خيلي از ما يادمان مي ايد كه مثلا" در همين عيد ديدني هاي مرسوم وقتي دوست داشته ايم دست ببريم در يك
ظرف شكلات و في المثل يك مشت شكلات برداريم با چشم غره والدين خود مواجه بوده ايم كه يعني فقط " يكي"
عزيزم! حالا اگر شما مي خواستيد همچنان آن يك مشت شكلات را برداريد و بريزيد داخل جيب مباركتان آنگاه
با انواع و اقسام "مچ گيري" و " مشت محكم " و "توپ و تشر " روبرو مي شديد.
لذا داشتن "مجوز" پيشينه اي تاريخي دركل ايام داشته و ريشه در كودكي ما دارد .حالا پس از اين اشاره مختصر
مي پردازيم به نمونه ايي از مجوز هاي موجود .
في المثل :
+ مجوز كتاب : شما مي رويد متن كتاب مربوطه را مي دهيد به آن عزيز مربوطه و آن عزيز مي گويد كه بايد
اينجا و اينجا و اينجايش را تصحيح كني و اينو اينو اينم به جاش نهايتا" ( ... ) مي شود گذاشت . وقتي شما آن
موارد را انجام دادي و سه نقطه هايت را گذاشتي كتاب چاپ مي شود . يكي با خبر شده جلوي چاپ يا توزيع يا
هر مرحله اي كه باشد را مي گيرد . اگر لازم باشد يك جنجالي هم به عنوان چاشني راه مي اندازد و خلاص !
+ مجوز فيلم : يك جايي يك مجوزي به شما مي دهد مي رويد فيلمتان را مي سازيد و ماستتان را مي خوريد و
آنگاه فيلم شما را كه ديدند مي گويند كي به آن مجوز داده ؟ و شما مجوز را نشان مي دهيد اما فيلم اكران نمي
شود. شما مي رويد پي كارتان و همچنان ماستتان را مي خوريد .
+ مجوز نشريه : يك جايي هست مجوز نشريه مي دهد . شما چاپ مي كنيد به يك جايي بر مي خورد درتان را
تخته مي كنند ! شما مي رويد كشكتان را بسابيد .
+ مجوز كنسرت : از همان اول ميدانيد با آن مجوز الكي خوشي كه دستتان داده اند همه كار مي شود كرد الا
برگزاري كنسرت اما كل ملت را و خودتان را جميعا" مي گذاريد سر كار و بعدش مي رويد پي كارتان!
1717
نظر شما