون» - نهفته است. در عین حال با توجه به توسعه سریع ادغام جهانی و تسلط wto  بر ارکان اقتصاد جهان و نیز گسترش غیر قابل باور فناوریهای اطلاعاتی و ارتباطی، در دسترس ترین راه حلی است که می توان برای بهبود این نظام در میان مدت داد.

رنانی و دیدگاه هایی جنجال برانگیز

مقدمه ۳۶ صفحه ای که دکتر رنانی بر این کتاب نوشته است و عنوان آن را «به سوی نظام فطری اقتصادی» گذاشته است،  جایگاه پیکتی و کتاب او را در جغرافیای فکری سرمایه داری امروز برای خواننده ایرانی روشن می سازد. مقدمه برانگیزاننده و پر از ایده ای که رنانی بر این کتاب نوشته است احتمالا برای خواننده ایرانی جذاب تر از اصل کتاب پیکتی است چرا که پیکتی گاه با آمارهای گسترده و ریز، خواننده را به مرز خستگی می کشاند. این مقدمه احتمالا هم شیفتگان و هم ناقدان جدی ای در هر سه حوزه اندیشه اقتصاد سیاسی ایرانی، یعنی چپ‌گراها، لیبرالهای طرفدار سرمایه داری و طرفداران اقتصاد اسلامی خواهد داشت.

مقدمه رنانی با تصویری دهشتناک از پیامدهای تفکر مارکسیزم برای بشریت آغاز می شود: « اگر مادر کارل مارکس مي‌دانست که فرزندش با افکار و نظریاتی که تولید خواهد کرد موجب شورش‌ها و انقلاب‌ها، کودتا‌ها، استبدادها، زندان‌ها، اعدام‌ها، ترورها و اردوگاه‌های کار اجباری خواهد شد که دستکم یکصد میلیون کشته بر روی دست بشریت خواهد گذاشت، شاید پس از تولد او، هرگز بند نافش را گره نمي‌زد و اجازه مي‌داد فرزندش برای نجات جان یکصد میلیون انسان قربانی شود. مارکس، این پیامبر زمینی کمونیزم، افکارش با سرعتی بیش از هر پیامبر دیگری منتشر شد و به عمل درآمد، به‌گونه‌اي که تنها ظرف یکصد سال ‌پس از انتشار کتاب «سرمایه» اش گستره کشورهایی که افکار او در آن‌ها حاکمیت سیاسی پیدا کرده بود یک سوم جمعیت جهان را در خود جای می‌دادند و این بیش از تعداد کل پیروان پر شمارترین دین جهان یعنی مسیحیت با سابقه‌اي دو هزار ساله بود. با توجه به سلامت نفس و عشقی که به انسان در دل او موج مي‌زد، به گمانم اگر خود مارکس هم می‌دانست که نظریاتش چه بلایی بر سر بشریت خواهد آورد، اصولا به مدرسه نمي‌رفت و به کارگری مشغول مي‌شد و تن به استثمار سرمایه‌داران مي‌داد اما کتاب «سرمایه» اش را بر علیه سرمایه‌داری نمي‌نوشت. و اکنون نزدیک به یک و نیم قرن پس از انتشار جلد اول کتاب «سرمایه»ی مارکس، کتاب دیگری به همین نام منتشر شده است که برای نویسنده لقب «مارکس مدرن» یا «مارکس دوم» را به ارمغان آورده است. به راستی، توماس پیکتی، نویسنده کتاب «سرمایه در قرن بیست و یکم» باید از این لقب خوشحال باشد یا ناراحت؟ نمي‌دانم پیکتی چه مي‌اندیشد اما من این لقب را برای او نمي‌پسندم. من برای پیکتی لقب «کینز دوم» را مي‌پسندم. به گمانم کاری که پیکتی کرد کاری از نوع کار کینز است نه از نوع کار مارکس. کینز، عدم تعادل‌های ساختاری در بازارهای آزاد سرمایه‌داری را در حوزه تخصیص نشان داد و پیکتی عدم تعادل‌های ساختاری آن را در حوزه توزیع. والبته هر دو، بر خلاف مارکس، به جای دستورالعمل براندازی، نسخه‌های درمانی نوشتند.»

رناني در مقدمه خود مي نويسد: «بزرگترین تفاوت مارکس و پیکتی این است که مارکس «تئوری را به خدمت عشق درآورد» و آنگاه مستبدینی چون استالین، «تئوری‌های معطوف به عشق» او را به ایدئولوژی تبدیل کردند و برای تسلط بر دنیای واقع و تغییر جبارانه زندگی اجتماعی و سیاسی جامعه خود، به خدمت گرفتند. اما پیکتی «عشق را به خدمت تئوری درآورد» و به همین علت تئوری او نه تنها به سادگی قابلیت تبدیل شدن به ایدئولوژی را ندارد بلکه از همان روز اول تولد، بدون هیچ خونریزی و با مسالمت دارد اثر خود را بر نگرش همه جهان و بر تغییر تدریجی جامعه بشری مي‌گذارد.....». (از مقدمه رنانی بر کتاب).

