به گزارش خبرآنلاین، «از روی دست رمان نویس» ترجمه محسن سلیمانی که در 176 صفحه مجموعه 5گفت وگو با چهره های شاخص ادبیات داستانی جهان یعنی «ادوارد مورگان فورستر، ویلیام فاکنر، ارنست همینگوی، آلدس هاکسلی و ژرژ سیمنون» است از جمله کتابهایی است که خواندنش علاوه بر مخاطبان عام برای علاقمندان ادبیات و رمان نویسی و استفاده از تجربیات شخصی بزرگان این حوزه مفید است.
این کتاب را سوره مهر 11سال پیش منتشر کرد ولی سال 88 برای بار دوم چاپ و اکنون در چاپ سوم با قیمت 2900 تومان عرضه کرده که از نکات مثبت کتاب رویاروی بی پرده با نویسندگانی است که با آثار خود روند رشد ادبیات داستانی جهان را سرعت بخشیده اند، نویسندگانی که دامنه شهرتشان روز به روز بیشتر می شود و خوانندگان بیشتری به سوی آثارشان کشیده می شوند.
بنابراین گزارش، محسن سلیمانی در این کار سعی کرده است با انتخاب نویسنده هایی از دوره های مختلف و شیوه های نویسندگی گوناگون فضایی را برای استفاده بیشترعلاقه مندان به ادیات داستانی فراهم کند.
نوع ترجمه این مترجم دراین کار به گونه ای است که حتی خواننندگان عادی هم می توانند از آن بهره لازم را ببرند و با الفبای نوشتن آشنا شوند. برخلاف گفت وگوهای دیگر که معمولا نویسنده ها از جهاتی دیگر معرفی می شوند و سعی دارند فاصله نویسنده و مخاطب را بیشتر کنند گفت وگوهای این کتاب آنقدر صمیمی اند که خواننده، خود را جزئی از ذهیت آنها تصور می کند و این انگیزه در او پدید می آید که کارهای داستانی آنها را پیدا کند و بخواند.
معمولا داستان نویسانی مانند ژرژ سیمون و ویلیام فاکر به عنوان نویسنده های سخت خواننده معرفی شده اند که هر خواننده ای نباید به دنیای آنها نزدیک شود، اما این کتاب کمک می کند تا لابه لای گفت وگوها با جهان داستانی آنها بیشتر آشنا شویم و تصور غیر قابل دسترس بودن در ما از بین برود و شاید به همین دلیل باشد که این کتاب به عنوان یکی از بهترین کتاب های سال 88مطرح است.
بخشی از پاسخ فاکنر به این سوال که چطور نوشتن رمان «خشم و هیاهو» را شروع کردید را می خوانیم:
«... نوشتن این رمان را با یک تصویر ذهنی شروع کردم. البته آن موقع نمی دانستم که داستان نمادین است. این تصویر ذهنی تصویر دختری بود که پشت شلوارش گلی بود و از بالای درخت گلابی از پنجره ای مراسم تشییع جنازه مادر بزرگش را می دید و هرچه در آن اتاق می گذشت را برای برادرانش که پای درخت بودند شرح می داد. وقتی شروع به نوشتن رمان کردم و همه بچه ها را معرفی کردم و گفتم دارند چه کار می کنند و چطور شلوار آن دختر گلی شده تازه فهمیدم که غیرممکن است که همه آنچه را می خواهم بگویم در قالب داستانی کوتاه بریزم و داستان باید تبدیل به رمان شود...»
نظر شما