رنجش امام صادق(ع) از دین باورانی که اسلام را نمی شناسند/ پاسخ امام به منتقدان پوشش و سبک زندگی ایشان

عبدالمجید معادیخواه می گوید: «امام صادق بسیار رنجیده خاطر بودند از دین باورانی که شناخت ژرفی از اسلام ندارند و به اصطلاح تفقه دینی ندارند. چه بسا این افراد راست هم بگویند، جانشان را هم کف دستشان گرفته اند، بعضی از آنها اخلاص هم دارند، فداکاری و هزینه هم می کنند اما اسلام را نمی شناسند.»

به گزارش خبرآنلاین، حجت الاسلام و المسلمین معادیخواه در گفت و گو با شفقنا درباره برخورد امام صادق(ع) با گرایش های افراطی و تفریطی عصر خود و چگونگی شکل گیری این فرقه ها و مخالفت ها سخن گفته است. خلاصه سخنان وی را در ادامه می خوانید.

چگونگی شکل گیری فرقه ها و مخالفت ها با حکومت بنی امیه

* این مخالفت ها به یک معنا می تواند به پیامدهای عاشورا بازگردد. آن حادثه ای که در سال 62 هجری پیش آمد، باورکردنی نبود. هیچ کس باور نمی کرد که به این صورت با شخصیتی مثل امام حسین(ع) برخورد کنند. حسنین در جهان اسلام برای همه بسیار محترم بودند اما به هر حال سیاست این حرف ها را نمی فهمد. عواملی دست به دست هم داد و این حادثه را رقم زد. صرفنظر از آن بخش هایی که روشن است یا روشن نیست، این فاجعه در جهان اسلام پیش آمد و همه را غافلگیر کرد.

* بلافاصله موج فزاینده ای جهان اسلام را تحت تاثیر قرار داد که به هر جا می رسید، توفانی درست می کرد. دیگر جهان اسلام روی آرامش به خود ندید. از این مرحله به بعد نقطه های عطفی هست که مثلا یکی از پسران یزید در دمشق که مردم شام علاقه مند بودند با او بیعت کنند، به طور رسمی از این مقام اظهار نفرت کرد. این فردی است که تصادفا نام او هم معاویه است و بسیار خوشنام است در منابعی که نوشته شده است. این از یک جهت به خصوصیات این فرد بازمی گردد که بعضی می گویند استاد یا خصوصیاتی چنین و چنانی داشت و از یک جهت به شرایط تاریخی آن باز می گردد یعنی چنین ابتذالی پیدا شده بود برای مقامی که همه برای آن سر و دست می شکستند که آن را به شخص می خواهند هدیه کنند، بگوید نمی خواهم.

* این فضای بسیار عجیبی است اما همزمان با همین وضعی که در شام بود و کسانی که ننگ ریختن خون سیدالشهدا را بر دامن خود داشتند، دیگرانی بودند که در کمین نشسته بودند که از این فرصت استفاده کنند و دور را از آنها بگیرند که یکی از آنها همین مروان و بنی مروان است. حرف های بسیاری هست که بعضی ها کمی معلوم و بعضی دیگر کمتر معلوم است و بعضی هیچ کار نشده است. واقعیتی هم که کمتر کسی به آن توجه می کند، خراسان در جریان یک بازی بین زیاد و معاویه است که کمتر مورخی هم به آن درست پرداخته و در حد اطلاع من هیچ نگاه جدی به آن نشده است.

شکل گیری فرقه ها در خراسان

* در جریان تعامل این دو بازیگر با هم خراسان سرزمینی شد که همه مخالفان آنجا جمع شدند. شرح آن بسیار مفصل است اما بحث، بحث بسیار مهمی است. در مقطعی در منابع سخن از جابجایی 50 هزار خانواده است. 50 هزار خانواده در آن موقع بسیار بالا است یعنی اینکه بعدا پرچم ابومسلم از آنجا بلند شد، همینطور یک دفعه نبود و زمینه هایی داشت. یک مرتبه، اتفاق هایی در خراسان افتاد که دور از چشم پایتخت و در مرکز درگیری بود. بر فرض عده ای به عنوان خونخواهی امام حسین(ع) درگیری داشتند که بعضی راست می گفتند، بعضی فرصت طلب و بعضی از آنها منافق بودند. شام و عراق با هم درگیری داشتند و حجاز هم مشکلات دیگری داشت. در چنین جایی خراسان در حال شکل گیری جریان بسیار عجیبی بود که در آنجا رد پای شعوبیه را می توان پیدا کرد که به تاریخ ایران مربوط می شود، رد پای غلات را می توان پیدا کرد و رد پای شیعه را هم می توان پیدا کرد.

