بهراد مهرجو:دو سال قبل، یکی از رزمندگان بازگشسته از عراق در جمع دوستان خود به تفسیر خاطرهای پرداخت تا ابهام را از خاطر همرزمانش در مورد همسنگری دیگر پاک کند. او از زندگی «تک تیراندازی» روایت میکرد که در عراق به رفتارهای «خشن شهرت» داشت. تکتیراندازی که در نگاه رزمندگان برونمرزی ایرانی معروف به بازی با سوژهها بود ولی داستان دیگری داشت که تنها پس از همزیستی یکی از میان جمع با او برای دیگران رخ عیان کردهبود:« سه سال قبل با او در ماموریتی حضور داشتم. از داخل دوربین اسلحه به سوژهها نگاه میکرد. یکبار چند نفر از ترویستها اطراف منبع آبی جمع شدهبودند. این دوست ما تعلل کرد و اجازه داده همه آب بخورند. بعد فکر کردم الان است که همه را بزند. بعد بازهم مقداری وقت تلف کرد تا دست و رویشان را هم بوشیند. دو تیر به دو نفر زد و بعد هم سه تیر به منبع آب زد و چندتایی هم به زمین نفر سوم مانده بود چطور فرار کند و تک تیرانداز چند تیر به پشت سر او زد و فراری هم فهمید باید به سمت جلو برود. منتظر بودم که تیر سوم به تروریست بخورد ولی او اصلا شلیک هم نکرد.» ناظرانی که رفتار تک تیرانداز را رصد میکردند، سرباز جسور ایرانی را متهم به بازی با «سوژهها» میساختند و صفتش را براساس همین تصویر ناقص به ماهرترین و ظالمترین هم انتخاب کردهبود.اما روایت تک تیرانداز اینگونه نبود:« از او سوال کردم چرا این کار را کردی و گفت: از داخل دوربین اسلحه دیدم که یکی از آنها عکس بچه اش را به دیگران نشان داد. دیدم نمیتوانم یک پدر را بزنم و چند گلوله زدم تا فرار کند.»
تک تیرانداز ایرانی در هر نبردی چنین میکرده، چند نفر را میزده و راه فرار برای دیگرانی باز میکرده که تنها به اندازه چند ثانیه به زندگی او آگاهی یافتهبود.
تفاوت میان «حقیقت» و «واقعیت» و آنچه به طور روزانه توسط روزنامهنگاران و گزارشگران بیان میشود، به باریکی مرز همین بیاطلاعی از رفتارهای یک سلحشور یا یک آدمکش بازیگوش است. نگاه به تک تیرانداز از فاصله 5 متری از او چهرهای مخوف میسازد. تماشای او از فاصله یک متری، نمایی رشکبرانگیز و باابهت نظامی تصویر میکند. تماشای عملکرد او، تکتیرانداز را به مقام جلادی سرخوش تقلیل میدهد و همکلامی با او ناگهان از چهره «فرشتهای باگذشت» رونمایی میکند.
اما به مانند بلایی که برسر تکتیرانداز آمدهبود، روزانه بارها و بارها برسر دیگران در رسانههای ایران خراب میشود. تحلیل رفتارهای سوژههای پررنگ در عالم روزنامهنگاری نمیتواند به مانند انتقال پیام چند خطی رئیس دستگاهی و وزارت خانهای صورت گیرد. آنها که لایههای پنهانی در وجودشان دارند، رفتارشان متفاوت از دیگران است و شخصیتشان را ابعاد ناگفته ای میسازد که نه میتوان و نه باید در شکل بررسیهای روزانه تقسیم بندی به دو دسته «خوب» و «بد» تفسیر کرد.
اما در میان تحلیلگران اقتصادی و حتی اجتماعی و منتقدان ایرانی عده کمی توانستهاند پای قضاوت های تک بعدی را از نوشتههایشان بیرون بکشند. هنوز هم صفحات گزارشهای رسانههای اقتصادی مملو از اظهارنظرهای «حکیمانه» نویسندگان کم اطلاع از «واقعیت» و «حقیقت» است. صفحات رسانههای مجازی نیز موقعیتی را ایجاد کردهاند تا اظهارنظرهای شخصی مسولیت حقوقی را برای آنها به همراه نیاورد و اینگونه فضای خبر جسورانه و بیمسولیت، مملو از تحلیلهای بی پایه و قضاوتهای بی اساس شدهاست.
تحلیلگران بورسهای بین المللی همچنان در میان نویسندگان اقتصادی به تیزهوشترین و حتی صادقترین معروفاند چراکه آنها برای تحلیل نوسان بالا و پایین شاخصها تنها به نمودار مقابلشان خیر نمیشوند و از بیکاری در جنوب شرق آسیا به افت شاخص و از حمله دزدان دریایی در خلیج سومالی به نفتکشی مفلوک، به رشد قیمت نفت طی روزهای آینده میرسند. تحلیلگران بین المللی قضاوتشان براساس تنها یک تصویر شکل نمیگیرد. در پس تصاویر ساده، تک تیراندازهایی پنهان شدهاند که از درون دوربین اسلحهشانناگفتههایی را میبیند که از چشمان عجول و پرادعای دیگران پنهان است.
ترویست داعشی، تصویر کودکش را با فخر به دیگران نشان میدهدو تک تیرانداز ایرانی هم به او رحم میکند. آنچه رخ داده بازی جلاد با سوژهای نیست که چوب خط عمرش به پایان رسیده و نمایی از شفقت رشکبرانیگز سربازی در حق سربازی دیگر است.
طی سال های گذشته و همزمان با ویرانی بنیانهای روزنامهنگاری حرفه ای در ایران، صفحات رسانهها سرشار از کلماتی شده که روایت بیننده ای کم اطلاع از سوژهای پررنگ و چند بعدی را نقل میکند. خوانندگان اینگونه به آنچه رسانههای رسمی میگویند، بی اطمینان شدهاند و تیراژه ها به زیر 20 هزار نسخه سقوط کرده است. نویسندگان و روزنامهنگاران دیگر شبیه به نسل قبلی، کاوشگرانی پرتلاش برای دسترسی به واقعیتی پنهان از چشم عموم مردم نیستند. آنها هم همان حرفی را میزنند که عامه در صفها و محیطهای عمومی میگویند و خبری هم از جستوجوهای سابق نیست. برهمین اساس مطالعه گزارشی اینگونه در رسانهها، ارزش هزینه ریالی برای مخاطبان کمتوان مالی را ندارد. روزنامهنگاری طی یک دهه ناگهان از موضع کاوشگری به تریبون نقل قولهای عدهای از نزدیکان به رسانهها، صاحبان قدرت و حتی صاحبان ثروت برای القای، واقعیتهاینیمهکاره به جامعه تبدیل شدند. روزگاری نه چندان دور، روزنامهنگاری لذت کاوش در حرفهای ناگفته شخصیتها و سوژهها و روزنامهخوانی شعف آگاهی از همه آن نادیدهها بود. آنچه امروز میخوانیم، همان تصویری است که هر چشمی از دور و از رفتار آن تک تیرانداز میبیند. اما تک تیرانداز نه آدمکشی بازیگوش که سلحشوری نازک دل بود.
3939
نظر شما