مریم هدیه لو: در طبقه آخر ساختمان شهید باهنر به سراغ یکی از بانوان فعال اصلاح طلبان رفتیم؛ شهربانو امانی معتقد است که اصلاح طلبان با یک تصمیم تشکیلاتی به سکوت در قبال مسایل اخیر روی نیاورده اند و رهبران این جریان در بیانیه ها و مصاحبه هایشان گفته اند که در خط امام (ره) قرار دارند و از آرمان های بنیان گذار کبیر انقلاب عدول نکرده اند اما در فضایی که به زعم ایشان هیچ رسانه صوتی و تصویری در اختیار این جریان قرار ندارد آن ها قادر به بیان مواضع دقیق خود در خصوص تحولات کشور نیستند.خانم امانی البته تاثیر رسانه داشتن را صرفا در پخش مستقیم و زنده بیانات سران این گروه می داند.
عضو مجمع نمایندگان ادوار می گوید در فضایی که صدای حق گم می شود حتی برخی از اصول گرایان منصف نیز راه خود را از مسیر فعلی جدا کرده اند. سخنگوی کمیته اطلاع رسانی خانه احزاب می گوید: یکی از موارد در دستور کار خانه احزاب تعامل با همه احزاب، چه اصول گرا و چه اصلاح طلب است که در خانه احزاب فعال تر باشند و از این طریق بتوانیم نهاد حزبی را در کشور تقویت کنیم و به جای این که نهادهای حزبی در خیابان حرف هایشان را بزنند در قالب یک نهاد صنفی و سیاسی با هم گفت و گو کنند.
وی در نهایت گفت که اصلاح طلبان در شرایط امروز جامعه اپوزوسیون دولت فعلی هستند... قسمت اول گفت و گوی یک ساعته خبرآنلاین با شهربانو امانی در ادامه می آید:
به نظر می رسد اصلاح طلبان نوعی سکوت که بیشتر به آن ها ضرر می زند را در پیش گرفته اند. این اتفاق در دوره ای هم در مورد اصولگرایان وجود داشت ولی نتیجه اش چندان مناسب نبود و آن ها هم مدتی بعد به این فکر افتادند که باید سخن بگویند. فکر نمی کنید سکوت اصلاح طلبان چه مثبت و منفی هر گروهی را به انزوا می کشاند؛ هر چند برخی از گروه هایی که در مجموعه اصلاح طلب قرار دارند از روش هایی غیر از سخن گفتن استفاده می کنند، اما منظور این سوال گروه های متعادل تر است..
یک لحظه این را خاموش کنید..(اشاره به ضبط)..
چرا اصلاح طلبان سکوت کرده اند و برخی از سران آن ها در مورد مسایل اخیر صحبت نمی کنند و مضع شفافی ندارند، آیا این استراتژی شما است؟
استراتژی جمعی ما این نیست که این تصمیم را به شکل تشکیلاتی گرفته باشیم که اصلاح طلبان حرف نزنند. شما می بینید هر جا فضایی ایجاد می شود، اصلاح طلبان هم دوست دارند که صحبت کنند. من این را این طور بررسی می کنم که در یک بخش التهاب جامعه بسیار زیاد است و آن ها که مسبب اصلی هستند، شرایط را به شکلی در آورده اند که اصولگرایان عاقل و کسانی که دستی بر آتش داشته و زحماتی را کشیده اند هم در معرض حذف قرار گرفته اند زیرا آن ها که در مسند قدرت هستند غیر پژواک صدای خودشان کسی را بر نمی تابند.
علاوه بر آن وقتی سطح منازعات اوج می گیرد دیگرتوان شنیدن صدای حق و منطق و صدای علمی به خودی خود در جامعه کاهش می یابد. دانشگاه در شرایط فعلی یکی از مکان هایی است که اصلاح طلبان می توانند از آن برای بیان اندیشه هایشان استفاده کنند. خیلی از کشورهایی که این مسیر را طی کرده اند دانشجویانشان این هزینه ای را که دانشجویان ما می دهند، پرداخت نمی کنند، زیرا چنین هزینه ای اصلا نیازی نیست پرداخت شود و دیگر درعرصه سیاسی بازتولید نمی شود و این شامل نخبگان سیاسی نیز می شود. علاوه بر اصلاح طلبان بخش مهمی از اصولگرایان نیز که خطشان را از شرایط فعلی جدا کرده اند نیز همین شرایط را دارند.