* این فرقه ها در خراسان شکل گرفتند اما بعدا وقتی می خواستند اظهار وجود کنند طبعا آمدند بغداد و بغداد را درست کردند. آنجا در واقع تبعیدگاهی بود که وقتی مخالفان بسیاری در آن جمع شدند، هویت دیگری پیدا کرد و هر کس هر جا مشکل پیدا می کرد، خود را به خراسان می رساند. محل زد و خوردها عراق و شام بود و مدینه با سیاست امام حسن(ع) یک حال و هوای فرهنگی پیدا کرده بود؛ به شکلی سعی می کرد دور از سیاست باشد. گرچه پیامدهای عاشورا آنجا را هم نگذاشت که بی تفاوت بماند و بالاخره صحنه کشتار خونین دلخراشی شد اما اینطور نبود که ادامه پیدا کند یعنی حال و هوای مدینه سیاست گریزی بود.

* در حالی که عراق و شام با هم زد و خورد داشتند، مدینه حال و هوای تقریبا فرهنگی داشت و افرادی که تبارشان به اصحاب پیغمبر می رسید، در آنجا کمابیش هر کدام حرمتی داشتند. مساله حج و مناسک حج هم ویژگی ای به مکه و مدینه داده بود و هر کس به مکه می آمد، یک سر هم به مدینه می زد. حرمین قداستی به این شکل هم داشتند که بخشی از آن به مساله حج مربوط می شود و بخشی به مباحث دیگر.

ایجاد فرصتی برای امام صادق برای بسط معارف اسلامی

* در حالی که اینها سرگرم مسایل مختلف بودند، جای دیگری جریان دیگری در خراسان در حال شکل گیری بود که به سختی می توان رد پای شعوبیه و خوارج و غلات شیعه جدا کرد. در همین شرایط قم و کاشان به عنوان جای دیگری بسیار پرت تر و از جهتی جدی تر هست. کسانی که از ترس حکومت فرار می کردند، اگر گرایش سیاسی داشتند به خراسان می رفتند و اگر گرایش سیاسی نداشتند، به قم و کاشان می آمدند. از همان اول که شیعه پیدا شده است، در حقیقت سه گونه شیعه داریم؛ یک شیعه رنگ و بوی سیاسی غلیظ دارد، یک شیعه رنگ و بوی فرهنگی غلیظ دارد که جای آن قم و کاشان است و یک شیعه نظامی است و بیشتر در ری و مازندران است. اینها همه از هم جدا هستند و عمدتا امام صادق(ع) در عصر خود وزنه ای شده بود که تقریبا می توان گفت در مهار گرایش های افراطی و تفریطی نقش اساسی داشت. خود این مساله از دوره امام علی بن الحسین(ع) آغاز می شود. اساسا دوره امام صادق، مقطعی است که بیشتر تحولات سیاسی و اجتماعی حرف اول را در آن می زند تا مسایل فکری. فرصتی هم برای امام صادق پیدا می شود که بخشی از معارف اسلام را برای عده ای بیان کند. این فرصت ناشی از این است که دیگران به کارهای خود مشغول بودند. آنهایی که هر کدام به دلیلی و با انگیزه ای خود را وارث قدرت می دانستند و با هم جنگ داشتند. آنها در واقع با همدیگر گلاویز بودند و کسی که از اینها دور بود، خود به خود فرصت خاصی پیدا می کرد.

دلیل قیام نکردن امام صادق در برابر حکومت و انتخاب توسعه علمی

* امام صادق(ع) اگر افراد مخلصی را می دید که مثلا با انگیزه سالم و مخلص می خواهند جامعه اسلامی را از این سلطه گری ها نجات دهند که حتما موافق بود اما می دیدند که چنین وضعیتی نیست و افراد دروغ می گویند. می گویند که می خواهند چنین و چنان کنند یا احیانا سنت پیغمبر را احیا کنند یا خون امام حسین را مطرح می کردند اما امام صادق متوجه بود که ته دل آنها حرف دیگری است. بعضی از آنها با هم درگیر جنگ بودند. این دوره ای است که بنی عباس در حال شکل گیری هستند. بنی عباس از ابتدا سعی می کردند خود را به قداست عموی پیغمبر یعنی عباس بچسبانند، در حالی که حال و هوای جامعه به گونه ای بود که اینها باید خود را به عاشورا می چسباندند و این کار را می کردند اما ته دل آنها این نبود. به همین دلیل به مجرد یافتن فرصت، ابن عباس را اصل قرار دادند و سعی کردند از آنها کاریزماهای آنچنانی بسازند.

* امام صادق(ع) می دید که اینها دروغ می گویند و جنگ، جنگ قدرت است و هیچ آینده روشنی را برای چنین درگیری هایی پیش بینی نمی کردند. آنچه که برای امام صادق پیش آمده، همین بوده که در اثر درگیری دیگران با مسایل سیاسی و عوارض مسایل سیاسی، ایشان تا حدی فرصت پیدا کردند به آنهایی که می خواستند اسلام را با قرائت اهل بیت بشناسند، کمک کنند و بعضی از اینها از مجموعه میراثی که در اختیار امام صادق بوده است، استفاده کنند.

