این را از همان بیان شیرین و صمیمیاش در پایان روز عرفه و در ساعاتی قبل از رمی جمرات در عید قربان میتوان دریافت که با استواری و شوخطبعی «امیران ملاحت» گفته بود امروز به شیطان «سنگ» میزنم به این امید که دیگر به او «زنگ» نزنم. اینک همسر فداکاری که عمری با او عهد بسته و زیسته بود، در خانه خدا، ولی بدون او، بدون بزرگمرد قهرمانش به سر میبرد و مجلس شور و شوق و شادی و شادمانیای که قرار بود در آستانه غدیر با حضور «حاجآقا» و «حاجیهخانم» برای مقدمات امر خیر پسرشان سجاد برپا شود، به عزا، بغض و اشک تبدیل شده است و دیگر در هیچ مراسمی آن پدر را نخواهیم دید. در چمن سرو ستادست و صنوبر خاموش/ که اگر قامت زیبا ننمایی بچمند
حاج داوود موسوی، تنها پدری نیست که در میان این انبوه جانباختگان جا دارد. صدها پدر و پسر و برادر و خواهر در میان این کشتگان، عاشق وصل یار هستند که هرکدامشان در راه نفی شیطانهای بزرگ و کوچک جان باختند و روحهای بلندمرتبهشان، اینک، آزاد و آرام به طواف کعبه حسن و حریم حرم یار میرود: «خون صاحبنظران ریختی ای کعبه حسن».
اکنون سؤال این است که در حرم امن الهی که حتی آسیبرساندن به جانداران و گیاهان بههیچروی جایز نیست، چگونه انسانهایی پاک به مسلخ رفتهاند و از کشته، پشته ساخته شده است؟ چه کسی پاسخگوی این بیتدبیری و بیادبی به حق حیات انسانهاست؟ در خانهای که فارس و عرب، سیاه و سفید، شیعه و سنی و... برادرند و برابر، کدام سازمان منطقهای و جهانی دادخواه این مظلومیتها و خونخواه این فاجعهها و تلخیهاست؟ «قتل اینان که روا داشت که صید حرماند؟»
در آستانه ماه محرم، یاد زائر ١٤٠٠ سال پیش کعبه را گرامی بداریم که مراسم حج را نیمهتمام گذاشت و با گروهی از بهترین مردان خدا و زنان و کودکانش به راهی رفت که پایان آن تشنگی طاقتفرسا و شهادتی رهاییبخش بود. همان اتفاقی که پس از این همه سال در مکه- و نه در کربلا- برای زائران حرم امن الهی روی داد. یاد تعزیهخوانهای قدیمی بخیر که از زبان سیدالشهداء(ع)، خطاب به شرورترین مردم در قتلگاه عاشورا چنین میخواندند:
کوفیان آیید و صد چاکم کنید
بر سر کوی منا خاکم کنید
منتشر شده در روزنامه شرق
نظر شما