بنابراین اولا این استراتژی مشترک ما نیست و دوما این که تعداد خبرگزاری هایی که می توانند پژواک صدای اصلاح طلبان باشند و حرف های آن ها را حداقل در مطبوعات منتشر کنند بسیار محدود است و برخی از اوقات حتی نوشتن یک کلمه و یا یک بیانیه و امثال آن منجر به توقیف روزنامه و یا فیلتر شدن سایتی می شود.
در حال حاضر مسئله مهم اصلاح طلبان در بیان مواضع آن ها چیست؟
یکی از بحث های مهم این است که ما رسانه نداریم. شما حساب کنید اصلاح طلبان چه می توانند بکنند؛ نه رسانه تصویری و نه رسانه صوتی دارند یعنی نه رادیو و نه تلوزیون در اختیارشان است. از میان شبکه ها حتی یک شبکه هم در اختیارشان نیست و حتی از همه این شبکه های تلوزیون ساعتی هم در اختیارشان نیست.
یکی از بحث هایی که در میان دوستانمان به صورت انفرادی هم وجود دارد،(بازهم تاکید می کنم که بحث تشکیلاتی نیست) این است که ما هم دوست داریم صدایمان را از طریق رسانه های داخلی به گوش مردم برسانیم. وقتی همسران و خانواده های بازداشتیان با شبکه های خارجی و رسانه های خارجی مصاحبه می کنند می گویند ما تمامی تلاشمان را کردیم اما ناچارا ما را سوق دادند تا از کانال های دیگر اطلاع رسانی کنیم. بحث دیگر این است که تریبون هایی که در اختیار جناح مقابل است گزینشی مصاحبه ها و مقالات را منتشر می کنند و یا وقتی مثلا بخش خبری 20:30 مصاحبه ای می کند و می خواهد آن را انتشار دهد، بخشی را انتشار می دهد که گزینش و برای اهداف خودشان است مثل این که دوست ندارند واضح باشد. البته این مربوط به امسال نیست و سال ها است که این کار برای حذف یکی از جریان های مهم این کشور انجام می گیرد که اتفاقا در مبارزات و برای پیروزی انقلاب شکنجه های زیادی شدند.
خانم امانی سوالات من را روی خط فکری خاصی نبرید و نتیجه گیری نکنید زیرا سوالاتم را برمحور آنچه در جامعه وجود دارد، طرح می کنم... شما صحبت از بی رسانه بودن کردید، اصلاح طلبان می گویند که ما تریبون نداریم در حالیکه اغلب از رسانه های خارجی و حتی رسانه های فارسی زبان برای انتشار صحبت هایشان استفاده می کنند و در این باره هم نمی توان از تاثیر گذاری این رسانه ها هم چشم پوشید، چرا که رسانه داخلی و ملی را برخی، متهم به نگاه یک سویه می کنند و به همین خاطر بی تعارف بر اثر همین موضوع برخی تحت تاثیر رسانه های برون مرزی هستند...
واقعا در شرایط فعلی چه جنبش سبز و چه اصلاح طلبی تریبونی ندارد و در انتخابات هم تریبون نداشتیم. می گویند پس چطور شد که در انتخابات مردم همراه شدند؟ سفرهای واقعا شبانه روزی بسیاری از اصلاح طلبان و بسیاری از اصولگرایان که در واقع کاندیدایی غیر از آقای احمدی نژاد داشتند، موجب این اقبال شد که در ستادها بودند و به عنوان انسان هایی خوشنام که به ویژه در عرصه دفاع مقدس زحمات زیادی کشیده بودند مطرح بودند.
