قاسم منصور آل کثیر-چهار سال پیش با «فرزانه تونی» آشنا شدم. وقتی که برای تهیه گزارش از نمایشگاه سفرههای هفت سین به نمایشگاه بین المللی اهواز رفته بودم و سفرههای طراحی شده و خیره کننده او همه را جذب خود میکرد. همنشینی رنگهای غرفه و لباس آراسته «فرزانه»، نشان از حساسیت و نظم در کارهای او داشت.
در حال برانداز کردن غرفه بودم که به ناگاه متوجه عصایی شدم که در کنار او بر دیواره غرفه تکیه داده شده بود.
بسیار شنیدهایم که اگر خداوند عالم از سر حکمت دری را به روی تو ببندد، بدون شک باز از سر همان حکمت دری دیگر برویت میگشاید. این چنین است داستان «فرزانه تونی».
فرزانه یکی از معلولان استان است که با توانایی خود توانسته از هنرش به بهترین شیوه بهره ببرد و به یکی از افتخارات جامعه معلولان بدل شود. از علوم سیاسی شروع میکند و تبدیل به هنرمندی با ذوق میشود که طراحی سفرههای هفت سین و عقد و... از جمله هنرهای او است.
فرزانه متولد ۱۳۶۰ در الیگودرز و بزرگ شده شهر اهواز است. لیسانسش را در رشته علوم سیاسی دریافت کرد. تونی هم اکنون در محیط آموزشی مشغول به کار است او همچنین عضوهیت مدیره و نماینده جامعه معلولان خوزستان است. به اعتقاد او «معلولان از آسیب پذیرترین اقشار جامعه هستند که با مشکلات و معضلات جدی اجتماعی و اقتصادی روبه رو هستند.» با این هنرمند گفت وگویی انجام شده است که می خوانید.
*چرا رشته علوم سیاسی را انتخاب کردی؟
ابتدا تمایل زیادی به این رشته نداشتم اما رفته رفته در ترمهای بالاتر به رشتهام علاقمند شدم. به خاطر علاقه خود و نیاز جسم و روحم به سمت ورزش رفتم و مدتی هم در رشته دو میدانی فعالیت میکردم و چون کار هنری روح و روان را تسکین میبخشد در کنار رشته خشک علوم سیاسی، کار هنری را هم شروع کردم.
*حدود۱۱سال است که کار هنری میکنی، ابتدا با چه کاری شروع کردید؟
ابتدا فقط دیدن کارهای هنری دیگران، من را وسوسه و انگیزه ایجاد میکرد که بدون هیچ گونه آموزشی پیگیرشوم. با خلاقیتهای ذهنی این کار را ادامه دادم.
*پس به صورت تجربی کار هنر را ادامه دادی؟
بله کاملا تجربی بود. گرایش به هنر در وجودم بود. شاید هم یک جرقه بود برای من که بدون تحصیلات آکادمیک در حوزه هنر، کارهای خاص و متفاوت هنری انجام بدهم و بیشتر جلب توجه کنم. مثلا در فروش بهاره نمایشگاه بین المللی اهواز وقتی مدیر عامل نمایشگاه بین المللی تهران کارهای من را دید باورش نمیشد که من و امثال من اینگونه فعالیتهایی داشته باشیم و از من دعوت کرد تا در آنجا هم کارهایم را ارائه کنم در نهایت دیدم چیزی از دیگران کم ندارم، هر چند خیلیها به من و امثال من با عینک کم بینی و ناتوانی مینگرند اما من با تلاش و ایستادگی شیشههای این عینک را پاک خواهم کرد. البته نباید حمایت خانواده را در اینجا نادیده بگیرم زیرا بزرگترین عامل پیشرفت و حضورم در اجتماع اعتماد و کمکهای آنان به ویژه پدر و مادر عزیزم بوده و تا ابد زبانم قاصر است برای قدردانی از این دو فرشته آسمانی.
*نگاه مردم جامعه ما به معلولان چگونه است؟
من به عنوان یک فرد معلول میگویم که چرا ما با عینک واقع بینی دیده نمیشویم. به چه دلیل باید تبعیض وجود داشته باشد. در بازار وقتی قدم میزنم نگاهها، لحن حرف زدن و بیان آدمها با ما فوق العاده متفاوت است. این نگاههای ترحم آمیز ما را میرنجاند. متاسفانه آمار معلولان در استان خیلی زیاد است. در اهواز به دلیل نسبتهای فامیلی، آثار و بقایای جنگ و... آمار معلولان بالا است. وارد هر دانشگاهی که بشوید امکان ندارد که معلول نبینید. همه این دانشجویان معلول بعد از تحصیل وارد جامعه میشوند و نیاز به شغل دارند. وقتی هم با مدرک تحصیلی دنبال کار باشند میگویند که معلول است و نمیتواند کار کند. این نگاه همراه با تبعیض واقعا دردناک است. به جرات میگویم که فقر فرهنگی در جامعه ما موجود است. من شاید بتوانم فکر نزدیکانم را عوض کنم. اما مگر چند نفر مثل من وجود دارد؟ آیا با خود نمیگویند که این جوان معلول ننشسته و دست روی دست نگذاشته و تلاش کرده و نتیجه تلاشش مدرک تحصیلیش است. آنوقت به هنگام استخدام با مشکل مواجه میشود و دلیل هم معلولیت او است.
