مصاحبه او را ویژهنامه نوروزی دو هفتهنامه «مشق آفتاب» میخوانید.
پس، از همان بچگی به کتاب و نوشتن علاقه داشتید؟
بله. من تا 12 سالگی صد تا داستان نوشتم و کیهان 30 تا از آنها ر ا چاپ کرد. حقالتحریرم را هم گرفتم.
کار ترجمه را کی شروع کردید؟
از 14 سالگی. سال 1350 اولین ترجمهام به نام «افسانههای مجارستانی» چاپ شد.
دوران کودکی کلاس زبان میرفتید؟
(با خنده) نه. مدرسه فرانسویها درس میخواندم. از همان دوران آمادگی. قبل از اینکه فارسی را خوب یاد بگیرم، فرانسه بلد بودم. دوران مدرسه صبحها همه درسها را مثل ریاضی و جغرافی، به فرانسه میخواندیم و بعدازظهر همان کتابها را به فارسی.
این علاقه به نوشتن و ترجمه کردن فقط به خاطر فرانسه دانستن نبوده. درست است؟
دقیقا. چون من از هفت سالگی هم برای خودم داستان میساختم.
مشوق خاصی داشتید؟
نه ولی پدرم خیلی اهل مطالعه بود و هیچ وقت نمیشد که برای کتاب پول بخواهم و به من ندهد.
هر کتابی که دستتان میرسید میخواندید؟
آن موقع که 15 سال داشتم و میخواستم ادبیات را به صورت جدی دنبال کنم، یک نمایشنامه از ژان پل سارتر خواندم و یکی از فرانس به نام «سلام بر غم». که آن موقعها خیلی مشهور بود. بعد از آن فهمیدم نثر دو کتاب چقدر با هم تفاوت دارد.
شما که آنقدر خوب کتاب میخواندید، نمره انشاهایتان چند بود؟
همیشه 20 بود.
به جای همکلاسیهایتان هم انشا مینوشتید؟
(با خنده) بله. زمانی که دبیرستان میرفتم، رشته ریاضی میخواندم و رسم فنی هم افتضاح میکشیدم. دوستی داشتم که تمام سالهای دبیرستان برای من رسم فنی میکشید و من برایش انشاء مینوشتم.
فکر میکنید موثرترین عامل ورود شما به دنیای ادبیات چه بود؟
نمیدانم. شاید برخورد خیلی منطقی آقای «یمینی شریف» که آن سالها در «کیهان بچهها» سردبیر بودند و من را جدی گرفتند ولی من سینما خواندهام و هدف اصلیام سینما بود که شرایط اجازه نداد.
از اینکه در رشته خودتان فعالیت ندارید، ناراحت هستید؟
بله. چون دوست داشتم در همان رشته کارم را ادامه بدهم.
نظر شما