رنانی سپس با مقایسه هایی میان مارکس و پیکتی، به ارایه تصاویری رمانتیک از زندگی پر تلاطم مارکس می‌پردازد. او روایتی جذاب از زندگی عاشقانه مارکس و همسرش (جنی) به دست می‌دهد و این عشق را عامل اصلی امکان پذیر شدن نگارش کتاب سرمایه از سوی مارکس می داند: «اگر مارکس توانست «سرمایه» را بنگارد و بعد، «سرمایه»، دنیایی را به آتش و خون بکشد، حاصل تلاقی تاریخی و تداوم دو عشق خالص بود: عشق مارکس و عشق جنی. گرچه یاری‌های بی‌ریا و کمک‌ّهای مادی دوست راستین‌شان، انگلس، هم رایحه‌ای بود که به زندگی این خانواده عاشق می‌وزید، اما آنچه در طول چهل سال مبارزه و دربدری، این زندگی را سرپا نگهداشته بود، عشق آنان بود. و البته کاری چنان عظیم (تدوین «سرمایه») بی عشقی چنین استوار ناممکن می‌بود. و چنین شد که بار دیگر تاریخ بشر شاهد معجزه یک عشق بود. بگذار روح مارکس، این فیلسوف عصیانگر بی خدا، بر من خشم گیرد؛ اما روح من زمانی آرام می‌گیرد که از خدایی که مارکس و جنی و عشق را آفرید برای روح این دو پرستوی عاشقِ مهاجر، طلب رستگاری و شادی کنم.» (از مقدمه رنانی بر کتاب).

               در ادامه این مقدمه طولانی، رنانی با دسته بندی و معرفی انواع «نظام‌های سیاسی و اقتصادی» که جهان معاصر به خود دیده است و با برشمردن ویژگی‌های این نظام‌ها، نظام سرمایه داری را پویاترین نظام اقتصادی موجود می داند که توانسته است با درس گرفتن از همه تجارب موفق و شکست خورده بشریت، خود را اصلاح کند و از لیبرال دموکراسی پیش از جنگ‌های جهانی به سوی دولت رفاه پس از جنگ و آنگاه به سوی سوسیال دموکراسی های امروزین اروپایی حرکت کند.

رنانی سپس چشم انداز امیدوار کننده ای از آینده نظام‌های اقتصادی جهان به دست می‌دهد و معتقد است که همه کشورها با سرعت‌های متفاوتی به سوی یک نظام آرمانی طبیعی در حرکت هستند و نظام‌های سوسیال دموکراسی کنونی اروپایی، جلودار چنین حرکتی محسوب می شوند. رنانی نام این نظام معهود را «نظام فطری اقتصادی» می گذارد. او معتقد است سرمایه داری جهانی که اکنون به سرعت در همه کشورها به سوی «سوسیال دموکراسی» درحرکت است نیز به زودی به «سرمایه داری اجتماعی» متحول خواهد شد.

 بی گمان کتاب «سرمایه در قرن بیست و یکم» که چشم‌های بسیاری را در جهان به سوی خود جذب کرده است برای خواننده ایرانی نیز دارای نکات فراوان و آموزنده ای است. در عین حال، احتمالا خواننده ایرانی مقدمه دکتر رنانی بر کتاب سرمایه را جذاب تر از اصل کتاب خواهد یافت. می‌شود احتمال داد که این مقدمه، زمینه‌ ساز مباحث فراوانی درباره آینده نظام اقتصاد جهانی در ایران شود.

کیفیت ترجمه این کتاب،‌ که توسط یکی مترجمان پر کار متون اقتصادی (اصلان قودجانی) و با نظارت دکتر رنانی انجام گرفته است کیفیتی مناسب ارزیابی شده است.  انتشارات «نقد فرهنگ»کتاب سرمایه در قرن بیست و یکم را راوانه بازار کرده است.

3535

 

 

 

 

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 392024

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
4 + 1 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بی نام A1 ۰۵:۴۰ - ۱۳۹۳/۱۰/۰۷
    0 0
    خدا پدرت رو بیامرزه دکتر چه مقایسه ای کردی خوب شد کتاب قرن بیست و یکم را با نظریات ارسطو مقایسه نکردی