برخورد امام صادق با معترضان به شیوه زندگی و پوشش ایشان به خصوص انتقادهای صوفیه

* این قرائتی از اسلام است که با بعضی از انحراف ها نمی خواند. ما زمینه تصوفی را در جهان اسلام از نیمه های دوم قرن اول می بینیم که گاهی بی ارتباط با عاشورا نیست. نمی گویم همه آن پیامد عاشورات اما بالاخره فعل و انفعال هایی بوده است. به طور مثال در یک دوره، کاریزمای عمربن خطاب، لباس های وصله دار ایشان در اوج قدرت و... را در جامعه اسلامی بسیار پرجاذبه می بینیم. اشرافیت بنی امیه و زندگی متفاوت عثمان و به اضافه عثمان سرایی که در دوره معاویه شروع شد، سعی کنند برای بهره کشی های سیاسی علیه امیرالمومنین(ع) عثمان را کاریزما کنند. این تناقض است دیگر؛ اگر کاریزمای شما کاریزمایی است که لباس وصله پوش و زندگی ساده دارد، نمی توانید یک کاریزمایی داشته باشید که تا حدی اشرافی است. این دو با هم قابل جمع نیست.

* وقتی در دوره ای سعی می شود که به آن شکل کاریزما سازی شود و در دوره دیگری هم نوع دیگری، این وسط یک دفعه خوارج هم پیدا می شوند و مردم گیج می شوند که چه کار کنند و انواع و اقسام گرایش هایی پیدا می شوند که بعدها هر کدام اینها ممکن است در بازی های سیاسی تبدیل به یک حوزه یا مکتب خاصی هم شوند. اینها مسایلی است که می توان ریشه های آن را در این مقطع پیدا کرد، گاهی هم بروز و ظهور دارد. معروف است دیگر، همه می گویند که مثلا فردی که معروف بود به ساده زیستی و زندگی ای که تا اندازه ای با ذائقه بخشی از خوارج سازگار بود، به امام صادق اعتراض داشت که لباسی که شما می پوشید با زندگی علی بن ابی طالب همخوان نیست چون خود امام علی(ع) هم از نمادهای ساده زیستی است. تفسیر غلط از ساده زیستی و زهد اسلامی به اضافه رقابت در کاریزماسازی و امثال آن منشا برداشت های نادرستی می شده است که امام صادق در تصحیح آن نقش داشته است. به این معنا که قرائت صحیحی را در بین این دیدگاه های کج و معوج بیان کند. در واقع این خصوصیت عصر امام صادق است.

پیام رفتار ها و واکنش های امام صادق برای عصر امروز

* یک ویژگی از سیمای امام صادق، نماد علمیت ایشان به عنوان عالم آل محمد است. نکته ای که شاید همه ما بتوانیم استفاده کنیم، این است که به شدت امام صادق رنجیده خاطر بودند از دین باورانی که شناخت ژرفی از اسلام ندارند. به اصطلاح تفقه دینی ندارند و بارها و بارها از این موضوع گلایه کردند. چه بسا این افراد راست هم بگویند، جانشان را هم کف دستشان گرفته اند، بعضی از آنها اخلاص هم دارن، فداکاری و هزینه هم می کنند اما اسلام را نمی شناسند. تعبیری منسوب به ایشان است که تا حدی هم می توان به آن اعتماد کرد که «من حتی حاضر بودم که شیعه من را با شلاق وادار کنند که تفقه دینی پیدا کند». این به معنا این معنا نیست که امام صادق به راحتی حاضر است کسی را شلاق بزند یعنی مساله ای که هیچ وقت امام صادق نمی پسندد و با روحیه، طبع و ذائقه امام صادق(ع) بسیار بیگانه است، شیعه هم برای ایشان بسیار عزیز است و هیچ وقت نمی خواهد آزاری ببیند اما در عین حال ارزش تفقه به گونه ای است که می گوید حتی اگر اینطور هم شود، من می پسندم که به اصطلاح کسی که منسوب به ماست، ساده اندیش، سطحی و با نگاهی بی ریشه به مسایل نباشد. این یکی از پیام های زندگی امام صادق است. بارها و بارها رنجش خود را از کسانی که به ایشان اظهار علاقه می کرند اما تفقه دینی نداشتند، بیان کردند.

/6262

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 394298

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
5 + 6 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 3
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • جوان شبانکاره ای AE ۰۸:۱۸ - ۱۳۹۳/۱۰/۲۰
    26 1
    جانم فدای امام صادق ع
  • صابر A1 ۰۵:۴۹ - ۱۳۹۴/۰۵/۲۰
    2 1
    چقدر از فرهنگ اهل بیت دور شدیم. جان وروحمان فدای امام صادق علیه السلام
  • حمیدرضا A1 ۱۵:۰۷ - ۱۳۹۴/۰۵/۲۰
    0 0
    بسم الله الرحمن الرحیم أَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ السلام علیک یا حضرت امام جعفر صادق سلام الله علیه