*اما آیا معلولها خودشان برای بهتر دیده شدن در جامعه کاری کرده اند؟
ابتدا معلول باید وارد جامعه شود و وجود داشته باشد تا دیده شود. مثلا وقتی صدا و سیما باید طبق قانون هفتهای دو ساعت برای معلولان برنامه داشته باشد که ندارد و اجرا نمیکند همچنین قوانین و لایحههای بسیار دیگری وجود دارد که به آنها عمل نشده است. البته از فعالیت رادیو واقعا راضی هستم. رادیو با کمک سازمان بهزیستی که نوابغ معلول را به آنها معرفی میکنند توانسته در حد توان خود کار کند. اگر این ارگانها به مسئولیت خود عمل و معلولان را وارد فضای جامعه بکنند در مقابل مردم نیز استقبال می کنند و مطمن باشیدمعلول دیده خواهد شد.
*فضای فیلم های مرتبط با معلولان چطور است؟
ببینید روزانه هزاران فیلم در سینماهای دنیا اکران میشود که هر کدام سعی دارند نگاهی به معضلات و مشکلات جامعه داشته باشند و راهکارهای مناسب را ارائه دهند. اما خاطره بدی از یکی از فیلم ها دارم. فیلم «اینجا بدون من» که مخاطبان زیادی را به خود جذب کرد و جوایز زیادی را به خود اختصاص داد. اما نتوانست به بیان دقیق واقعیت بپردازد و وظیفه و نقش اصلی خود را ایفا کند.
شنیده بودم که این فیلم در مورد معلولان است. خوشحال شدم و تصمیم گرفتم که به سینما بروم تا اگر مفید بود آن را به دوستانم معرفی یا به صورت گروهی با دوستان آن را تماشا کنم. جالب است بدانید من هر کجا که وارد میشوم دوست دارم همه صدای عصای من را بشنوند. وقتی وارد سینما شدم با امید نشستم تا فیلم را با دقت ببینم. اما صد افسوس که در پایان فیلم روی برخاستن نداشتم، از ترس اینکه مبادا متوجه شوند، معلولم. در واقع این فیلم تنها باعث سرخوردگی معلولان است و از نظر من اصلا توسط یک منتقد معلول دیده نشده بود. من به ضرس قاطع میگویم که در این فیلم معلول را لمس نکردهاند.
*گفتید مردم باید به نوبه خوشان کاری بکنند. مثلا چه کاری؟
همین که به معلولان توجه بکنند و آنها را در شغلهای مختلف که در توانشان است استخدام بکنند. اما متاسفانه مردم فرهنگ صدقهای بار آوردن معلول را در جامعه باب کردهاند. برای همین معلول در ذهنش چنین تصور میکند که همواره باید به او کمک بکنند و باعث عدم تلاش معلول نیز میشود.
*کارهای شما در بازار هم عرضه میشوند؟
نه. کاری که در بازار وجود دارد از نظر من زیبا نیست. من فقط کارهای نو و تازه را دوست دارم و همیشه طراحی کارهای جدید را در ذهنم میپرورانم.
*چقدر مصمم هستی که کار هنری را ادامه بدی؟
دوست دارم همین حرفه را به صورت جدی ادامه و پرورش بدهم. و تمایل دارم طرحهای جدید را یاد بگیرم. در کل از نوآوری خوشم میآید.
تا حالا از زندگی ناامید شدید؟
هر فردی در زندگی ممکن است کم بیارد. شبها که دلم میگیرد حتی با خدا بحثم میشود و آخر شب برایش نامه مینویسم. خدا خودش قلمم را تکان میدهد. باور کنید همه خسته میشوند اما اگر امید را در کنارت داشته باشی یأس رنگ میبازد. رنگهای زندگی من کمی متفاوت هستند. به نظر من بیرنگی از هر رنگی زیباتر است. از نظر من خدا همه چیز را زیبا آفریده. ما خودمان هستیم که میخواهیم چیزی را بد ببینیم و بد بدانیم. حرمت معلول باید نگه داشته شود. باید بدانیم که یکی هست که آن بالا هوایت را دارد و واقعا و بدون چشم داشتی می بخشد.
*مگر حرمت معلول نگه داشته نشده؟
معلوم است که حرمت نگه داشته نشده است. ما روی نفت خوابیدهایم در استانی هستیم غنی وثروتمند پس حق طبیعی ما داشتن امکانات بیشتر است. واقعا نگاه به معلولان نادرست است. برای مثال وقتی قرار است برای اشتغال معلولان وام بدهند هزار تا ضامن و مشکل جلوی پای معلول می گذارند تا فرد منصرف شود. مثلا یک جلسه آب درمانی که برای معلول بسیار تاثیرگذار و معادل هشت جلسه فیزیوتراپی است هزینه بالایی دارد و متاسفانه با این آمار معلول در استان هنوز استخری ویژه معلولان راه اندازی نشده است. در مورد مناسب سازی هم که وضعیت اسفبار است. بانکها، پیشخوانها، عابر بانک، اتوبوس واحد و... مناسب سازی شده نداریم. اگر دو یا سه اتوبوس مناسب سازی شوند چه اتفاقی میافتد. این همه نماینده مجلس میآیند و شعار میدهند اما حتی نتوانستند یک اتوبوس شهری مناسب ایجاد کنند. باور کنید خسته شدیم از این همه تکرار مکررات و وعدههای بیحاصل. ای کاش همه دست به دست هم میدادند تا فرهنگ معلول باوری جزو اصول شهروندی باشد. ای کاش دغدغه شهریه دانشگاه برای معلول وجود نداشت. ای کاش تعدادی مکان تفریحی و آموزشی و درمانی و خدماتی مناسب سازی می شد. ای کاش اینقدرای کاش ذهنم را پر نمیکرد.
نظر شما