مشکل اصلی اصلاح طلبان این بود که آن ها ارتباط چهره به چهره کمی با مردم داشتند و کمی هم دیر شروع کردند. آقای خاتمی کناره گیری کرد و آقای موسوی هم دیر پذیرفت. بحث زیادی هم وجود داشت مبنی بر این که نسل سوی ها آقای موسوی را چندان نمی شناسند و سعی شد این مسئله در ارتباطات چهره به چهره و سخنرانی های سراسری و دنیای مجازی رفع شود.
در واقع یکی از عوامل تاثیر گذار در مقوله انتخابات هم همین نوع تلاش ها بود. در واقع با توجه به شرایطی که 4 سال در کشور مطرح بود حرکت قشر روشنفکر و ایجاد شبکه در دنیای مجازی، به شدت در این فضا تاثیر گذار بود. متاسفانه هر وقت انتخاباتی شروع می شود همه به سراغ اصلاح طلبان و احزاب می روند و سوال این جا است که اگر اصلاح طلبان در انتخابات شرکت نمی کردند چه اتفاقی می افتاد؟
در مورد رسانه های برون مرزی چه نظری دارید و چقدر این حمایت برای اصلاح طلبان در این شرایط دارای اهمیت بوده است؟
به هر حال ایرانیان همه جا هستند و چه جنبش سبز و چه جریان اصلاحات ممکن است از بیرون همراهانی از این طیف داشته باشند. حرکت های درون نظام این نبوده است که وصل به دیگران باشد و همان طور که می دانید بارها این اتهامات را به اصلاح طلبان زدند و شاخص ترین آن ها این بود که از تریبون های نماز جمعه گفتند، مجلس ششم پول گرفته است و از بیرون حمایت می شود، که حتی یک موردش هم در هیچ دادگاه صالحه ای ثابت نشد. در مورد مطبوعات اصلاح طلب هم که متهم بودند از بیرون حمایت می شوند ولی به هیچ وجه در هیچ دادگاه صالحی ثابت نشد.
در مورد رسانه های برون مرزی و در ارتباط با تاثیر گذاری رسانه های خارجی، وقتی صدا و سیما بر اساس آمار و مستند می گوید که حدود 40 درصد مردم ایران از شبکه های داخلی استفاده می کنند، سوال همین است که چرا به این شکل شده است و در عصری که عصر ارتباطات و تبادل اطلاعات است و وقتی در عرض 2 دقیقه در دنیا به وسیله اینترنت اطلاعات مبادله می شود آیا می توان حصاری به دور ایران کشید تا در جزیره ای مستقل تر از دنیا باشد؟
وقتی مردم علامت سوالی را در مقابل عدم پاسخگویی مسئولین شان دارند، کانال هایی را برای دستیابی به اطلاعات آزاد می یابند. زمانی ما می توانیم تایید سلامت اطلاع رسانی را از سوی مردم بگیریم که گردش اطلاعات آزاد باشد و به انحصار در نیاید و طبیعی است که مردم ایران هم از کانال های دیگر با توجه به اعتقادات و باورهای خود و منافعشان به نوعی استفاده کنند و این را باید کسانی پاسخ دهند که به عنوان مسئول در آن حوزه وظیفه دارند.
به نظر من اگر کنشگری و یا پرسشگری مردم چه عامه و چه نخبگان را سد کنند و با عدم پاسخگویی به فردا و فرداهای بهتر که هیچ زمان هم نمی آیند آن را موکول نمایند، قانون دیگر قانون نشده و دور زده می شود و مردم هم نمی ایستند ببینند این ها چه می گویند.
اتفاقا باید این مسئولین پاسخ دهند که چرا هر چه می گویند مردم حتما یک علامت سوال دارند که فلان اتفاق در فلان جا می افتد انگشت اشاره به سمت مسئولین گرفته می شود و این آیا فاصله بین مردم و مسئولین را زیاد نمی کند؟
ادامه دارد






نظر شما