به بهانه طرح مساله چند همسری بین نمایندگان مجلس

چرا چند همسری هنوز مساله مهم جامعه ماست و نمایندگان در  مجلس می‌خواهند برایش قانونی تصویب کنند؟ چرا هنوز بحث زن اغواگر وجود دارد؟

رمان «شوهر آهو خانم» پاسخی به این چراهاست. رمان «شوهر آهو خانم» به مساله مهم چند همسری در میان مردم جامعه ما پرداخته است. این رمان درباره جمع بزرگی از ماست. بررسی روانکاوانه‌ای از تناقض‌های زندگی ماست و سعی در پاسخ دادن به سوالاتی مانند این دارد که انسان‌هایی که فکر می‌کنیم مانند فولاد هستند چطور در جایی می‌شکنند؟

در این رمان با دو تصویر از زن روبرو هستیم. در نظریه کارل گوستاو یونگ، این باور وجود دارد که انسان‌ها در چارچوب‌ اسطوره‌ها تفکر می‌کنند. او علاوه بر ضمیر ناخودآگاه فردی قائل به ضمیر ناخودآگاه جمعی نیز هست و می‌گوید که ما‌ آن‌ را به ارث می‌بریم. یونگ می‌گوید درباره زن، دو تصویر در ضمیر ناخودآگاه مردان وجود دارد که یکی فرشته خوست و دیگری وسوسه‌گر است. تصویر این دو زن را در آثار ادبی ایران از کلاسیک تا امروزی می‌توانیم ببینیم. زلیخا آن زن وسوسه‌ و اغوگر است. لیلی زن فرشته خوست و در رمانی مانند «بوف کور» هم هر دو را داریم. این رمان پر از توصیف های گوناگون است.

خاطره ای از شوهر آهو خانم به نقل از استاد ضرابی

ماجراي شاگردي و راه يافتن استاد ضرابي به محضر درس علاّمه بديع‌الزمان فروزانفر يكي از خاطره‌انگيزترین اتفاقات زندگي او است. از خاطره آن روز برايمان مي‌گويد: «من قبل از ديدار با علاّمه بديع‌الزمان فروزانفر، مثنوي مولوي را با چند نفر ديگر از جمله علامه محمدتقي جعفري و عبدالله واعظ و جلال‌الدين همايي خوانده بودم، اما اصرار داشتم كه با او هم بخوانم و مدتي شاگردش باشم، ايشان اجازه ملاقات نمي‌داد. براي مصاحبه خواهش كردم ببينمش حتي مرحومان دكتر محمد جعفر محبوب و دكتر محمد معين را واسطه كردم. اما او متأسفانه تفاخر و تفرعن داشت. تنها سؤالات مرا خواست، اما پاسخي هم نداد.»

پس از ميسر نشدن ديدار با علامه بديع‌الزمان فروزان‌فر، ضرابي كه به هر قيمتي مي‌خواسته او را ببيند و شاگردش شود يك مصاحبه شخصي با فروزانفر را منتشر مي‌كند. در همان روزها كتاب «شوهر آهوخانم» نوشته علي‌محمد افغاني به چاپ سوم رسيده بود. او متني را به همراه سؤالات پاسخ نداده استاد فروزانفر در مجله اميد ايران منتشر مي‌كند و تيتر مي‌زند: «استاد فروزانفر و سؤال‌هاي بي‌جواب» در زير تيتر اين مصاحبه چنين آمده: «‌اصغر ضرابي: استاد فروزانفر در مورد شوهر آهوخانم چه نظري داريد؟‌»

علامه بديع‌الزمان فروزان‌فر: «آقاي ضرابي برويد از خود آهو خانم بپرسيد، من كه شوهرش نيستم.» فروزان‌فر پس از ديدن متن مجله، به‌شدت ناراحت و عصباني مي‌شود ضرابي را به حضور مي‌خواند و با ديدن او در دفتر رياست دانشگاه مي‌گويد: «اي ضرابي ملعون! ‌» اما بالاخره اين شيوه جواب مي‌دهد و ديدار استاد ميسر مي‌شود. ضرابي به خواسته‌اش مي‌رسد و مثنوي را صبح‌ها در مسير پياده‌روي و گاهي در منزل استاد در حضور او مي‌خواند. پس از آن فروزانفر او را همواره با لقب «جوانك فاضل تبريزي» خطاب مي‌كرده است.

کد خبر 530739

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =